دانلود

سينمای ما - مقاله امیر قادری درباره پدیده‌ای به نام محسن مخملباف: زودیاک!؛ تغییری نکرد، همانی است که بود / متن کامل پرونده‌ای درباره مخملباف با آثاری از نویسندگان و منتقدان نام آشنا در سینمای ما ( لینک کامل مقالات، بالای صفحه سمت راست )

   


fajr teazer31

«روز روشن» (حسین شهابی)

«خسته نباشید» (محسن قرایی)

«دلتنگی‌های عاشقانه» (رضا اعظمیان)

«خاک و مرجان» (مسعود اطیابی)

«بشارت به یک شهروند هزاره سوم» (محمدهادی کریمی)

«حوض نقاشی» (مازيار ميري)

«جیب‌بر خیابان جنوبی» (سیاوش اسعدی)

«آفتاب، مهتاب، زمین»

«استرداد»

 

«رسوایی» (مسعود ده‌نمکی)

«چه خوبه که برگشتی» ( داریوش مهرجویی)

«دربند» (پرویز شهبازی)

«هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» (پوران درخشنده)

«گهواره‌اي براي مادر» (پناه بر خدا رضایی)

«برلين-7» (رامتین لوافی )

«غریبه» (حمید بهمنی)

«گناهکاران» (فرامرز قریبیان)

«زیباتر از زندگی » (انسیه شاه‌حسینی)

bottom banner


fajr posters 30
 
 
 


این بخش به زودی تکمیل خواهد شد
fajr film 29

«روز روشن» (حسین شهابی)

«خسته نباشید» (محسن قرایی)

«دلتنگی‌های عاشقانه» (رضا اعظمیان)

«خاک و مرجان» (مسعود اطیابی)

«بشارت به یک شهروند هزاره سوم» (محمدهادی کریمی)

«حوض نقاشی» (مازيار ميري)

«جیب‌بر خیابان جنوبی» (سیاوش اسعدی)

«آفتاب، مهتاب، زمین»

«استرداد»

 

«رسوایی» (مسعود ده‌نمکی)

«چه خوبه که برگشتی» ( داریوش مهرجویی)

«دربند» (پرویز شهبازی)

«هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» (پوران درخشنده)

«گهواره‌اي براي مادر» (پناه بر خدا رضایی)

«برلين-7» (رامتین لوافی )

«غریبه» (حمید بهمنی)

«گناهکاران» (فرامرز قریبیان)

«زیباتر از زندگی » (انسیه شاه‌حسینی)

fajr cinema 30
 
fajr video
  صحنه هایی از فیلم «پله آخر» (علی مصطفا)
  صحنه هایی از فیلم «بیداری» (فرزاد موتمن)
  صحنه هایی از فیلم «روزهای زندگی» (پرویز شیخ طادی)
  صحنه هایی از فیلم «در انتظار معجزه» (رسول صدرعاملی)
  صحنه هایی از فیلم «بیخود و بی جهت» (عبدالرضا کاهانی)

asrejomeadv
tablighat
 
 
   
 
 
 
 
 
adv
در صورت علاقه به درج آگهي در پايگاه خبري تحليلي سينماي ما می توانید با شماره تلفن های دفتر سایت تماس بگیرید.
تلفن: 88535305 (داخلی 109)
       09386503357 
آدرس: تهران - خيابان شهيد بهشتي (عباس آباد) - نرسیده به خیابان میرزای شیرازی - ساختمان پارسه - واحد 12
پست الكترونيكي: info@cinemaema.com

> برای مشاهده تعرفه آگهی‌ها اینجا کلیک کنید
Nokia

i news
سينماي ما- مشاور حقوقی  سازمان سینمایی کشور از رفع اتهام مستندسازان همکار با شبکه بی بی سی خبر داد. بهزاد ابتهاج مشاور حقوقی سازمان سینمایی کشور با بیان این مطلب که مستندسازان همکار با شبکه بی بی سی فارسی رفع اتهام شده‌اند، گفت: مستندسازان متهم همکار با شبکه بی بی سی فارسی بعد از انجام تحقیقات...
سينماي ما- شنيده‌هاي "سينماي ما" مي‌گويد مذاكرات طرفين براي حل مشكلات سرانجام به نتيجه رسيده و عصر چهارشنبه پس از جلسه، خبر بازگشايي درب خانه سينما و فك پلمپ آن دهان به دهان نقل مي‌شود. خبر خوشي براي سينماي ايران و سينماگران ايراني اين است كه بالاخره درب خانه سينما روي اهالي سينما باز خواهد شد. خبرهاي تاييد نشده مي‌گويد گروهي از همين حالا وارد ساختمان خانه سينما شدند و مشغول آماده سازي ...
سينماي ما- ماه چهره خلیلی بازیگر سينما و تلويزيون که این روزها سریال «کلاه پهلوی» را در حال پخش دارد، بر اثر سانحه رانندگي به‌شدت مصدوم شده است."تماشا" نوشت كه خلیلی هفته پیش در سانحه رانندگی که در اتوبان چمران اتفاق افتاد از ناحیه کمر و دنده دچار آسیب دیدگی شدید شد و فعلا تحت ...
goldiran
Main News
 
سينماي ما- بیشتر منتقدان فیلم جدید فرهادی را که این روزها روی پرده سینماهاست، در ادامه آثار قبلی او ارزیابی کرده‌اند و اعتقاد دارند این فیلم در نهایت سطحی بالاتر از استانداردهای سینمای ایران دارد. برخی دیگر هم «گذشته» را ادامه منطقی دو اثر فیلم قبلی او نمی‌دانند و معتقدند فیلم کاستی‌هایی دارد. در این نظرخواهی منتقدان سینما با دادن ستاره نظر خود را درباره فیلم فرانسوی «گذشته» اعلام کرده‌اند.
 
سينماي ما- بیژن بیرنگ این روزها در تدارک پیش‌تولید سریال "عشق تعطیل نیست" برای شبکه نمایش خانگی است و در این‌باره گفت: شبکه نمایش خانگی برای ساخت سریال "عشق تعطیل نیست" این فرصت را به من داد که با سرمایه‌گذاری شخصی حاصل تلاش خود و گروه تولید را با ...
 
سينماي ما- سازندگان«ازدواج سعید و لیلا» دنبال دو بازیگر با چهره جدید نقش اصلي فيلم مي‌گردندبه گفته تهیه‌کننده فیلم سینمایی "ازدواج سعید و لیلا"، با انتخاب دو بازیگر با چهره جدید برای نقش‌های اصلی، این فیلم به زودی جلوی دوربین می‌رود. رضا رخشان در این‌باره ‌گفت: با برنامه‌ریزی های انجام شده فیلم "ازدواج سعید و لیلا" پاییز امسال ...
 
سينماي ما- مشاور حقوقی  سازمان سینمایی کشور از رفع اتهام مستندسازان همکار با شبکه بی بی سی خبر داد. بهزاد ابتهاج مشاور حقوقی سازمان سینمایی کشور با بیان این مطلب که مستندسازان همکار با شبکه بی بی سی فارسی رفع اتهام شده‌اند، گفت: مستندسازان متهم همکار با شبکه بی بی سی فارسی بعد از انجام تحقیقات...
 
سينماي ما- "ماه عسل" این شب‌ها تلاش می‌کند با حضور مهمانانی که از مردم عادی انتخاب شده‌اند ولی هرکدام شرایط خاصی دارند، برنامه‌ای برای خودِ خود مردم باشد؛ ماه عسلی که در آن از باربر بازار گرفته تا تنها قصاب زن کشور حضور دارد. عصر چند روز پیش  به سمت جایی که قرار نیست نشانی‌اش را فاش کنم، حرکت می‌کنیم؛ لوکیشن ماه عسل 92 به تهیه‌کنندگی، طراحی و اجرای احسان علیخانی. راننده چند اتوبان را پشت سر می‌گذارد و سرانجام به...
 
 
سينماي ما- شنيده‌هاي "سينماي ما" مي‌گويد مذاكرات طرفين براي حل مشكلات سرانجام به نتيجه رسيده و عصر چهارشنبه پس از جلسه، خبر بازگشايي درب خانه سينما و فك پلمپ آن دهان به دهان نقل مي‌شود. خبر خوشي براي سينماي ايران و سينماگران ايراني اين است كه بالاخره درب خانه سينما روي اهالي سينما باز خواهد شد. خبرهاي تاييد نشده مي‌گويد گروهي از همين حالا وارد ساختمان خانه سينما شدند و مشغول آماده سازي ...
 
سينماي ما- ماه چهره خلیلی بازیگر سينما و تلويزيون که این روزها سریال «کلاه پهلوی» را در حال پخش دارد، بر اثر سانحه رانندگي به‌شدت مصدوم شده است."تماشا" نوشت كه خلیلی هفته پیش در سانحه رانندگی که در اتوبان چمران اتفاق افتاد از ناحیه کمر و دنده دچار آسیب دیدگی شدید شد و فعلا تحت ...
 
سينماي ما- پيام نيكفرد: یک سال از درگذشت حميد سمندریان گذشته و وقتی به آن روزها فکر می‌کنم کمی دلگیر می شوم. یاد آن همه هیجان و بروز احساسات شديد و غليظي می افتم که حتي مانع برگزاری یک تشییع جنازه آرام و با انظباط شد. یاد چشمان از حدقه بیرون آمده ی بازيگري در گوشه ای از ساختمان يا تهدید آن ديگری که گفت «اگه نری عقب دوربینت رو میشکونم!» می افتم. ياد آن آن روز كه من تنها عکاسی بودم که ...
 
سينماي ما- علیرضا داودنژاد با اعتراض شدید به پلمپ خانه سینما جلوي درب اين ساختمان گفت: نمی‌خواهم بدبینانه حرف بزنم ولی باید فرض کنیم یک جریان نفوذی جاسوس وطن‌فروش و خائن در ایران است که قصد دارد ملت ایران از تولید کالاهای فرهنگی عاجز شود. وی که به‌شدت عصبانی بود، ادامه داد: اربابان این جماعت جاسوس وطن‌فروش چاره‌ای جز این ندارند که خودشان را در ظواهر شرعی نشان دهند و بار دیگر این ...
 
