صفحه مناسب براي چاپگر


یادداشت‌های گوناگون شما در سالگرد زنده‌یاد شکیبایی در قالب کامنت به ما می‌رسند؛
راز موفقیت بازیگران دهه 1360 سینمای ایران چه بود؟ + عکسی از شکیبایی به همراه امضایش


(توضیح تکمیلی: در بیست و چهار ساعت گذشته و پس از درخواست سایت «سینمای ما» از کاربران‌اش برای ارسال یادداشت‌ها و پیغام‌هایی در سالگرد وفات زنده‌یاد شکیبایی، پیغام‌های فراوانی به دست ما رسیده که تعدادی از آن‌ها را جدا از قالب کامنت و به شکل خبر در صفحه اول منتشر خواهیم کرد.)

سینمای ما -  سیدآریا قریشی:
اکنون یک سال از مرگ خسرو شكيبايي مي گذرد. بازيگري كه بدون شك يكي از برترين بازيگران ايران در دهه هاي 60 تا 80 بود. يكي از ويژگي هاي شكيبايي، محبوبيت فوق العاده ي او در ميان اقشار مختلف بود. محبوبيتي كه پس از مرگش هم ذره اي كاهش نيافت. اين محبوبيت فقط مختص شكيبايي نيست. مي توان گفت نسلي كه در دهه ي 60 وارد سينماي ايران شدند، از محبوبيت ويژه اي برخوردارند كه در هيچ دوره اي از سينماي ايران چنين محبوبيتي ديده نشده است. نكته ي جالب اين است كه محبوبيت بازيگران دهه ي 60 در ميان منتقدان و مردم يكسان است. در ميان 5 بازيگر برگزيده ي انجمن منتقدان و نويسندگان در بهار سال گذشته، 4 بازيگر (پرويز پرستويي، خسرو شكيبايي، رضا كيانيان و فاطمه معتمد آريا) از ميان بازيگران دهه ي 60 انتخاب شده اند. محبوبيت ويژه ي اين نسل از بازيگران، دلايل متعددي دارد كه در اين مقاله سعي مي كنيم به برخي از آنها اشاره اي داشته باشيم: 1) دهه ي 60 دهه ي ويژه اي در سينماي ايران به شمار مي رود. سينما بعد از انقلاب هنوز پا نگرفته بود و عقايد راديكال عده اي خاص باعث شده بود تا حتي بقا و عدم بقاي سينما هم در پرده اي از ابهام قرار داشته باشد. در چنين شرايطي اوج بي توجهي به سينما را شاهد بوديم. شرايط مثل امروز هم نبود كه پول، تمام ارتباطات سينمايي را تعيين كند. در شرايط آن روز هر كسي وارد سينما نمي شد. اصلاً هر كسي جرئت ورود به سينما را نداشت. ورود به سينما در آن دوره نيازمند عشق بود. كساني كه در آن دوره خود را به سينماي ايران معرفي كردند، همگي عاشق بودند. عاشق سينما. آن چه در آن دوران باعث پيشرفت آنان شد، عشق به كار و علاقه به حرفه شان بود. با كمال تأسف بايد گفت كه آن شور و اشتياق نسبت به سينما در نسل امروز بازيگري چندان وجود ندارد. نمي خواهم نگاه بيش از اندازه بدبينانه اي داشته باشم. ولي از سينمايي كه بسياري از افراد با استفاده از پول، پارتي و يا چهره شان وارد آن مي شوند، نبايد انتظار عشق و علاقه به كار داشت! هر چند بسیاری از این کارها پشت نام "حرفه ای گری" پنهان و توجیه می شود، ولی می توان این عامل در تغییر سبک و سیاق رفتاری بازیگران طی این 20 سال تأثیر زیادی داشته است. همان طور که مثلاً در ورزشمان هم شاهدیم. 