جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 0:6
0 |
|
|
|
از آقاي ميركريمي بعيد بود . حداقل در تيتراژ يه اسمي از اين بنده خدا و كتابش مي برد.(اگر از حق اقتباس وچيزهاي ديگر بگذريم!)
|
farshid
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 1:31
0 |
|
|
|
کامنتی طولانی نوشتم و زمانی که وصل شدم معلوم نشد چه اتفاقی افتاد بی اسم رفت یا اصلا رفت یا نرفت !!به همین سادگی. از اقتباس تا ساعتها از زن دوم تا به همین سادگی حیف شد الان حوصله دوباره نوشتن ندارم امیدوارم رسیده باشد. farshid
|
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 3:27
0 |
|
|
|
به نظرم اين آقاي نويسنده زيادي دلش خواسته به همين سادگي رو شبيه قصة خودش ببينه، اين فضايي است كه هر كس ممكنه بارها تو زندگيش تجربه كنه، آقاي ميركريمي كه كارشو دوست دارم و شادمهر راستين كه اصلاً از كارش خوشم نمياد، اينقدر ساده و نادان نيستند كه قصه بدزدند بعد اسم شخصيتها رو هم همان بذارند اين يه تصادفه مگه آقاي نويسنده اسم طاهره و امير رو سند زده به نام خودش. منم خودم يك خاله دارم اسمش طاهره است اسم شوهرش هم اميره نكنه خالة من قصة اين آقا رو خونده بعد شوهر پيدا كرده، البته فكر كنم خالهام الان 65 سال رو داشته باشه!!!! توهم هم بد چيزيه والا اين قصه چه ربطي به اون فيلم داره نكنه فقط شخصيتهاي قصة ايشون ميتونن دو تا بچة دبستاني داشته باشن عجبا!!!!!!!!!! البته اينم راه خوبيه كه آدم خودشو مطرح كنه هركي فيلم ميسازه يكي پا ميشه ميگه من يه انشا كلاس پنجم دبستان نوشتم شبيه همين بود آقاي نويسنده اگه اين شلوغ بازي رو در نميآوردي تا صد سال ديگه من يكي نميشناختمت گرچه الانم اسمتو به ذهنم نميسپارم ولي راه خوبي رو واسه فروش قصهات و مطرح شدن، بالاخره تو هم نويسندهاي شايدم بدت نميومد حاي شادمهر راستين و رضا ميركريمي سيمرغ و جايزه نقدي بانك پاسارگاد رو بگيري البته اصلاً آرزو داشتن عيب نيست اما راه درست رو انتخاب كن
|
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 3:36
0 |
|
|
|
همه زنها ميتونن واسه شوهرشون پيژامه، پيراهن و خيلي چيزا بخرن، همه زنها به شوهرشون زنگ ميزنن، شايد بهش شك كنن، همة زنها ميتونن دو تا بچة دبستاني داشته باشن، همة زنها به بچههاشون ميرسن، همه زنها خانهدار با كنجكاوي به پنجرة همسايه روبرو نگاه ميكنند. تازه طبق آمار سايت ثبت احوال به آدرس WWW.nocrir.com تعداد 398019 نفر به نام طاهره و تعداد 316011 نفر به نام امير در كشور وجود دارند پس آقاي محترم در انتخاب نام شقالقمر نكردي، آنچه تو نوشتي لحظههاي واقعي از زندگي يك انسان رو نشون ميده كه هر كسي تجربهاش ميكنه تو با ادبيات خودت و رضاميركريمي با زبان سينما نشونش داده، هري پاتر كه ننوشتي حالا ادعا ميكني، به همين سادگي، به همين سادگيه. شما هم واسه معروف شدن يك راه ديگه پيدا كن يا دست رو يه قصه بذار كه آدم بعد از خوندنش نگه خب كه چي اين كه يه روز از زندگي منم هست رضا ميركريمي هم اينقدر زرنگ هست كه اگه خداي نكرده بخواد دزدي كنه اينقدر تابلو نباشه ما رو چي فرض كردي كه اين ادعا رو كردي
|
صادق
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 3:53
0 |
|
|
|
ان وقت جایزه بهترین فیلمنامه را هم گرفته ! واقعا باید به حال سینمای ایران با این جشنواره مسخره اشون و جوایز مسخره ترش گریست بهترین فیلمنا مه شون دزدی بوده ! خیلی خنده داره
|
امیر
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 5:5
1 |
|
|
|
واقعا که ! شادمهر ! تو هم ؟!
