گفتوگوی جنجالی ابوالقاسم طالبی با روزنامه وطن امروز
کسانی مثل پناهی، قبادی، مخملباف و تمام کسانی که برای غربیها مزدوری کردند از طریق بنیاد فارابی به سینمای ایران تحمیل شدند
سینمای ما- ابوالقاسم طالبي، كارگردان «به كجا چنين شتابان» گفتو گویی جنجالی با «وطن امروز»کرده که متن کامل آن درزیر می آید. مهمترین تیترهای گفت وگوی ابوالقاسم طالبی با روزنامه وطن امروز از این قرار است:
- چطور میشود که در میهمانی سفارت فرانسه 200 هنرمند شرکت میکنند. وقتی رئیسجمهور ایران جلسهای با هنرمندان میگذارد چه کسی سینماگران را تحت فشار قرار میدهد که در این جلسه حاضر نشوید، مشخص میشود که این یک موضوع کاملا امنیتی از جانب سازمانهای جاسوسی مستقیم یا غیرمستقیم هدایت و مدیریت میشود و هیچ ربطی به فرهنگ ندارد
- آنها نوری زاد را به حساب نمیآوردند این را خود نوری زادهم فهمیده بود
- خود من به صفار هرندی گفتم چرا باید فیلمهای سنتوری، پاداش و فیلمهای خانم تهمینه میلانی صد سال به این سالها و مکس توقیف شود؟
- میخواهند خانه سینما را اتاق جنگ علیه معاونت سینمایی کنند
- کسانی مثل پناهی، قبادی، مخملباف و تمام کسانی که برای غربیها مزدوری کردند از طریق همین بنیاد سینمایی فارابی به سینمای ایران تحمیل شدند
- به آقای میرکریمی میگویند اگر میخواهی در جشنواره باشی فلان صحنه پلان خود را در فیلم «زیر نورماه» حذف کن
- فیلم آژانس شیشه ای نشان داد که سینما و مدیریت ولایت فقیه را چطور می توان جمع کرد.
حسين سليماني: گفتوگو که شروع میشود، ناگهان غافلگیرمان میکند، میگوید، میخواهم حرفهایی را که تا به حال در جایی نگفتهام، با شما در میان بگذارم، ما هم دل به صحبتهایش میدهیم و با او همراه میشویم. از زد و بندهای پشت پرده در سینما تا نقد معاونت بینالملل بنیاد فارابی وزارت ارشاد که با همه تغییر و تحولات در این سالها «محکم» سرجایش نشسته تا سایه پنهانی و به قول خودش «تور فرهنگی» برخی سفارتخانههای خارجی بر سر سینما تا ... . ابوالقاسم طالبی، کارگردان سریال «به کجا چنین شتابان» 13 سال سردبیر ماهنامه سینما ویدئو بوده و
300 مقاله در ارتباط با سینما در نشریهاش به چاپ رسانده است. از بنیانگذاران انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و موسسه رسانههای تصویری و همچنین رئیس انجمن سینماگران مستقل ایران است. طالبی فیلمهایی چون ویرانگر، آقای رئیسجمهور، نغمه، عروس افغان، جنگ کودکانه، دستهای خالی و مجموعههای بازگشت پرستوها و به کجا چنین شتابان را نوشته و کارگردانی کرده است. از میان کارهای سینمایی او فیلم «آقای رئیسجمهور» حکایتهای عجیب فراوانی دارد که قول داده مفصلش را در گفتوگوی دیگری با ما در میان بگذارد. اما همین قدر که فیلم «آقای رئیسجمهور» در سالهای پایانی دوره اول دولت اصلاحات که شعار دهن پر کن «دانستن حق مردم است»، «آزادی بیان» و «زنده باد مخالف من»دادهميشد،شاید باور نکنید تنها 6 یا 7 روز اکران شد که یک روزش هم سینماها تعطیل بود! و سرنوشت تنها فیلم انتقادی در دولت اصلاحات خیلی حرفها با خود دارد و دست خیلی از مدعیان و تو خالی بودن شعارها و ادعاها را روشن ساخت برای ثبت در تاریخ. وقتی از او میپرسیم چرا فیلم «آقای رئیسجمهور» و برخی دیگر از فیلمهایت مثل «عروس افغان» که رویکرد ضد آمریکایی دارند از صدا و سیما پخش نمیشوند، جواب میدهد؛ این را از آقای ضرغامی بپرسید، من نباید جواب بدهم! از راننده آژانس که ما را داشت به قرار مصاحبه میرساند، پرسیدم؛ سریال «به کجا چنین شتابان» رو دیدی، مثل اینکه منتظر بود کسی از او این سؤال را بپرسد، شروع کرد به تحلیل سریال که بله! سریال خوبی بود، حتی من از کارم میزدم و میرفتم خانه تا این سریال را ببینم. با یک شور و حرارتی از سریال حرف میزد، آخرش هم گفت که قسمت آخر سریال رو توی یک میهمانی 40 نفره دیده که همه میهمانی را تعطیل کردیم و بیخیال فامیل نشستیم پای قسمت آخر و ... البته راننده انتظار داشت پایانبندی سریال جور دیگری تمام شود و مثلا یونس به مریم برسد، یونس دادگاهی بشود و ... اما طالبی در قسمت آخر هم همه را غافلگیر کرد!
