Print

چرا كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است؟

سینمای ما - پویان عسگری:
اولين بار كنعان را جشنواره فيلم فجر سال گذشته ديدم و آن را دوست نداشتم.دو سه ماه بعد بار ديگر فيلم را در دانشگاه شهيد بهشتي ديدم و باز هم آن را دوست نداشتم.به نظرم ملودرامي بود كه در تاثير گذاري روي تماشاگرش مشكل داشت.لحظات و ايده‌هايي از فيلم برايم جالب بود اما خود فيلم، چيزي نبود كه بخواهم عاشقش باشم.همه اين‌ها را گفتم تا به اين‌جا برسم كه الآن، بعد از تماشاي فيلم براي بار سوم، شيفته‌اش شده‌ام و حسابي آن را دوست دارم.به نظرم كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است و در زمره‌ي خوب‌هاي اين چند سال قرار مي‌گيرد.خوب‌هايي كه تعدادشان متاسفانه به اندازه‌ انگشت‌هاي يك دست هم نيست!
...............................................................................................
1) بزرگ‌ترين اشتباه در برخورد با كنعان اين است كه فيلم را ملودرام به حساب بياوريم و توقع ويژگي‌هاي سبكي از آن داشته باشيم(ملودرام قبل از اين‌كه يك عنوان ژانري باشد، يك مفهوم سبكي/گرايشي در درام است)كنعان به سياق درام‌هاي مدرن دهه شصت ميلادي يك درام مدرن است و به شيوه همان درام‌ها بيشتر از آن كه توجه خود را به داستان معطوف كند، به شخصيت‌ها و موقعيت‌هاي پيرامون آن‌ها مي‌پردازد.اين حرف به اين معنا نيست كه مثلا كنعان داستان ندارد.داستان فيلم چيزي است كه از دل روابط و كنش‌هاي بين آدم‌ها خود را نشان مي‌دهد.در فيلم از داستان گويي به شيوه سه پرده‌اي خبري نيست و مي‌شود گفت كه كل كنعان يك موقعيت است كه نه اتفاقات مهم قبل از درام را به تماشاگر نشان مي‌دهد و نه او را به نتيجه گيري پايان داستان سوق مي‌دهد.از ريشه و گل خبري نيست و تنها چيزي كه به تماشاگر نشان داده مي‌شود تنه است.اين تمثيل كمك مي‌كند تا به شناخت بهتري از فيلم برسيم؛درام مدرن كنعان از طرف ديگر به داستان‌هاي پست مدرن آمريكايي شبيه است.داستان‌هايي بدون فراز و فرود دراماتيك معمول كه اتفاقات در آن به شكل دروني و بطئي مي‌افتد.و خب كنعان نقطه شروع و حركت خود را از يكي از همين داستان‌ها گرفته؛داستان "تير و ستون" نوشته آليس مونرو.شباهت ديگري كه بين فيلم حقيقي با داستان‌هاي پست مدرن آمريكايي وجود دارد، عدم داوري و قضاوت درباره شخصيت‌ها است.چون نتيجه گيري در كار نيست، آدم‌ها هم ارزش گذاري نمي‌شوند تا شخصيت‌ها همان طور كه هستند در مواجهه با تماشاگر قرار بگيرند.اين گونه است كه درام كنعان ماهيت مدرن خود را حفظ مي‌كند و از رفتن به سمت ملودرام فاصله مي‌گيرد.كنعان به مانند درام‌هاي مدرن سينمايي و داستان‌هاي پست مدرن آمريكايي تنها روايت مي‌كند، بدون هيچ نوع موضع گيري، شفقت، دلسوزي يا سنگدلي نسبت به شخصيت‌ها و روابط بين آن‌ها.با اين ديد است كه مي‌توان به تحليل درستي از يكي مهم‌ترين موقعيت‌هاي فيلم، يعني رابطه سه نفره مرتضي، مينا و علي رسيد.شيوه ملودرام به ما مي‌گويد كه اين رابطه سه نفره را يك مثلث عشقي به حساب بياوريم اما اتفاقي كه در فيلم و درام مدرن آن مي‌افتد چيز ديگري است.علي 15 سال قبل عاشق مينا بوده و مينا همان موقع زن استاد خود يعني مرتضي شده.عشق علي در گذر سال‌ها سركوب شده و مينا و مرتضي در فيلم دوستان علي هستند نه دو راس مثلث عاشقانه.ماجراي عاشقانه‌اي در كار نيست و اين احساسات رسوب شده و پخته آدم‌هاي ميانسال نسبت به هم است كه در فيلم خود را نشان مي‌دهد.
....................................................................................................
