دانلود


صفحه مناسب براي چاپگر


نوشته نیما حسنی‌نسب درباره هايده صفي‌ياري که چهره تاثيرگذار سينماي دهه اخير ايران است
شانس و عشق و تقطيع!


سینمای ما- نيما حسني‌نسب: كارگردان‌ها آدم‌هاي خوشبختي هستند، چون مي‌توانند محصول خلاقيت و هنر و انرژي يك جمع را به نام خودشان ثبت كنند. كارگردان‌ها آدم‌هاي خوشبختي هستند، چون معمولاً كسي از نقش و تاثير جدي، تاليفي و تعيين‌كنندعوامل پشت دوربين و پس از فيلم‌برداري در شكل‌گيري فيلم حرف چنداني نمي‌زند... قبول كه از طرف ديگر، كارگردان‌ها آدم‌هاي بدشانسي هم هستند، چون كسي ازشان نمي‌پذيرد كه گاهي انتخاب اشتباه يا كم‌كاري و ناشي‌گري يك بازيگر، يك فيلم‌بردار يا يك تدوين‌گر چه بلايي مي‌تواند سر حاصل كارشان بياورد. با اين همه، از من قبول كنيد كه كارگردان‌ها آدم‌هاي خوش‌شانسي هستند و يكي از بزرگ‌ترين شانس‌هاي اين جمع خوش‌اقبال هم حضور يك تدوين‌گر خوب و قابل و باهوش و حرفه‌اي و خلاق سرِ فيلم‌شان است؛ اتفاقي كه الان بيش‌تر از يك دهه است كه دارد براي آن‌هايي كه با هايده صفي‌ياري كار مي‌كنند مي‌افتد.

با تحليل و تفسيرهاي زياد و متنوعي مي‌شود به اين نتيجه رسيد كه چرا زنان براي تدوين گزينه‌هاي مناسبي هستند، اما قبل از آن تاريخ سينما بدون اين تحليل و تفسيرهاي دست و پاگير، با سياهة چشم‌گيري از تدوين‌گرهاي زن درجه‌يك و بزرگ در طول تاريخ سينما اين نكته را اثبات كرده است؛ از ديدي آلن تا تلما اسكونميكر، هميشه در طول تاريخ سينما با زنان ساده و بي‌حاشيه و اغلب گم‌نامي طرف هستيم كه مثل يك كدبانوي زبردست بي‌توقعِ والامقام، بي سروصدا و ادا اصول و شوآف، گوشه‌اي در اتاق‌هاي تنگ و تاريك استوديوها نشسته‌اند و به انبوهي راش شلوغ و در هم و برهم و بي‌معنا شكل داده‌اند، تر و تميزش كرده‌اند، تزئين و فرمش داده‌اند و به آن‌ زندگي بخشيدند؛ فيلم را زاييدند. سينماي ايران دو دهه است كه چنين موهبتي را به خود ديده و از عجايب روزگار است كه قدرش را هم فهميده است. پس از حضور موثر طلعت ميرفندرسكي در سينماي پيش از انقلاب و ژيلا ايپكچي در دهة 1360، اعتماد فيلم‌سازهاي شاخص و تواناي ايراني براي سپردن راش‌هاي دلبندشان به صفي‌ياري و اهداي پنج سيمرغ بلورين در فاصلة ده سال و كلي جايزه و تنديس و لوح و انتخاب بهترين‌ها هم سپاس سينماي ايران از اين بانوي هنرمند بي‌ادعا بوده است.

خوش‌شانسي كلاً چيز خوبي‌ست؛ آدم بايد خوش‌شانس باشد كه به عنوان كارمند تلويزيون غير منظم و بي‌حساب و كتاب ايران، هفده سال فرصت و امكان اين را پيدا كند كه از يك مشت راش بي سروته و هول هولكي گرفته شده، براي گروه اجتماعي مستندهاي جورواجور جمع و جور كند و گاهي در فاصلة يك صبح تا شب از پاي موويلا به آنتن پخش برساند. هيچ آموزشگاه و دانشكده‌اي نمي‌تواند بهتر از اين به كسي تدوين بياموزد. آدم بايد خوش‌شانس باشد كه موقعي در تلويزيون مشغول تدوين است كه مجموعة تكرارنشدني كودكان سرزمين ايران ساخته شود و براي تدوين به دستش برسد. هايده صفي‌ياري براي رسيدن به سينماي حرفه‌اي از اين مسير عبور كرد كه شايد بشود گفت از اين بهتر نمي‌شد و او قدر اين اقبال را خوب دانست. همان‌طور كه قدر مسير خوب و درستي را كه در سينما جلوي پايش قرار داد خوب دانست.

