دانلود


صفحه مناسب براي چاپگر


یادداشت کیومرث پوراحمد درباره اصغر فرهادي و «گذشته»
دمت گرم و سرت خوش باد آقای فرهادی!


سينماي ما- کیومرث پوراحمد درروزنامه بهار نوشت : چند سال پیش بود که اعلام شد سینمای ایران ‌هزارمین جایزه جهانی‌اش را گرفت. تا امروز- شاید- این جوایز از ‌هزارودویست، سیصد هم گذشته باشد. پیش از انقلاب، زنده‌یاد سهراب شهیدثالث، پرویز کیمیاوی، داریوش مهرجویی و شاید دیگرانی که به یاد نمی‌آورم، توانسته بودند جوایز مهمی از جشنواره‌های معتبر جهانی بگیرند. بعد از انقلاب مدیران سینمایی کشور در دهه 60 برای جهانی شدن سینمای ایران برنامه‌ریزی و هزینه کردند و به مقصود خود هم رسیدند.

امیر نادری با فیلم‌های «دونده» و «آب باد خاک» نخستین سینماگری بود که توجه جشنواره‌های جهانی را به خود معطوف کرد و بعدهم عباس کیارستمی با اولین فیلم سینمایی پس از انقلابش «خانه دوست کجاست» و با جایزه از جشنواره لوکارنو آغازگر جهانی شدن سینمای خودش و توجه جشنواره‌ها به سینمای ایران شد و امروز در همه جشنواره‌ها و محافل سینمایی جهان، عباس کیارستمی نامی شناخته‌شده است. بعد از آن بود که گفته می‌شد هر جشنواره معتبر جهانی مشتاق است که فیلمی از ایران هم داشته باشد و داشت که البته این دوره تمام و سیاست‌گذاری‌های ضدفرهنگی باعث شد جای ایران را در جشنواره‌های جهانی کشورهایی مثل ترکیه و اسراییل بگیرند.

در دوره طلایی حضور سینمای ایران در جشنواره‌های جهانی فیلمسازانی بودند که فیلم خودشان را می‌ساختند اما این فیلم‌ها به ذائقه جشنواره‌ها هم خوش می‌آمد. مثل «نیاز» علیرضا داوودنژاد، یا «آن سوی آتش» و «آبادانی‌ها»ی کیانوش عیاری و بسیاری دیگر... و گروهی نیز که ذائقه جشنواره‌ها دستشان آمده بود، فیلم‌هایی می‌ساختند فقط برای جشنواره‌ها و نمایش فیلم‌هایشان در ایران اصلا برایشان مهم نبود... حتی مواردی سراغ داریم که کارگردان از جشنواره معتبری توصیه گرفته که فیلمی با چه مضمونی در ایران بسازد تا مورد توجه قرار بگیرد یا کارگردانی که فیلمش را پس از تدوین به مسئولان جشنواره‌ای خارجی نشان می‌داده و همه توصیه‌های او را در حذف بعضی صحنه‌ها و تاکید بیشتر بر صحنه‌هایی دیگر به کار می‌بسته تا فیلمش حتما در فلان جشنواره پذیرفته شود که البته هیچ‌یک از این موارد را نمی‌توان محکوم کرد. وقتی در سینمای خودمان بعضی از بهترین و ارزشمندترین فیلم‌ها توقیف یا سانسور می‌شوند یا جایی برای اکران ندارند هر فیلمساز صاحب اندیشه و مستقلی ناچار است راهی پیدا کند تا فیلمش را بسازد. اما همه فیلم‌ها و فیلمسازانی که در جشنواره‌های جهانی درخشیده‌اند هرگز در خارج از کشور به اکران عمومی گسترده و چشمگیر نرسیده‌اند زیرا فیلم‌هایشان خاص بوده نه فیلم‌هایی که با توده‌های مردم رابطه برقرار کند. حتی مهم‌ترین فیلم‌های عباس کیارستمی هم که نامش در همه محافل سینمایی جهان شناخته‌شده است هرگز از نمایش عمومی گسترده برخوردار نبوده است.

اما اصغر فرهادی یک استثنای باشکوه است در میان آن انبوه فیلم‌ها و فیلمسازان جشنواره‌ای. او از نخستین فیلمش «رقص در غبار» نشان داد که فیلمسازی توانا و هوشمند است که ظرافت‌های فراوانی در کارش موج می‌زند. «رقص در غبار» اگرچه فیلم درخشانی بود اما تا جایی که به یاد می‌آورم مردم از آن استقبال نکردند. بعد از آن- گویا- فرهادی عزمش را جزم کرد که فقط نخبه‌گرا نباشد و فیلم‌هایش را مردم عادی هم ببینند و فیلم به فیلم موفق‌تر هم شد: «شهرزیبا»، «چهارشنبه‌سوری» و «درباره الی»... او در این مسیر نه تنها توانست توجه توده‌های مردم را به آثارش جلب کند بلکه به تدریج پخته‌تر هم می‌شد و هر فیلمش یک سروگردن از فیلم قبلی هنرمندانه‌تر و تاثیرگذارتر بود. تا این‌که اتفاقی که باید بیفتد برای «جدایی نادر از سیمین» افتاد. سه جایزه اصلی جشنواره برلین آن هم به شکلی استثنایی در بیش از هفتاد (؟) دوره این جشنواره معتبر جهانی (خرس طلایی بهترین فیلم به اصغر فرهادی. خرس نقره‌ای بهترین بازیگر زن به همه بازیگران زن فیلم و خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد به همه بازیگران مرد فیلم) توجه جهانیان را به این اثر شایسته جلب کرد. بعد از برلین فیلم در هر جشنواره‌ای در هر گوشه جهان به نمایش درآمد، دست‌کم یک جایزه اول گرفت و سرانجام گلدن‌گلوب و اسکار هم کار را تمام کرد. تنها جایزه جهانی که حتی نامزد شدنش مسیر زندگی حرفه‌ای نامزد را به کلی تغییر می‌دهد جایزه اسکار است. نه نخل طلای کن، نه خرس طلای برلین و نه شیر طلای ونیز هیچ‌یک چنین خاصیتی ندارند.

به‌هرحال اصغر فرهادی تنها فیلمساز تاریخ سینمای ایران است که فیلمش هم مهم‌ترین جوایز همه جشنواره‌های معتبر و غیرمعتبر جهان را برده است (یعنی فیلمش به غایت هنرمندانه بوده) و هم ظرفیت‌های بالای فیلم برای ارتباط با مردم عادی باعث شد که فیلمش مورد استقبال گسترده توده‌های مردم در شرق و غرب عالم قرار بگیرد. (یعنی فیلمش کاملا مردم‌پسند بوده است). جمع این دو، مهم‌ترین دستاورد اصغر فرهادی است که در «گذشته» هم تکرار شده است و با این همه هوش هنرمندانه، او باز هم موفق‌تر از این‌ها خواهد شد. درباره فیلم «گذشته» باید این را هم گفت با این همه محدودیتی که فیلمساز ایرانی با آن روبه‌رو است، اصغر فرهادی در پاریس، بدون پروانه ساخت و بدون بکن نکن‌های سانسور بیرحم ویران‌گر که دائم روی اعصاب فیلمساز می‌رود، اصرار داشته فیلم را به گونه‌ای بسازد که در ایران هم قابل نمایش عمومی باشد. دم شما گرم آقای فرهادی!