|
محیا
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 12:39
0 |
|
|
|
خب؟! من واقعن درک نکردم منظور این نویسنده رو! داستان که داستان خوبی نیست، واقعن هم شباهتی به فیلمنامه نداره! آخه چیزی که ادعاش رو کرده مثل خوراکی آوردن برای بچه ها و آرایش کردن و... چیزای عادیه که هرکس می خواست داستان یا فیلمنامه ای درباره یه زن خانه دار بنویسه حتمن ذکرشون می کرد! به نظر من هم این فیلم از ادبیات زنانه وام گرفته ولی نه این داستان! خیلی بیشتر از نوشته های زویا پیرزاد یا سپیده شاملو... خیلی باحاله که حتی صدای منشی شرکت و شک طاهره به شوهر رو ربط داده به صدای اپراتور! :دی زنانگی به همین سادگی خوب و دوست داشتنی دراومده، چیزی که اصلن توی این داستان نیست، اینجا کاملن معلومه نویسنده یه مرده! بعد تفاوت آشکار فیلمنامه با داستان، خود شخصیت طاهره است! که با عصبانیت به شوهر می گه همکارت اسم نداره؟! تا نیم ساعت دیگه اینجایی! چیزی که هرگز در مورد شخصیت طاهره فیلم قابل تصور نیست! من می گم کلن هر کس توی این چند سال یه داستان نوشته با شخصیت محوری زن خانه دار، به راحتی می تونه همچین ادعایی بکنه! فقط می مونه اسم این دو تا! طاهره و امیر! نکنه باید بابت این دو تا اسم از این داستان یاد می شده؟! منظورم این نیست که فیلمنامه نویس ها داستان را نخوندند، من نمی دونم! ولی به هر حال تفاوت های فیلمنامه و داستان، بیشتر از شباهتهاشه! یه چیزی در مورد این سایت: اصولن سینمای ما تازگی ها بیشتر از خبررسانی داره سعی می کنه جنجال راه بندازه، اینم بخشی از ژورنالیسمه! قبول! ولی اگه تبدیل نشه به اصل و هدف اصلی سایت نشه جزو فرعیات...
|
یکی مثل شما
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 13:15
0 |
|
|
|
..خدا نکنه تو ایران از یه چیری استقبال بشه و یه عده که رسانه ای در دست دارند از این استقبال راضی نباشند... آقای قادری! فکر می کنم اصرارتان بر شبیه دانستن این فیلم به رمان زویا پیرزاد دیگر رنگ و لعابی نداشته که رفته اید سراغ داستانی دیگر و تشبهی دیگر... داستان را خواندم و در عجب ماندم از تعجب آقای عزتی پاک نسبت به شباهت داستان زیبایش با این فیلم...باور کنید این رسمش نیست!مگر به شباهت دو اسم داستانی کپی میشود...خداوکیلی طاهره شما همان طاهره دوست داشتنی"به همین سادگیست..!؟ اگر اعتراف رسمی شادمهر راشتین عزیز در جشنواره مبنی بر الهام گیریش از تعداد زیادی داستان زنانه نوشته شده در سالهای اخیر نبود شاید این اتهام ها قابلیت طرح می یافت اما برای داستانی چنین ساده درباره 24 ساعت از یک زندگی مگر چقدر میتوان تغییر محسوس اختیار کرد که حق تالیف کسی ضایع شده نام نگیرد...!؟ آقای قادری! میدانم "به همین سادگی" را دوست نداشته ای اما کمی منصفانه تر از یک فیلم سالم بنویسید که اینها معدود امیدهای امروز ما به سینمای ایران هستند... سینمایی که سال پیش تمام افتخارش کلاغ پر بود و اخراجی ها..!!