اولين كار حرفه‌اي سينمايي‌اش تدوين صداي دخترك كنار مرداب بود كه دو تا مونتور ممتاز ايران (محمدرضا موييني و مرحوم مهرزاد مينويي) تدوين‌گرش بودند و حضور در كنار اين‌ها براي هر تدوين‌گر جوان و تازه‌كاري اتفاق خجسته‌اي‌ست. بعد از فيلم پردة آخر سر دراورد و از آن‌جا راهش به همراهي و دستياري بهرام بيضايي باز شد و باز هم بايد گفت كه از اين بهتر نمي‌شد. صفي‌ياري در فيلم‌هاي برج مينو‌، ‌مسافران‌، ‌بازي‌هاي پنهان‌ و ‌گفت‌وگو با باد دستيار بيضايي شد و نكتة مهم و قابل تحسين اين همراهي اين بود كه صفي‌ياري زماني دستياري بيضايي در گفت‌وگو با باد را قبول كرد كه خودش تدوين‌گر حرفه‌اي بود، با پنج شش فيلم مستقل و دو سيمرغ بلورين تدوين براي آژانس شيشه‌اي و روبان قرمز! تداوم اين همراهي اموزنده به دختر صفي‌ياري هم رسيد و سپيده عبدالوهاب هم در كنار بيضايي تدوين كرد و حالا در جواني از نام‌هاي شاخص اين حرفه در سينماي ايران است. ادامة مسير حرفه‌اي صفي ياري هم از اين اتفاق‌هاي خجسته كم ندارد؛ دستياري تدوين برج مينو مي‌شود زمينه‌ساز اشنايي و اعتماد ابراهيم حاتمي‌كيا براي يك همكاري متداوم در دورة اوج كار اين فيلم‌ساز كه از دلش آژانس شيشه‌اي، روبان قرمز، موج مرده و ارتفاع پست بيرون آمد كه از نمونه‌اي‌ترين مثال‌هاي همكاري موثر و همراهي تاليفي كارگردان/تدوين‌گر در سينماي ايران است؛ نقشي كه صفي‌يازي تا امروز لااقل براي دو فيلم‌ساز ديگر هم ايفا كرده است: بهمن قبادي و اصغر فرهادي.

تداوم مسر خوش اقبالانة سينمايي به آن‌جا مي‌رسد كه اصغر فرهادي نويسندة فيلم‌نامة ارتفاع پست براي ساخت فيلمي در فضاي بسته و لوكيشن محدود، گزينه‌اي بهتر از صفي‌ياري پيدا نمي‌كند كه در آژانس شيشه‌اي و ارتفاع پست چنين فضا و شرايطي را تجربه كرده و حاصل كارش هم حسابي نظرگير بوده است. فرهادي كه هميشه گوش شنوا و هوش توانايي براي شنيدن و دريافت انتقادها داشته (دارد؟!)، براي رفع مشكل ريتم و تمپوي دروني سكانس‌ها و موقعيت‌هاي ملتهب داستان‌هايش سراغ صفي‌ياري رفت و حاصلش تا امروز سه تدوين درخشان و بي‌نقص است كه در استقبال جهاني و صعود فيلم‌ها به قله‌هاي رفيع و ممتاز جهاني نقش تعيين‌كننده‌اي داشته است. همكاري فرهادي / صفي‌ياري در سه‌گانة حالا ديگر معتبرِ جهاني (چهارشنبه‌سوري، دربارة الي ... و جدايي نادر از سيمين) بيش از هر چيز نشان از يك دركِ متقابل فوق‌العاده و نزديكي فكري و حسي و حرفه‌اي دارد. حكايت‌هايي كه از نظم و انظباط وسواس‌گونة اين دو سينماگر شنيده مي‌شود، جاهايي خيلي شبيه به هم است و بخشي از  آن اصلاً حاصل تاثير و تاثرهاي اين همراهي طولاني و مداومت در كار است. جسارت و جرات صفي‌ياري در قيچي‌زدن به پلان – سكانس‌هاي چند دقيقه‌اي پرزحمت حسين جعفريان در چهارشنبه‌سوري بي‌ترديد از نقطه‌عطف‌هاي مهم و كليدي رشد حرفه‌اي فيلم‌ساز اسكاري سينماي ماست. جايي كه نقش و تاثير تقطيع به عنوان مهم‌ترين عنصر خلق ضرباهنگ صحنه‌ها در ذهن آي‌كيو بالاي فرهادي نهادينه مي‌شود و اصلاً شكل دكوپاژ دربارة الي ... و جدايي نادر از سيمين را تحت تاثير مي‌دهد. تصور اين‌كه كارگردان رقص در غبار و شهر زيبا كه گاهي داستان و درام جذاب‌شان فداي كندي ريتم دروني سكانس‌ها و موقعيت‌ها شده بود، در فاصله‌اي كوتاه به كارگرداني نفس‌گير سكانس درياي دربارة الي ... يا دعواي نادر و راضيه در جدايي نادر از سيمين برسد، بيش از هر چيز به تعريف تازه و مدرن از نقش ساختاري تدوين در سينما برمي‌گردد.

