صفحه مناسب براي چاپگر


ادعاهای بامزه تهمینه میلانی درباره منتقدان فیلم خودش و فیلم بیضایی؛
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نمي‌كوبيدند، این‌ها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم


 احسان هوشيارگر

سینمای ما - «تهمينه ميلاني» گفت: «سوپراستار» در مورد آدم‌هايي است كه دچار خودشيفتگي مي‌شوند و فكر مي‌كنند به دليل موقعيتي كه جامعه به آنها مي‌دهد، مي‌توانند چشم جامعه را در‌بياورند.

«تهمينه ميلاني» درباره آخرين فيلم خود، برخورد منتقدان و مردم با «سوپراستار» و همچنين سرنوشت فيلم به نمايش درنيامده‌اش (تسويه حساب) صحبت كرد.

*در زمان جشنواره فيلم فجر در مورد برخي از فيلم‌ها اتفاقات عجيب و غريبي افتاد كه يكي از اين فيلم‌ها«سوپراستار» بود،فكر مي‌كنيد اصولا چرا اين اتفاق در مورد شما و فيلم «سوپراستار» به خصوص در نقد‌ها رخ داد؟


- فيلم من در مورد آدم‌هايي است كه دچار خودشيفتگي مي‌شوند، آدم‌هايي كه فكر مي‌كنند به دليل موقعيتي كه جامعه به آنها مي‌دهد مي‌توانند چشم جامعه را در‌بياورند. همذات‌پنداري بقا اين نوع افراد را هر كسي نمي‌تواند داشته باشد مگر افرادي كه شخصيتي شبيه به «سوپراستار» داشته باشند. چيزي كه من متوجه شدم، به ويژه در بين جامعه منتقدان، اين بود كه درست است كه در مورد «سوپراستار» يك جو از قبل ساخته شده بود، اما خيلي از افراد كاملا شخصي با موضوع فيلم برخورد كردند و حتي در برخي نقدها نوشته شد كه تهمينه ميلاني چه‌كار به زندگي خصوصي ما دارد؟!... در حالي كه من دارم در«سوپراستار» در خصوص آدمي صحبت مي‌كنم كه زن در زندگي او هيچ نقشي ندارد و اصولا براي زن ارزشي قائل نيست. در نشست پرسش و پاسخ فيلم هم دقيقا كساني به اين حمله كردند كه به لحاظ فساد شخصيتي كاملا شبيه به شخصيت «سوپراستار» من هستند و چون اين افراد يك عده دنباله‌رو دارند طبيعتا جوي منفي عليه فيلم به راه افتاد. متاسفانه بايد قبول كنيم كه در حال حاضر نزديك به نود درصد از منتقدان ما كم سواد هستند و يادمان باشد كه كم‌سواد‌ها بسيار خطرناك‌تر از بي‌سواد‌ها هستند.چرا كه بي‌سواد‌ها ادعايي ندارند و آماده‌اند تا ياد بگيرند اما كم سواد مي‌خواهد خودش را مطرح كند و وسيله هم هدف را توجيه مي‌كند، بنابراين اين افراد از هر وسيله‌اي استفاده مي‌كنند كه خودشان را مطرح كنند و اين نكته را در نظر بگيريد كه حمله به فيلمسازي نظير «بهرام بيضايي» اين افراد را بزرگ خواهد كرد.


«بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نمي‌كوبيدند


* يعني به دليل اينكه برخي منتقدان كم‌سواد جريان اصلي را عوض مي كنند، خطرناك‌تر هستند؟