|
سلیمانی
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 14:32
0 |
|
|
|
این داستان کوتاه به جز اسم های طاهره و امیر هیچ شباهتی به فیلمنامه نداشت. اصلا آن چه که به همین سادگی رو تا این حد محبوب کرده چیزی ورای این جزئیات کم اهمیت است. اگر این داستان را به هزاران زن ایرانی بدهید که بخوانند قطعا هیچیک با آن همذات پنداری نخواهند کرد ولی با طاهره ی به همین سادگی می شود زندگی کرد. من مخالف رعایت اصول حرفه ای نیستم ولی به نظر نمی رسه میر کریمی و راستین تا این حد ناشیانه عمل کرده باشند. اگر واقعا قصد سواستفاده داشتند حداقل می توانستند اسم ها را تغییر دهند. بهتر است یک طرفه به محکمه نرویم و حرفهای میرکریمی را هم در این مورد بشنویم. به هر حال آقای عزتی، حسن این ماجرا در این بود که نام شما هم بر سر زبانها افتاد. من به ندرت کتابهای داستان را از دست می دهم ولی تا کنون اسم کتاب شما به گوشم هم نخورده بود!
|
شغاد
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 16:25
0 |
|
|
|
و دیگر هیچ! حرف نداره ! یه خبر به بنده خدا میدادید
|
رخصت
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 18:14
0 |
|
|
|
به نظر من كه اين اتفاق ارزش اينهمه بحث رو نداره ! نويسنده فيلمنامه هم اگر قصد سرقت ادبي داشت اينقدر عقلش مي رسيد كه اسم كاركتر ها رو عوض كنه. به هر حال خانه سينما بهترين دادگاه براي رسيدگيه!
|
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 18:22
0 |
|
|
|
این دوستانی که اینقدر راحت به میرکریمی و راستین لقب دزد رو می دن، جان من به جز تیتر مطلب، داستان رو هم خوندند؟ یا اصلن به همین سادگی رو دیدند؟! کاش حداقل مثل سایرینی که از فیلم دفاع کردند، چند تا دلیل مبنی بر دزدی بودن فیلمنامه، رو می کردند! چرا یه عده عشق شلوغ بازی ان؟ خیلی جوگیریم به خدا! من تو این داستانه عاشق این پرده قرمزه شدم :)) " آرام دراز ميكشد روي تخت و چشمش پر ميشود از قرمزي. " من نظرم اینه که اگه قرار بوده اقتباسی باشه، مطمئنن سراغ داستان به این ضعیفی نمی رفتند! این همه داستان زنانه که این سالها مورد توجه قرار گرفته اند! آن وقت باید بروند سراغ این داستان مصنوعی، تازه اینقدر هم ناشیانه دزدی کنند :)) خیلی باحاله!
|
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 18:39
0 |
|
|
|
man ke joz asami shabahate digeyi nadidam !
|
مهدی
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 19:27
0 |
|
|
|
فکر کردین همین میرکریمی چه طوری به این شهرت رسیده که حالا هر کاری هم بکنه چهار تا آدم احمق پیدا می شن که ازش دفاع کنن؟ چندتا دست بوسی رفته و چند تا شلوغ کاری کرده دیگه. به هر حال از میرکریمی گنده تر هاش هم عادت کرده ن که از زحمت هایی که دیگران کشیده ان مفتی مفتی استفاده کنن. این یک مورد رو هم اگر به حساب معجزه و اتفاق و نوادر و احتمالات نجومی بگذاریم، کور که نیستیم بقیه موارد رو نبینیم...
|
مهدی
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 19:35
0 |
|
|
|
شادمهر راستین از این کارها زیاد می کند و اصلاً خوشبختانه یا متأسفانه یک داستان کوتاه خوان حرفه ای است ولی نمی دانم چی ازش کم می شود که بگوید فلان کار را با الهام (حتی همین قدر) از فلان داستان کرده. می ترسد پولش را کم کنند؟!
