سينماي ما - مهدي عزيزي: حالا كه اين يادداشتها درباره «تنها دوبار زندگي ميكنيم» شكل پرونده به خود گرفته است و بحثهاي مضموني درباره فيلم را بقيه بچهها در يادداشتهايشان كردهاند (كه البته بحث مفصلش باشد براي زمان اكران فيلم) من سعي ميكنم در اين يادداشت كمي به ساختار كلي فيلم و جايگاه روايت غيرخطي در فيلم بپردازم:
1) اساسا «تنها دوبار زندگي ميكنيم» از آن دست فيلمهايي است كه حال آدم را خوب ميكند و واقعا يخ اين جشنواره كسلكننده را مي شكند. از آن دست فيلمهايي كه همان وسطهاي فيلم بياختيار ميگويي من اين فيلم را دوست دارم. از همان ابتدا خيلي راحت با قهرمان داستان همراه ميشوي و خيلي سريع عاشقاش ميشوي ... «تنها دو بار...» درباره یك دانشجوي اخراجي دانشكده پزشكي است كه حالا راننده ميني بوس است و در فرصتی كوتاه تصمیم دارد همه كارهایی كه در زندگی حسرتشان را داشته، انجام دهد. فیلم از جایی شروع می شود که قهرمان داستان به دنبال روستایی به نام لیو میگردد (به قول نويد چه نام پر مفهومي دارد اين روستا) ...
2)كارگردان فيلم در گفتوگويي يكي از دلايل استفاده از روايت غيرخطي براي فيلم را لذت كشف ساختار فيلم بيان ميكند و از قول «رابرت مککي» ميگويد: تغيير محتوا حتماً به تغيير فرم ميانجامد اما تغيير فرم به عميق شدن محتوا منجر ميشود. من هم سعي کردم تفاوتها در فرم، به عمق بخشيدن درونمايه فيلم کمک کند ... من سعي کردم علاوه بر لذت داستانگويي، به مخاطب لذت کشف ساختار خود مديوم سينما را هم بدهم. "
«تنها دو بار زندگي ميكنيم» قصه كاملاً مشخص و حتی نزدیك به كلاسیك دارد، اما روایت آن روایت كلاسیك نیست. داستان در برزخي ميان واقعيت و خيال ميگذرد. در يكي از سكانسهاي اوليه فيلم سيامك (عليرضا آقاخاني) در اثر يك حمله عصبي ميميرد و نماي بعدي از pov او از داخل قبر به آسمان آبي بالاي سرش نگاه ميكنيم و در نهايت او را ميبينيم كه از قبر بيرون ميآيد و براي بار دوم زندگي را شروع ميكند. وارد شدن شخصيت دختر فيلم هم كه خود را یک شاهزاده از جزیرهای دوردست میداند كمك شاياني به ايجاد فضاي سورئال فيلم مخصوصا در لحظاتي كه شهرزاد و سيامك با هم هستند ميكند. در «تنها دو ... » به نوعي با گذشته آدمها از جمله شخصيتاصلي فيلم روبهرو هستيم. پس يادآوري خاطرات و بازگشت بهگذشته يكي از عناصر مهم قصهگويي فيلم ميشود، كه روایت غیرخطی را هوشمندانهترين راه، براي پيشبرد داستان ميكند. روایت غیرخطی در «تنها دو بار زندگي ميكنيم نهتنها پيچيدگيهای روايي فيلم به نکات ابهامآميز براي تماشاگر تبديل نميكند. بلکه اين پيچيدگيهاي روايي يکجور فضاي کشف همراه با لذت براي مخاطب فراهم کند. كه در اين راستا بسيار موفق عمل ميكند.
اجراي ايده روايت غيرخطي نياز به يك تدوين خوب دارد تا ريتم كلي فيلم از بين نرود. تدوینگر ماهر فیلم اين مهم را به خوبي اجرا كرده است. ريتم فيلم در ابتدا و زماني كه تماشاگر هنوز با شخصيتهاي فيلم آشنا نشده كندتر و در لحظات پاياني، با توجه به تايم زياد فيلم و روايت غيرخطي داستان كه در پايان فيلم كمكم شكل كلاسيك تري به خود مي گيرد تندتر ميشود
3 ) مهمترين ضربهاي كه اينگونه از فيلمهاي ميخوردند، گرفتارشدن در دام «اداي روشنفكري درآوردن» است كه خوشبختانه بهزادي با درايت، از اين موضوع حذر كرده است. و از همان ابتدا فضايي دوستداشتني ميسازد كه تماشاچي را نهتنها فراري نميدهد بلكه با قهرمان فيلماش همراه و همدل ميكند.
4) شخصيت كاريزماي سيامك كه با چهره سرد و سكوت سنگيناش حسابي به دل مينشيند قهرمان عاصي داستان را مانند یک گنگستر تنها كه در پیتمامکردن کارهایش است، ميسازد. يك مينيبوس خالي هم تنهايي سيامك را بيشتر نشان ميدهد ... تماشاي آن پلان فوقالعاده خارجشدن سيامك با كلتش از تونل با آن نورپردازي و فيلمبرداري شاهكار بايرام فضلي به خوبي شمايل قهرمان ما را به تصوير ميكشد.
فضاي برزخي كه در فيلم ايجاد ميشود، ... داستانهاي فرعي كه در واقع «كار»هايي هستند كه سيامك براي انجامشان به دنيا بازگشته،... دختري كه در اين فضاي سرد روزگارِ سيامك، فرشته نجاتش ميشود و درنهايت تاثيرش را در جهانبيني سيامك ميگذارد، ... كمك شاياني به درك لايههاي پنهان شخصيت قهرمان داستان ميكند. (اين لايههاي پنهان اين روزها موضوع بحث دوستان ما شده است!) سيامك اينبار (بعد از تولد دوباره) به راحتي تسليم جبر حاكم بر روابط دنياي پيرامونش نميشود و حتي براي فرار از ايدآلگرايي شهرزاد (مثلا در سكانس رستوران يا در قبول نكردن گويها يا تمسخركردن شهرزاد در پاسخ به درخواستش براي فكركردن به آفتاب يا پاككردن شماره تلفن شهرزاد از موبايلش) تمام تلاش خود را ميكند اما قهرمان خسته و عاصي داستانما در نهايت تسليم شاهزاده جزيره «زندگي» ميشود و بيخيال سهمش از دنياي واقعي بهدنبال «بهترين وقتهاي زندگياش» در ميان برف و مه از پيش چشمهايمان محو ميشود .... اما ذهنها را تا مدتها درگير خودش نگه ميدارد.