صفحه مناسب براي چاپگر


یادداشت یکی از کاربران «سینمای ما» از حضور مسعود کیمیایی و کتاب داریوش مهرجویی در نمایشگاه کتاب؛
به خاطر یک فیلم بلند لعنتی!


سینمای ما - علی خطیبی: دیروز حوالی ساعت 15 وارد مصلی تهران شدم تا از بیست و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بازدید کنم. نیم ساعتی چرخ زدم تا رسیدم به غرفه نشر ثالث. روی کاغذی نگاشته شده بود : دیدار با مسعود کیمیایی و رونمایی از رمان « حسد ». مشتاقانه به سمت غرفه شتافتم. دیدم استاد روی صندلی نشسته اند و جمعی از عاشقان سینمای کیمیایی دوره اش کرده اند. ایشان مشغول امضاء کردن رمانشان و تحویلش به عاشقان خود بودند. رمان حسد بر زندگی عین القضاه همدانی را خریدم و در صف طویل ایستادم تا از ایشان امضا بگیرم. رمان را عاشقانه امضا می کردند و به سوالات هوادارانشان پاسخ می دادند. برخوردی گرم ، صمیمانه و پدرانه داشتند. معمولا می گویند با هنرمندان و ورزشکاران محبوبتان رو به رو نشوید تا ذهنیتتان از آنها منفی نشود ولی در مورد استاد کیمیایی اینگونه نبود. من بیشتر شیفته شخصیت ایشان شدم. به نظرم خود مسعود کیمیایی به مراتب از فیلم هایش دوست داشتنی تر است. یکی خطاب به استاد گفت : یه قیصر دیگه بسازه و همه این لات و لوتا رو بشون سر جاشون. استاد پاسخ داد : کدوم لاتا رو ؟ تو یه لات نشونم بده. یه مشت جوون فکلی مو ژل زده که نمی شن لات. یکی از داش آکل پرسید و استاد از خاطره رویارویی اش با صادق هدایت گفت. با شور خاصی از اثر جدیدشان ، محاکمه در خیابان ، می گفتند. برای مصاحبه با یک بازیگر نوجوان سه ماه تمام تلفن و ایمیل و مکاتبه انجام دادم ولی اصلا محل به ما نذاشتن ولی یه استاد مثه کیمیایی ... . امیدوارم دوستان تازه به دوران رسیده کمی از برخورد متواضعانه اساتید بلامنازع سینمای کشورمان درس بگیرند و این قدر از دماغ فیل افتاده نباشند. برای استاد کیمیایی آرزوی موفقیت و سلامتی دارم. ضمن اینکه رمان حسد در آستانه رسیدن به چاپ سوم است. بعد به غرفه نشر قطره رفتم. خیلی شلوغ بود. رمان داریوش مهرجویی عزیز ، به خاطر یک فیلم بلند لعنتی ، را خریدم. خیلی زیباست. از دستش ندید. این ها بودند که دیروز منو ساختن. امیدوارم « محاکمه در خیابان » (مسعود کیمیایی) و « میرنوروزی » (داریوش مهرجویی) نیز فرداهای همه ما را بسازند.