اگر صفي‌ياري به عنوان تدوين‌گر نقشي در اوج‌گيري كار حاتمي‌كيا و فرهادي ايفا كرد، در چند نمونة ديگر مي‌شود بايد پا را از اين هم فراتر گذاشت و ادعا كرد در بعضي از فيلم‌ةا اصلاً به عنوان آدم تعيين‌كننده و «جمع‌كننده»ي محصول نهايي حضوري قاطع داشته است. شكل دادن فيلمي خوش ريتم و سرزنده از دل انبوه راش‌هاي بي‌ارتباط كسي از گربه‌هاي ايراني خبر نداره! (كه بخشي از راش‌هايش را تورج اصلاني براي ازمايش قابليت‌هاي متنوع دوربين SI2K از سطح شهر گرفته بود) جايگاه تدوين را در اين فيلم همپاي كارگرداني‌اش مهم و موثر جلوه مي‌دهد و بي‌راه نيست اگر شكل‌گيري حال و هوايي تا اين حد نزديك به مضمون و كانسپت و موضوع فيلم (جوانان و موسيقي زيرزميني) را محصول مشترك چند ضلع هم‌تاثير فيلم‌بردار – تدوين – موسيقي – بازيگر (حامد بهداد)- كارگردان فرض بگيريم.

مثال ديگر چنين نقشي را صفي‌ياري در پروژة هفت دقيقه تا پاييز به عهده گرفت كه حواشي توليد و اخبار پشت‌صحنة روزهاي فيلم‌برداري آن و تغييرات بنيادي در قصه و سكانس‌ها و شكل روايت فيلم اين احتمال را تقويت كرده بود كه شايد جمع و جور كردن يك فيلم منسجم از دل اين آشفتگي‌ها غيرممكن باشد. بي‌آن‌كه بخواهم تاثير حضور كارگردان را در اين فيلم ناديده بگيرم، با اطميناني نزديك به واقعيت مي‌شود ادعا كرد كه تدوين براي هفت دقيقه تا پاييز حكم مرگ و زندگي را داشت و اگر هوش و توانايي و درك سينمايي بالاي تدوين‌گرش نبود، حاصل كار نه تنها چنين بازتاب مثبتي نمي‌داشت بلكه اصلاً شايد به سرانجام هم نمي‌رسيد. نمي‌خواهم ادعا كنم تدوين مي‌تواند معجزه كند، هملنطور كه در شرايطي تقريباً مشابه در مورد فيلمي مثل زندگي با چشمان بسته نتوانست دردي از دردهاي متعدد فيلم ناقص‌الخلقة رسول صدرعاملي دوا كند. با اين حال، قدرت كنترل و نظم‌بخشي و به سرانجام رساندن فيلم در چنين شرايطي دارد به يكي از تخصص‌هاي هايده صفي‌ياري تبديل مي‌شود كه بايد حاصل تجربة كليدي تدوين مستندهاي اجتماعي در روزهاي حضور در تلويزيون و همين‌طور همكاري با پروژه‌هاي غير منظم و به تعبيري همكاري چريكي سرِ فيلم‌هاي بهمن قبادي (آوازهاي سرزمين مادري‌ام، لاك‌پشت‌ها هم پرواز مي‌كنند، نيوه مانگ و گربه‌هاي ايراني) باشد كه حكايت‌هاي شرايط كار پشت‌صحنه در مناطق جغرافيايي عجيب و شكل جمع‌كردن فيلم‌ها به قصد رساندن‌شان به فلان جشنوارة خارجي يا تماشاي بهمان مدير و تصميم‌گيرندة بين‌المللي نياز به روحيه و همت و تواني پارتيزاني داشته كه در نگاه اول در وجنات صفي‌ياري قابل تشخيص نيست و اين هم از عجايب كار اين چهرة شاخص سينماي اين سال‌هاي ايران است!