***
چه شد که به این سریال رسیدید، دغدغه شخصی بود یا سفارش؟ آیا ما به ازای خارجی داشت؟
فیلم یا سریال ساخته شده شبیه به این کار را جایی ندیدهام. اما پرونده نگین غرب، شفق و چند موضوع اجتماعی دیگر در خارج از این داستان اتفاق افتاده، اگرنه کاری که ما به ازای ساخته شده داشته باشد، به غیر از نخستین فیلم خودم که «ویرانگر» بود تا به حال انجام ندادهام. در فیلم ویرانگر هم بعد از ساختن فیلم، متوجه شدم که شبیه کار شغال اثر «فردزینمان» است.
اینکه انگار خیلی عیب نیست! اخیراً مد شده دوستان فیلمهای خارجی یا قبل از انقلاب را میبینند و با کمی تغییرات دوباره سازی میکنند؟
البته خیلیها این کار را میکنند و ما میبینیم که بعضی از فیلمهای سینمایی ما، نمونه خارجی دارد.
اصلاً دغدغه شما از فیلمسازی چیست؟
علت اینکه وارد این حوزه شدم احساس کردم در قالب سینما و هنر میتوانم اندیشههایم را بروز دهم. 15 سالی که مدیر مسؤول و سردبیر نشریه سینمایی بودم، نیز به دنبال همان به تعبیر شما دغدغهها که جز حفظ و گسترش انقلاب اسلامی نیست، بودم.
این حفظ و گسترش انقلاب اسلامی بازمیگردد به نسلی که به آن تعلق دارید؟!
خیر پسرم.دغدغههای این حقیر فراتر از یک نسل است بلکه به همه انسانها و همه تاریخ و همه آینده باز میگردد. جنگ فقر و غنا، جنگ ظالم و مظلوم، جنگ کفر و شرک و الحاد و توحید و یکتاپرستی، جنگ آزادی و آزادگی با دیکتاتوری و استبداد؛ اینها نسلی نیست کاملاً اعتقادی است.
از این حرفها میزنید که می گویند فیلمتان شعاری است!
بگویند به جهنم که میگویند. دلیلی نمیبینم که این افکار را پنهان کنم هرکس به اندازه دو ریال فهم تصویری داشته باشد و سریال مرا ببیند میفهمد کسی که پشت این دوربین است کارش را بلد است، حرفهای دیگر اضافی است، ما با صراحت اعلام میکنیم به دنبال اهداف خمینی کبیر(ره) در سینما هستیم. متاسفانه برخی بهخاطر جذب مخاطب، مطبوعات، نشریات و حضور در محافل به اصطلاح روشنفکری در مقابل این مباحث و دغدغهها سکوت میکنند که اقبال عدهای را به دنبال سکوتشان داشته باشند حتی اقبال ارگانهای دولتی مثل بنیاد فارابی که 20 سال است تحت سیطره گروهی خاص است و این گروه همفکرانشان را ساپورت میکنند تا فیلمهایشان را در جشنوارههای مختلف جهان شرکت دهند و آنها را جهانی کنند.