|
رضا
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 20:47
0 |
|
|
|
آقای میر کریمی خیلی زود باید از این نویسنده و جامعه سینمای ایران عذرخواهی کنندبه خاطر این حرکت زشتشون. در ضمن فکر میکنم کسانی که از آقای میر کریمی دفاع میکنند فیلم رو ندیدند. اگر هم دیدند رو دفاع میکنند باید واسه اون دوستان هم تاسف خورد که از این عمل زشت دفاع میکنند.
|
سعید وکیلی
جمعه 6 ارديبهشت 1387 - 22:48
0 |
|
|
|
شباهت این داستان با به همین سادگی فقط در حد فرم قصه است:یه زن که دو تا بچه داره و تو یه روز خاص منتظر همسرشه. وگرنه ذات این دو تا کار خیلی فرق می کنن. طاهره ی داستان یه زن معمولیه که بزرگترین دغدغه اش اطمینان از همسرشه-یا حداقل متن چیزی بیشتر از این دستگیر من خواننده نمی کنه- اما طاهره ی به همین سادگی یه زن و مهم تر از اون یه انسانه که فارغ از همه ی روزمرگی های زندگیش دنبال اصالت گم شده اش میگرده.
|
phoenix
شنبه 7 ارديبهشت 1387 - 0:25
0 |
|
|
|
یه شباهتهایی داره با به همین سادگی و یه تفاوتهایی. و کلن نمیشه گفت اقتباس بوده اون فیلم از این داستان.
|
بنفشه
شنبه 7 ارديبهشت 1387 - 15:21
0 |
|
|
|
ماشالله این آقا نویسنده چه اعتماد به نفس داره که این داستان غیر جذاب رو مشابه فیلمنامه زیبا و جذاب به همین سادگی دیده، تنها تشابه این دو روایت اسامی طاهره و امیر هست، به هرحال همین ادعا هرچه قدر هم بی پایه و اساس باشه میتونه به شهرت و فروش این کتاب کمکم کنه،شیوه جدید تبلیغاتی
|
شنبه 7 ارديبهشت 1387 - 17:11
0 |
|
|
|
اگه اقتباس بود دیگه تابلو همون اسمها رو که استفاده نمیکردند.به هر حال دست همگی درد نکنه و یه کف مرتب برای آقایانی که زحمت کشیدن ما یه فیلم خوب دیدیم .
|
ساناز
يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 3:41
0 |
|
|
|
خواهشا كساني كه ادعاي شبااهت داستاني را مي كنند اول فيلم را ببينند. زن اين قصه هيچ ارتباطي به طاهره فيلم نداشت.طاهره صبور بودو بي ادعا. آخر داستان وصحبت منشي هم جز ادعاي دروغ چيزي نبود.
|
گلاب
يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 13:47
0 |
|
|
|
داستان بد و بي هدفي بود و بجز يكسان بودن اسم زن و مرد داستان با فيلم به همين سادگي هيچ شباهتي از هيچ لحاظ با به همين سادگي زيبا ندارد! طاهره اين داستان با طاهره به همين سادگي از زمين تا آسمون فرق مي كنه! بيشتر از اين كه براي نويسنده مدعي كه راهي براي معروف شدن پيش گرفته متاسف باشم براي اونايي متاسفم كه يا داستان رو نخوندن و نظر دادن يا فيلم به همين سادگي رو نديدن يا فيلم و طاهره اش رو درك نكردن و يا آقاي مير كريمي رو نشناختن! آقاي مير كريمي انقدر با استعداد و خلاق و صادق هستن كه نيازي به اقتباس از اين داستان يا كتمان آن داشته باشند اين رو ميشه از فيلم هاي گذشته شون فهميد!
|
عباس
يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 13:58
0 |
|
|
|
شادمهر راستين معمار وقتي فيلمنامه نويس شود همين مي شود.
|