وقتي كودك بوديم ,هر از گاهي تلويزيون به صورت نماهاي كوتاه قطعه هايي از دونده امير نادري را نشان مي داد. جالب است كه شخصيت او هميشه برايم يك معما بود , البته گاهي اين معما حالت آزاردهنده اي داشت. شايد درك شعف و جسارت اميرو برايم قابل درك نبود.... حالا بعد از سالها در شب يلدايي كه اميرو 20 سال برگ تر شده و ما هم ...,معماي اميرو برايم حل شد و معماي ديگري برايم آغاز.... دوست گرامي اميرو ,سخت جسور است و شكست ناپذير و اين شكست ناپذيريش حتي در كوچك ترين مسايل چنان سرشار از حس پيروزي است كه ما را وادار به اراده اي مي كند براي تلاشي سخت در مبارزه با خود و زندگي ... . . . اميرو به من ياد داد كه اگر براي بهاي يك ليوان آب بدوم و اين دويدن سرشار از شوق آينده باشد , زيباست و زيباست و زيباست... . . .اميرو فقير نبود,چون با تك تك داشته هايش زندگي مي كرد. حتي حروف فارسي هم جزوي از ثروتش بودند. به ياد بياوريم صحنه آخر فيلم را كه اميرو تمام لغات را درست وسريع, فرياد مي كشد ... امير نادري حتي اگر دوباره فيلم نسازد,حتي اگر دلش نخواهد برگردد,چنان اصيل و باقدرت,دونده را ساخت كه براي يك عمر فعاليت هنري قابل ستايش است... فيلم سازي كه چنان استادانه بر ليه تيغ راه رفت كه تصوير دونده ,تنه تصوير يك پسر ژوليده و فقير نيست(چنان چه در اغلب فيلم هاي ديگر كارگردانان اين گونه بوده است), بلكه تصويري از زندگي و شور ناتمام يك كودك بزرگ در مسابقه زندگي است... راستي ميدانيد اميرو زندگي واقعي امير نادري در كودكي بوده است!... مي دانيد هنوز هم مي دود... ماهم ياد مي گيريم و احترام مي گذاريم ...
|