یعنی در این20 سال کسی اراده نکرده تغییری در بینالملل بنياد فارابی بدهد؟
هر مدیری آمد نتوانست بینالملل بنیاد فارابی را اصلاح کند،چرا که گرفتار سفرهای خارجی شد که این گروه برایش تنظیم میکنند. من امیدوارم آقای شمقدری با تدبیر، فضایی درست کنند تا تغییر مدیریتی و پرسنلی در بین الملل فارابی ایجاد شود و اعضای فعلی دیگر بازنشست شوند. کسانی مثل پناهی، قبادی، مخملباف و تمام کسانی که برای غربیها مزدوری کردند از طریق همین بنیاد به سینمای ایران تحمیل شدند. تعدادی از سینماگران آشنا به مقوله میدانند که اگر حمایت فارابی نبود آنها عرضه حضور در محافل خارجی را به این وسعت نداشتند.
یعنی فارابی افراد را در سطح جهان مطرح میکند یا کیفیت فیلمها؟
ببینید وزارت امور خارجه سینمای ایران بینالملل فارابی است كه متاسفانه تحت تسلط تفکرخاصي قرار گرفته، البته این اواخر دو، سه نفر از کسانی هم که اسم انقلاب را میآوردند به جشنوارهها بردند ولی سعی کردند طوری با آنها برخورد کنند که وقتی بازگشتند دیگر حرفهای انقلابی خود را نزنند چرا که اگر ادامه میدادند در جشنوارههای بعدی تحویلشان نمیگرفتند و دعوت نمیشدند.
کار به جايی میرسد که به آقای میرکریمی میگویند اگر میخواهی در جشنواره باشی فلان صحنه پلان خود را در فیلم «زیر نورماه» حذف کن.
کدام قسمت را؟
آخرین پلانی که روحانی، پسر بزهکار را به روستای خودش میبرد تا از او یک انسان والا مرتبه بسازد.
فارابی گفته بود این پلان را حذف کنید؟
خیر، جشنواره گفته بود. منظور من فضای حاکم بر کارگردانان ما ست.
پس شما عامل فاصله سینما با انقلاب اسلامی را بنیاد فارابی میدانید؟
بله اعتقاد من این است که اگر فضای بنیاد فارابی با فضای انقلاب اسلامی منطبق بود ما الان سینمای انقلاب اسلامی داشتیم البته نه به طور کامل ولی میتوانیم شصت، چهل باشد الان با خوشبینی 90 به 10 است
حوزه هنری پس در این میان چه کاره بود آیا آن بخش سینمایی که میگویید با انقلاب اسلامی است در حوزه شکل گرفته
حوزه هنری هم در این جریان حل شد. 8 سال سیاه فرهنگی پس از دوم خرداد موجب شد که تعدادی از فیلمسازان و مدیران فرهنگی به این باور برسند که رشد و جهانی شدن در اباههگری، بیدینی و گرایش به غرب است. بنا بر اين کارگردانان با ذوق و بیذوق متوجه شدند که اگر به این تفکر کولی بدهند علاوه بر جهانی شدن میتوانند حتی صاحب خانه در فرانسه و یا سوییس و کانادا و گرین کارت شوند و فرزندانشان را برای تحصیل به غرب بفرستند و خود نیز چنان بینالمللی شوند که اگر فردا در ایران خطایی مرتکب شدند و کار خلاف قانون کردند حاشیه امن و حمایت و اقامت کشورهای خارجی را نیز داشته باشند، این برنامهای بود که از آن زمان برای جذب سینماگران به غرب و ریزش نیروهای انقلاب اسلامی در این میدان ریخته شده و هنوز هم در حال اجرا شدن است و حوزه هنری در زمان مدیران قبلی این تفکر را صریح دنبال کردند البته برخي با سکوت، مسامحه و اقدام نکردن در باره حذف این تفکر و مديران قبلتر در يك دوره 10 ساله این سیاست را دنبال كردند.
