حرفهاي تازه بهاره رهنما در روزهايي كه حسابي پر كار است + گالري عكس و تيزر نمايش
داستانهاي زنانهاي از جنس بهاره رهنما كه شالودهاش عشق است
سينماي ما- المیرا حصارکی: بهاره رهنما یکی از آن هنرمندانی است که به نظر میرسد هیچوقت انرژیاش تمام نمیشود، همیشه در جنبوجوش است و دوست دارد اتفاقهای تازه را تجربه کند، اگر مدتها خبری از بهاره رهنما روی خبرگزاریها نیاید، بدونشک باید منتظر شنیدن یک خبر تازه در یک حوزه کاری تازه از او باشیم.
او همان اندازه که بازیگری را دوست دارد، به نوشتن هم علاقهمند است، به همین خاطر است که با وجود داشتن لیسانس حقوق، روزنامهنگاری کرده و بیشتر در دنیای مطبوعات فعالیت میکند. از فعالیتهای ژورنالیستی او که بگذریم، به کتاب و داستانهای زنانهاش میرسیم؛ داستانهایی که درست از جنس خود او هستند و اگر او را از نزدیک بشناسیم، صدایش را در سرمان میشنویم که برایمان قصه میگوید. از طرفی دیگر بازیهایش در سینمای تجاری را میبینیم و نقدهای مثبت و منفی را در موردش میخوانیم، مدتی میگذرد و خبر از برنامه آینده تئاتر میآید و بازی در دو نمایش. هنوز در بهت این پرکاری او هستیم که خبر تازهای، از جنس تازهتری را میشنویم؛ کارگردانی اولین نمایشش را برعهده گرفته است.
«این تابستان فراموشت کردم» نمایش تازه بهاره رهنماست که این روزها در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان اجرا میشود. کاری که شبیه تمام کارهای اوست. کارهایش همه از یک جنس هستند، جنس خودش و این همان امضای کاری است که بیشتر هنرمندان به دنبالش هستند. بهاره رهنما در کارهایش امضای مخصوص خودش را دارد، امضایی که وقتی از تو میپرسند کارش چطور بود؛ به راحتی میتوانی بگویی بهاره رهنما بود، به معنای واقعی. یک داستان، یک نمایش از جنسی زنانه که تنها بهاره آن را میشناسد و هیچکس نمیتواند شبیهش را تولید کند. «این تابستان فراموشت کردم» قصههای زنانهای دارد که تنها بهاره رهنما میتواند گوینده قصههایش باشد. به سراغش رفتیم و با او قصههایش را مرور کردیم.
(اين گفتوگو در روزنامه فرهیختگان منتشر شده است.)
قصه کارگردانی
از زمانی که خبر کارگردانی بهاره رهنما روی خبرگزاریها رفته، او خبرهای تازهای را در مورد آخرین نمایشش میگوید. با وجودی که همیشه دوست داشته در نقش کارگردان نمایش ظاهر شود اما هیچوقت فکرش را نمیکرده که به این زودی این موقعیت برایش پیش بیاید. قصه کارگردانی او از مجموعه داستانهایش شروع شد و حرفهایی که در مورد آن شنید. «افراد صاحب تجربهای در مورد داستانم نظر داشتند که داستانها خیلی تصویری است. هفت داستان که برشی بر زندگی سه زن دارد. با توجه به همین موضوع، برای اینکه این نمایش خیلی جنسیتی نشود، از دو نویسنده مرد دعوتکردند که از داستان اقتباس کنند. زمانی که نوشتن داستان تمام شد، آنقدر فضای داستان به ما سه نفر نزدیک بود که هیچکسی به جز ما نمیتوانست از عهده کارگردانی بربیاید. من هم با توجه به اینکه فوقلیسانس نمایشم را گرفته بودم، همیشه دوست داشتم کارگردانی کنم. نزدیکی داستان به فضای خودم هم باعث شد که این کار را برعهده بگیرم، با وجودی که هیچوقت فکر نمیکردم که به این زودی این کار را انجام دهم.»
قصه اجرا
زمانی که نمایش به مرحله اجرا نزدیک میشود، روندی عادی دارد که که باید طی شود. چند ماه قبل از اجرا به این گروه پیشنهاد شد برای اینکه نمایش بیشتر دیده شود، در جشنواره فجر شرکت کنند که متاسفانه با وجود رقابت بالا بین ۶۸ اثر دانشجویی این امر امکانپذیر نشد اما خب با ردشدن هیچ چیزی برای گروه عوض نشد و بدون هیچ هیاهویی این کار به خواست بهاره رهنما از بخش مسابقه بیرون کشیده شد.