- كاملا، كم‌سواد‌ها دنباله روي مي‌كنند و بنابراين اتفاقي كه افتاد اين بود كه انگار ما يك تلنگر رواني به يكسري از افراد زديم و آنها جو و آب را گل‌آلود كردند تا فيلم نابود شود، چرا كه از حرف‌هاي مطرح شده در فيلم دردشان گرفته بود.اگر دقت كنيد در خيلي از فيلم‌هاي من نظير«نيمه پنهان»، «دو زن» و «واكنش پنجم» اين اتفاق افتاده است. و هر طيفي كه موضوعات فيلم‌هايم به آنها برخورد شروع كرد به جوسازي عليه فيلم و جاروجنجال به پا كردند كه در «واكنش پنجم» كار به يكسري جاهاي بسيار وحشتناك كشيد و يا در مورد «نيمه پنهان» كه من را به زندان هم انداختند. به همين دليل، انگار فيلم‌هايي كه من مي‌سازم يكسري از آدم‌ها را متلاطم مي كند و گرنه مسئله كه واضح و مبرهن اين است كه بازي‌ها،كارگرداني، نور، صدا، دكور، ميزانسن و ... همه خوب هستند، يعني اينكه فيلم‌هاي من سروشكل درستي دارند و كاملا سينمايي هستند و مخالفت‌ها كاملا ايدئولوژيك هستند.
اما در مورد آقاي بيضايي و فيلم «وقتي همه خوابيم» هم بايد بگويم كه اگر وي به جاي اينكه سرمايه‌داري را نقد كند، به دولت يا جرياني در وزارت ارشاد حمله مي‌كرد از نظر اين منتقدان كم‌سواد، آدمي بسيار راديكال بود و فيلم اين ايشان بهترين فيلم جشنواره مي‌شد. چون اين افراد فقط به دنبال جاروجنجال‌هاي سياسي هستند در حالي كه نكته‌اي كه آقاي بيضايي در فيلم‌شان مطرح مي‌كند به معناي واقعي كلمه درد سينماي ايران است.نمي‌گويم مشكلات سياسي مهم نيست اما بنا به دلايلي ما نمي‌توانيم خيلي واضح به آنها بپردازيم ولي دليل ندارد كه ما به مشكلات ديگر توجه نكنيم. در مورد «وقتي همه خوابيم» مي‌شود ايراداتي فني از فيلم گرفت اما ايراد آن چيزهايي كه منتقدان كم‌سواد مطرح كردند نبود. و اگر بخواهم خيلي صريح صحبت كنم، انگار اين افراد نوكران سرمايه بودند كه اينچنين واكنش نشان دادند!

* مسئله جالب هم در همين نكته است كه به هيچ عنوان نمي‌توان از موضوع فيلم و حواشي سينما كه بيضايي به آنها اشاره كرده است ايراد گرفت و مدعي شد چنين چيزي وجود ندارد.


- اين موضوع كاملا در سينماي ما وجود دارد... دقيقا مانند «سوپراستار» كه نمي‌توان منكر وجود چنين شخصيت‌هايي شد چرا كه در جامعه سياسي،فرهنگي،هنري و ورزشي ما چنين افرادي وجود دارند.

* ولي يك نكته‌اي كه در مورد «سوپراستار» براي خود من جالب بود اين است كه شما در زمان نمايش فيلم در جشنواره خيلي تلاش كرديد كه اين نكته جا بيفتد كه فيلم مصداق عيني ندارد اما واكنش‌ها نشان داد كه انگار مصداق‌هاي زيادي از اين شخصيت مي‌توان در جامعه پيدا كرد كه موضوع فيلم به برخي برخورد.


- نكته مهم دقيقا در همين جا است.من از روي يك آدم اين فيلم را ننوشته بودم كه مثلا بگويم من اين فيلم را از روي شخصيت فلان آقا نوشتم. اما بالاخره كور كه نيستيم و جامعه خودمان را مي‌شناسيم و مي‌بينيم كه چه اتفاقتي در آن مي‌افتد. و به نظر اين فيلم‌هايي كه برخي را به درد آورد دقيقا به همين دليل است كه آنها خودشان را در قالب آن شخصيت‌ها ديده‌اند.
شما توجه كنيد به بخش‌هايي جامعه منتقدان سينمايي ما كه متاسفانه سواد كافي ندارد و اغلب آنها دنباله روي مي‌كنند- بازهم تاكيد مي‌كنم كه همه منتقدان را نمي‌گويم چرا كه عده‌اي از منتقدان ما و بخصوص منتقدان جوان بسيار با شعور و فهميده هستند- ولي اغلب طرز فكر خاصي ندارند و دنباله روي افراد موفق هستند، بنابراين از آنجائي كه «سوپراستار» آدم‌هاي خودخواهي را كه از موقعيت خود در جامعه سوء استفاده مي‌كنند، همذات‌پنداري با اين فيلم به شدت زياد است و به همين دليل به شدت با روان آدم‌ها بازي مي‌كند. من سردبير روزنامه‌اي را مي‌شناسم كه بعد از نمايش فيلم در سالن مطبوعات با صداي بلند گفته است كه حالا كار ميلاني به جايي رسيده كه وارد زندگي خصوصي ما مي‌شود.در حالي كه اصلا شخصيت اصلي من «سوپراستار» بود و سردبير يك روزنامه نبود اما اين آدم خودش را جاي شخصيت اصلي فيلم احساس كرده بود و همين موضوع خوشايندشان نبود.