شما نمی ترسید اینطور صریح حرف میزنید؛ مگر به جز حوزه و فارابی جایی هست که بتوانید فیلم سینمایی بسازید؟
حقیر قبلاً هم این حرفها را گفتم و نوشتم الان باز میگویم چون وظیفه داریم بگوییم. ممکن است فردا دیگر زنده نباشم. باید گفت و فریاد زد که تفکر غربگرا بر مدیران بینالملل سینمای ایران حاکم است.
این تفکر در سیاست و در اقتصاد هم هست ولی باورمان نمیشد به این غلظت در سینما هم حاکم باشد؟
اما در عرصه انقلاب اسلامی اگر در سیاست و اقتصاد تفکرات مزدوری برای غرب داریم در سینما هم داریم. آقازادههای غربزده همانقدر که در اقتصاد نفوذ دارند در سینما نیز نفوذ دارند. جریان براندازی جمهوری اسلامی از لحاظ فرهنگی در سینما نیرو دارد. خانه سینما که محلی برای حل دغدغهها و مشکلات صنفی است را مدتها عدهای به عنوان یک حزب درآوردند و کسی در سینمای ایران جرات مقابله با این تفکر را نداشت، چنان هژمونی ایجاد کردند که آدم یاد فضای مککارتی در هالیوود میافتد.
يعني این همه سینماگر حاضر به خدمت برای حزبشان هستند؟
البته آدمهای زیادی ندارند 20 یا 30 نفر هستند که از طرف سیاسیون سبیلشان چرب میشود و تفکر حاکم بر بینالملل فارابی هم اینها را حسابی تر و خشک میکند. سالی چندین سفر جشنوارهای و هفته فیلم و خلاصه به هر وسیلهای اینها را توی بوق میکنند ولی هزینه اعمال این آقایان و خانمها را نزدیک به 5 هزار سینماگر ایران میدهند، هر کاری میکنند به نام سینمای جمهوری اسلامی میکنند؛ به کام حزب به نام سینماگران ایران.
اخیراً اختلافاتی در خانه سینما ایجاد شده اینها کدامشان حزبی هستند؟
زیادهخواهان حزبی میخواهند خانه سینما را اتاق جنگ علیه معاونت سینمایی کنند . عدهای دیگر که ممکن است به لحاظ فکری هم با معاونت سینمایی نزدیک نباشند ولی به جمهوری اسلامی عقیدهمند هستند جلوی اینها ایستادهاند. به واقع خستهشدهاند از بس فرمایشات این بیست، سی نفر را گوش دادند. این حزبها برای پیاده کردن راهبردهای فرهنگی خانه سینما را انتخاب کردهاند، چون واقعاً روحانیت و دستگاههای مردمی و دینی نظارت جدی ندارند. حیاط خلوت است برای آنها.
مگر مردم سینما نمیروند؟
مشتری سینما مشخص و محدود است اما شما مطمئن باشید گروههای تاثیرگذار و مرجع مثل مراجع و مجتهدان، مسؤولان متدین و قضات مسلمان انقلابی به سینما نمیروند برای همین است که روی برنامههای تلویزیون حساسترند چون میبینند البته تنها کسی از مراجع که فیلم میبیند و انتخاب میکند و جریانات را رصد میکند، رهبر فرزانه، اندیشمند و پیر دانای ما است و آنچه را که دیگران در آینه نمیبینند، ایشان در خشت خام میبینند. من وقتی سخنرانیهای ایشان پیرامون مسائل فرهنگی را گوش میدهم احساس میکنم که ایشان از جزئیترین برنامهها مطلع و آگاه هستند. بنا بر اين توصیه و پیشنهاد و ارائه طریق میفرمایند ولی کو گوش شنوای مدیری که دنبال دغدغه رهبری برود.
با وجود تغییر دولت یعنی آمدن دولت دکتر احمدینژاد هم این تغییر حاصل نشده؟ این جریان فرهنگی هیچ تغییری نکرده و همان مسیر را دنبال میکند؟!
من آقای صفارهرندی را خیلی دوست دارم. انسان درستکار، با تقوا، دلسوز و صاحب قلم و زحمتکشی است ولی ایشان با اعتمادی که به یک نفر کرد و این اعتماد افراطی بود، وی را معاون سینمایی خودش قرار داد و در بر همان پاشنه چرخید.