«من خودم به شخصه گفتم که کار ما را از بخش مسابقه خارج کنید، اما شرکت در جشنواره یک حسن برای ما داشت، اینکه کار ما تثبیت شد و نظرات خوبی را برای اجرای عمومی شنیدیم، بعد از جشنواره داورها گفتند که کارمان خیلی اجرایی و بلند است. به همین خاطر من اپیزودی که خودم در آن بودم را حذف کردم و قصه دوباره از اول بازنویسی شد، این کار برای خودم هم خیلی بهتر بود، چراکه نمیتوانستم هم روی بازی و هم روی کارگردانی در یک زمان تمرکز کنم و همین کار باعث شد تمرکزم روی کارگردانی بیشتر شود.»
اما این تمام ماجرا اجرای این نمایش نبود، همیشه پیچ و خمهایی در کار وجود دارد که میتواند هر فردی را به راحتی خسته کند اما خوشبختانه این اتفاق برای بهاره رهنما نیفتاد. «الان اتفاقی افتاده که اگر فرد معروفی تصمیم به انجام کاری میگیرد، کارها صدبرابر برای او سخت میشود و همین معروفیت میتواند باعث عقبافتادن کارها شود. این اتفاق نهتنها برای من، بلکه برای خیلی از افرادی که معروفیت در دنیای هنر دارند، میافتد. ۱۰ سال پیش اگر وارد بانک میشدی، از طرف مردم مورد استقبال قرار میگرفتی و مردم با محبت میگفتند که حالا شما بروید و کارتان را انجام دهید، اما حالا ممکن است کتک هم بخوری! به همین خاطر است که من بسیاری از اوقات خیلی ناشناس وارد مکانهای عمومی میشوم.
برای پیگیری اجرای این نمایش هم، همین کار را کردم، زمانی که به پیگیریهای تلفنی میپرداختم، بدون اینکه اسمی از خودم ببرم، کار را جلو میبردم و تنها نام و شماره اثر را میگفتم و نتیجه را میگرفتم. درست مثل یک کار دانشجویی. اگر من آدم معروفی نبودم و یک دانشجوی ساده بود، کارم زودتر جلو میرفت.»
قصه داستان
زمانی که داستان خوبی در دست داشته باشید، کارها هر چقدر هم که سخت باشد، بالاخره پیش میرود؛ این داستان هم از این قضیه مستثنا نیست، متن نمایش با وسواس زیاد صیقل خورده و واژهواژههایش به گفته بهاره رهنما بارها و بارها مورد بررسی قرار گرفته است. خود قصهها بسیار به هم نزدیک بودند و خویشاوندی خاصی با هم داشتند. به جرات میگویم که این نزدیکی بین حال و گذشته در قصه خیلی به ما کمک کرد.
اتفاقاتی در داستان افتاده بود که ما را به هم نزدیک کرده بود. الان خیلی از نمایش و متن راضی هستم و فکر میکنم چون قصه در مورد مادر و عشق است، خدا پشتش هست. راه خیلی سختی بود ولی جلو رفت. این نمایش یک حسن دیگر هم دارد؛ داستان قصه بهشدت حس نوستالژی تماشاگران را قلقلک میدهد و مخاطب را به یاد دوستان و نزدیکانش میاندازد. همین یکی از بهترین اتفاقهایی است که میتواند برای هر نمایشی بیفتد.
قصه صدای هدیه
داستان «اعترافات عشق» در مورد دختری است که صدای یک سوپراستار سینما در سرش میپیچد و هرجا که میرود این صدا همراه اوست. این در مورد داستان اصلی است. برای اجرای چنین چیزی احتیاج به یک صدای خوب است، صدایی که کاریزما داشته باشد و زمانی که کسی آن را میشنود، بیاختیار به دنبال صاحب صدا بازگردد. اینطور شد که گروه به دنبال یک صدای خوب گشت و درنهایت صدای هدیه تهرانی بهعنوان صدای سوپراستار انتخاب شد.
تمام اتفاقهایی که در نمایش افتاد از خود داستان بیرون آمد و یکجورهایی خودش را تحمیل کرد زمانی که قرار شد نمایش در جشنواره اجرا شود، قرار بود رویا نونهالی این کار را انجام دهد که نشد، چراکه او درگیر بازی در نمایش دیگری بود. بچهها میگفتند که صدای خودم را بگذارم، اما دوست نداشتم. به رویا تیموریان و گوهر خیراندیش هم فکر کردیم، اما خب صدای آنها کمی بزرگ بود.