منتقدان را تشويق مي‌كنم كه بيشتر فيلم ببينند و مطالعه كنند
-------------------------------------------------------------------------------


* نكته قابل توجه واكنش آرام بيضايي و به خصوص شما بود كه بدون اين كه تحت‌تأثير جو موجود قرار بگيرد تقريبا تمامي سوالات را پاسخ داديد.
- به دليل اينكه ما اين شرايط را درك مي‌كنيم و به عنوان مثال وقتي كه مي‌بينم در جلسه نقد و بررسي فيلم به جاي اينكه راجع به محتواي فيلم از من سئوال شود، يك منتقد كم سواد و پرادعا از من مي‌پرسد كه «شهاب حسيني» انتخاب چندم من بوده! طبيعي است كه من چه واكنشي نشان مي‌دهم. اصلا اين كه «شهاب حسيني» انتخاب چندم من بوده، چه تاثيري در پيشبرد داستان دارد؟ وقتي نوع سوالات و بينش در همين حد است من هم جواب خاصي ندارم. به همين دليل منتقدان را تشويق مي‌كنم كه بيشتر فيلم ببينند و مطالعه كنند، تاريخ را بدانند و به ويژه تاريخ معاصر را خوب مطالعه كنند. اما يك منتقد بيست ساله من را نصيحت كرده است كه شما بهتر است بروي و در مورد همان مسايل زنان فيلم بسازي! چشم حتما اين كار را خواهم كرد!

* ولي بر خلاف نظرات منتقدان، مردم از فيلم خوب استقبال كرده‌اند، دليل اين دوگانگي را در چه مي‌دانيد؟


- من فكر مي‌كنم «سوپر استار» در كل فيلم مثبتي است و استقبالي هم كه توسط مردم شد و واكنش‌هايي را كه شخصا ديدم متوجه شدم كه بسيار روي مخاطبان تاثير گذاشت و فيلمي است كه مي‌شود با خانواده به سالن سينما رفت و به تماشاي اين فيلم نشست. فيلمي است كه سن ندارد و هر كسي با يك بخشي از اين فيلم ارتباط برقرار مي‌كند و چنين چيزي به هيچ عنوان در سينما كار ساده‌اي نيست. به وبژه اينكه اسم فيلم را هم گذاشتند معناگرا، چون وقتي كه من اين فيلم را ساختم نمي دانستم كه قرار است معناگرا شود و هدفم فقط ساختن يك فيلمي بود كه خانوداه‌ها را به سالن سينما بكشاند.

* پس چرا فيلم را در بخش معناگرا نمايش دادند؟

- به نظر من اشكالي ندارد و اگر دوست دارند فيلم را معناگرا بدانند، بگويند «سوپراستار»معناگرا است به دليل اينكه معناگرا بودن كه چيز بدي نيست و اصلا باعث افتخار است كه فيلمت را جزو ژانري دسته بندي كنند كه با ارزش است.و در اين بين اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است و فيلم من را هم زير سئوال برد.

