صفحه مناسب براي چاپگر


گزارش روزنامه لوموند از پشت صحنه فیلم تازه عباس کیارستمی؛
این یک انقلاب است


سینمای ما - «عباس كيارستمي» در تازه‌ترين فيلم خود، در تحولي كه از آن به عنوان انقلاب ياد مي‌كند، زير يك مجسمه بدلي و غيراصيل، داستاني متفاوت از همه فيلم‌هاي قبلي‌اش را روايت مي‌كند.

روزنامه لوموند در گزارشي كه به قلم «ژاك ماندل بوم» منتشر شده، پشت صحنه‌اي جذاب از توليد تازه‌ترين فيلم «عباس كيارستمي» را منتشر كرده است كه به شرح زير است:

عباس كيارستمي، مشهورترين سينماگر ايراني و يكي از بزرگ‌ترين كارگردانان دنيا، به دور از مسائلي كه در كشورش جريان دارد، در ايتاليا به سر مي‌برد و از اول ژوئن ساخت فيلمي به نام «كپي برابر اصل» را با بازي ژوليت بينوش شروع كليد زده است. از آنجا كه اين پروژه نوعي انقلاب در سينماي اين كارگردان به حساب مي‌آيد، اين اتفاق را مي‌توان نماد نوعي فاصله‌گيري دانست، كه قبل از هر چيز فاصله‌گيري با خود اوست.
كيارستمي كه به نوعي ادامه دهنده‌ نئورئاليسم ايتاليا است و با فيلم «طعم گيلاس» در سال 1997 نخل طلاي كن را از آن خود كرد، سي سال است كه بدون فيلمنامه و بدون به‌كارگيري بازيگران حرفه‌اي با واقعيت شعر مي‌سازد. اولين بار در سال 2007 او در مورد اين پروژه صحبت كرد: فيلمي داستاني درباره ملاقات زن و مردي در ايتاليا،‌ با بازي بازيگران حرفه‌اي بين‌المللي. ژوليت بينوش كه سالهاست با او آشنايي دارد به خاطر مي‌آورد كه همه چيز چقدر راحت اتفاق افتاد : «او مرا به تهران دعوت كرد، بعد داستاني شخصي را برايم تعريف كرد،‌ و گفت كه اين داستان فيلمي است كه مي‌خواهد بسازد. من قرارداد را در ماشين‌اش امضاء كردم. اين يكي از عجيب‌ترين نقش‌هايي است كه قرار است بازي كنم.»
اما چرا كيارستمي اين‌طور ناگهاني تغيير موضع مي‌دهد؟ آيا اين نوعي اداي احترام به فيلم سفر به ايتالياي روسيليني است ؟ نوعي ميل به كار جديد و نو است؟ عقب‌نشيني استراتژيك از خاك ايران است؟ بدون شك همه‌ اينها مي‌تواند باشد. در اين مورد خودش اين‌طور مي‌گويد : «با آخرين فيلم‌هايم،‌ ده، پنج و شيرين، به آخر خط رسيده بودم. گذار به يك سطح كار حرفه‌اي مي‌تواند برايم خيلي مفيد باشد، گرچه در همين سطح هم، من ايده‌هايي را كه در مورد سينما دارم كاملا كنار نمي‌گذارم.»
با اين حال تغييرات اساسي است. فيلمبرداري در خارج از ايران، استفاده از ماجراي يك زوج، نوشتن فيلمنامه، حضور يك گروه بزرگ، بودجه‌ قابل توجه، كار با بازيگران حرفه‌اي. تهيه‌كننده اين فيلم مارين كارميتز، با كمك شبكه‌ي فرانس 3، كانال پلوس و آجلو باباگالوي ايتاليايي چهار ميليون يورو براي اين فيلم فراهم كرده است.
طرفين قراداد بر سر يك فيلمنامه‌ حدودا شصت صفحه‌اي به توافق رسيده‌اند. داستان در مورد حقيقت و دروغ است، ماجراي ورود نويسنده‌اي انگليسي است كه براي براي معرفي كتاب جديدش به ايتاليا آمده است – كتابي كمي جنجالي در مورد مفاهيم اصل و كپي. اين مرد ماجراي عجيبي را با زني از سر مي‌گذراند كه او را اغوا مي‌كند و مدعي مي‌شود كه آنها با هم ازدواج كرده‌اند.