سينماي ما- اهالی خانه سینما که از صبح امروز 25 تیر ماه در پی پلمپ این مکان، مقابلش تجمع کردند، پیشنهاد جمال شورجه را برای متوقف کردن تجمع در مقابل خانه سینما رد کردند. فرهاد توحیدی درباره‌ی آخرین روند مذاکرات در پی پلمپ خانه‌ی سینما گفت: نیروی انتظامی تضمین داده است که تا 48 ساعت آینده حتی کارکنان وزارت ارشاد به ساختمان خانه سینما ورود پیدا نخواهند کرد و در این مدت ما با سازمان سینمایی ...
 
سينماي ما- فیلم سینمایی «هیس...» که توانست در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین مردمی را به خود اختصاص دهد، عید فطر در سینماها به نمایش درمی آید. فیلم مضمونی بین المللی دارد و با تلاش و همت فیلمساز و دفتر پخش فیلمیران فیلم همزمان در ایران در پنج کشور آلمان، انگلیس، کانادا، آمریکا و دوبی به نمایش درخواهد آمد. پوسترهای فیلم توسط ...
 
سينماي ما- علی سرتیپی‌ مدیر عامل موسسه فیلمیران ‌درباره مراسم شب گذشته در موزه سینما توضیح داد: من همچنین اصغر فرهادی به عنوان کارگردان هیچ نقشی در برپایی مراسم شب گذشته در موزه سینما و دعوت از مدعوین نداشتیم. وی در ادامه توضیح داد: آقای فرهادی به عنوان میهمان در این مراسم...
 
سينماي ما- سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران میزبان هفته فیلم مسعود کیمیایی خواهد بود که در این هفته احتمال نمایش فیلم‌‌های قبل از انقلاب وی نیز هست. نشست خبری احسان آقایی، مدیر موزه هنرهای معاصر تهران صبح امروز دوشنبه، بیست و چهارم تیرماه در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد. آقایی در بخشی از این نشست به برنامه‌های سینما تک موزه اشاره کرد و گفت:...
 
سينماي ما- فریدون جیرانی خطاب به جواد شمقدری نامه‌ی سرگشاده‌ای را با عنوان «گذشته سینمای ایران متعلق به همه است» منتشر کرد.این کارگردان سینمای ایران در این نامه خطاب به رییس سازمان سینمایی در پی دستور اخیرش مبنی بر جمع‌آوری آثار مخملباف از موزه سینما نوشته است: «آقای شمقدری تاریخ سینمای ایران را قاطی سیاست نکنید. آنی و احساساتی تصمیم نگیرید. موزه ...
 
سينماي ما- رئیس سازمان سینمایی در نامه‌ای به مدیرعامل موزه سینما دستور برداشتن آثار محسن مخملباف از این موزه را صادر کرد. به گزارش روابط عمومی سازمان سینمایی، در نامه‌ جواد شمقدری خطاب به محمدحسن پزشک آمده است: حضور یک فیلمساز ایرانی که با حمایت و پول نهادهای انقلابی و سازمان‌های دولت ایران ده فیلم اول خود را ساخته است تا مشق سینمایی کند امروز در آغوش غاصبان قدس و صهیونیسم جنایتکار به تجلیل از
 
سينماي ما- عادل بزدوده که هم در پروژه "شهر موش‌ها" ساخت عروسک‌های آن فیلم و سریال پرطرفدار را برعهده داشت و هم این روزها مشغول طراحی و ساخت عروسک‌های "شهر موش‌ها 2" است، از ساخت 200 عروسک برای این فیلم می‌گوید. بزدوده طراح عروسک با بیان این مطلب که 30 سال از ساخت اولین فیلم سینمایی "شهر موش‌ها" گذشته است، گفت: سن عروسک‌ها و شخصیت‌های این فیلم...
 
سينماي ما- مهران مدیری که این روزها ساخت سریال «ویلای من» را به پايان رسانده، اکنون در انتظار دریافت مجوز جدیدترین سریالش است. چندی پیش خشایار الوند،  از آغاز نگارش یک کار جدید با ساختاری متفاوت برای سريال خبر داده بود‌، این سریال اکنون مراحل گرفتن مجوز را طی می‌کند. جدیدترین سریال مهران مدیری برای شبکه...
 
سينماي ما- فیلم‌های سینمایی «پرویز» و «زمستان آخر» دو جایزه از جشنواره بین‌المللی فیلم ارمنستان گرفتند. «زمستان آخر» به کارگردانی سالم صلواتی که به بخش مسابقه دهمین جشنواره «زردآلوی طلایی» ارمنستان راه‌یافته بود، توانست جایزه بهترین فیلم بخش «فیپرشی» را دریافت کند.همچنین در بخش بین‌الملل این جشنواره، فیلم سینمایی «پرویز»...
 
سينماي ما- حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی به تماشای فیلم «گذشته» اصغر فرهادی نشست و با امضای پوستر این فیلم، آن را در موزه سینما به یادگار گذاشت و پوستر دیگری از این فیلم را با امضاء سینماگران به یادگار با خود برد. در مراسمی که شامگاه 22 تیر ماه در موزه سینما برگزار شد، جمعی از اهالی سینما حضور داشتند و پوستر را براي ايشان امضا كردند:...
toptitle
            از سال 1384
boghz

 

TopFilm
کارگردان : احمد کاوری
(امتیاز 70,0/100 - 15 رأي)
کارگردان : اصغر فرهادی
(امتیاز 91,0/100 - 181 رأي)
کارگردان : مهرداد فرید
(امتیاز 65,3/100 - 17 رأي)
کارگردان : محمد آهنگرانی
(امتیاز 37,3/100 - 11 رأي)
کارگردان : محمدعلی باشه آهنگر
(امتیاز 73,5/100 - 31 رأي)
کارگردان : علی عطشانی
(امتیاز 62,3/100 - 13 رأي)
کارگردان : پیمان معادی
(امتیاز 75,5/100 - 153 رأي)
VIDEO BANNER

bank
جهت مشاهده تيزر ها به صورت آنلاين نياز به برنامه Flash Player 9 داريد --- Download Flash Player 9 ---
بخش بانك تيزر سايت مناسب كاربراني است كه از اينترنت پر سرعت استفاده مي كنند

مقاله امیر قادری درباره پدیده‌ای به نام محسن مخملباف: زودیاک!؛ تغییری نکرد، همانی است که بود / متن کامل پرونده‌ای درباره مخملباف با آثاری از نویسندگان و منتقدان نام آشنا در سینمای ما ( لینک کامل مقالات، بالای صفحه سمت راست )
مقاله امیر قادری درباره پدیده‌ای به نام محسن مخملباف: زودیاک!؛ تغییری نکرد، همانی است که بود / متن کامل پرونده‌ای درباره مخملباف با آثاری از نویسندگان و منتقدان نام آشنا در سینمای ما ( لینک کامل مقالات، بالای صفحه سمت راست )