* يعني شما معتقديد همين نمايش برخي فيلم‌ها در بخش معناگرا و خاطره‌هاي نه‌چندان خوشايندي كه منتقدان از نمايش فيلم‌هاي غيرمرتبط با اين بخش دارند باعث مي‌شود با يك پيش‌داوري فيلم را نگاه كنند؟


- اگر هم اينگونه باشد من كارگردان تقصيري ندارم.ولي نكته جالب اين است كه اگر همين فيلم را كارگرداني ديگري ساخته بود كه كارش ساخت فيلم معناگرا بود،اگر همه جوايز جشنواره را هم به او مي‌دادند كسي صدايش در نمي‌آمد.يعني مسئله آنها محتواي «سوپراستار» نبود و با شخص تهمينه ميلاني مشكل داشتند و دارند. اما يك نكته اي در اين وسط فراموش شد و هيچ‌كس توجهي نكرد كه حتي اگر اين فيلم معناگرا هست كه هست و معنا دارد، با تعريفي كه تا به امروز از سينماي معناگرا شناخته‌ايم كاملا متفاوت است.‌ «سوپراستار» فيلمي است كه در يك جامعه شهري ساخته شده در حاليكه معمولا فيلم‌هاي معناگراي ما در روستا،كوه،دشت، بيابان،بقعه، امام زاده و نظير اين‌ها ساخته مي‌شوند در حالي كه «سوپراستار» در فضايي بسيار مدرن شهري و راجع به يك سوپراستار سينما است، برخلاف ساير فيلم‌هاي معناگرا ريتمي بسيار تند و بالايي دارد.بنابراين منتقدين به جاي نگاه سطحي به فيلم و تسويه حساب‌هاي شخصي با شخص تهمينه ميلاني، مي‌توانستند به اين ويژگي‌ها توجه كنند اما متاسفانه كسي اين موارد را نديد.

* به نظر مي‌رسيد براي دريافت پروانه ساخت فيلم هم با مشكل مواجه شديد در اين مورد هم توضيح دهيد؟

نكته مهم ديگر در مورد «سوپراستار» اين است كه برخلاف ساير فيلم‌هاي معناگرا كه با هزينه‌هاي دولتي ساخته مي‌شوند اين فيلم كاملا با سرمايه شخصي ساخته شده است و اين قبيل فيلم‌ها معمولا هم نفروش هستند و در نهايت تلويزيون آنها را مي‌خرد و نمايش مي‌دهد. و «سوپراستار» شايد اولين فيلم معناگرا باشد كه تهيه‌كننده و كارگردان كاملا مستقل دارد، كاري سفارشي نيست و از دل‌شان برآمده است و خودمان خواستيم كه اين فيلم را بسازيم و بسيار براي ساخت آن سختي كشيديم به طوري كه فقط ٧ ماه طول كشيد تا پروانه ساخت فيلم صادر شود.و حتي با يكي از اعضاي كانون كارگردانان كه در شوراي صدور پروانه ساخت بود درگيري لفظي پيدا كردم.چرا كه معتقد بودم ايشان به عنوان يك سينماگر بايد در مقابل ديگران از من دفاع كند و عجيب اين است كه ايشان هم به صف مخالفان صدور پروانه ساخت به «سوپراستار» پيوسته بود!

«تسويه حساب» از برخي فيلم‌هاي به‌نمايش درآمده، بهتر بود
----------------------------------------------------------------------------------

* برخي مرزبندي‌ها در سينماي ما، واژه‌اي را ناخودآگاه به وجود آورده به نام فيلم فاخر كه همين موضوع باعث شده تا يكسري از افراد و اسامي بودجه‌هاي كلان‌تري را بگيرند و از برخي ديگر حتي معمولي‌ترين حمايت‌ها هم صورت نگيرد، اين تقسيم‌بندي‌ها تا چه حد مي‌تواند به ضرر سينما تمام شود؟


