دانلود

گفت و گوی محمد قوچانی و امیر قادری با ابراهیم حاتمی‌کیا :: سينمای ما ::
  

   


News
  • رخشان بنی اعتماد و محسن امیر یوسفي جايزه را گرفتند
    جایزه‌ ویژه هیات داوران جشنواره‌ فیلم دوبی به مستند «کهریزک:چهار نگاه» اهدا شد
  •  
  • حاشیه‌های دوبله فارسي سریال «حریم سلطان»: وزارت اطلاعات وارد ماجرا شد
    انجمن گویندگان فیلم اعلام كرد كه دستگیرشدگان هیچ ارتباطی با آنها ندارند
  •  
  • اين هم از اوضاع و احوال فيلم پرفروش و ركوردشكن امسال
    تهیه‌کننده «کلاه قرمزی و بچه ننه» مدعي شد: ۷۰ درصد سینماها به ما بدهکار هستند
  •  
  • آمار و گزارشي از اکران ناکام فیلمهاي مورد حمايت حوزه هنری و رونق گيشه آثار تحريمي
    مردم و علاقمندان سينما از فيلمهاي تحريمي حوزه هنري استقبال كردند/ شكست توليدات حوزه هنري در اكران عمومي
  •  
  • دو بازيگر، دو كارگردان و يك چهره پرداز انتخاب شدند
    جمشید مشایخی و جهانگیر الماسی، پرویز شیخ طادی، مهری شیرازی، و نادر طالب‌زاده در جشنواره فیلم فجر تقدیر می‌شوند
  •  
  • تركيبي از تهيه كننده، كارگردان و مديران دولتي همراه با يك اهل رسانه
    هيات انتخاب آثار بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر اعلام شد
  •  
  • جوایز مراسم سالیانه «ستِِِِلایت/ماهواره» اهدا شد
    «کتاب بارقه امید» ساخته دیوید. ا. راسل برنده اصلی است
  •  
  • بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۲ از نگاه منتقد مشهور روزنامه نیویورک تایمز،‌ای. او. اسکات
    فرمت «دیجیتال» سینما را به نابودی می کشاند/«عشق»، «جانگوی آزاد شده» و «این فیلم نیست» ساخته جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب درمیان بر‌ترین فیلم‌های سال
  •  
  • اعتراف استیون اسپیلبرگ به بیماری خوانش پریشی
    سینما راه درمانم بود/ فیلمسازی مرا از احساس گناه، خجالت و سرزنش نجات داد
  •  
  • گزارش اکران و آمار رسمی فروش فیلم‌ها تا 20 آذر در سینماهای پایتخت
    روزهایی که حاشیه و جنجال باعث رونق گیشه است
  •  
  • عناوین فیلم‌های مستند متقاضی شرکت در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر اعلام شد.
    تمام داشته های مستندسازی ایران برای سی و یکمین جشنواره فجر
  •  
  • رییس کانون کارگردانان سینمای ایران خبر داد: کانون ترجیح می‌دهد وارد بحث‌ها و اتهام‌های وارده نشود
    کارگردان‌ها برای بررسی وضعیت سینما جمع شدند
  •  
  • عناوین فیلم‌های ایرانی متقاضی حضور در جشنواره اعلام شد
    تمام داشته های سینمای ایران برای سی و یکمین جشنواره فیلم فجر
  •  
  • فریبرز عرب‌نیا بازیگر فیلم «چ» جمعه شب ۲۴ آذر روی خط برنامه «هفت» آمد و در مورد حاشیه‌های حضورش در فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا سخن گفت
    روایت های دیگری از دستمزد چند صد میلیونی عرب‌نیا برای بازی در «چ»
  •  
  • جدید‌ترین گفت‌و‌گو با فرانسیس فورد کوپولا درباره جرج لوکاس، فیلم پرهزینه و جاه طلبانهٔ جدیدش و عرضه پنج فیلم خاطره انگیز در یک مجموعه را در «سینمای ما» بخوانید
    به نظرم دنباله سازی هدر دادن وقت و پول است/ می دانستم به خاطر سبک «اینک آخر الزمان» بی‌یار و یاورم
  •  
  • انجمن منتقدان شیکاگو نامزدهای خود را اعلام کرد
    مرشد پیشتاز است/سرانجام نام لئوناردو دی کاپریو مطرح شد!
  •  
  • پای صحبت‌های یکی از پنج بازیگر بر‌تر اسیا از نگاه مجله هالیوود ریپر‌تر که در یکی از فیلمهای مهم امسال «کتاب بارقه امید» نقش آفرینی کرد
    آنوپام کر: هرچیزی امکان پذیر است/پیشخدمت هتل با آی فونش از من تست بازیگری گرفت که دیوید. ا. راسل پسندید
  •  
  • بیست و یک فیلم بر‌تر قرن بیست ویکم از نگاه منتقد مشهور جی. هوبرمن
    «ده» ساخته عباس کیارستمی در میان بیست ویک فیلم بر‌تر قرن حاضر
  •  
  • نامزدهای گلدن گلاب اعلام شد
    لینکلن پیشتاز است
  •  
  • مهم‌ترین بازیگران سال ۲۰۱۲ را از نگاه اتحادیهٔ بازیگران آمریکا بشناسید
    اتحادیه بازیگران آمریکا نامزدهای خود را اعلام کرد
  •  
     