سینمای ما - اين كه چرا اين پرونده را تهيه كرديم و بر و بچه‌هاي منتقد همه نوشتند، يكي‌اش شايد به خاطر اهميت اين «پديده» است، اهميت پديده‌اي به اسم محسن مخملباف و نه اهميت هنرمند يا فيلمسازي به اسم محسن مخملباف. او يكي از مهمترين‌هاي عرصه فرهنگي كشور در دو دهه اخير بوده (در پنج سال اخير، كمتر البته)، و نمونه و سنگ محكي بسيار خوب، براي شناخت خودمان در عرصه‌هاي مختلف، كه چطور به اين پديده اهميت داديم و ارزش بخشيديم. كه واكنش‌مان نسبت به چنين پديده‌اي چي بود. چطور هنرمند/سياست‌مداري با اين سطح از درك و فهم و تجربه زندگي، توانست نقش به نسبت مهمي در سرنوشت مملكت در عرصه‌هاي مختلف بازي كند. به مخملباف نگاه مي‌كنيم و دنبال پاشنه آشيل‌مان مي‌گرديم. × من اما افتخارم اين است كه هيچ وقت علاقه‌مند و هوادار مخملباف و فيلم‌هايش نبوده‌ام! نه آغاز نوجواني‌ كه باي‌سيكل‌ران و عروسي خوبان به نمايش درآمد، نه سال‌هاي دستفروش و بداعت‌هاي فرمي كه به آن نسبت مي‌دادند، يا وقتي گبه و سلام سينما، در سالن تاريك نفس‌ام را تنگ كردند و نه بالاخره در دوراني كه محسن مخملباف از مرزهاي مملكت خارج شد و راه سفر به تاجيكستان و افغانستان در پيش گرفت. حتي عاشق ايده‌هايش هم نبوده‌ام. شايد ايده‌هاي جالبي بوده‌اند، اما عميق و وجدانگيز به هيچ وجه. ايده‌هاي هنري مخملباف، مثل سخنراني‌هاي سياست‌مدارهاي مجرب است: مهم جلوه مي‌كند، محكم و موثر مي‌نمايد، مخاطب‌هايش را براي مدتي كوتاه به تحسين وامي‌دارد، اعتقادي پشت‌اش نيست و زود كهنه مي‌شود. اينكه مي‌گويم اعتقادي پشت‌اش نيست، معني‌اش اين نيست كه مخملباف آدم دروغگويي است. اما اعتقاد داريم تا اعتقاد. آنچه مخملباف ابراز مي‌كند، شايد بي اينكه حتي خودش متوجه باشد، تفاوت‌هايي با آنچه واقعا تجربه كرده و وجودش را فرا گرفته دارد. زود تصميم نگيريد، قرار است در اين مقاله همين ادعا را ثابت كنم ديگر. × همه قبول داريم كه محسن مخملباف پديده مهمي است. اين تعبير البته آنقدر كه گفته شده، حالا ديگر ملموس نيست. ولي روزگاري بود كه هر جمله و هر نما از فيلم‌هاي او، موجي در درياي آرام فرهنگ و هنر آن سال‌ها محسوب مي‌شد. مخملباف نقش مهمي در به حركت انداختن اين دريا داشت. وقتي به عنوان يك دگم‌انديش در فضاي روشنفكري مملكت مطرح شد، كسي كه حاضر نبود با فيلمسازهاي معتبري كه قبل از انقلاب هم فيلم ساخته بودند، در يك نماي دور قرار گيرد، كسي كه اعتقاد داشت تا جايي كه مي‌شود بايد براي زن‌ها كم نقش نوشت تا مجبور به استفاده از آنها براي خلق موقعيت‌هاي نمايشي نشد، حالا هر نشاني از انعطاف از سوي او، مي‌توانست به مثابه هوايي تازه براي تغيير و تحرك در بحث‌ها و اظهار نظرهاي فرهنگي باشد. حتي پيشرفت‌هاي فرمي و تكنيكي‌اش، بخش ديگري از جلوه سد سنگيني بود كه داشت آب مي‌شد، به تعبيرها و افكار حريف، راه مي‌داد و بسياري از چيزها را مجاز مي‌شمرد و مباح مي‌‌ساخت. اين بخشي از نقد يكي از خوانندگان مجلات هنري است كه ربع قرن پيش درباره توبه نصوح چاپ شد: «اين فيلم تلاش موفقيت‌آميزي است در آشتي تماشاگر حزب‌اللهي و خسته از فيلم‌هاي مبتذل و كثيف، با سينماي متعهد انقلاب اسلامي. از نكات بارز اين فيلم مي‌توان به كارگيري خواهران و برادران مومن و حزب‌الهي دانست كه اين خود گوشزدي است هوشيارانه...» تصورش را بكنيد؛ وقتي كارگردان چنين فيلمي، شش هفت سال بعد، نوبت عاشقي و شب‌هاي زاينده‌رود را مي‌سازد، چه آتشي بر خرمن گروه‌هاي مختلف مي‌افكند. در فاصله اين شش سال هر حركت و جمله محسن مخملباف، معنايي داشت، سدهايي ايجاد كرد و سدهايي جابه‌جا كرد. از توبه نصوح به نوبت عاشقي رسيدن، واقعا به نفع‌مان بود؟ من حرف‌ام را مي‌زنم، شما نتيجه‌گيري خودتان را داشته باشيد. × در چنين فضايي بود كه راه براي ذوق‌زدگي‌هاي بيش از حد هموار شد. كسي كه قرار است از هنر به عنوان يك ابزار استفاده كند، كسي كه ادعا كرده اگر نگذارند فيلم بسازد، مي‌رود سر كوچه داد مي‌كشد، كسي كه بر خود فرض مي‌داند دامن هنر را از همه ننگ‌هاي گذشته پاك كند و مشهور است مي‌خواسته براي از بين بردن داريوش مهرجويي، نارنجك به كمرش ببندد، حالا دنبال راه‌هاي جذاب تعريف كردن يك داستان مي‌گردد (بايكوت)، سعي مي‌كند ايده‌هاي تازه‌اي به داستان‌اش تزريق كند و كات‌هاي بهتري بزند و نماهاي بهتري بگيرد (باي‌سيكل‌ران و عروسي خوبان)، حتي سراغ ايده‌هاي فلسفي مي‌رود و مي‌كوشد تاثيرات‌اش از فليني و برگمان را در فيلمي مستقيما افشا كند (دستفروش) و بالاخره كه اصلا در خيلي اعتقادهاي گذشته‌اش تجديدنظر كند (نوبت عاشقي و شب‌هاي زاينده‌رود). طبعا در برابر اين ذوق‌زدگي‌ها از تماشاي مسير «تكامل يك هنرمند»، معترضاني هم بودند كه همان مخملباف قديمي را مي‌خواستند و اين تغييرات را نه در جهت تكامل، كه در منحرف شدن از مسير اصلي مي‌ديدند. به اين ترتيب مخملباف به كاتاليزوري تبديل شد كه منازعه بين گروه‌هاي مختلف را شعله‌ور كرد. روزگاري كه يكي از روزنامه‌‌هاي اصول‌گراي داخل كشور، براي اثبات ادعاي انحراف مخملباف، از كيهان چاپ لندن شاهد مثال مي‌آورد كه نوشته بود: «مخملباف با تراشيدن ريش‌اش، آخرين ارتباط خود را با حزب‌ا... قطع كرد و در واقع رفيق نيمه راه شد.» مي‌بينيد؟ نه فقط حرف‌ها و نوشته‌ها و فيلم‌ها، كه حتي تراشيدن‌ ريش‌اش هم يك حادثه فرهنگي بود. × نمي‌دانم مي‌شود به ستايشگران آن موقع مخملباف حق داد كه در كوران اين ذوق‌زدگي‌ها، وقتي به مخملباف نگاه مي‌كردند و جمال خودشان را مي‌ديدند، سينما و زندگي را فراموش كنند؟ كه حواس‌شان نباشد آنچه دارند ازش تعريف مي‌كنند، روي ديگر همان سكه‌اي است كه پيش از اين در برابرشان موضع گرفته بود؟ مخملباف البته با تيزهوشي (يا شايد هم اعتقاد معصومانه)، شكل ارزيابي به كارش را تعيين كرد. اصالت را به «تغيير» داد. اينكه حرف مرد يكي نيست و آدم‌ها در شرايط مختلف، واكنش‌هاي متفاوتي نشان مي‌دهند. آن روزها هم كه اين حرف‌ها خوراك بود. روزگاري كه جماعت در معرض هزار جور سوءظن قرار داشتند و حرف‌هاي مخملباف مي‌توانست در دادگاهي غير رسمي، از زبان فيلمسازي كم و بيش خودي، يك جور حكم برائت به حساب آيد. يك جور ترويج مهرباني مسيح‌وار، از طرف فردي كه تا چند سال پيش حكم به حذف‌شان داده بود. دارم دليل مي‌تراشم براي همه آنهايي كه در برابر اين پديده كوتاه آمدند و اينقدر به «تغيير» فكر كردند كه اصلا يادشان رفت، «چي» دارد تغيير مي‌كند و به «چي» دارد تبديل مي‌شود. هيچ كس فكر نكرد كه مشكل ما همين شعارهاي بيرون نيامده از متن تجربه زندگي و احساسات عميق و واقعي است كه يا به صورت فرمان «حذف» مطلق، آشكار مي‌شود يا يك جور نسبي‌گرايي بي در و پيكر كه هر گونه تمايز و تفاخر انساني و اخلاقي را انكار مي‌كند. مخملباف هيچ وقت معتدل زندگي نكرد. هميشه تحت تاثير فشارهاي گوناگون بود. يا فرمانبر خوبي بود يا طغيانگر خوبي و وظيفه روشنفكر ما در تمام اين سال‌ها، به نظرم بايد اين مي‌بود كه عوض چوب گذاشتن زير اين آتش شعله‌ور، سراغ حادثه‌هاي واقعي برود. درك درستي از قلابي بودن همه اين واكنش‌هاي مخملباف‌اي داشته باشد كه عوض زندگي كردن و درست تجربه كردن، بيشتر واكنش نشان داده بود. فقط درباره ايده‌هاي مثلا فلسفي و مذهبي آقاي مخملباف در «دوره‌»‌هاي گوناگون حرف ‌نمي‌زنم، بحث‌ام درباره خود هنر و سينما هم هست كه اين وسط قرباني شد. (زندگي و سينما البته مگر با هم فرقي هم دارند؟) اينكه تك‌زدن‌هاي ناشيانه مخملباف به آثار استادان سينما، حاصل‌اش خلق آثار خام‌دستانه‌اي بود كه كاربردشان در فيلم، حكم همان تك مضراب‌هاي سياست‌مدارهاي مجرب را پشت تريبون‌ها داشت. اين وسط هيچ كس حواس‌اش نبود كه چه فاصله‌اي از زندگي و عشق واقعي، در دستفروش و شب‌هاي زاينده‌رود خوابيده. كه چطور مي‌شود عقده‌ها را در پس همان شعارهاي نسبي‌گرايانه رديابي كرد. روشنفكر ما عوض اينكه درباره يك «قتل كامل» در آثار ژان پير ملويل براي نسل آينده (و البته لذت خودش) صحبت كند، دنبال «عشق نسبي» آقاي مخملباف رفت و متوجه نشد كه فاصله شعارهاي جديد با شعارهاي قبلي، به نازكي يك مو است. حرف سطحي، سطحي است؛ مضمون‌اش واقعا مهم نيست. به هر حال مي‌تواند يك نسل را تباه كند. اين جمله يوسفعلي ميرشكاك را تا به حال 10 دفعه نقل كرده‌ام، خدا عمر و تريبوني بدهد كه صد بار ديگر هم نقل‌‌اش كنم: مخملباف از سطحيت مسلماني، به سطحيت روشنفكري رسيده بود. و راست‌اش را بخواهيد، اين حكمي است كه درباره بسياري از تصميم‌ها و واكنش‌هاي ديگرمان هم صادق است. چه وقتي سرگرمي را كنار مي‌گذاريم و چه وقتي به بدترين شكل سراغ‌اش مي‌رويم و ترويج‌اش مي‌كنيم. چه وقتي... مي‌ترسم هر مثالي بزنم و گرفتاري درست شود. خلاصه نتيجه سطحيت و تندروي در اولي، هميشه شده دومي، كه كاملا قطب مخالف‌اش است و با اين وجود، هيچ دردي ازمان درمان نمي‌‌كند. گيرم لباس‌اش عوض شده باشد. × حالا كه اما بيشتر فكر مي‌كنم، مي‌بينم كه اصلا شايد دليل موفقيت و برد مخملباف، همين شعار دادن و سطحي‌گرايي‌اش بود. چه در مضمون و چه در اجرا. ذهن منتقد و جامعه‌شناس و شاعر ما، براي درك و دريافت شعارهاي متني و فرمي، آماده‌تر بود. همه يك نماد گل‌درشت را سريع‌تر مي‌گرفتيم و درك مي‌كرديم تا ايده‌اي كه از دل يك داستان، به ظرافت