- متاسفانه بعد از انقلاب چنين چيزي در سينماي ما باب شد، يعني از دوره اي كه بنياد سينمايي فارابي تشكيل شد و تجهيزات و امكانات در اختيار اين بنياد قرار گرفت در طول سال‌هايي كه كار كرده‌ام همواره اين اجحاف را با تمام وجود حس كرده‌ام. حتي سر فيلمبرداري «كاكادو» مسولان فارابي دوربين را از من گرفتند و بردند سر صحنه فيلمي كه فكر مي‌كردند كه مال خودي‌ها بود و اتفاقا فيلم بدي هم از آب در آمد.يعني ده روز فيلمبرداري من را تعطيل كردند تا آن فيلم خاص به جشنواره فجر برسد. بنابراين در طول اين سال‌ها به اين نتيجه رسيده‌ايم كه ما بچه‌ زن عقدي نيستيم و چون بچه زن عقدي نيستيم، توجهي هم به ما نمي‌شود و همواره كسان ديگري كه نور چشمي و خودي هستند مورد توجه قرار مي‌گيرند! من فيلم به‌نمايش درنيامده‌ام (تسويه حساب) را مقايسه كردم با فيلم‌هايي كه سال گذشته نمايش داده شدند و به اين نتيجه رسيدم كه بر اساس ملاك‌هاي شايستگي نمايش بسيار بالاتر از فيلم‌هاي ديگر بود چرا كه در «تسويه حساب» نه فحش وجود دارد و نه روابط نامشروع اجتماعي ديده مي‌شد اما فيلم‌هايي كه به مراتب از اين نظرها بدتر بودند، توانستند پروانه نمايش بگيرند چون سازندگان‌شان خودي بودند اما من نتوانستم پروانه نمايش «تسويه حساب» را بگيرم. در مورد امكانات هم اوضاع به همين گونه است و به ما تازه بعد از ساخته شدن فيلم كمك كردند و سنگ‌هاي زيادي جلوي پاي ما انداختند تا اين فيلم ساخته نشود. يعني مي‌گفتند كه تو نبايد اين فيلم را بسازي و به دنبال لايه‌هاي پنهان در درون «سوپراستار» مي‌گشتند.

*اگر شما در اين روند فراگير فيلم معناگرا ساختن بخواهيد دوباره فيلمي نظير «افسانه آه» را بسازيد فكر مي‌كنيد با اين پروژه موافقت مي‌شود؟


- اينقدر فضاي شوراي صنفي نمايش جالب و جذاب است كه با آمدن يك نفر جو عوض مي‌شود.يعني ما هيچوقت قانوني نداريم كه مطمئن باشيم فيلمي كه ساخته‌ايم حتما پروانه نمايش مي‌گيرد به دليل اينكه با آمدن و رفتن دو نفر همه چيز تغيير مي‌كند. بنابراين همه چيز بستگي دارد به اينكه چه كسي رئيس مي‌شود. يادم مي‌آيد كه در يك دوره برخي مديران سينمايي معتقد بودند كه زنان به جز خانه‌داري هيچ كار ديگري نبايد انجام دهند و به همين دليل من چهار سال تمام هيچ فيلمي نساختم.ولي بعد مدير كل عوض شد و اين مدير كل جديد ضد زن نبود و باعث شد تا دوباره كارگردانان زن فيلم بسازند. بنابراين حضور و يا عدم حضور افراد بسيار تاثير گذار است چرا كه متاسفانه ما يك ضابطه مشخص نداريم و اصلا هنر ضابطه نيست و در اين شرايط، فردي كه مسئوليت دارد، به شدت مي‌تواند بر امور تأثير بگذارد.

* «سوپراستار» برداشتي آزاد است از رمان شازده كوچولو و اگوستوس، اما جداي از اين برداشت آزاد حتما دغدغه در شما وجود داشته است كه منجر به ساخت اين فيلم شد، دغدغه شما براي ساخت «سوپراستار» چه بود؟