    تبلیغات
     
     
     
     


     

     

       




    گفت و گوی محمد قوچانی و امیر قادری با ابراهیم حاتمی‌کیا
    این شهر خفه‌ام می‌کند

    امیر قادری: سال هایی بود، سال های ساخت و نمایش آژانس شیشه ای، که طیف های مختلف سیاسی و اجتماعی خودشان را به شما نزدیک می دیدند. طیف هایی که خط و مشی کاملا متفاوتی داشتند اما هنگام تماشای فیلمی از ابراهیم حاتمی کیا، به نظرشان می رسید که دارند فیلمی در تایید راه و روش خودشان را نگاه می کنند. یادم هست یکی از طنزپردازهای مطرح آن زمان هم به این نکته اشاره کرده بود...
    - طبیعتأ در ابتدا همه چیز ناخودآگاه بود، اما بعدها کم کم به شکلی خودآگاهانه گرفت. سعی کردم حق دیدگاه های ظاهرأ متفاوت را رعایت کنم. اگرچه رعایت حق، یک امر نسبی است. حتی در فیلمهای جنگی ام سعی کرده ام سرباز عراقی را هم بعنوان دشمن تحقیر نکنم.این واکنش برای من یک تاکتیک نیست. یک نوع روحیه شخصی است. نمی توانم به عنوان یک فیلمنامه نویس، شخصیتی را برای تحقیرشدن خلق کنم. 

     قادری: حرف من البته فقط خاکستری بودن شخصیت ها به لحاظ فیلمنامه ای نیست. یک کم پیچیده تر است. به نظرم شما بعضی شخصیت های داستان های تان را دوست دارید، اما به بعضی ها فقط حق می دهید...
    اشاره درستی است. من به بعضی احترام گذاشته و حق میدهم ، ولی به بعضی که دوستشان دارم همدلی می کنم. 

    قادری: اما مسئله این جاست که گاهی؛ آن چه قهرمان های داستان های شما می خواهند، با حقوق شخصیت های دیگر داستان تان در تعارض قرار می گیرد. مثلا در آژانس شیشه ای، شما حاج کاظم و عباس و دنیای این دو نفر را دوست دارید، اما می دانید که اگر آن ها به خواسته شان برسند، آن وقت حق آدم هایی که تعلق خاطری نسبت آن ها ندارید، یعنی باقی مسافرهای آژانس، پایمال می شود.
    این میشود تناقض! بله، این یک تناقض است و ما همگی با این تناقض ها نفس میکشیم. اگر رفتار کارآکتری با نظام ارزشی من سازگار نباشد ، سعی می کنم به او احترام گذاشته و حق دهم. 