خب شما با ایشان دوست بودید، چرا نگفتید؟ چرا روشنگری نکردید؟
ما هر چه گفتیم و خواهش کردیم و التماس کردیم نتوانستیم ایشان را مجاب کنیم تا در انتخاب معاونت سینمایی خود تجدیدنظر کند. خودمن به ایشان گفتم چرا باید فیلمهای سنتوری، پاداش و فیلمهای خانم تهمینه میلانی صد سال به این سالها و مکس توقیف شود؟
... این فیلمها را چه مدیرانی پشتیبانی کردهاند؟ چه مدیرانی در جریان تولید بودهاند؟ پس این نظارت و ارزشیابی در تولید به چه کار میآید؟ پس این حقوق بگیرها و شوراها چه کاری انجام میدهند؟ این رفتوآمدها، مصاحبه کردنها و عکس گرفتنها برای چیست؟ اگر نمیتوانند نظارت کنند تعطیل کنند و بگویند هرکس فیلم را خودش تهیه کند و مسؤولیت آن با خودش و اگر شکایتی شد به قوه قضائیه مراجعه کنند و پاسخ دهند ولی ایشان لبخند زدند که شما به برنامه من اعتماد کنید.
الان را چطور ارزیابی میکنید، آقای حسینی و آقای شمقدری؟
دوستان فعلی ما که الان مشغول به کارند هم آقای دکتر حسینی و آقای شمقدری و هم آقای سجادپور میدانند که اگر سال دیگر فیلمی تولید شد و دستور توقیف دادند، کسی از آنها قبول نمیکند حرفهایی از قبیل تقصیر ما نبود و فلان و بهمان... بنا بر اين باید از هماکنون نظارت جدی داشته باشند با ادای روشنفکری و باج دادن به جریانی که اختاپوسگونه به همه جای سینما نفوذ کرده و در ذهن و جان سینماگران تنیده که اگر با تفکر ما همراه نشوی هنرمند نیستی اگر با تفکر ما باشی هرچه باشی هنرمند و فرهیختهای.
فکر میکنید دستاندرکاران فعلی باج میدهند به این جریان؟
بالاخره این هژمونی واقعاً وجود دارد و تا شکسته نشود کاری از پیش نمیرود البته دستاندرکاران فعلی دارند جریان را مدیریت میکننداما باید دستگاههای نظارتی کشوری در امور فرهنگ که تاکنون خیلی ضعیف عمل کردهاند به کمک وزارت ارشاد و معاونت سینمایی بیایند.
آيا منظورتان دستگاههاي اطلاعاتي است؟
نميدانم كجا و كي هر كس نظارت بايد ميكرد وقتي حركتي براي براندازي ايجاد مي شود اين براندازي فقط در زمينه سياسي و نظامي نيست. وقتي صحبت از جنگ نرم مي شود ستاد آن در برخي مراكز فرهنگي است، هم به لحاظ رسيدگي و توجه بودجه و هم به لحاظ مواظبت از جريان برانداز بايد روي اين مركز به طور جدي حساس باشند قوه قضائيه معاونت پيشگيري تشكيل داده بايد ورود پيدا كند و نهادهاي ديگر كه مسئول نظارت هستند. لذا ما نبايد جنگ نرم را در حد چند وبلاگ ببينيم، البته وبلاگها و اينترنت مهم است اما بايد بدانيم سينما مهمترين مركز الهامبخش در رسانههاي تصويري است و ترديد نكنيد كه تلويزيون از سينما تأثير جدي ميگيرد. شما اگر سريالهاي تلويزيون را رصد كنيد ميبينيد حتي فيلمي كه توقيف شده، 3 سال بعد سريال آن در تلويزيون به شكل مميزي شده پخش ميشود البته تلويزيون در در اين زمينه تا حدودي مديريت ميشود ولي سينما و نهادهاي مربوطهاش رهايند و جريان برانداز روي آنها متمركز شده است.
