Print

سايه‌ها و مه / یادداشت نیما حسنی‌نسب درباره اقتباس‌هاي ادبي در سينماي داريوش مهرجويي به بهانه نمایش فیلم گاو

سینمای ما - نیما حسنی‌نسب: داريوش مهرجويي يك نمونه موردي عالي براي مطالعه بحث مهم و پيچيده اقتباس ادبي در سينماست. بگذاريد صريح بگويم كه اين مقوله را در سينماي مهرجويي در حد و اندازه‌هاي سينماي محدود و محلي ايران نمي‌سنجم. كارنامه سينمايي او را از اين منظر مي‌شود در ابعاد بين‌المللي هم بررسي كرد و به نتايج خوبي رسيد. مگر چند فيلم‌ساز در دنيا داريم كه طيفي چنين گسترده از مديوم‌هاي ديگر را به فيلم برگردانده باشد و دستِ آخر عده‌اي هم او را سينماگر مولف با آثار شخصي بدانند؟ او از ادبيات عام‌پسند تا روشنفكرانه ايران، نمايش‌نامه‌اي مربوط به اسكانديناويِ قرن گذشته تا نمايشنامه عام‌پسند ايراني و زندگي‌نامه متفكري خاص تا تركيب قصه‌هايي از نويسنده‌ معاصر آمريكايي را به فيلم‌نامه تبديل كرده است؛ كارنامه غبطه‌انگيز و قابل مطالعه‌اي كه اين يادداشت - با توجه به محدوديت صفحه مجله – فقط و فقط مروري است به قصد معرفي و آشنايي با گوشه‌هايي از آن، و اشاره‌هايي به بعضي ويژگي‌هاي مشترك اقتباس‌ها. اصلِ موضوع مفصل‌تر و گفتم كه، جدي‌تر از اين‌هاست.


1- مهرجويي آن‌قدر اعتماد به نفس و شناخت از كارش دارد كه مثل بعضي همكارانش بي‌جهت منتظر حلول الهه الهام نماند و براي پيدا كردن داستان و شخصيت فيلم‌هايش به در و ديوار نزند يا كارهاي قبلي خودش را كپي نكند. او دامنه مطالعه وسيعي دارد و به همين دليل مي‌تواند از ميان خوانده‌هايش چيزهاي انتخاب كند كه به حال و هواي اثر يا شرايط و ملزومات فيلم بعدي‌اش نزديك باشند؛ اين نقطه آغاز شكل‌گيري فيلم‌نامه‌هاي اغلب آثار مهرجويي است.


 2- جمله مشهور و مهمي از هيچكاك درباره اقتباس ادبي در سينما سرلوحه كار مهرجويي قرار گرفته است. هيچكاك مي‌گويد رمان‌هاي بزرگ براي اقتباس مناسب نيستند، چون در مديوم خودشان كامل شده‌اند. مهرجويي طبق اين دستور عمل كرده و اغلب اقتباس‌هايش را براساس داستان‌هاي كوتاه يا نمايشنامه‌هايي گذاشته كه به او امكان تغيير و مانور روايي و شخصيتي را مي‌دهند. اين شكلي است كه هم شاهكارهايي مثل فراني و زويي سالينجر يا خانه عروسك ايبسن مي‌تواند دستمايه كارش قرار بگيرد، هم آثار متوسطي مثل هالوي نصيريان يا وويستكِ بوخنر. دانش و ذوق فيلمنامه‌نويسي مهرجويي در اغلب اوقات مايه‌هايي به اين منابع اضافه كرده كه اگر بهتر از اصل نشده‌، لااقل براي فيلم ساختن مناسب‌تر شده باشند.