جشنواره بيست و نهم فجر پركارترين سال حضور صفي‌ياري در سينماي ايران بود كه البته فيلم‌هايي از ان متعلق به سال قبل‌ترش بوده است. چكيدة پانزده سال تجربه و تنوع چشم‌گير كاري او را در مجموعه اثاري كه امسال تدوين كرد قابل ردگيري‌ست؛ كار در شرايط بي‌دغدغه و بدون تعجيل‌هاي مرسوم با ماتريال معلوم و مطلوب به فيلم فوق‌العادة پذيرايي ساده ختم مي‌شود كه درك و حفظ حال و هواي نامتعارف و حس بكر و ناشناسِ جاري در موقعيت‌ها و روايت فيلم كار هر تدوين‌گري نبود، همان‌طور كه سر و شكل‌دادن به فيلمي با كم‌ترين مصالح داستاني و موقعيت سينمايي مثل بوسيدن روي ماه و رسيدن به تاثير عاطفي قابل قبول از دل روزمرگي‌هاي دو پيرزن به‌ظاهر بي‌جذبه. بسته‌بندي مجموعه‌اي از خرده روايت‌ها و اپيزودهاي نامرتبط در يك روز ديگر بيش از حد كلاسيك و محافظه‌كارانه و كاملاً دور از بداعت و شيطنتي بود كه از اين جور روايت‌هاي مد روز سينمايي توقع مي‌رفت و اين توقع هم با حضور حسن فتحي كارگردان و صفي‌ياري تدوين‌گر شكل گرفته بود، همان‌طور كه رساندن زمان فيلم در انتظار معجزه - كه راش‌هايش به قول دوستي به كار يك فيلم جشنوارة فيلم‌هاي صد ثانيه‌اي مي‌آيد – به 75 دقيقه، كاري‌ست همپاي نام فيلم، و البته چند سطر بالاتر گفتم كه از تدوين نبايد توقع معجره داشت، چيزي كه گويا سازندگان فيلم به انتظارش نشسته بودند و سيمرغ زرين ويژة دبير جشنوارة فجر به اين فيلم هم شايد اجر همين صبر و چشم‌انتظاري‌شان بود.

نقطه اوج كار صفي‌ياري در جشنوارة امسال بي‌ترديد فيلم متفاوت بغض بود كه باز هم نتيجة همراهي و همپايي مثلث كارگردان – تدوين – فيلم‌بردار (دوباره تورج اصلاني) به فيلمي سر حال و موثر با ريتم و فرمي به‌شدت جوانانه و امروزي و MTV وار تبديل شده كه نمونه‌اش را در سينماي خسته و فرتوت و محافظه‌كار اين سال‌ها كم‌تر مي‌شد سراغ گرفت. حاصل تمام اين تجربه‌اي به بار نشسته و در نيامده، سيمرغ بلورين بهترين تدوين براي فيلم نارنجي‌پوش بود كه شانس و اقبالش را حضور رضا درميشيان كارگردان بغض به عنوان مجري طرح و دستيار همه كاره داريوش مهرجويي در اين سال‌ها فراهم كرد و صفي‌ياري هم نشان داده كه به هيچ وجه شانس‌هايش را هدر نمي‌دهد. درك حال و روز و خواندن فكرِ مهرجوييِ اين روزها به چيزي شبيه رمزگشايي متون كدگذاري‌شده تبديل شده كه كيفيت نهايي آثار متاخر استاد هم بيش از هر چيز به ميزان و سطح درك متقابل گروه همراهش برمي‌گردد. تفاوت كيفي آسمان محبوب و نارنجي‌پوش و تغيير محسوس تاثيرشان روي مخاطب عام و خاص را بايد در همين نكته جست‌وجو كرد. تاثير مخرب حضور فيلم‌برداري ناآشنا به اين فضا و شكل كار در دو فيلم اخير همان‌قدر لطمه‌زننده بوده كه تاثير مثبت تدوين صفي‌ياري به فرم‌دادن و قالب‌گيري شلوغي و شلختگي عامدانه و بي‌پرواي ذهن مهرجوييِ اين روزگار. شاهكارهايي مثل دختر دايي گم‌شده و سنتوري تا مهمان مامان و طهران روزهاي آشنايي و همين نارنجي‌پوش، مهرجويي روز به روز بيش‌تر به تدوين به عنوان مهم‌ترين قسمت فرايند خلق و پردازش آثارش و خروجي‌گرفتن از ذهنيت منحصر به فردش متكي شده و انتخاب هايده صفي‌ياري براي اين كار مي‌تواند نويددهندة شكل‌گيري يك همكاري مستمر تازه براي رسيدن به محصولاتي درجه‌يك از همراهي يك چهرة سينمايي شاخص اين سال‌ها با يك شمايل تاريخي ماندگار همة سال‌ها باشد؛ وقتي به گذشته برمي‌گرديم و نام زري خلج را در عنوان‌بندي فيلم تاريخي گاو و طلعت ميرفندرسكي را در دايره مينا در مقام تدوين‌گر مي‌بينيم، بيش‌تر به اين احتمال جذاب و وسوسه‌كننده اميدوار مي‌شويم.