2)كنعان به مانند "فرياد"(ميكل آنجلو آنتونيوني) و "شب‌هاي كابيريا"(فدريكو فليني)، در عين اين كه يك فيلم مدرن است نظرگاه‌ها و ايده‌هاي درخشاني هم نسبت به جامعه پيرامون خود دارد و صدها بار از فيلم‌هايي كه داعيه اجتماعي بودن دارند، اجتماعي‌تر است.مثل بهترين فيلم‌هاي داريوش مهرجويي(ليلا، درخت گلابي، هامون و سنتوري)در كنعان هم شخصيت‌ها از طبقه‌ متوسط انتخاب شده‌اند(منظورم از طبقه متوسط شعور و فهم اجتماعي اين آدم‌ها است نه موقعيت مالي‌شان)اين انتخاب چندين حسن دارد.اولا باعث مي‌شود كه آدم‌ها باهوش به نظر برسند.دوما داراي حدي از درك و فهم باشند و سوم اين كه ملموس‌تر و قابل درك‌تر براي تماشاگران امروز سينماي ايران جلوه كنند.تماشاگراني كه بخش زيادي از آن را طبقه متوسط تشكيل مي‌دهد.(طبيعي است كه اين طبقه مشكلات و نيازهاي خود را در فيلمي مانند كنعان بيشتر مي‌بيند و بهتر درك مي‌كند تا فيلمي مثل آواز گنجشك‌ها كه فرسنگ‌ها دور از نياز تماشاگر امروز در روستا حرف خود را مي‌زند)جامعه‌اي كه در كنعان تصوير مي‌شود همان چيزي است كه تقويمي‌اش مي‌شود ؛ 1387.يك جامعه متناقض، عصبي كننده و مهاجم كه مناسبات و اخلاقيات آزاردهنده‌اش آدم‌ها را به انفعال وا مي‌دارد.كنعان به شيوه فيلم‌هاي خوب اجتماعي ديگر اين نكات را گذرا و در دل داستان مدرنش مطرح مي‌كند و از آن‌ها براي پيشبرد درام خود كمك مي‌گيرد.رفتار شناسي آدم‌هاي ايران امروز خود را در راننده‌اي كه خلاف جهت مي‌آيد و آدم‌هايي كه از او حمايت مي‌كنند، مامور فرودگاه، زني كه در پي جريمه ساختمانش است و زن صاحب خانه نشان مي‌دهد و در يك شرايط عصباني كننده براي شخصيت‌هايي كه در آن جامعه زندگي مي‌كنند اخلاقي را به وجود مي‌آورد كه مي‌توان نام متناقض را بر آن گذاشت.در جايي از فيلم مينا مي‌گويد كه مي‌خواهد كسي دوستش نداشته باشد و تنها باشد و وقتي صبح از خواب بلند شد به كسي سلام نكند و از اين حرف‌ها.حرف بسيار درستي است.اين روحيه‌اي است كه اخلاق متناقض آن را به وجود مي‌آورد.وقتي از همه چيز بيزار هستي(به شكل درستي مينا در اكثر اوقات فيلم عصباني است)آن وقت بايد فرار كني.تلاش مينا براي جدايي از مرتضي بيشتر از آن كه بخواهد ژست زن آزاد خواهي داشته باشد از خستگي و فرار كردن او از شرايط موجود مي‌آيد.تصميم پاياني مينا هم بيش از آن كه ريشه‌ي خرافي/مذهبي مانند دخيل بستن يا به قول خود او "معامله كردن" داشته باشد از همين اخلاق متناقض مي‌آيد.حاملگي، بازگشت آذر، مرگ مادر مرتضي و در نهايت تصوير خودكشي آذر، همه چيزهايي هستند كه در مسير فرار مينا، براي او تزلزل به وجود مي‌آورند و او را به جايي مي‌رسانند كه از تصميم طلاق خود منصرف شود.در فيلم صحنه‌اي وجود دارد كه مينا در كنار دريا ايستاده است و به امواج نگاه مي‌كند.چه در هنگام تلاش براي فرار و چه بعد از انصراف از طلاق، مينا به دنبال اين لحظه است.او مثل هر ايراني درست و حسابي ديگري كه در اين روزگار و زمانه زندگي مي‌كند، مي‌داند و نمي‌داند كه اين لحظه را كجا مي‌تواند پيدا كند.پس دخيل مي‌بندد و معامله مي‌كند تا حداقل عذاب وجدان نداشته باشد.اما ماندن و طلاق نگرفتن يك تعادل نسبي است.خبري از نتيجه گيري دائمي نيست.هيچ بعيد نيست كه چند سال ديگر همين اخلاق متناقض او را به شال و كلاه وا دارد.و باز هم بعيد نيست كه او منفعلانه در برابر اين تصميم مقاومت كند.
3)در كنعان نوعي سليقه و زيبايي شناسي وجود دارد كه باعث مي‌شود فيلم در مقايسه با ديگر توليدات امسال سينماي ايران بسيار خاص و متفاوت جلوه كند.از طراحي صحنه خلوت(از نظر صحنه‌ آرايي خانه‌ي آدم‌هاي مدرن، كنعان در كنار شوكران و خانه‌اي روي آب قرار مي‌گيرد كه خانه‌ي هر سه فيلم بيشتر خالي از وسيله است تا پر!) و فيلمبرداري مزين به لنز تله(به شيوه فيلم‌هاي آمريكايي معاصر) گرفته تا مثلا تيپ، موهاي جوگندمي و كراوات مرتضي و البته ملودي گوش نواز كريستف رضاعي.
4)هر فيلمي براي خود سكانس‌ها و صحنه‌هاي معروفي دارد كه از روي آن‌ها سال‌ها بعد به ياد آورده مي‌شود.يكي از مهم‌ترين ثمره‌هاي فيلم كنعان براي سينماي محافظه كار ايران، صحنه‌اي است كه نشان مي‌دهد خلاقيت به خرج دادن در دل محدوديت چه نتايج درخشاني مي‌تواند داشته باشد.جايي كه مينا بعد از دعوا با آذر به اتاق خوابش مي‌رود و در كنار مرتضي پناه مي‌گيرد.ماني حقيقي(كه كنعان نشان مي‌دهد چقدر آدم حسابي است) در اين صحنه اتاق خواب را به ما نشان نمي‌دهد و ما در تاريكي تنها از طريق صداها به اين احساس مي‌رسيم كه زن در آغوش شوهرش آرام گرفته است.با يك ترفند ساده اما خلاقه، لحظه‌اي از فيلم كه به دليل مميزي مي‌توانست جعلي به نظر برسد، به بهترين صحنه آن تبديل مي‌شود و بيراه نيست اگر بگوييم كه اين تاريكي، بهترين صحنه امسال سينماي ايران را رقم زده است.


Print
منبع خبر : سینمای ما
دوشنبه,29 مهر 1387 - 21:3:8