 3- تنوع اقتباس‌هاي مهرجويي فقط در منابعش نيست، بلكه شكل استفاده از اين منابع را هم شامل مي‌شود. تلفيق چند قصه نه چندان مرتبط و پيوسته مثل قصه‌هاي عزاداران بيلِ ساعدي در گاو يا سه قصه سالينجر براي پري شكلي از كار اقتباسي اوست. در مقابل، مواقعي هم مانند درخت گلابيِ گلي ترقي مستقيماً سراغ يك اثر ادبي رفته و تصويرش كرده است. مهرجويي قدرت تشخيص خوبي دارد و هوشمندانه در انتخاب‌هايش دخالت مي‌كند. او هم اقتباس‌هايي كاملاً وفادار به اصل دارد كه نمونه ايراني‌اش همين درخت گلابي است و نمونه فرنگي‌اش قصه‌ فرنيِ سالينجر براي پري. شايد كم‌تر كسي در سينماي ايران به فكر اقتباس از داستاني با فرم ادبي خاصِ درخت گلابي مي‌افتاد يا براي آداپته‌كردن قصه‌ فرني حتي در نقل دقيق و بي‌كم و كاست ديالوگ‌ها هم امانت‌دارِ سالينجر باقي مي‌ماند. از سوي ديگر، در مورد نمايشنامه‌ها هم اين تنوع به چشم مي‌خورد. سارا با وجود تغييراتش كماكان اقتباسي پايبندِ متنِ خانه عروسك است و پستچي فقط طرح‌واره‌اي از نمايشنامه وويستك گئورگ بوخنر را در خودش دارد.


4- اعتبار نام و محصول نهايي مهرجويي گاهي از منابع اقتباس جلوتر رفته است. واقعاً كم‌تر كسي براي داستان حياط پشت مدرسه عدل آفاق (فريدون دوستدار) يا جين باند008 (كاظم سلحشور) اهميت ادبي قائل است. گرچه هر دو فيلمي كه از روي اين داستان‌ها ساخته (مدرسه‌اي كه مي‌رفتيم و الماس 33) از نقاط ضعف كارنامه فيلمساز است، ولي قطعاً از اعتباري كه منابع اصلي در ادبيات دارند بالاتر قرار مي‌گيرد. مثال اساسي اين موضوع مهمان مامان است كه داستان متوسطِ هوشنگ مرادي كرماني به يكي از بهترين فيلم‌هاي مهرجويي تبديل شده است. حتي جسارتاً فيلم دايره مينا را از آشغالدونيِ ساعدي جلوتر مي‌دانم (همان‌طور كه فيلم آرامش در حضور ديگرانِ ناصر تقوايي را از داستان ساعديِ بزرگ). حيف كه حاصل تنها همكاريِ مهرجويي با هوشنگ گلشيري كه به فيلم كوتاه قنات انجاميد، ديده نشده تا بشود درباره‌اش نظري داد. طبعاً بخشي از اين‌ ارتقاي كيفي به دليل تفاوت مديوم است و بخش مهم ديگرش مربوط به حضور موثر خودِ نويسنده در جريان نوشتن فيلم‌نامه. اصلاً يكي از قابليت‌هاي فيلمنامه‌هاي اقتباسيِ ايرانيِ مهرجويي، حضور تعيين‌كننده نويسنده‌هاي اثر در كنار اوست. ساعدي در گاو و دايره مينا همكار فيلمنامه است، نصيريان در آقاي هالو و حتي مرادي كرماني در مهمان مامان. درخت گلابي بنا به روايتي كار مشترك مهرجويي و گلي ترقي و به روايت ديگر نوشته مهرجويي است كه بعد از پايان كار براي اظهار نظر به نويسنده داده شده است. در هر دو حالت، مهرجويي از مشاوره و حضور خالق اثر بهره گرفته و در اين تغيير مديومِ دشوار و خطير تنها نبوده است. شايد كساني باشند كه رضايت نويسندگان ادبيات ايران از اقتباس‌هاي مهرجويي را به اين همكاري‌ها ربط بدهند، ولي بي‌شك اين تمام ماجرا نيست و نمونه‌هاي زيادي در سينماي ايران هست كه خلاف اين ماجرا را تاييد مي‌كند. فيلم‌هايي كه مهرجويي براساس ادبيات ايران ساخته، شامل چندتا از بهترين‌هاي كارنامه او و برگزيده‌هاي سينماي ايران هستند و طبيعي است كه رضايت نويسنده‌ها را به همراه داشته باشد. نمي‌دانم نظر سالينجر، ايبسن، بوخنر يا سال بلو درباره كار مهرجويي چيست؟ احتمالاً بعضي از آن‌ها به اندازه همتاهاي ايراني‌شان راضي و خوشحال نيستند!