از بین هم نسلهای خودم، صدای هدیه صدای خاصی بود. اگر در یک سوپرمارکت کسی صدایش را بشنود بهسویش برمیگردد. این همان اتفاقی بود که من به دنبالش بودم. برای جشنواره، کار با یک صدای متفاوت اجرا شد و بعد از نمایش هدیه تهرانی آمد استودیو و صدا را ضبط کرد. قدرت و نفوذی که در صدای هدیه وجود دارد، توانست خیلی به کار کمک کند.
قصه کار اول
کار اول برای هرکسی عزیز است و درست مانند بچه آدم میماند. بهاره رهنما کار اول کارگردانیاش را انجام داده و از آن راضی است. «فردی به من گفت که کارم سختتر شده، چراکه از این به بعد انتظار زیادی برای کارهای بعدیام دارم. من عقیده دارم کسی که جسارت ندارد، خیلی کارها را یاد نمیگیرد.
من در این دو سال اخیر به عمد در سینمای تجاری پررنگ شدم و در این دو سال تجربههایی را به دست آوردم که نمیشد در هیچ کار دیگری به دست بیاورم. مشورتها، پرکاریها و تجربههایی که داشتم به من در تئاتر خیلی کمک کرد. برای کارگردانی این کار از تجربههایی که در خدای کشتار به دست آورده بودم و کارگردانهایی که با آنها کار کرده بودم استفاده کردم. شاید من ماه بعد کار دوم را بسازم، شاید پنج سال دیگر، شاید هم اصلا دیگر کارگردانی نکنم. آدمها برای اینکه بهترین باشند، باید سعی کرده و بهترینها را انتخاب کنند.
فرقی نمیکند که کار هنری باشد یا دانشجویی و تجاری؛ مهم این است که بهترین باشد. کاری که باید کرد این است که ایدهآلبودن را دوست داشت. من این کار را به مادر و دخترم تقدیم کردم و زمانی که اجرا را دیدم، همینطور اشکهایم روانه میشد. در این نمایش نهتنها اشک خودم، بلکه اشک خیلی از دوستان حرفهای هم با دیدن این کار درآمد. کسانی که به خونسردی و محکمی معروفند اما من اشک پشت چشم آنها را زمان اجرا دیدم. در یک کلام باید بگویم که شالوده این کار عشق بود و همین باعث شد که این کار با موفقیت روبهرو شود.»
قصههای حاشیه
هر کاری هر چقدر هم که خوب باشد، باز هم حاشیههای خودش را دارد، این کار هم از این قضیه مستثنا نبود، قصههای حاشیه این کار عجیب و بهیادماندنی است. از سالن نمایش انتخابشده گرفته تا صحبتهایی که همیشه پیرامون یک کار تازه وجود دارد. دوست ندارم اتفاقی که برای کتابم افتاد برای این نمایش هم بیفتد.
خیلی از اهالی هنر کملطفی کردند، دوست ندارم همان قضاوتی که بر کتابم شد، برای این نمایش هم این قضاوت شود. کتاب من به چاپ ششم رسید. اگر در چاپ اول و دوم اهالی هنر کتاب را میخریدند، حالا دیگر مخاطب کتابخوان به دنبال کتاب رفته بود و در نتیجه کتاب به چاپ ششم رسیده بود.» از سوی دیگر این اجرا همراه شد با بازی در دو نمایش دیگر که وقت برای سرخاراندن هم نمیگذارد. اجرای این نمایش همزمان شد با بازی من در دو نمایش دیگر در تئاتر شهر به نامهای «نمایشهای قصههای جاجرود تهران» و «تبارشناسی دروغ».
خیلی این جوری کار کردن برای من سخت است، اما در عین حال از آن انرژی هم میگیرم، خیلیها میگویند که خب بازی نمیکردی، اما زمانی که برای کاری دو سال زحمت میکشی و تمرین میکنی، کار کمی سخت میشود. از این دست اتفاقها خیلی میافتد، مسئولان تئاتر شهر نمیتوانند ببینند که چه کسی در چه نمایشی بازی دارد و تداخل ایجاد نشود، کسانی که کار اولشان را روی صحنه میبرند هم نمیتوانند صبر کنند، چراکه تعلل آنها میتواند به یک یا دو سال تاخیر در اجرا منتهی شود.