بيرون كشيده شود. نيمه اول فيلم‌ تجاري «دستمزد» مجيد جوانمرد و سكانس تونل وحشت «ديوانه‌وار» كامران قدكچيان و حضور بهرام رادان در «ساقي» محمدرضا اعلامي، خيلي واقعي‌تر از همه اشارات هنرمندانه جعلي و شعارهاي نسبي‌گرايانه و ايده‌هاي فانتزي فيلم‌هاي مخملباف بود. فاصله ميان چيزي كه خوب يا بد، به هر حال وجود دارد و با آدم بزرگ مي‌شود، چيزي كه الصاق مي‌شود و اضافه مي‌شود و چون جاي وصله‌اش معلوم است، همه مي‌توانند آن را ببينند. پس برايش دست مي‌زنند و هورا مي‌كشند. نتيجه‌اش مي‌شود «سكس و فلسفه». فيلمي در ستايش عشق و زيبايي كه فضاي بصري‌ و تركيب رنگ‌هايش، گاهي آدم را ياد سليقه بعضي دوستان راننده در تاكسي‌هاي سطح شهر مي‌اندازد. اين ثمره چنين پيشرفتي است. كسي كه قرار شده زندگي و سينما را دوست داشته باشد، اما فقط قرار شده. پس هنوز بلد نيست از رنگ قرمز و آبي چطور استفاده كند. هنوز چيزي در فيلم‌اش ندارد كه واقعا بتواند قلب‌مان را با خودش همراه كند. باز بايد عاشق ايده‌هاي مجردش شويم؛ ايده‌هايي كه در فاصله دهشتناك با اجرا گم شده‌اند و جعلي‌بودن‌شان آشكار شده است. فكر نمي‌كنم ديگر حتي هواداران قديمي هم حوصله‌اش را داشته باشند. × از اين به بعد بود كه مخملباف جهان وطن شد. مثل دفعه‌هاي قبل چند تا ايده و شعار در باب الكي بودن مرزها و نامحدود بودن جان انساني و اينترناسيوناليسم صادر كرد و از ايران رفت. رفت تا در افغانستان كارهاي بشردوستانه انجام دهد و در تاجيكستان فيلم بسازد. به همان سادگي كه دست از عقايد قبلي‌اش شست و مهربان و نسبي‌گرا شد و تنفرش از زندگي در اين دنيا، تبديل به عشق شد، به همان سادگي هم توانست از كشورش برود. مردم هم خيلي زود فراموش‌اش كردند. انگار نه خاني آمده و نه خانه رفته. مشكل اما اينجاست كه جايگاه مخملباف در خارج از مرزهاي كشور هم جاي درست و مطمئني نيست. شرمنده، من آدم نسبي‌گرايي نيستم، پس مي‌توانم نظرم را درباره فيلم «تخته سياه» سميرا مخملباف بگويم و ادعا كنم كه هيچ فيلم خوبي نيست. خيلي دوست دارم هواداران فيلم بنشينند و بي اينكه پاي ايده‌هاي انسان‌دوستانه و چه مي‌دانم ضدجنگ‌اش را وسط بكشند، برايم بگويند كه چرا فكر مي‌كنند اين محصول آماتوري، فيلم خوبي است؟ نمابه‌نما و كات‌به‌كات. دو زانو مي‌نشينم و گوش مي‌كنم. اين فيلمي است كه شخصيت كارگردان‌اش را به آن وصل كرده‌اند. يك دختر جهان سومي كه اين مدلي لباس مي‌پوشد و انگليسي حرف مي‌زند و شوق زندگي كردن از ميان كبودي‌ها، در چشم‌هايش ديده مي‌شود. به هر حال ما آدم‌هاي غير نسبي‌‌گرا هم آدميم. هم اپيزود اتفاقا به شديدترين شكل، متعهدانه كن لوچ را در فيلم چند اپيزودي كه درباره حادثه 11 سپتامبر ساخته شد مي‌بينيم – فيلمي كه درك كارگردان از ريتم، به وجدمان مي‌آورد – و هم اپيزود خانم سميرا مخملباف را. محسن مخملباف و خانواده‌اش حالا در زمان و مكاني ديگر، باز در سطح زندگي مي‌كنند. زماني خوراك خبرنگارهاي ايراني بودند و حالا در جشنواره‌هاي خارجي تحويل‌‌شان مي‌گيرند. طبق معمول مخملباف‌ها را به همان وصله‌هاي درشت روي لباس‌هاي‌شان مي‌شناسند. ارزش‌ها باز از جاي ديگري آمده‌اند. ذاتي نيستند. هيچ وقت ذاتي نبوده‌اند. پس عجيب نيست اگر اين روزها كار به جايي برسد كه مخملباف‌ها تصاوير انفجاري سر صحنه يكي از پروژه‌هاي‌شان را بين جماعت خبرنگار پخش كنند كه: ببينيد، نمي‌خواهند بگذارند ما فيلم بسازيم. كه مخملباف در كن راه بيفتد و درباره سوءقصد به جان خانواده‌اش حرف بزند. كه در سايت اينترنتي‌اش، توقيف يكي دو ساله بعضي‌ فيلم‌هايش در ايران را مثل مدال افتخار به سينه‌اش آويزان كند. حالا هم كه حرف بر سر مليت فرانسوي است كه مي‌خواهند به او اعطا كنند. مايه‌ها براي مطرح شدن و مطرح ماندن دارند ته مي‌كشند. مخملباف هم از اصل حرفه‌اش كه فيلمسازي باشد، دور مي‌شود و حواشي را مي‌چسبد. شايد هم مشكل ماست كه حرفه اصلي را از اول اشتباه گرفته‌ايم. × هر بار كه مي‌خواهم درباره مخملباف بنويسم، ياد اين شعار تبليغاتي فيلم روزي كه زن شدم، مي‌افتم. فيلمي كه همسر مخملباف كارگرداني كرده بود. درباره ستمي كه به زنان در ايران مي‌رود. بعد شعار تبليغاتي‌اش اين بود: اگر براي تفنن به سينما مي‌رويد، به تماشاي اين فيلم نرويد. داشتم ديوانه مي‌شدم. فكرش را بكنيد، خانواده محترم هنوز فكر مي‌كنند مي‌شود بين سرگرمي و تعهد، جذابيت و پيام، تفنن و انتقال يك حرف مهم خط كشيد. آنها تا آخر عمر هم متوجه نخواهند شد كه در لحظه آفرينش، و در لحظه درست درك و تحسين هنر، همه اين‌‌ها يكي مي‌شوند. و خلاصه اينكه اگر بين عشق و وظيفه بخواهيم يكي را انتخاب كنيم، پس يا عشق دروغ است يا وظيفه، اگر بخواهيم بين سرگرمي و جذابيت و تعهد هم يكي را انتخاب كنيم، همين طور. پس باز رسيديم به همان بحث اصلي. اينكه براي مخملباف، از همان ابتدا تا به حال، هميشه پيامي كه مي‌خواسته منتقل كند، با آنچه عميقا از آن لذت مي‌برده و باهاش سرگرم مي‌شده، در دو مسير گوناگون قرار داشته‌اند. او هيچ وقت مزه خود بودن كامل را نچشيده است. اين«مسووليت»، از زماني كه مي‌خواست همكاران پليد و كثيف‌اش را در كار سينما از بين ببرد تا بعدا كه در حمايت از آوارگان افغان فيلم مي‌ساخت، برايش چيزي جدا و باري سنگين بوده، نسبت به آنچه واقعا از آن لذت مي‌برد. اين همان احساس مسووليتي است كه به كمال نرسيده و به لذت تبديل نشده. اين تفاوت همان دو نوع اعتقادي است كه ابتداي مقاله درباره‌‌اش صحبت كرديم. اين بخش از نقد پيروز كلانتري كه زمان اكران عروسي خوبان در مجله فيلم نوشت و در هياهوي همه آن تشويق‌هاي كوركورانه‌اي كه از پيشرفت مخملباف به وجد آمده بودند، اما حواس‌شان نبود كه در «اصل» چيزي تغيير نكرده است، گم شد؛ هنوز كاربرد دارد: «من بر خلاف مخملباف تصور نمي‌كنم كه شادي لحظه‌اي يك مادر مذموم باشد. معتقد نيستم كه ازدواج كردن و بچه‌دارشدن و در كنار آدم‌هاي ديگر در زندگي روزمره حضور داشتن، به معناي حل شدن در يك زندگي طعن‌شده و روزمرگي باشد. نمي‌پذيرم كه عكس گرفتن از دو نوجوان «پانكي» و حتي صرف رابطه آنها نشانه «قرمساقي» باشد. و خود را دور از آن ذهنيتي مي‌بينم كه چنين بي‌ترديد و قاطع به چيزها مي‌نگرد. معتقدم اگر بدون واسطه و شعار و درازگويي و تعارف و تظاهر، به دل داريم كه «براي مردم كار كنيم»... در نگاه و مكث اول، بايد از مهر و شفقت مردم بهره داشته باشيم. آن وقت شايد بتوانيم شادي آن مادر، خواست ازدواج مهري، تناقض‌هاي شخصيت مهرداد و در پي مد بودن آن دو نوجوان را... بي‌واسطه ببينيم و آن را حس و تجربه كنيم، پيش از آنكه پس بزنيم.» وقتي در اوج دوران زن آزادخواهي، باز با چنين شعاري روي بيلبوردهاي تبليغاتي فيلم مواجه مي‌شويم، وقتي هنوز بين آموزش و لذت خط كشيده مي‌شود، تازه متوجه مي‌شويم كه در طول اين سال‌ها ماجرا هيچ تغييري نكرده است. كه باز همه چيز عرضي است. كه اين قسمت از نقد پيروز كلانتري را هنوز مي‌شود به مخملباف و خانواده‌اش توصيه كرد. × اين حرف‌ها را چرا داريم مي‌زنيم؟ اينجا جلسه محاكمه محسن مخملباف است؟ نه رفقا. اتفاقا حالا لحظه‌اي رسيده كه بايد خودمان را محاكمه كنيم. اين پديده را خود ما ساخته‌ايم. درست مثل زودياكي كه در فيلم ديويد فينچر، رسانه‌ها مي‌سازندش، چون تفاوت چنداني با اين قاتل زنجيره‌‌اي ندارند. چون از خبر قاتل، تغذيه مي‌كنند. گناه هواداران مخملباف در هر دوره‌اي اين بود كه هيچ وقت متوجه تفاوت چيز واقعي و عنصر جعلي نشدند. چون اصلا به خاطر جعلي بودن‌، توجه‌شان بهش جلب شد. ما هنوز سليقه انتخاب يك چهره، كنار هم گذاشتن متناسب دو رنگ، القاي يك ايده ظريف در مسير پيشرفت يك داستان، بي‌اينكه حواسي پرت كنيم و جلب توجه‌اي كنيم، نداريم. آدم‌ها محتواي خودشان را هميشه در فرم نشان مي‌دهند، از من بشنويد. و فرم ما اين مدلي است. كلاه زن را در فيلم «سكس و فلسفه» ديده‌ايد؟ واي... اينجاست كه واژه‌هاي فراموش‌شده‌اي مثل «اصالت» خودشان را نشان مي‌دهند. مخملبافي كه يك بار تعريف مي‌كرد يكي از دوستانش در ايام نوجواني، خودش را گم و گور كرده بوده، چون نتوانسته خودش را كنترل كند و رفته سينما و به همين خاطر ديگر لياقت نداشته با جمع آنها بچرخد، مخملبافي كه زماني فيلمي ساخته به اسم دستفروش كه در آن، تولد يك كودك، مساوي بدبخت‌شدن‌اش است، حالا قرار است فيلم‌هايي بسازد در ستايش زندگي و پختگي كه نتيجه‌اش مي‌شود «سكوت» و «سكس و فلسفه». و خب، اين وسط سليقه‌ و درك و تجربه‌اي كه قرار است به كار تصوير كردن زندگي بيايد، شكل نگرفته است. پس باز به يك شعار ديگر مي‌رسيم، نه تصوير جذابي از زندگي واقعي. از اين شعار به آن شعار، تكه‌تكه و پاره‌پاره و هميشه كساني هستند كه دست بزنند. در فيلم تعقيب آرتور پن، مردم، شهر را شلوغ كرده‌اند تا مظنوني را به قتل برسانند. مارلون براندو نقش كلانتر شهر را بازي مي‌كند كه وظيفه‌اش حفظ جان مظنون است، تا اين كه بالاخره يك روز برمي‌گردد و فرياد مي‌زند: «اين مردم بايد برن تو خونه‌هاشون بشينن كتاب بخونن.» و راست‌اش فكر مي‌كنم، نه كتاب، كه حالا هر چيز ديگري كه درك‌مان را از زندگي عميق‌تر كند تا فرزندان‌مان محيط اصيل‌تري را تجربه كنند. از ما که ديگر گذشته است؛ حالا چه مخملباف اوايل دهه 1360 باشيم، چه مخملباف اواخرش.