 5- كلكسيون اقتباس‌هاي متفاوت و منحصر به فرد مهرجويي با دو مثال ويژه كامل‌تر شده است؛ يكي فهرست عجيب و غريب منابع هامون است كه بنا به عنوان‌بندي فيلم با نگاهي به زندگي‌نامه كيه‌ر كه‌گور، رمان هرتسوك (سال بلو) و بوف كورِ هدايت نوشته شده و محصول نهايي اثري شخصي و نزديك به زندگي و شخصيت سازنده فيلم شده است! مثال بعدي جالب‌تر از اين است. ليلا براساس داستاني ساخته شده كه مهرجويي از زبان مهناز انصاريان مي‌شنود. انصاريان مدعي است كه ماجرا براي يكي از دوستانش اتفاق افتاده، در حالي‌كه زاييده ذهن خودش بوده و چون نگران بوده كه مهرجويي او را به عنوان داستان‌نويس قبول نداشته باشد، در قالب خاطره واقعي مطرحش كرده است. بعد از نوشتن و ساختن ليلا، داستان فيلم توسط مهناز انصاريان به رمان تبديل شد و زير چاپ رفت (موردي كه درباره اسرار گنج دره جني ابراهيم گلستان هم پيش آمده است.)


 6- كيفيت و ارزش فيلمنامه‌هاي غير اقتباسي و اريژينالِ مهرجويي - مثل اقتباسي‌ها – تفاوت‌هاي قابل بحثي دارند. فيلمنامه فوق‌العاده اجاره‌نشين‌ها هيچ منبع ادبي مشخصي ندارد و به تنهايي براي اثبات قدرت خلاقه و تكنيك فيلمنامه‌نويسي هر سينماگري كافي به نظر مي‌رسد. بانو هم به گفته مهرجويي محصولِ بال و پر گرفتن يك خاطره شخصي و خانوادگي است، هر چند شباهت‌هاي آشكاري با فيلم ويريدياناي لوييس بونوئل دارد كه هنوز هم محل مناقشه مانده است. يادم نمي‌رود كه از فيلمنامه دختر دايي گم‌شده اسم ببرم كه اثبات توان بالاي مهرجوييِ فيلمنامه‌نويس و نقش موثر همكار تازه‌اش وحيده محمدي‌فر است. او از بماني تا سنتوري نامش در عنوان‌بندي آثار مهرجويي به عنوان يكي از نويسندگان آمده و اگر بماني را كنار بگذاريم، باقي فيلم‌هاي اين چند سال فيلمنامه‌هاي محكمي دارند. اين آثار - به استثناي مهمان مامان - ماخذ ادبي و هنري ديگري ندارد و حكايت از دوره تازه‌اي در تفكر و كار مهرجويي با فيلمنامه و داستان و شخصيت‌پردازي دارد؛ دوره‌اي كه سنتوري اوج پختگي و غناي سبك و فرم آن است.


 7- از آينده خبر چندان موثقي در دست ندارم؛ ممكن است مهرجويي فيلم‌هاي بعدي‌اش را با فيلمنامه‌هاي اصيلش بسازد (مثل نقاب زيبا كه در مرحله پيش توليد است) يا شايد هم سراغ پوشه فيلمنامه‌هاي اقتباسيِ ساخته‌نشده‌اش برود كه نسخه‌اي از تسخيرشدگان داستايفسكي يا مولوس كورپوس با همكاريِ ساعدي جزوشان است و تماشاي‌شان وسوسه‌انگيز به نظر مي‌رسد. شايد هم در حالي كه دارم اين يادداشت را مي‌نويسم، مهرجويي مشغول خواندن كتابي است كه منبع ادبي فيلم بعدي‌اش خواهد شد. تنوع كارنامه مهرجويي مي‌گويد كه احتمالات مختلف ديگري هم مي‌تواند فيلمنامه بعدي‌اش را شكل بدهد؛ گفتم كه، متاسفانه خبر چندان موثقي از آينده ندارم.


Print
منبع خبر : شهروند
جمعه,23 آذر 1386 - 19:48:34