    قادری: بحث حق دادن نیست. راست اش فکر می کنم که مثلا در آژانس شیشه ای، شما می پذیرید که حق با مردمی است که در آژانس نشسته اند و می خواهند به کارشان برسند، اما دل تان با حاج کاظم است که با تعاریف مرسوم و قانون جامعه مدنی، صاحب حق نیست، اما می خواهد رفیق جبهه و جنگ اش را نجات دهد...
    من این صراحت را ندیدم.( می خندد ) این قدرها هم که می گویید این مرزبندی روشن و واضح نیست. 

    قادری: می خواهم به این نکته برسم که مردم شما و فیلم های تان، به خصوص همین آژانس شیشه ای را دوست دارند، چون از تناقض مرکزی زندگی امروزشان حرف می زنید. این که ساحت اسطوره با قانون مدنی در اغلب مواقع جور درنمی آید...
    برای ایجاد بُعد یعنی پرسپکتیو در طراحی ما به اولین چیزی که احتیاج داریم ، تعیین نقطه دید طراح است. به تعبیری تا نقطه دید مشخص نشود ، نسبت ما با اشیاء پیرامون بی معناست. من معتقدم در بعضی هنرها این نقطه دید آشکار و صریح است ، و در بعضی پنهان ، ولی محال است هنرمند صاحب نقطه دید نباشد. این دیگر رندی هنرمند است که به نحوی آنرا پنهان کند . 

    قادری: حالا این نقطه دید را برای ما تعریف می کنید؟ مثلا در آژانس؟
    یک فرمانده برای نجات جان نیرویی که روزی در جنگ به فرماندهی او زخم خورده ، مجبور به رفتاریست که عملأ عده ای را دچار دردسر میکند. او آرمانخواهی ایست که برای همین تامین امنیت مردم جنگیده ، ولی حالا مجبور است برای نجات همرزمش همین مردم را گروگان بگیرد. نقطه دید آژانس شیشه یی از زاویه این فرمانده نسبت به بقیه ترسیم میشود.به نظرم نقطه دید ؛ حلقه پنهان همه آثار هنریست. 

    قادری: قبول دارید که تا قبل از آژانس، یعنی پیش از آن که وارد شهر شوید، و بیش تر در فضای جبهه و جنگ نفس می کشیدید، این جور تناقض ها را کمتر احساس می کردید؟
    بله. کمتر بوده ، ولی حضور داشته. شما فیلم مهاجر را ببینید . همه شخصیت ها یک هدف دارند ؛ ولی در تقابل هم قرار دارند. حتی فیلم دیده بان. دیده بانان امن ترین جا را برای خود دارند ، ولی دیده بان فیلم ما باید ما محل امن خود را نا امن کند. 

    قادری: به هر حال همه این آدم ها برای شما در یک دنیا می گنجند. اما در شهر این طوری نیست.
    طبیعی است که وقتی وارد شهر می شویم، همه چیز پیچیده تر می شود. 

    قوچانی: یعنی در فیلم های اولیه تان برای سرباز عراقی هم حقی قائل بودید؟
    دغدغه من نبوده. من بیش تر با نگاهی عرفانی به جبهه خودی پرداختم. کاوش در میان مردانی که اختلافاتشان لزومأ آنها را در جبهه خیر یا شر قرار نمیداد ، بلکه نوع برداشت و تلقی شان از جنگ ، چالشی از درک مراتب عرفانی داشت. با همین جنس نگاه وارد شهر شدم.شهر پیچیده تر است. گرافیک جنگ واضح بود ، یک خط مقدم. یک خط خاکریز. یک اسلحه. یک هدف؛ ولی شهر جور دیگریست. پر از موقعیت های دراماتیک و تناقض نما که من دوست دارم. جایی که اگر به دیگری حق دهی دیگر دلیل وجودی برای خودت نداری. اگر مدح جنگ کنی ، جنگ طلب میشوی و مقابل خانواده ات میایستی و اگر نفی جنگ کنی ، تاریخ مهمی از دوران گذشته ات زیر سوال خواهد رفت. این تناقض ها همیشه برایم شیرین بوده. 

