نگاهی به دو فیلم مطرح اسکار و برنده گلدن گلوب فیلم غیر انگلیسیزبان: هشت نکته در باب شباهتها و تاثیرهای دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و «عشق» میشاییل هانکه
بیمار و دختر و پرستار و حمام و هذیان و پیانو و سیدی موسیقی و درهای قفلشده
سینمای ما- مهران امیری حسینی: از تماشای اولین صحنههای فیلم «عشق» متوجه تشابهات عجیبی با فیلم «جدایی نادر ازسیمین» شدم که به مرور و تا انتهای فیلم به نظرم بیشتر شدند. طبق شنیدهها و شواهد سال ۲۰۱۲ فیلم «جدایی..» اگرنه پرافتخارترین، دست کم از سه فیلم پر افتخار جهان بود و توانست جوایز اصلی بهترین جشنوارهها و محافل سینمایی دنیا را از آن خود کند و طبق آمار نزدیک به یک میلیون نفر در فرانسه آن را دیدند. حال اگر در نظر بگیریم که هانکهٔ فرانسهنشین این فیلم را دیده و فیلمنامهٔ «عشق» را بعد از دیدن آن نوشته، تاثیرات و تشابهاتی در فیلمش به وجود آمده که جالب توجه است. البته فرض را از یاد نبریم، چون اگر فیلمنامهٔ هانکه مربوط به قبلتر بوده باشد، فقط باید بپذیریم که شباهتها تصادفی بودهاند.
جدای این مسئله، «عشق» حاوی نکاتی بدیع و تاثیرگذار دربارهٔ قاطعیت بیماری و مرگ در زندگی بشری است که ارتباط چندانی با فیلم اصغر فرهادی نداشته و خاص دنیای هانکه است. و اما مشابتها:
۱ – در«عشق» پیرمردی داریم که برای نگهداری از همسر بیمارش پا پس نمیکشد و همچون نادر «جدایی...» در کنار بیمار میماند و با مشکلات به مبارزه میپردازد. در هر دو فیلم صحبت از فرستادن بیمار به آسایشگاه سالمندان مطرح میشود، ولی نادر و پیرمرد راضی به این کار نمیشوند. در «عشق» پیرمرد به خاطر قولی که به زنش داده متعهدتر هم هست.
۲ – در هر دو فیلم دختری هست که نمادی از نسل امروزیتر و یا بهتر بگویم نسل فردا به حساب میآید. با هر نوع تحلیلی دربارهٔ «جدایی...» به این مساله واقفید که ترمه آمادهٔ زندگی جدیدی میشود که قرار است با گذشتن از شرایط حاد داستان، پشت سر بگذارد. اما دختر در فیلم هانکه آدمی تپیکال از اعضای جامعه است که با مادر بیمار و در حال مرگش در مورد سرمایهگذاری و خرید مسکن جهت سوددهی بیشتر صحبت میکند و وقتی به پدرش بخاطر اهمال در درمان مادرش اعتراض میکند، شاهدیم که خود او نیز هیچ راهی برای درمان او سراغ ندارد. با این تفاسیربه نظر میرسد هانکه از نسل جدید دل بریده و برعکس فرهادی به این نسل چشم امید دارد.
۳ – در هر دو فیلم، پرستاری (در «عشق» دو پرستار) جهت نگهداری از فرد بیمار به خانه میآید که در هر دو فیلم متهم به بد رفتاری با بیمار میشود و توسط نادر - پیرمرد به اجبار و تحقیرآمیز از خانه بیرون رانده میشود. البته در «جدایی...» به خشونت فیزیکی هم کشیده میشود و همین نقطهٔ عطف اصلی فیلمنامهٔ فرهادی میشود تا داستاناش را به التهابی ویرانگر برساند.
۴ – در هر دو فیلم صحنه حمامکردن شخص بیمار روی ویلچر نشان داده میشود. در «جدایی...» به گریههای نادر ختم میشود و در «عشق» به آه و ناله کردنهای پیرزن.
۵ - در هر دو فیلم شخص بیمار هذیان میگوید. در «جدایی...» جایی هست که پدر به نادر میگوید: "علی زن گرفت؟ " در «عشق» هم پیرزن به صورت الکن و نامفهوم چیزهایی درباره مادرش میگوید.
۶ – وجود یک پیانو در هر دو فیلم مهم است و هر دو زن فیلمها پیانو مینواختهاند. سیمین میخواهد برود و آن را با خودش ببرد و این یکی در کنارش به احتضار میرود و پیرمرد را غرق در نوستالژی آن روزها میکند.
۷ – در هر دو فیلم به یک سیدی موسیقی اشاره میشود. در واقع خانوادهها در هر دو فیلم اهل موسیقی هستند و هردو هم به آثار کلاسیک علاقمندند؛ اینجا موسیقی سنتی ایران و آنجا موسیقی کلاسیک اروپایی.
۸ – در هر دو فیلم، درها بر روی بیمار قفل میشوند. در «جدایی...» توسط پرستار و در «عشق» دو بار توسط پیرمرد این کار انجام میشود؛ بار اول برای پنهانکردن بیمار از چشم دخترش و بار دوم بعد از مرگش با چسبکاری درزهای در.