چهارشنبه,11 مهر 1386 - 2:9:6

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

در هنگام باركردن آيتمها خطايي رخ داد
مصطفي.ا.
سه‌شنبه 10 مهر 1386 - 23:52
11
موافقم مخالفم
 

اين جور مواقع تو بي نظيري امير قادري!

احمد سلطان زاده
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 0:35
-17
موافقم مخالفم
 

اقای قادری . سلام

حرف های شما ذزست است ولی حیف که از ماجرا های عمد ه و اصلی این کارگردان در ایران و بخصوص در خارج خبر نداریذ / و گر نه متوانستید یک کتاب جامع با مدرک< بدو ن کینه > بنوسید مدارک حقیقی در این باره زیاد است که این کارگردان و حقه های او و دخترانش را افشا میکند . با احترام ء احمد سلطان زاده < لندن<

فواد
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 3:20
9
موافقم مخالفم
 

كمي غرض ورزانه نيست آقاي قادري؟ اين هم خودش از آنطرف بام سقوط كردن است ديگر! من از دوستداران مخملباف نيستم، اما اينكه شما حتي به كلاه آن دختر توي سكس و فلسفه اشاره كرده ايد و حتي اسم ناصرالدين شاه آكتور سينما را نياورده ايد كم به نظر غرض ورزي مي آيد و پروژه خرد كردن طرف به هر قيمتي را به ذهن متبادر مي كند.


چهارشنبه 11 مهر 1386 - 7:53
-9
موافقم مخالفم
 

به نظر من در سطر به سطر اين نوشته به جاي اسم مخملباف ميشه اسم امير قادري رو گذاشت. با يك تفاوت.اينكه امير قادري روي ديگه سكه احمد طالبي نژاد هست. هرچي در دهه شصت و هفتاد اون طيف از منتقدان در ستايش هنر متعالي و اينطور چيزهاي كشكي نوشتن حالا بعد از گذشت يكي دو دهه كاملا برعكس شده و تحويل مخاطب داده ميشه. و در اصل چيزي تغيير نكرده. به عنوان مشتي نمونه خروار ميشه به مطلب قادري درباره چاپلين اشاره كرد كه چيزي نيست به جز يك شجاعت دروغي و باسمه‌ اي در نفي كردن كسي كه پيش از اين و توسط ديگران به عنوان نابغه و هنرمندو غيره معرفي شده بود. حالا خودتان حديث مفصل بخوانيد از اين مجمل و منتظر گذشت زمان باشيد تا تق يكي يكي مخملباف هاي روزگار ما در بياد.

بانو
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 8:27
15
موافقم مخالفم
 

ديگه اين حرفا از ما گذشته امير . زندگي مون اين ريختي شده . كاريشم نميشه كرد. عادت كرديم.

میم
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 10:35
-10
موافقم مخالفم
 

وای آره منم هر موقع اسم مخملباف رو می شنوم یاد اون جمله مضحک و مسخره می افتم .جمله ای که اولین بار روی سر در سینما بهمن دیدم. فکر کنید..........سینما بهمن.....وسط وسط میدان انقلاب ........جایی که هر روز هزاران نفر از هزاران قشر مختلف از جلویش رد می شوند .جدا از همه این مرز بندی های بیخود و غلط بین چه میدانم مثلا زندگی و تفنن یا فیلم روشنفکرانه! و فیلم مبتذل اینکه فیلم بسازیم و دوست نداشته باشیم ملت فیلم را ببینند خیلی مسخره ست. فیلم خانم را در همان سینما دیدم . برای "تفنن" هم به سینما نرفته بودم .اما فیلم را دوست نداشتم.یه فیلم خشک ....خیلی خیلی خشک.

تورو به خدا دست از این قضیه بهرام رادان بردار.....منم مثل شما اون وقار و اون اصالت رو تو چهره و حرکاتش دیدم. تازه شما که شور عشقو ندیدی . من حتی در شور عشق(فیلمی که تحملش هم برایم سخته) هم یک سری چیز های فوق العاده از رادان دیدم.اما فکر می کنم این همه تاکید و تایید و تعریف و سیمرغ و کار کردن با مهرجویی وسنتوری شدن و غیره و غیره خیلی برای علی سنتوری مان زیاد باشه .و ممکنه دوباره یک "پدیده" بسازیم و بعدها باز مثل باقی پدیده ها حیران بمانیم.

ح.ش
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 13:56
15
موافقم مخالفم
 

«قادري» جان!

با فحش دادن به مخملباف،«كار»ت راه افتاد؟!

يك فرضيه‌ي ثابت شده (در اصول نقد نويسي)مي‌گويد: تا مي‌تواني به «فيلم‌سازان شناخته شده» فحش بدهيد تا «معروفيت» شما تضمين شود!

امضا:يكي از منتقدين

شين
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 15:32
7
موافقم مخالفم
 

لحن کلي مقاله و از قضاوت‌ها و حکم‌هاي قاطع و فتوا مانند نويسنده‌اش رو هيچ نمي‌پسندم. اين که از دو تا از فيلم‌هاي خوب مخملباف «ناصرالدين‌شاه آکتور سينما» و «هنرپيشه» اصلاً اسم نبرده و خودش رو به کوچه علي‌چپ زده مشخصاً عمدي بوده و نيت پاکي(!) پشتش ديده نمي‌شه.

امير قادري تو اين مقاله تقريباً اصلاً هيچ جنبه‌ي فني يا هنري‌اي از آثار مخملباف رو نقد نکرده و فقط و فقط به زندگي خصوصي مخملباف و خانواده‌ش و حاشيه‌هاش پرداخته و سبک زندگي و سليقه‌ها و عقيده‌هاي شخصي و حتي محلي که براي زندگي انتخاب مي‌کنه رو زير ذره بين مي‌ذاره ولي جالبه که همزمان از مخملباف ايراد مي‌گيره که چرا به حاشيه مي‌پردازه. از اين که نگران خانواده‌شه ايراد مي‌گيره و مي‌گه چرا فلان جا گفته که سر صحنه‌ي فيلم اعضاي خانواده‌اش بمب گذاشته بودند و جانشون در خطره! خب مگه قرار بود از اين که نزديک بوده سميرا رو بکشن يا اين که فيلم‌هاي اخيرش تو ايران توقيف مي‌شن بشکن بزنه؟

خلاصه يه نقد کاملاً زرد بود و درست کاري رو انجام مي‌ده که داره ازش انتقاد مي‌کنه!

ehsan
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 19:34
11
موافقم مخالفم
 

هر چه باشد حق زیادی بر گردن سینمای ما دارد ؟ سینما با امثال مخملباف ها آغاز شد و انها بودند که ثابت کردند می شود بعد از انقلاب هم فیلم ساخت

نوید
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 19:52
-8
موافقم مخالفم
 

از مخملباف تا مهرجویی, پناهی و ... توفیری نیست.

همگی موجسواران ماهری هستند. ژست روشنفکری هم میگیرند.

موافق و مخالف هم همینطور.

مصطفی عطاران کاخکی
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 20:23
47
موافقم مخالفم
 

سلام.همیشه میگن کارکردانا با منتقدا مشکل دارند.چرا؟

به نظر من چون منتقدا همیشه به یک مدینه فاضله فکر می کنند.

تو زندگی هم همینه.

کاش میشد جاهای آدما رو تغییر میدادیم بهد می دیدیم کدوم یکی شرمنده می شد.

کاش میشد مخملباف منتقد می شد و بلاهایی که سرش اومده سر منتقدین می اومد بعد هم رفتار منتقدینو می دیدیم هم نوع نقد مخملباف رو.

خوبه که آدما نسبت به هم منصف بوده و حسن ظن داشته باشند.

ممنون.