    قادری: حرف من این است که در فضای جبهه، شما کمتر با این تناقض ها رو به رو بوده اید. اگر قصه آژانس شیشه ای را مبنا بگیریم، در شرایط غیر جنگی برای نجات دادن عباس، حاج کاظم نباید در برابر حقوق مردم دیگری که در این حال و هوا نیستند و مسئله شان این نیست قرار بگیرد، اما در شهر این اتفاق می افتد...
    بحث دوباره همان نقطه دیده . این معادله برای تو شاید درست باشد ، ولی برای مرد برآمده از جنگ فرق میکند. من به تو حق میدهم ، ولی به حاج کاظم هم حق میدهم. این تناقض ای است که هیچ وقت نخواستم پنهان اش کنم. 

    قادری: همه بحث سر این است. صداقت در بروز چنین تناقض هایی است که یک دوره از زندگی حرفه ای شما را این قدر ملتهب و پر از جنجال می سازد، یعنی سال های ساخت آژانس و روبان قرمز و موج مرده، و از طرف دیگر باعث می شود وارد ذهن اجتماعی مردم این دوران شوید و موقعیت یک فیلمساز بانفوذ در زندگی روزمره مردم ما را به دست آورید. مثلا نکته مرکزی در درام موج مرده هم همین است...
    بله. دیدید که قهرمان قصه یعنی پدر را تا محاکمه پیش می برم و به نظرم تماشاگر به این نگاه احترام می گذارد. خوشبختانه ریخت فیلمسازی من به شکلی است که شخصیت خودم را تعریف می کند. چه در ایران و چه در خارج از کشور، بارها با کسانی برخورد کرده ام که بر اساس آن چه در فیلم هایم دیده اند، رابطه شان را با من تنظیم کرده اند و من خوشحالم که چنین اتفاقی افتاده. به همین دلیل وقتی با شخصیت های آثارم همدلی میکنم، برای تماشاگرمخالف این دیدگاه برخورنده نیست. احساس بی احترامی بخود نمی کند. 

    قوچانی: این جا بد نیست بحث تازه ای شروع کنیم که به نوعی ادامه همین حرف هاست. بعد از انقلاب به نظرم ما دو جور سینما داشتیم. سینمایی که آدم ها را سیاه و سفید تعریف می کرد و میان شان خط های پررنگی می کشید و از طرف دیگر فیلم هایی شبیه آن چه که شما عرضه می کردید. هر چند در این فیلم ها هم به قول خودتان، زاویه دید ویژه خود را داشتید، اما باز سعی می کردید طرف مقابل را درک کنید و به او هم حق بدهید. با این وجود قبول دارید که سینما برای شما هم یک ابزار ایدئولوژیک است؟ یعنی آن چه اهمیت بیش تری دارد، انتقال همین ایدئولوژی به تماشاگر است، تا این که مسائل روایی و فنی و تکنیکی فیلمسازی برای تان اصل باشد؟ قبول دارید که دارید یک فعالیت ایدئولوژیک انجام می دهید؟
    - سوال سختی است. این که می شود دغدغه های فرمی و هنری را از محتوا جدا کرد ، پرسشی است که همیشه مطرح شده است.نمی دانم گفتن این حرف از طرف هنرمند موضوع را خاتمه می دهد یا نه. چرا که اعتقاد ندارم هیچ اهل هنری بتواند عرض و طول رفتارهایش را آگاهانه مهندسی کند، ولی این واقعیتی ایست که من خیلی علاقه به جلسات صرفأ فنی و تکنیکی ندارم و به تعبیری چگونه گفتن برایم اقناع کننده نیست ، اما در محافلی که "از چه چیزی گفتن ها" بحث می شود راحت ترم . 

