Print

یادداشت های جشنواره امیر قادری - 6: راه های مبارزه

سینمای ما - امیر قادری:
1-همچنان بايد جشنواره را با صحبت کردن درباره فيلم هاي خارجي گرم کنيم. ايراني هاي بخش هاي بين الملل يا نرسيده اند يا چنگي به دل نزده اند. بخش خارجي ديروز اما دو تا فيلم ظاهراً «ضدامريکايي» داشت به تعبير ما. جشنواره فجر امسال مقادير متنابهي از اين جور فيلم هاي ضد سياست هاي امريکا جمع کرده، از جمله «غيرقابل انتشار» برايان دي پالما، «در دره الاه» پل هگيس و «سيکو»ي مايکل مور. در اين فيلم ها يا سياست هاي جنگ طلبانه امريکا با اشاره به موضوع روز يعني تهاجم به عراق بررسي شده، يا مثل فيلم مور خدمات بيمه درماني زير سوال رفته (هر چند مايکل مور مثل هر فيلمساز خوب ديگري، از اين «مورد» شروع کرده و به عنوان يک فيلمساز چپ راديکال، به نتايج کلي تري رسيده). اما چيزي که بايد حواس مان باشد و اين جور موقع ها باعث سوءتفاهم مي شود، اين است که اين قبيل آثار، فيلم هاي «ضدامريکايي» نيستند. اينها فيلم هايي اند که اتفاقاً سازندگان خيلي ادعاي امريکايي بودن دارند و از اينکه يکي مثل جرج بوش با سياست هاي جنگ طلبانه و سلطه جويانه اش دارد امريکا را از آرمان هاي اوليه اش دور مي کند، شاکي شده اند. اين است که مايکل مور به کوبا مي رود و اليور استون مي خواهد به ايران بيايد. نه مور دلش به حال کوبا سوخته، نه هگيس براي عراق و نه استون براي ايران. بايد اين را بفهميم. آنها نگران امريکاي خودشان هستند و فرهنگ شان به هنرمندانش اين اجازه را مي دهد که جلوتر از سياست ها و جامعه شان حرکت کنند و کوتاهي ها و جنايت هاي دولت را به روي شهروندان امريکايي بياورند. (اين حرف ها البته دليل نمي شود که فراموش کنيم بسياري از محصولات جريان اصلي هاليوود، در طول سال براي توجيه همين سياست هاي سلطه جويانه امريکا ساخته مي شوند.) ضمن اينکه اين فرصت را دارند تا سرچشمه گرفتاري ها را از دل خود امريکا بيرون بکشند تا اينکه تمام گناه را به گردن ديگران بيندازند و اين واکنش بالغانه يي است.

2-تازه فقط در دره الاه و غيرقابل انتشار که نيست. زودياک و خون به پا مي شود و جايي براي پيرمردها نيست و چند مستند مهم امسال ارجاع ها و اشارات مستقيم و غيرمستقيمي به ماجراي جنگ عراق و سياست هاي دست راستي جرج بوش دارند. ظاهراً بوش زخمي کاري به روان جامعه امريکايي زده و اين زخم در فيلم ها دارد سر باز مي کند.

3-پس اگر قرار است کاري براي فرهنگ مان در برابر تهاجم فرهنگ امريکايي بکنيم، عوض دل خوش کردن به انتقادهاي مور و استون و هگيس و دي پالما، بايد دست هنرمندان خودمان را باز بگذاريم. بايد به خودمان تکيه کنيم و روشنفکراني تربيت کنيم که دغدغه ها و شناخت درستي از اين آب و خاک داشته باشند و دلشان به حال ايران بسوزد. اين اتفاقي است که با اعطاي وام معناگرا و تشويق ساخت فيلم هايي مثل «آتش سبز» براي دفاع از هويت تاريخي و ملي نمي افتد. بايد شجاعت باز گذاشتن دست نخبگان مان را پيدا کنيم و خاطرجمع باشيم که ته اين جور اطمينان کردن ها به نفع اين سرزمين و نظامش تمام خواهد شد. ضايعات خواهيم داشت. اما باور کنيد مي ارزد. اين روزها اتفاقاً برعکس است. يعني بيشتر کارگردان هايي فيلم مي سازند که مي توانند براي رسيدن به جشنواره هاي خارجي يا دست يافتن به فلان مقدار وام از بند بهمان بودجه سينماي کشور، آثار رياکارانه يي بسازند. در اين شرايط هنرمند دلسوز متعلق به اين آب و خاک توليد نمي شود. فيلمساز کاسه گدايي به دست زياد مي شود. در شرايط اطمينان و اعتماد است که آزادمردان وارد گود مي شوند و نقش شان را بر تاريخ اين مملکت حک مي کنند. مور و هگيس و دي پالما اينقدر کشورشان را دوست دارند که اينقدر از دولت شان انتقاد مي کنند. کاش چنين هنرمنداني تربيت کنيم و بعد به آنها اعتماد کنيم.


Print
منبع خبر :
چهارشنبه,17 بهمن 1386 - 13:48:48