چند نمونه فیلم و سریال مثال میزنید که متاثر از جریان برانداز است؟
چون نام بردن از این فیلمها به سینماگران برمیگردد لذا از گفتن آن خودداری میکنم. چون مشکل ما افراد نیستند. در واقع «الناس علی دین ملوکهم» این ملوک فرهنگ وقتی تحت تاثیر آن جریان قرار میگیرند، این اتفاقات رخ میدهد.
یعنی ملوک فرهنگ حزباللهی و دلسوز نداریم؟
البته که داریم ملوک فرهنگی کم هستند اما داریم ولی همینکه میخواهند حرکتی کنند جو کاذبی توسط این جریان فکری ایجاد میشود و فریاد برمیآورند که فرهنگ ما ضربه خورد ای داد بیداد فضای فرهنگی ال شد و بل شد.
از آقای مجیدی در محضر رهبری شنیدم که میخواهند طبق فهرستی که درست شده با یکسری افراد برخورد کنند، آیا منظور شما چنین برخوردی است دیگر؟
نه اصلاً صحبت من اینجاست برای برخورد با کسانی که در جامعه پردهدری میکنند که دیگر نیازی به فهرست و این طور برنامهها نیست. اگر مست بودن در هنگام رانندگی جرم است، برای من کارگردان جرم است، برای هنرمند، موسیقیدان، سینماگر، نقاش، سیاستمدار، آقازاده و... هم جرم است و نباید به خاطر معروف بودن شخص به هر دلیلی، قانون اعمال نشود. البته برخورد با هنرمندان ویژگی و ظرافت خاص خودش را دارد و نباید فضا سیاستزده و امنیتی شود. به عکس باید تلاش کرد فضای سینما از حالت امنیتی و سیاستزده درآید.
مگر فضای سینما سیاست زده و امنیتی است؟
نه، از طرف سرویسهای امنیتی ایران خیر، بلکه از طرف رایزنهای فرهنگی سفارتخانهها موضوع را سیاستزده و سپس امنیتی کردهاند.
یعنی آنها فضای امنیتی در سینمای ما ایجاد کردند مثلاً سازمان موساد و اینتليجنت سرویس؟
بله سینمای ما تحت سیطره و حکمرانی برنامههای این سازمانهای جاسوسی است. صحبت من این است که ای مسؤولین نظام اسلامی ما را از دست عوامل این سازمانها رها کنید، کمک کنید ما نفس بکشیم در فضای انقلاب اسلامی کمک کنید ما اگر گفتیم طرفدار انقلاب و حکومت اسلامی هستیم اینطور مطرود هژمونی مک کارتی سینما ایجاد شده توسط عوامل سازمانهای جاسوسی نشویم، باید فریاد بزنیم یاللمسلمین به داد ما برسید اینجا اگر کسی بخواهد سخت طرفدار ارزشهای انقلاب اسلامی باشد هنرمندش نمیخوانند حتی اگر از هر پنجهاش هنر ببارد، ریاکارش می خوانند، تخطئهاش میکنند. مزدورش میدانند چنان فضاسازی میکنند که شخص بترسد و عقب بکشد اما اگر مثل یک گربه زیر دست و پای انگلیس، فرانسه و کانادا میومیو کند مردمش و وطنش را بفروشد افتخارات ملیاش را به سخره بگیرد و دین مردم مظلوم را وارونه جلوه کند هنرمندش میخوانند.
یعنی نوریزاد الان از نظر عدهای هنرمند شده؟
بله، خیلی خوب مثالی زدید آنها نوری زاد را به حساب نمیآوردند این را خود نوری زادهم فهمیده بود. او فهمید تا گذشتهاش را نفی نکند قبولش نمیکنند.
خب هنر چندانی هم نداشت پس آسانترین راه را انتخاب کرد؟
بله مثل 90 درصد کسانی که تازه وارد سینما میشوند و ادعای انقلابی بودن میکنند بعد از یک فیلم میفهمند که باید حرفی نزنند که بوی انقلاب اسلامی بدهد وگر نه نقره داغ میشوند اگر کسی میخواهد بدون هنر هنرمند شود باید برود زیر چتر فرهنگی تعریف شده سفارتخانهها.