    قوچانی: می دانید که من " به نام پدر" را خیلی دوست داشتم. بیش تر به عنوان روزنامه نگار و شاید یک آدم سیاسی، تا تماشاگری که وجه هنری کار برایش اهمیت دارد. اما می شنیدم که در معرض این اتهام قرار دارید که مقهور حرف های تان شده اید. که ظاهرا این حرف ها برای شما اهمیت بیش تری دارد تا شکل و روش فیلم ساختن تان. امیر دارم جای تو حرف می زنم ها!
    قادری: نظر من که همین است...

    - گاهی وقت ها می شنوم که می گویند اینها نشانه بی حوصلگی و کم دقتی ایست. 

    قوچانی: بله. یک بار شنیدم کسی می گفت که قبلا خیلی روی فیلمنامه های تان و در مرحله بعد، اجرای این فیلمنامه کار می کرده اید. بارها و بارها می خوانده اید و بازنویسی می کرده اید. بعضی دوستان اعتقاد دارند که به نوعی، دیگر از این قبیل حساسیت ها ندارید.
    -سریال حلقه سبز دو سال و نیم از عمرم را گرفت.بارها بازنویسی شد. چهار فیلمنامه نویس چندین ماه قلم زدند. حلقه سبز خیلی بیش تر از سریال خاک سرخ از من وقت و انرژی گرفت. خوشبختانه هنوز کم فروشی را یاد نگرفته ام. اینکه یک اثر توفیق بیشتری دارد و اثری کم توفیق. به هزار و یک دلیل ارتباط دارد. متاسفانه حلقه گمشده ای که در این دایره جایش بسیار خالیست ، حلقه نقد است. نگاهی به قلمهایی که در باره این سریال نوشته اند بیندازید. وقتی صاحب قلمی به خودش اجازه میدهد که طومار یک سریال را چنین راحت در چند جمله ببندد و آب از آب تکان نمیخورد، چه میشود کرد.ای کاش جایی برای نقد این قلم های مریض و تنبل بود.در این شرایط ترجیح میدهم ساکت بنشینم و منتظر خارج شدن ماه از زیر ابر باشم. من فیلمهایی ساخته ام که در دوره اکران موفق نبوده ، ولی بعدها جای خودش را به عنوان یک کار قابل اعتنا باز کرده است. حلقه سبز هم از این جنس است. بی آنکه جدلی داشته باشم ، بقول آقای خسرو دهقان منتظر روزی هستم که باران بیاید. اگر نقد و نقاد سرجایشان بودند ، بهترین خروجی بحث این بود ، چرا حاتمی کیا حلقه سبز را ساخت. 

    قادری: رسیدیم به ادامه روشن همان بحثی که ابتدای گفت و گو شروع کرده بودیم...
    - برای فیلمسازی مثل من که علاقه دارد فیلمش با شرایط اجتماعی و سیاسی اطراف اش در ارتباط باشد. حال و فضای جامعه پیرامون خیلی حیاتی ایست.متاسفانه دامنه تحمل سیاستگزاران فرهنگی این روزها بسیار پایین است. 

    قوچانی: یعنی حلقه سبز به شرایط اجتماعی دورانی که در آن زندگی می کنیم برمی گردد؟
    - بطور قطع بی ارتباط نیست. 