چهارشنبه 11 مهر 1386 - 21:39
-6
موافقم مخالفم
 

اگر شما نقد میکنید باید به قول دوستمون جنبه های فنی را نقد کنید نه زندگی خصوصی هنرمندان را. من خودم اصلا مخملباف و فیلماشو نمی پسندم و هیچ وقت نه فیلمی از خودش می بینم نه از خانوادش! اما شک ندارم اگر زحمتهای مخملباف و مهرجویی و پناهی و کیارستمی و قبادی نبود الان سینمای ایران توی دنیا این اعتبار ( همین اعتباری که اندازه یک سر سوزنه ! شایدم کمتر) را هم نداشت! همین اندک اعتباری که ده نمکی و امثال اون اومدن تا به بادش بدن!

میم.رضایی
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 21:40
-1
موافقم مخالفم
 

بازم به مهرجویی که با همه این اوضاع هنوز یادش نرفته مال کدوم کشوره و به اینکه بره شهروند فرانسه بشه افتخار نمی کنه! بازم به مهرجویی که با همه این اوضاع هنوز برای مردم کشورش فیلم می سازه! پس حقشه اگه گندش کنیم! چون مثل بقیه جا نزده و به تعهدش پایبنده!!!

کامبیز
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 23:6
-18
موافقم مخالفم
 

حرفات خیلی شعاریه

هم درد
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 23:39
-12
موافقم مخالفم
 

به نظر من اگر نویسنده مقاله (امیر قادری)دغدغه ی مشهور شدن از این طریق را داشت در مورد کارگردان صاحب سبک و سرشناس تری قلم می زد نه چهره ای مثل محسن مخملباف!!

عیب بعضی از ما ایرانی ها اینه که هر وقت یه نفر پیدا می شه که به ما بفهماند که دور و برمان چه می گذرد با غرض ورزی و سطحی نگری چشمانمان را می بندیم و خرده میگیریم.

اینکه نویسنده به ما میگه که بعضی ها نان به نرخ روز خوردند! و از آب گل آلود ماهی گرفتند ، حقیقت انکار ناپذیری است. البته شما درست میگویید همیشه حقیقت تلخ بوده و هست!

هم درد
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 23:40
13
موافقم مخالفم
 

به نظر من اگر نویسنده مقاله (امیر قادری)دغدغه ی مشهور شدن از این طریق را داشت در مورد کارگردان صاحب سبک و سرشناس تری قلم می زد نه چهره ای مثل محسن مخملباف!!

عیب بعضی از ما ایرانی ها اینه که هر وقت یه نفر پیدا می شه که به ما بفهماند که دور و برمان چه می گذرد با غرض ورزی و سطحی نگری چشمانمان را می بندیم و خرده میگیریم.

اینکه نویسنده به ما میگه که بعضی ها نان به نرخ روز خوردند! و از آب گل آلود ماهی گرفتند ، حقیقت انکار ناپذیری است. البته شما درست میگویید همیشه حقیقت تلخ بوده و هست!

mohammad
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 5:43
25
موافقم مخالفم
 

خیلی خوشحالم بعد از نامه ام چند روز بعد در مورد مخملباف صحبت کردی.هر چی گفتی درست بود به افتخار این که تو منتقد بر جسته ای که هستی حرفایت را قبول دارم او فرق کرده است.نقد فیلم میامی وایس عالی بود همانی بود که تو گفته بودی بقیه هم که میگن خوب نبود تو ببخششون اونها عقل درست و حسابی ندارند

كابوكي
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 5:44
-7
موافقم مخالفم
 

مقاله خوب جناب قادري در واقع بسط و گسترش يادداشت موجز چندي پيش خسرو دهقان ميباشد.شمايل كاملي از مخملباف متظاهر و سطحي نگر در تمامي اثارش را تحليل ميكند. قابل توجه اقايان گلمكاني و طالبي نژاد كه ان زمان در ستايش از مخملباف هيچ اهمالي نكردند.زماني كه دهقان براي اظهار نظر در مورد وي خواستار بيمه عمر بود طالبي نژاد به مخملباف مي گفت محسن اسپيلبرگ...با مزه است نيست.

amir
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 8:29
18
موافقم مخالفم
 

Hi Mr.ghaderie

Thanks alot for your article; I read it three times and i think that it is full of pessimiism. I have a suggestion

.Let's light up a match instead of cursing to darkness

Thanks a lot for all help you try to do for our progress

ت.ع
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 9:58
8
موافقم مخالفم
 

جناب هم درد، عيب ما بيش از اينکه بستن چشم و گوشمان روی آنچه دور و برمان می گذرد باشد، اين است که ساده لوحانه تصور می کنيم هيچ نظر و ديدگاه و دريافتی به غير از آن که اين "منِ" عزيز از آن برخوردار است نمی تواند در جهان وجود داشته باشد، چه رسد به اينکه درست هم باشد.

خواندن نقد هم مانند نوشتن آن، حسن نيت می خواهد. نمی شود مدام به منتقدی بابت تند بودن نوشته هايش توپيد وقتی فقط نقدِ او را برای اين می خوانيم که اين نبرد شيرين "رو کم کنیِ روشن فکرانه" ادامه داشته باشد. به نظر من

1. وقتی کارنامه ی حرفه ایِ يک شخص بيش از اندازه با متدهای روز به روزِ زيستی اش عجين و متأثر از آنهاست، در نقد کردن کارنامه ی او چاره ای جز نقد کردن خود او نيست.

2. جدا از اينکه موافق نقد امير قادری باشيم يا مخالف آن، بزرگترين دستاورد نوشته اش اين است که به مغز پيشرفته و کليشه زده مان، خوراک جديدی می دهد برای بررسی. آيا هدف نقد همين نيست؟

3. دوستانی که طرفدار نقد منصفانه و حرفه ای هستند، به جای برخورد با متن، اخلاق و تندخويی منتقدِ پر رويمان را قضاوت نکنند. پررويی، تندی، و گاهی تلخی شروط لازم برای نقد سالم هستند.

می شود از آن لذت هم برد.

4. از خواندن اين متن و آشنا شدن با زاويه ی ديد آن، به عنوان خواننده ی پيگير، بسيار راضی هستم.

mehdi
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 15:44
-37
موافقم مخالفم
 

aghaye ghaderi salha ghabl ham hamin raftar ro ba kimiaee kard wali hala raje besh mostanad misazeh!in naghd nist oghde khali kardan ast aghaye ghaderi.mesle yadashte shoma dar moredeh niki karimi.kami monsef bashid bad nist ke midoonam nistid.

محسن ش
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 17:2
14
موافقم مخالفم
 

نقد شما بیشتر نقد شخصیت بود تا نقد سینمای مخملباف که قائدتا در این موضوع و کانتکست فاقد هر ارزشی است. درست مثل این است که بیایید بگویید وودی آلن چون با دختر خوانده ۱۶ ساله اش هم بستر شد و دست آخر عاشق اش شد تمام سینمای وودی آلن را مردود و بی ارزش اعلام کنیم. در مثل مناقشه نیست، این مثال را به عنوان مقایسه آلن و مخملباف نگذارید. این یک بحث قدیمی و کلیشه ایست که آیا هنرمند را باید بر اساس زندگی شخصی اش سنجید یا هنرش. من معتقدم اصلا زندگی هنرمند را برای چه باید سنجید. ما مصرف کننده هنر هنرمندیم نه بیشتر. سنجش زندگی هنرمند را بگذارید به عهده خاله خانباجی هنرمند. ما با هنرش ارتباط برقرار می کنیم نه با خودش. هنر و اثر هنری به خودی خود یک موجود زنده و مستقل است و همین که در سطح جامعه منتشر می شود دیگر نه تعلق به خالقش دارد نه وابستگی شخصی.

اما حالا که صحبت شخصیت مخملباف شد، بگذارید من هم نظرم را بگویم. همین که یک آدم متعصب قشری و رادیکال سی سال پیش حالا تبدیل شده به آدمی که حرف اش را با فیلم و قلم می زند نه با تیزی، نه تنها جای نقد ندارد جای تشویق و تحسین هم دارد. حتی اگر حرف هایش مثل آدمس جویده دسته دو باشد.

محسن ش
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 17:5
-1
موافقم مخالفم
 

یک چیز را فراموش کردم بگویم: در پیشانی مقاله همین که آن عکس مخملباف را دیدم قصدتان برایم روشن شد.

ر.ك
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 19:10
-20
موافقم مخالفم
 

به نظرم مطالب اين پرونده رو ميشه به سه دسته تقسيم كرد. يكي مطالب شعاري و زردگونه كه يادآور فيلمهاي خود مخملباف نظير عروسي خوبان هست- مثل مطالب امير قادري- دسته دوم مطالب تكراري و بي‌خاصيت- مثل مطالب آزرم و پوريا- دسته سوم منتقداني كه اذعان كردن زماني هوادار مخملباف بودن و حالا اونو به دليل سطحي بودن محكوم كردن.بدون اينكه توجه داشته باشن خودشون به اندازه مخملباف و بلكه بيشتر از او ،آدمهاي سطحي‌اي هستن كه هوادار چنين آدمي شدن.- مثل مهرزاد دانش و خوشخو و معززي نيا- جالب اينكه اين دسته فقط به خودشون حق دادن كه در اون شرايط جو گير بشن و عقل از سرشون بپره. انگار كه مخملباف آدم نيست. در مورد چنين آدمهايي يك ضرب المثل قديمي هست به اين مضمون كه تا آدم فلان هست مفلس در نميمونه. مخملباف مفلس اين ضرب المثل هست و اون دوستان هم .... در نهايت و جدا از اين سه دسته ميشه به تنها مطلب خوب و منصفانه و دقيق اين پرونده اشاره كرد كه توسط نيما حسني‌نسب نوشته شده كه دستش درد نكنه. بقيه نويسندگان همه بدون اينكه حواسشون باشه طعمه زودياك!!!! شدن.

Reza
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 20:15
3
موافقم مخالفم
 

تا حد زیادی موافقم . من سینمای مخملباف رو دوست ندارم ( به غیر از اپیزود سوم دستفروش و چند تا سکانس از اپیزود دوم همین فیلم ) ولی فاصله فیلم توبه نصوح با ناصرالدین شاه .... کمتر از ده ساله . فکر نمی کنم کارگردانی بوده باشه که در فاصله کمتر از ده سال انقدر از لحاظ تکنیک پیشرفت داشته باشه ؛ حالا گیریم از لحاظ مضمون به طور سطحی تغییر کرده باشه .