كيارستمي عاشق ايتاليا است. تهيه‌كننده‌ها شهر لوچييانو در توسكان را به عنوان لوكيشن انتخاب كرده‌اند. اين شهر آرام كه يك ساعت با فلورانس فاصله دارد دو مشخصه‌ي عمده دارد : از صنعت و از توريسم به دور است.
فيلمبرداري كه به خاطر انتخاب بازيگر مرد فيلم (رابرت دونيرو، سامي فري، فرانسوا كلوزو براي اين نقش در نظر گرفته شده بودند) با تاخير همراه است، 8 ژوئن شروع مي‌شود. با اين حال سينماگر ايراني از قبل قرادادي را هم با يك بازيگر انگليسي به نام ويليام شيمل بسته بود. در واقع اين بازيگر كه در اصل باريتون اپراي موزارت بود كه كيارستمي در سال 2008 در فرانسه به صحنه برده بود، بازيگري است كه «هميشه پيش نمي‌آيد كه اين تجربه‌ غيرمنتظره يعني بازيگري را از سر بگذراند».
29 و 30 ژوئن، همين دو روز كافي است كه عوامل متوجه شوند جريان كار چقدر غيرقابل پيش‌بيني است. فيلمبرداري يك پلان-سكانس دو دقيقه‌اي دو روز طول مي‌كشد : زن و مرد فيلم از كوچه‌اي بيرون مي‌آيند و در ميدان اصلي شهر با هم به جر و بحث مشغول مي‌شوند، زير سايه‌ يك كليساي باروك واقعي و يك مجسمه‌ باستاني كه كپي است و اصل نيست.
تعداد برداشت‌هاي مجدد از شماره بيرون است، و هينطور تغييراتي كه به تدريج به وسيله‌ كارگردان اعمال مي‌شود؛ در ديالوگ‌ها، عابران، دكور، حركات بازيگران، جاي دوربين، تا حتي ورود يك شاحه گل به كادر دوربين. تمام اينها مي‌تواند موضوع بازنگري موشكافانه و پيوسته‌اي باشد در اين حرفه.
آرامشي كه سر صحنه حاكم است شگفت‌انگيز است و عواملي كه در صحنه مشغولند باورنكردني: مدير فيلمبرداري ايتاليايي، صدابردار فرانسوي، بازيگراني با مليت‌هاي مختلف، ديالوگ‌هايي كه به انگليسي و ايتاليايي و فرانسوي گفته مي‌شود، مردمي كه ساكت و آرام تماشا مي‌كنند و كيارستمي كه مثل نقاشي كه روي تابلوي نقاشي‌اش خم شده، به مانيتور چشم دوخته است.
كيارستمي اما به ديالوگ‌ها اصلا گوش نمي‌دهد. اين وظيفه به عهده‌ يك «گوش» ايراني-فرانسوي، معصومه لاهيجي استثنايي، گذاشته شده وظيفه‌ دشوار تشريح ديالوگ‌ها را براي عوامل دارد.
معصومه لاهيجي مي‌گويد :‌ «آقاي كيارستمي از هر چيزي كه از قبل معلوم شده باشد متنفر است. به همين دليل به سؤالات بسته اصلا جواب نمي‌دهد. ما هيچ‌وقت نمي‌دانيم يك دقيقه بعد چي در انتظارمان است، ديگر فردا كه جاي خود دارد. به طور كلي، ايشان تصميمات‌شان را وقتي مي‌گيرند كه احساس كنند كاري كه مي‌كنند درست است و اين احساس را هم فقط خودشان تشخيص مي‌دهند».
اوليويه هسپل، از گروه صدابرداري،‌ اين طور اعتراف مي‌كند : «من هيچ‌وقت تا به حال به اين شكل كار نكرده‌ام، كمي سخت است ولي جالب است. هم عقلي است و هم شهودي، ما در قلب فلسفه‌ شرقي هستيم.» اما اين مانع نمي‌شود كه كيارستمي همه را زجركش نكند، چون كه او فيلمش را كه به صورت ديجيتال فيلمبرداري مي‌شود، تقريبا همزمان، شبانه و به همراه پسرش بهمن، تدوين مي‌كند. اما چيزي به آخر كار نمانده و نتيجه را به‌زودي خواهيم ديد.