2) دهه ي شصت، دوره ي محافظه كاري بود. سينما هنوز پا نگرفته بود و مسئولين و سينماداران جرئت ريسك كردن نداشتند. به همين دليل كسي كه مي خواست براي خود جايي در سينماي آن دوره باز كند، بايد خود را به دست اندركاران سينما اثبات مي كرد تا فرصت رشد پيدا كند كه اين كار هم كار ساده اي نبود. دردوره ی بی اعتمادی، جلب اعتماد دیگران کار بسیار سختی است. همين مراحل پروسه ي اثبات كردن خود، باعث آبديده شدن و باتجربه گشتن بازيگر مي شد. يعني يك بازيگر وقتي به شهرت مي رسيد، سرد و گرم چشيده بود. در حالي كه امروزه جواني كه هنوز تعداد فيلم هايي كه بازي كرده به انگشتان يك دست هم نمي رسد، به عنوان ستاره ي بزرگ سينما معرفي مي شود. چنين وضعيتي، چنين عاقبتي را نيز در پي خواهد داشت كه نسل دهه ي هفتاد به بعد، هنوز نتوانسته نظر منتقدان را جلب كند. البته در اين ميان استثنائاتي نيز وجود دارند. بحث من در مورد كليت بازيگري اين دوره است. 3) اكثر بازيگران دهه ي 60، پيش از ورود به سينما از سابقه ي تئاتري يا تلويزيوني برخوردار بودند. به طور مثال زنده ياد شكيبايي پيش از ورودش به سينما در ابتداي دهه ي 60، سابقه ي بازي در سريال هاي تلويزيوني و كار در صنعت دوبله را داشت. اين وضعيت در مورد بازيگران ديگري چون امين تارخ، مهدي هاشمي، داريوش فرهنگ، سوسن تسليمي، پرويز پرستويي، رضا كيانيان و.. نيز صادق بود و اين امر به پخته تر شدن آنها كمك مي كرد. در واقع بازيگران آن دوره از پايه به صورت اصولي و مناسب كار مي كردند. اين امر تا حدي به خاطر همان محافظه كاري آن دوره بود كه به سادگي اجازه ي ورود هر كسي را به سينما نمي داد. بدين ترتيب بازيگران آن دوره پيش از ورود به سينما بسياري از معايب كار خود را برطرف مي كردند. در حالي كه ناگفته پيداست شرايط امروز ما چگونه است. بازيگري كه هيچ گونه سابقه ي كاري و حتي آشنايي با سينما ندارد، به ناگاه در نقش اول فيلم ها شروع به بازي مي كند. چگونه؟ به كمك حداقل يكي از آن سه عاملي كه پيش از اين ذكر شد. اين گونه است كه كار بازيگري او از همان ابتدا دچار مشكل خواهد بود و به همين شكل هم ادامه پيدا خواهد كرد. 4) با پيروزي انقلاب اسلامي و تغيير سياست ها، اكثر ستارگان سينماي قبل از انقلاب از گردونه ي بازيگري خارج شدند. ديگر سينماي ايران امثال بهروز وثوقي، فردين و ملك مطيعي را نداشت. بنابراين سينماي آن دوره نياز به ستاره سازي داشت. در عين حال سياست هاي آن دوره به گونه اي بود كه با ستاره سازي به شدت مخالفت مي كرد. تعارض اين دو مسأله باعث شكل گرفتن نوعي از ستاره سازي شد كه مبناي آن بيش از آن كه به چهره و تيپ بازيگر مرتبط باشد، به سبك بازي اش مرتبط بود. بدين ترتيب نسل جديدي از ستارگان در سينماي ايران به وجود آمدند كه بيش از چهره، متكي به بازيشان بودند. به همين علت امثال شكيبايي، پرستويي و كيانيان، علي رغم اين كه غبار پيري بر چهره شان نشست، ولي محبوبيتشان را هرگز از دست ندادند. در حالي كه اكثر ستارگان امروز بيش از حد به چهره شان وابسته هستند و مسلماً با گذر زمان، محبوبيتشان به شدت كاهش خواهد يافت. شايد تأمل در چنين مسائلي باعث شود تا بيش از پيش غم از دست دادن شكيبايي را احساس كنيم در واقع با مرگ او ما تنها يك نفر را از دست نداديم. بلكه بخش مهمي از آن نسل طلايي را از دست داديم. نسلي كه بسياري از ما بهترين خاطرات سينمايي خود را با آن ها تجربه كرديم. نسلي كه به واقع كمال بازيگري در سينماي ايران بود و با توجه به شرايط كنوني سينماي ما، رسيدن دوباره و حتي نزديك شدن به آن نقطه، حداقل در كوتاه مدت رؤيايي است محال.