باربد
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 22:59
-10
موافقم مخالفم
 

ایوللا مقاله ی خوبی بود .


جمعه 13 مهر 1386 - 0:0
-5
موافقم مخالفم
 

امير قادري عزيز اميدوارم به خودت مغرور نشي

حتي اگر غرض‌ورزي هم مي‌كني

اين كه وجودش رو داري و حرفتو مي‌زني و از اسم‌ها نمي‌ترسي جاي تحسين داره

مخملباف فقط شارح خوبي براي كارهاشه، يك آدم شكست‌خورده كه براي نيفتادن به هر چيزي چنگ مي‌زنه، ديگه از آدمي كه با كمال افتخار به بي‌سواد بودن بچه‌هاش افتخار مي‌كنه و مي‌باله كه بچه‌هاي ببخشيد بي استعدادش رو به مدرسه نفرستاده چه توقعي داري؟

نگيد چرا مي‌گم بي استعداد، اگه داشتن با اين امكاناتي كه در اختيارشون هست و بابايي كه ماشاالله خودش يك بيلبورد بين‌المللي است بهتر از اين فيلم مي‌ساختن

عيبي نداره بذاريد خانوادة مخملباف هم دلشون خوش باشه و فكر كن هنوز هم خبرابي هست

فرزین کی نیا
جمعه 13 مهر 1386 - 23:39
10
موافقم مخالفم
 

سلام امیر جان

دلم حسابی برایت تنگ شده. بعد از خواندن مقاله ات، یاد جمله شهید آوینی، درمورد میزان صداقت سینمای غرب که توانسته غرب را لو دهد، افتادم که از خودت شنیده بودم. به نظرم پس از چند سال، حالا مقاله هایت دارند این کار را با خودت می کنند. با شخصیت و پس زمینه ذهنی ات!

موفق باشی

به امید دیدار

mouse
شنبه 14 مهر 1386 - 5:29
7
موافقم مخالفم
 

امیر قادری عزیز:

1-شنیدم شما مشهدی هستید.اگه هستید...همشهری سلام

2-احسنت به قلمت

3- با اینکه بانظراتتون موافقم امااصل اول دموکراسی می گه که هرکس حق دراه هرجور می خواد زندگی کنه .نظر بده .و فیلم بسازه .

حسین یعقوبی
شنبه 14 مهر 1386 - 7:15
-14
موافقم مخالفم
 

امیر جان ما که می دانیم قرار است یک فیلم مستند مزخرف برای مخملباف بسازی و دلت می خواهد با این فحش ها مخملباف مثل کیمیایی خر شود و بیاید با تو مصاحبه بکند. این وسط خواهش می کنم یک نقش به محمد قوچانی، مسعود ده نمکی، معززی نیا و مهدی یزدانی خرم بده. مثلا از یزدانی خرم می توانی به عنوان اکسسوار صحنه استفاده کنی. البته یادت باشد یک کتاب از حسین سناپور بدهی دستش.

مریم
شنبه 14 مهر 1386 - 7:50
-16
موافقم مخالفم
 

حالا امیر کارت راه افتاد !!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مرتضی ناظمیان
شنبه 14 مهر 1386 - 10:27
-13
موافقم مخالفم
 

خیلی مطلب ضعیفی بود و بیشتر به نظر می آمد که نویسنده قصد داره با کوبیدن مخملباف برای خودش شهرت کسب کنه

مسعود
يکشنبه 15 مهر 1386 - 14:17
-1
موافقم مخالفم
 

آقای قادری همیشه منتظرند ببینند باد از کدام سو میوزد.تا با داد و بیداد نام خود را مطرح کنند.دقیقا ایشان بر ضد فیلمسازانی که وزارت ارشاد با آنها مشکل دارد می نوسد.

فرهاد
دوشنبه 16 مهر 1386 - 10:2
23
موافقم مخالفم
 

آقاي مخملباف درآن زمان بخصوص شايدبه بهترين وجه ممكن فيلم هاي چون بايكوت -عروسي خوبان وباي سيكلران

ودسنفرش وهنرپيشه .راساخت .اودرپرداختن به نمادهاو

برانگيختن فكرمخاطب بسيارموفق بود.فيلم هاي اوفكربرانگيزو

حاوي مفاهيم پويايي بودند.تااينكه قشرفرهنگي واجتماع ما

اورا برنتافت واورابه كنارزد.بعدازاوفكري وچالشي درفيلمهاتوليدشده به چشم نمي خورد.آياشمافيلمي

دررحدواندازه دستتفروش وباي سيكل ران مشاهده كردهايد

شايدبسياراندك وخيلي هابعدازاوازاين سينماي خنثي بريدن

ومنتظرند تاشايدكسي جاي حاتمي ومخملباف رابگيرد ولي افسوس ...

babak
سه‌شنبه 17 مهر 1386 - 16:24
11
موافقم مخالفم
 

يه روز حضرت مسيح با حواريونش از يه جا مي گذشتن كه جسد يك سگو مي بينن...يكي مي گه عجب بوي گندي ميده...يكي مي گه اه اه تمام پوستش متلاشي شده....يكي مي گه انگار تمام عمرش حمام نكرده بود.... خلاصه هر كس يه ايرادي مي گيره...نوبت به مسيح كه مي رسه مي گه.... عجب دندوناي سفيد درخشاني داره....

وحيد
چهارشنبه 18 مهر 1386 - 10:51
-3
موافقم مخالفم
 

خود كرده را تدبير نيست.

امير قادري در نقدهايش استاد يك حركته، اون هم شلوغ بازي به طريق بسيار ماهرانه، به طرزي كه يادت مي رود كه در اثر X كار خوب هم بوده. چه مواقع ابراز تنفر و چه از نوع دوست داشتن !!! (خون بازي ، سنتوري) نمي دانم چرا اينقدر اصرار بر متفاوت بودن با ديگران داري. (واقعا هم درك بالايي داري)

اما مشكل من با نقدت بر سر همان چيزي است كه قبلا هم يكبار به شما گفته بودم (مثل نقد پيروز كلانتري بر مخملباف) فكر كنم تا آخر عمرت برايت مفيد باشد "شمايي كه حرف از خود بودن مي زنيد چرا خودتان را نمي بينيد چرا اين اصل را در خود پرورش نمي دهيد".

خوشحالم كه بعضي از خوانندگان اين نقد را ديدم كه بسيار هوشمندانه به نكته هايي كه ازلاي نقدت درز پيدا كرده بود واقف بودند و متوجه.

(يه موقع فكر نكني هنرپيشه و ناصرالدين شاه فيلمهاي مخملباف بودندها !!! اصلا !!!) نه! ببين شرايط داره !!!

خيلي زود رسيديم به حرفي كه اول زدم، اونقدر شلوغ كاري كردي كه كسي يادش نياد اين فيلمها هم براي مخلمباف است غافل از اينكه ما قرار است نقد تو را بخوانيم نه اينكه در آن غرق شويم. (اعتراف مي كنم در بعضي از قسمتها غرق شدم و يادم رفت در حال خواندن نقد هستم.)

جناب شما چنان تحت تأثير اجتماع حال حاضر اطرافت هستي كه آنها در نقدت هم رسوخ پيدا كرده اند (منظور اين كه همه جوانب را ذكر نمي كني حكايت بالا رو گرفتن و پايين رو ول كردن!) مثال : زودياك.

خيلي حرفه اي هستي، امير قادري، واقعا حرفه اي!

پيچيدگي هاي نقدت آدم رو مسحور مي كنه، حواست خيلي جمع هست، و اينها همه نشان بر اين داره كه عاقلانه برخي چيزها (فيلمهاي خوب) رو ناديده گرفتي!

بعد از آن سانسوري كه در نظر من در رابطه با توقيف اكران سنتوري انجام دادي، پشت دست داغ كرده بودم كه ديگر نظر نگذارم، اما هميشه به سايت مي آمدم و خبرها و نقدها را مي خواندم. ولي اين بار نمي دانم چرا... چرا ما بايد حرف بزنيم تا آرام شويم! (فكر مي كنم اين ديالوگ براي فيلم پالپ فيكشن بود).

به هر حال من با دگرگوني كه خيلي خوب در رابطه با افكار و اخلاق و كارهاي انجام شده توسط محسن مخملباف بيان كردي كاملا موافقم، و جوابم هم همان است كه خودت به زبان ديگري بيان كردي:

خود كرده را تدبير نيست. / از ماست كه بر ماست.

vsjld
پنجشنبه 19 مهر 1386 - 21:35
-156
موافقم مخالفم
 

خواستم قدری درمورد نوشته ات !!!وقت بگذارم ولی حیف وقت .به کجا بندی آقا اینگونه بی محابا به یک مسلمان یاحداقل یک انسان میتازی ؟قل اعوذ .....من الشرالوسواس الخناس ...خناسانی که سینه ها ی پرازحقدوحسدتان رابه سینه جامعه تزریق میکنید .شرمتان باد .