آیا فقط با تطمیع کار میکنند یا تهدید؟
با هر دو، میتوانید از افراد سوال کنید که چند بار از صنف با آنها تماس گرفته شده تا مطلبی را امضا کنند یا در جلسهای شرکت نکنند و اگر هم کسی میگفت من با جناح فلان و بهمان کاری ندارم به او میگفتند مگر نمیخواهی در سینما به کارت ادامه بدهی. واقعاً هم این کار را میکردند چرا که آنها در اغلب شوراها و مراکز تصمیمگیری نفوذ دارند و میتوانند براحتی از ادامه فعالیتهای یک نفر جلوگیری کنند. لذا وقتی یک منشی صحنه، دستیار فیلمبردار و یا کارگردان از طرف این تفکر تحت فشار قرار میگیرد در حالیکه در بعضی مواقع برای حذف یک پلان میگویند زیر بار ارشاد و نظارت نمیرویم؟
وقتی رئیسجمهور ایران جلسهای با هنرمندان میگذارد چه کسی سینماگران را تحت فشار قرار میدهد که در این جلسه حاضر نشوید، مشخص میشود که این یک موضوع کاملا امنیتی از جانب سازمانهای جاسوسی مستقیم یا غیرمستقیم هدایت و مدیریت میشود و هیچ ربطی به فرهنگ ندارد. متاسفانه نیروهای مسؤول هم برای اینکه ژست فرهنگی بگیرند برخورد مطلوبی با خطاکاران این عرصه نکردند و نمیکنند. فضا را دست سفارتخانههای ویزا دهنده و دعوت کننده به مراسم فرهنگی و جشنوارهها دادهاند البته اکثریت حال دعوا ندارند نه اینکه همه وابسته باشند بلکه میخواهند کار کنند.
عجیب است خیلیها میگویند نگاه امنیتی از طرف دولت و نظام به سینماست اما شما به این معتقد نیستید؟
البته که معتقد نیستم، چون نیست اگر بود که قبادی نمیتوانست فیلم بسازد بدون پروانه ساخت با افرادی که همگی عضو صنوف رسمی خانه سینما هستند و اقعیت این است که ما تحت تور سفارتخانهها و دستگاههای امنیتی خارجی هستیم. چطور میشود که در میهمانی سفارت فرانسه 200 هنرمند شرکت میکنند.
آیا میتوانید چند نفر از كساني که تفکر سفارتخانهها را نمایندگی میکنند نام ببرید؟
کار من نیست. عده خیلی کمی در این وادی بازیچه سیاستبازان و آدمهایی که در دست آنها هستند و به الاف و الوف رسیدند،شدهاند و نام هنرمندهم مدال سینهشان. ما سینماگریم، نباید درگیر این مسائل شویم. اگر 4- 3 دفعه ماها را به دادگاه ببرند دیگر نمیتوانیم کار هنری انجام بدهیم. هنرمند وقتی کار نکند از صحنه حذف میشود.
مگر اینها جز اینکه مثلاً کار به بچههای سالم ندهند کار دیگري هم میتوانند بکنند؟
خشنترین برخورد با هنرمند نادیده گرفتن او است. دوره ریاست آقای خاتمی بر وزارت ارشاد، بچههایی که مشخصا اعلام کردند ما ولایتفقیه را قبول داریم و پای انقلاب ایستادهایم و خواستند ولایتفقیه را در یک فیلم نشان دهند یعنی قصهای بسازند که در آن مدیریت ولی مشخص شود همانگونه که سینمای آمریکا صدها فیلم ساخته و اقتدار حکومت و کانون اصلی قدرت را در برخورد با فساد داخل بدنه حکومت از پلیس تا کنگره و وزیر نشان داده. هنرمند مسلمان ولایتی هم میتوانست این کار را بکند اما تحت هجوم و فشار جریانی قرارشان دادند که هرگز چنین اتفاقی رخ نداد و حتی الان که من میگویم هم عدهای میگویند چه حرفها میزنند. مدیریت ولایت فقیه را چه به سینما؟
اگر یک مثال بزنید برای ما و خوانندگان مفید است که سینما و مدیریت ولایت فقیه چطور جمع میشوند؟
درفیلم آژانس شیشهای یک سکانس بود که یک نفر نامهای از جایی آورده و حاجی و عباس را برای درمان به خارج میفرستد. شما احساس میکنید سیستم ولایت دارد مدیریت میکند.