براي تماشا يا دانلود تيزر نمايش به اين نشاني سراغ وبلاگ بهاره رهنما برويد:
http://baharehrahnema.persianblog.ir/post/356/
...........................................................
بهاره رهنما در وبلاگ اختصاصياش به نام «ماه هفت شب» درباره نمايش ديگري كه اين روزها روي صحنه دارد يادداشتي نوشته كه متن كامل آن را اينجا ميخوانيد:
تبار شناسی دروغ و تنهایی ... وعروسی!
«تبار شناسی دروغ و تنهایی» نمایش عجیبی است که این روزها تا آخر خرداد در دو سانس هفت و نه روی صحنه سالن قشقایی تیاتر شهر میرود ، من سه نقش کاملن دیوانه وار در ابن نمایش عجیب که به قول یکی از دسیارانش پشت صحنه اش از خودش عجیب أر است دارم که به تارگی شده چهار نقش ، و من می خواهم ماجرای شبرین و عجیب این نقش چهارم را برایتان بگویم که خیلی به خودم چسبید و شادم کرد.
ماجرا از این قرار است که نقش های من کاملن از هم مستقل ولی به نوعی پازل مانند هستند ، در یک صحنه از نمایش که صحنه یک عروسی دیوانه وار و پر هرج و مرج است همه بچه های نمایش به نوعی حضور دارند ولی بازیگران اصلی اپیزود ها مثل من و خانوم مسلمی و سیامک صفری نازنینم قرار نبود باشیم و نبودیم، هر شب انقدر تمپو و موسیقی و شور این صحنه بالاست که تماشاچی پا به پای صحنه کل میکشد و دست میزند ، چند شب پیش با سجاد افشاریان کارگردانم هماهنگ کردم و بدون خبر بچه های جوان تر نمایش به شکل یک مهمان جدید رفتم داخل و به عروس ( که حسابی از دیدنم در صحنه تعجب کرده بود) کادو دادم و خلاصه میکروفن را از دست بازیگر نقش خواننده عروسی گرفتم و خودم را زن دایی عروس معرفی کردم ، و اینجوری بود که نقش جدیدم متولد شد و بچه ها هم کلی ذوق کردند، فردا شبش أفشین هاشمی را از پشت صحنه نمایش خودش در سالن دیگر کشاندیم و أورا هم به جمع مهما نان عروسی اضافه کردیم ، حالا به سرمان زده که ده اجرای اخر هرشب یک بازیکر مهمان را در صحنه عروسی ببینیم ؛) نؤید محمد زاده و ساقی عطایی هم از اجراهای دیگر امدند و هرکدام شبی مهمان صحنه عروسی ما بودند
خلاصه که به هیچ وجه این نمایش را از دست ندهید که هر لحظه رو و پشت صحنه اش پر از شگفتی است و البته کارگردان پر جسارت و جوان ما که نقطه ممتاز نمایش است ( و یکی از نویسندگان نمایش این تابستان فراموشت کردم) از شما تماشاچیان هم نگذاشته و ما هر شب با به روب صحنه اوردن یکی از شما حسابی غافلگیرتان میکنیم . در دو سانس ٧/٣٠و ٩ شب در سالن قشقایی هیجان و شور را میهمان ما باشید ، در همه عمرم انقدر إصرار نداشتم که کاری را به همه معرفی کنم حتی نمایش عاشقانه و عزیز این تابستان را ،اما این یکی را به خاطر حال خوبی که به جای میگذارد إصر ار دارم و منتظرتانم.
..........................................................
راهنمای تیاترهای بهاری بهاره رهنما
بازیگري
١- از پانزدهم اردیبهشت به مدت یک ماه خیال های جاده جاجرود - تهران / غزاله معتمد / پنج عصر / کافه چهارسو/ یک ساعت
٢- از بیست و سه اردیبهشت به مدت یک ماه دو سانس ٧/٣٠ و ٩ شب تبارشناسی دروغ و تنهایی/سجاد افشاریان/سالن قشقایی/یک ساعت
کارگردانی
از اول خرداد به مدت یک ماه نمایش این تابستان فراموشت کردم را کارگردانی خواهم کرد ، با بازی نسیم ادبی و شبنم فرشادجو و صدای هدیه تهرانی در سالن انتظامی خانه هنرمندان ایران /پنجاه دقیقه
تلفن رزرو بلیط:09374672641