امیر
جمعه 20 مهر 1386 - 8:28
-20
موافقم مخالفم
 

هو

جناب قادری سلام

با این مقاله ای که در مورد مخملباف نوشتی همه را به هم ریختی !

solayman abasi
جمعه 20 مهر 1386 - 21:52
1
موافقم مخالفم
 

ازآقای کیمیایی عزیز واقعا گله دارم .بااین حضرات مصاحبه میکند که اعتبارکسب کنند وبعداینجوری ...کیمیایی عزیز این آقایان راکه شما بهتر میشناسید !!(محسن مخلباف رااگر اغراق نکرده باشم ازجان دوست تردارم ولی درآن زمانی که به کیمیایی عزیز تاخته بود موافق نبودم وخیلی هم ناراحت شدم و باقی قضایا....).این حلقومهایی که هماهنگ درزمانهای خاص له یا علیه کسی اکران میشوند فقط عرض خود میبرند واحیانا چند جان ساده را مسموم میکنند .نوشته های همه شان راکنارهم بگذار با هم وبا اندکی دقت خیلی چیزها مشخص میشود !خوشبختانه دم خروس را بعضی هاشان بخاطر افه های پز دادن بدجوری نمایان کرده اند .ازاین که میدانم بعضی ازحضرات این پرونده سازی مشمول همان دسته بندی خود مخلباف درمورد به اصطلاح منتقدین !!!سینما!!!میباشند ولی از یکی دوتاشان درتعجبم شایدهم قصد بدی نداشته اند وقضایارا کلوزآپ میدیدند .موافق یا مخالف بودن باکسی به عنوان یک منتقدهنری که مذموم نیست .ولی نوشته قادری وحسنی نسب را بخوانید تا معلومتان شود تاوقتی متاسفانه چنین کسانی درجامعه باشند که ....فرمان آمد: به هر حربه وهر شکلی که شده وبدون هیچ حدومرزی پرونده بسازید .پرونده که سهل است بجای کلاه سر میاورند !!حتی متاسفانه به بدتری شکل غیر اخلاقی شک غیر اخلاقی وتهمت وافترا هم پرهیزنمیکنند .ومیفهمیم که چرا این مملکت با بزرگانش گاهی کاری میکند .که هیچ دشمن بیرونی قسم خورده ای نمیکند. مهردرخشنده چوبیرون شود شب پره بازیگرمیدان شود

اسفندیار
جمعه 20 مهر 1386 - 23:36
4
موافقم مخالفم
 

آقای قادری میشه لطفابرای آشنایی بازدید کنندگان سایتتان وخوانندگان این پرونده سازی وتسویه حساب با یکی از صادق ترین وتاثیر گذارترین فیلمسازان واز همه مهمتر یک انسان والا (جهت دوستانی که مخملباف را نمیشناسند ویا کمتر میشناسند میگویم که با آشنایی با زندگی اش چه قبل وچه بعداز انقلاب میتوانند قضاوت درستی ومنصفانه ای داشته باشند)به کمک همپالکی هات کرده ای .ازخودت وگذشته ات منظورم همان مقدار که برای خود انسانی ات یا برای جامعه ات وجامعه هنری یا دوستانت و خانواده وکشورت و...کرده ای شمه ای بگویی .دوستانی که به اصطلاح مقاله ات را خوانده اند خوب دستت را خوانده اند محض اطلاع بعضی دیگر پیشنهاددادم .

سلیم
يکشنبه 22 مهر 1386 - 20:32
-6
موافقم مخالفم
 

"براي تفنن به سينما مي‌رويد، به تماشاي اين فيلم نرويد." ... و "من اما افتخارم اين است كه هيچ وقت علاقه‌مند و هوادار مخملباف و فيلم‌هايش نبوده‌ام! "

دقت کنید ، این دو جمله کاملا از یک جنس هستند. صحبت از چی بود ؟ شعار زدگی ...؟ سطحی گرایی ...؟ نسبی گرایی و مطلق گرایی ... ؟!

امیر جان چطور ممکنه نقد مخملباف و فیلم هاشو نوشتن و حتی اسمی از بهترین و "پخته" ترین آثارش ( ناصرالدین شاه آکتور سینما ، هنرپیشه ) نبردن و سایر آثارش رو هم فاقد "هرگونه" ارزش هنری دونستن.

یه کم فکر کنیم ... انگار یه جای کار می لنگه !

sepideh
سه‌شنبه 24 مهر 1386 - 15:59
-7
موافقم مخالفم
 

nazarate shoma gharaz varzane hast say konid peyrove aghide honar baraye honar bashid na aghayede khale zanaki!

مجید رادمرد
پنجشنبه 26 مهر 1386 - 17:35
10
موافقم مخالفم
 

من هم با فواد دهقانی موافق ام ! اگر به فیلمی ابتدایی و مضحک مثل توبه نصوح اشاره می کنی چرا به ناصرالدین شاه اشاره نکردی؟ ناصرالدین شاه را انصافا نمی شود فیلم ضعیف یا حتی معمولی دانست. این بی انصافی ست که که بخواهیم در مورد یکی از تاثیر گذارترین آدم های سینمای بعد از انفلاب اینگونه برخورد کنیم و بعد هم داد بزنیم و اصرار داشته باشیم که منظوری نداشتم و برخوردم از روی عدل و انصاف بوده! در میان فیلم های اولیه مخملباف بایکوت هم فیلم بدی نیست که هیچ حتی از خیلی از فیلم های حال حاضر سینمای ایران بهتر است. بایسیکل ران هم فیلم خوبی ست! آقای قادری بدجور داری از آن سوی بام می افتی. حواست باشد!

محمد کاظم پورفرد
پنجشنبه 26 مهر 1386 - 17:49
8
موافقم مخالفم
 

آقا این مقاله عکس خیلی با حالی داره! کار گرافیکی و

فتو شاپه یا واقعیه؟ اگر واقعیه چطور و چیجوری از اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور به دست امیر قادری رسیده؟ اون ساواکی ها هم خیلی حال و حوصله داشتن که از مخملباف همچین عکسی گرفتن و بایگانی کردن!

صالح صالحی
جمعه 27 مهر 1386 - 13:0
9
موافقم مخالفم
 

امیر قادری عزیز اینکه حرفات در مورد مخملباف درسته یا غلط برام مهم نیست.(گرچه بنظرم درسته)انچه واقعا درون تو برام ستایش برانگیزه عشقیه که به ذات سینما داری و شعفی است که از دیدن یک داستان به ما هو داستان وجودتو اشباع میکنه.(میدونم که فهمیدی چی گفتم و اینو بدون که میفهممت!)

مشتري
يکشنبه 29 مهر 1386 - 10:46
9
موافقم مخالفم
 

بسه ديگه بابا برداريد اين عكس مخملباف رو از روي سايت ديگه داره حالمون به هم مي خوره

اين دو سالگي سايت هم كه اينگار قراره تا 3 سالگي همين جا بمونه

لیلا زارع
يکشنبه 29 مهر 1386 - 11:13
-2
موافقم مخالفم
 

منم فکر می کنم خیلی تندرفتی. به نظر من این مسخره کردن بود تا نقد و انتقاد. کمی احترام هم لازم بود آقای قادری!

الهه مردانی
دوشنبه 30 مهر 1386 - 13:24
-11
موافقم مخالفم
 

آقافواد- آقامجید

مطمن باشید که غرض ورزی بوده. این که که ما از کسی خوشمون نیاد دلیلی نمی شه که به این شکل اون رو مسخره کنیم و دستش بندازیم. من که مطمن هستم اگر مخملباف هنوز ایران بود امیر قادری عمرا همچین مقاله ای رو بر علیه اش می نوشت.

مريم
دوشنبه 27 خرداد 1387 - 15:33
-3
موافقم مخالفم
 

من يك مخاطب عامم . از عام هم عامتر . چيز زيادي از سينما نمي دانم اما سكس و فلسفه محسن مخملباف و كارهاي قبلي اش را ديده و اين متن شما را هم خواندم . نمي توانم روي نوشته شما اسم نقد بگذارم . هر چه به آخر متنتان نزديكتر مي شدم ، كينه جاري در متنتان بيشتر خودش را نشان مي داد . به دليل يا دلايلش كاري ندارم و به شما هم خرده نمي گيرم . نظرتان بوده و گفته ايد . اما من به اين فكر مي كنم كه آيا اگر كس ديگري همين كار را مي ساخت بازهم مي شد در سرتاسر نوشته شما خنكاي جاري كينه را حس كرد يا نه ؟ نمي دانم .....

شایان
دوشنبه 26 اسفند 1387 - 22:54
6
موافقم مخالفم
 
مقاله امیر قادری درباره پدیده‌ای به نام محسن مخملباف: زودیاک!؛ تغییری نکرد، همانی است که بود / متن کامل پرونده‌ای درباره مخملباف با آثاری از نویسندگان و منتقدان نام آشنا در سینمای ما ( لینک کامل مقالات، بالای صفحه سمت راست )

من اصلا کاری به مخملباف و غیره وذلک ندارم. بحثم کلی تر ازدو تا اسمه. منتقد هم نیستم، و خوشحال هم هستم که نیستم تا آثار هنری که از احساس هر هنرمندی میاد رو با کارد بی روح جراحی تشریح کنم! من یه عاشق فیلمم و خیلی از فیلم هاییم رکه دیدم رو کسی ندیده و شاید نخواسته که ببینه، اصلا به اونا چه که متروپولیسی ساخته شده و آیزنشتاینی بوده!

ولی یه چیز جالب تو تمام این نظرها بود که واسم جالب بود. ما ایرانیا ماشا ا.. ید طولایی تو نقد کردن داریم. ولی یه سوال: همه ی اونایی که اومدن اینجا و نظر دادن اقا خدایی شما چند بار با دوربین فیلمبرداری کردین؟ هندی کم نه! فیلم تولد و پارتی هم نه! حالا چند بار تدوین کردین؟ اصلا می دونین لا سی دو می چیه که راجع به موسیقی فیلم نظر می دین؟ آقا مولوی خوش میگه «گر تو بهتر می زنی بستان بزن» شکر خدا، کاش جای این همه 50 تا منتقدی که نظر دادن،50 تا کارگردان حتی مزخرف ساز داشتیم یا لااقل 2 تا پیشنهاد. بابا جای رو کاغذ حرف تیکه پاره کردن برین دنبال عمل که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست به خدا»! من خودم حرفه ای کار نکردم، پس جرات نمی کنم نقد کنم. آخه من که تا حالا بیل دستم نگرفتم چی لاف می زنم که بیل زن مثه من نیست تو دنیا؟ جای این حرفا بیاین دو تا نما، دو تا نما از یه شاهکار سینمایی رو تفسیر کنین ملت یه چیزی یاد بگیرن نه اینکه پاچه ی این و اونو بگیرین که...!

بهنام
جمعه 31 شهريور 1391 - 3:26
-4
موافقم مخالفم
 

آقای قادری، آدم به ضرورت شهرت نظرش تغییر کند خیلی بهتر است از این‌که در پوشش منتقد، عامل ِ احیای منویات قدرت -حالا هر قدرتی- شود. من هم دیگر کاری به مخملباف ندارم؛ چه او را علیرغم نبوغش شایسته نقادی‌های تندی می‌دانم که بخشی‌اش هم می‌تواند همین حرف‌های امیر قادری باشد اما امیر قادری کی هست؟ همان‌که در کمال وقاحت سنگ اخراجی‌های 3 را در مقابل فیلم فرهادی به سینه می‌زد؟ باور کنیم که شما...؟

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���