- من شخصا فردي بسيار اخلاق‌گرا هستم و اعتقاد دارم كه اخلاق است كه يك جامعه را نجات مي‌دهد و نگه مي‌دارد. متأسفانه آنچه را از جامعه متوجه شدم اين است كه اخلاق در جامعه دارد از بين مي‌رود. در جوامع بسته‌اي مثل ايران هميشه اخلاق و اسلام منطبق با هم بوده‌اند و اعتقاد ما به خداوند،بهشت و جهنم باعث شده است تا آدم‌هايي اخلاق مدار باشيم. امروز به دلايلي اعتقادات مذهبي برخي از جوانان و نوجوانان ما تضعيف شده است و چون اعتقادات ما از بين رفته در نتيجه اخلاقيات هم از بين رفته است. اين مسئله‌اي كه من اين روزها مي‌بينيم و در محيط‌هاي هنري،ورزشي و جاهايي كه با شهرت سروكار دارند حتي در زمينه سياست، افراد به محض اينكه به يك جايگاه ويژه‌اي مي‌رسند نمايش بزرگ‌تري از بي‌اخلاقي را مي‌توان در آنها ديد و با توجه به اين كه شخصا به مساله اخلاق و خانواده علاقه زيادي دارم باعث شد من قصه «سوپراستار» را بنويسم و «سوپراستار»ها را زير سوال ببرم. البته منظور من از «سوپراستار» به معناي بازيگر نيست، بلكه «سوپراستار» از نظر من هر كسي مي‌تواند باشد و حتي بچه‌ معروف‌ها و پولدار‌هاي تهران هم به نوعي «سوپراستار» هستند.


* يك چيزي كه در مورد «سوپراستار» براي من جالب است اين نكته بود كه در زمان جشنواره عده‌اي از منتقدان معتقد بودند كه شما از سينماي زن‌محور خودتان فاصله گرفته‌ايد در حالي كه من فكر مي‌كنم اتفاقات در «سوپراستار» نقش زن بسيار پر رنگ است و تمامي اتفاقات محوري فيلم را زنان به وجود مي‌آورند. در مورد اين موضوع چه عقيده‌اي داريد؟


- چيزي كه در اين فيلم وجود دارد شخصي به نام مهناز است كه شما هرگز او را نمي‌بينيد اما مهناز محور قصه من است. مهناز زماني‌كه باردار مي‌شود رها شده اما در قصه‌ وجود دارد، يعني مهناز هم يك انسان بوده و اساسا مگر چه اشكالي دارد كه من بيايم فيلمي بسازم كه راجع به زنان نباشد و بخواهم به موضوعات متنوع بسازم. خب تمام اين فيلم‌ها من هستم و من هم مثل همه به موضوعات مختلف علاقه دارم.اما انگارعده‌اي دوست دارند به آدم‌هاي ديگر برچسب بزنند.


من علاقه‌مند به تصوير ارتباطات هستم
--------------------------------------------------------
* شما جزو معدود كارگرداناني هستيد كه مسيري كاملا متنوع را در فيلمسازي طي كرده‌ايد اما قرار در آينده شاهد چه كاري از تهمينه ميلاني باشيم؟


- مسئله‌اي كه در زمان جشنواره هم نديدم هيچ منتقدي به آن اشاره كند اين است كه من عاشق ارتباطات هستم و فيلم اول ارتباط يك معلم يا يك بچه است، فيلم دوم من ارتباط يك زن با آه است، فيلم سوم من ارتباط يك خواهر و برادر است كه تا قبل از «ديگه چه خبر» هرگز يك خواهر و برادر قهرمان قصه نبوده‌اند،فيلم چهارم من ارتباط يك بچه با يك موجود فضايي بود،فيلم پنجم ارتباط دو زن بود،فيلم ششمم ارتباط يك پدر شوهر با عروسش بود، فيلم هفتم ارتباط يك سردبير با زني بود كه عاشق او شده بود، بنابراين من عاشق ارتباط‌هاي خاص در سينما هستم و در همين فيلم «سوپراستار» هم ارتباط يك دختربچه و يك ستاره سينما را به تصوير كشيده‌ام كه اصلا هيچ ارتباطي به هم ندارند.
اصولا دوست دارم ارتباط‌ها را به تصوير بكشم و اين براي من بسيار دلپذير خواهد بود و طبيعتا فيلم‌هاي ديگر من هم در زمينه ارتباطات خواهد بود. البته من قرار است فيلمي جنگي را بر اساس كتاب «دا» بسازم و فكر مي‌كنم به دليل اينكه ساخت دكور‌هاي اين فيلم زمان زيادي خواهد برد، شايد قبل از آن فيلمي با نام «پرنسيو» را بسازم.