شما می گویید اگر از پاپ، کلیسا، فمینیسم، غرب و تکنولوژی فیلم بسازید کار روشنفکرانه و هنری محسوب میشود اما اگر از ولایت فقیه در فیلمتان دفاع کنید دیگر جایی در سینما ندارید ولی حاتمیکیا که الان هست؟
سازنده آژانس هم بعد موج مرده را ساخت که مبارزان حزب الله با آمریکا مثل دون کیشوتهستند شما فکر نمیکنید هژمونی که از آن یاد میکنم مستقیم و غیرمستقیم او را واداشت که آنگونه بگوید البته ممکن است خودش منکر باشد ولی تحلیل حقیر همین است که عرض میکنم.
پس شما معتقدید ضعف سینمای ما از ضعف فنی کارگردانهای ما نیست؟
اتفاقا ما کارگردانهای بسیار خوش ذوقی داریم. اما تحت تور امنیتی سفارتخانهها هستیم و آنها فعالیتهای سینمایی ما را بشدت محدود کردهاند. من وقتی به خارج از کشور سفر میکنم به سختی باید خودم محلی را برای زندگی و کارم بیابم ولی اگر جزو جریان ولایی نباشم، رایزن فرهنگی و سفیر به استقبال من میآیند، بهترین محل را برایم مهیا میکنند و به ميهمانیهای مخصوص دعوت میشوم. برویدتحقیق کنید ببینید چقدر تفکر ولایی مظلوم است در سینمای ایران. طبیعتا ظرفیت افراد هم تا مدتی است و ناامید میشوند. میبرند و این بریدگی اول در کارهایشان بروز و ظهور پیدا میکند بعد در گرایشهای جناحی.
پس آنها که در خارج مرتب جایزه میگیرند و تازه هم به سینما آمدهاند می گویند ما مستقل از دولت هستیم؟
اگر بینالملل فارابی به طور جدی دنبال فیلم نباشد، فیلم در هیچ کجای جهان جایگاه جدی ندارد و لذا هنرمندان برای ارائه اثر خود باید با این جریان هماهنگ باشند. سازنده فیلم جنگ کودکانه من بودم اما به دلیل ضد آمریکایی بودن جواز حضور در هیچ جشنوارهای را کسب نکرد حتی به لبنان و ویتنام هم راه نیافت. زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرده بود ما خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و ایشان پرسیدند چرا راجع به جنایاتی که آمریکا در افغانستان مرتکب شده فیلم نمیسازید؟ من از آن جلسه که بیرون آمدم رفتم دنبال حرف آقا در افغانستان و پاکستان و ایران، خون جگر خوردم تا فیلم عروس افغان را ساختم و بعد از حمله به عراق فیلمی پیرامون این موضوع ساختم اما دوستان دیگر، فیلمی پیرامون این موضوعات نساختند چرا که میدانند هزینه دارد.
الان فیلم سینمایی جنگ کودکانه و عروس افغان در چه وضعی هستند؟
4 سال است فیلم جنگ کودکانه و 5 سال است عروس افغان ساخته شده هیچ کدام نه در سینما و نه در تلویزیون نه در نمایش خانگی دیده نشدند . واقعاً این دو فیلم از تله فیلمهایی که تبدیل به سینمایی میشود و در سینما و تلویزیون نمایش داده میشود ضعیفتر است؟ دوستان فیلمساز حق دارند که از کنار گذاشته شدن بترسند میبینند فیلمهای من اکران نمیشود عبرت میگیرند. همین مصاحبه من باعث میشود در دهها وبلاگ، سایت و ... مورد هجوم قرار بگیرم. خب سینماگر میخواهد فیلمش را بسازد اکران شود، مورد توجه داخل و خارج از کشور باشد در محافل هنرمندش بخوانند این ميسر نمیشود مگر به آنچه عرض کردم. البته الان سینماگران فعال و موفقی هم داریم که تن به این جریان ندادهاند ولی آنها هم با خونجگر مستقلند.