    قوچانی: ولی این سرگشتگی همیشه در آثار شما وجود داشته. جذابیت فیلم های تان در خیلی از موارد به همین سرگشتگی بوده. شما هیچ وقت برای تماشاگرتان تعیین تکلیف نمی کردید. پس چه اتفاقی افتاده که ابراهیم حاتمی کیا، شرایط این دوران را مناسب فیلمسازی نمی بیند؟
    - خب بحث همین است. شما پاسخ را از زبان من میخواهید بشنوید و من متوقع ورود منتقد به این بحث هستم . البته نه منتقد بی حوصله و متکبر که میخواهد با یک دو سه جمله طومار زحمات دوسال و نیمه را ببندد. 

    قوچانی: حالا بیایید به ماجرا یک جور دیگر نگاه کنیم. در دوران آقای خاتمی شما فیلمی می سازید مثل "موج مرده" که توقیف می شود، اما اثری با انتقادهای تند مثل "به نام پدر" در دوران آقای احمدی نژاد، نه تنها به نمایش درمی آید، که جایزه هم می گیرد. یعنی شما به آن توقیف راضی ترید تا این جایزه؟
    - توجه داشته باشید که "موج مرده" از طرف دولت توقیف نشد بلکه تهیه کننده آن مانع ایجاد کرد. همینطور "به رنگ ارغوان " چنین اتفاقی برایش رخ نداد.فیلم اجازه نمایش در جشنواره را داشت که وزارت اطلاعات مدعی شد. فیلم "به نام پدر" محصول دوران انتقال دو دولت است. یعنی در دولت قبلی اجازه ساخت گرفت و در دولت جدید به نمایش درآمد. فیلم سینمایی "دعوت "که الان در حال ساخت دارم محصول این دوران است، باید دید چه برخوردی با این فیلم میشود.متاسفانه من هیچ شناخت واضحی از سلیقه فرهنگی این دوران ندارم. این به این معنا نیست که من با سلیقه دولت وقت فیلم میسازم. من معتقدم شرایط فرهنگی این دوران برای من متر و میزان واضحی ندارد و قطعأ این شرایط مبهم در فیلم تاثیر میگذارند. 

    قوچانی: این شرایط اجتماعی تازه ای که می گویید فیلم های اخیرتان از آن متاثر است، دقیقا از چه قرار است؟
    - یک نوع بی وزنی. گرد و غبار. بلاتکلیفی. مبهم بودن مانیفست فرهنگی. پیدا نکردن نقاط مشترک . شرایط این دوران شبیه نوعی حالت تعلیق است. در چنین فضایی نگاه فیلمساز برونگرایی مثل من به دورنگرایی چرخش پیدا میکند. ترجیح میدهم به چیزی خارج از حوزه های دیداری رایج بپردازم. 

    قادری: فکر نمی کنید بخشی از این عدم تاثیر و سردرگمی و به قول خودتان گرد و غبار آثار، از شکی باشد که فیلمسازهای نسل شما در سال های اخیر در آرمان های اولیه اش پیدا کرده؟
    قطعأ بی تاثیر نیست.خیلی هم زیباست. اصلأ این محاکات ذات سینمایی دارد. 

    قادری: منظورم آن شک آگاهانه ای نیست که در سازمان اثر هنری خودش را نشان دهد. اجازه بدهید از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم. به نظرم شما هیچ وقت عاشق رسانه تان نبوده اید. یعنی سینما برای سینما را نمی پسندید.به نظرم کمبود اصلی در آثار شما همیشه همین بوده. سینما به خودی خود، عشق حقیقی شما نیست که تاثیرمنفی اش در فیلم های تان دیده می شود. این البته فقط سلیقه شخصی من است. بحث بر سر این است که وقتی در آرمان های چنین فیلمسازی، خلل به وجود می آید، چون به خود سینما نمی تواند تکیه کند، یا هنر سینما به خودی خود اقناع اش نمی کند، این شک و تردید در آرمان های ایدئولوژیک، خودش را در شکل و بیان فرمی آثار هم نشان می دهد. یعنی دیگر فیلم تان به سر راستی و تمیزی و وضوح و تاثیر همیشه نخواهد بود...
    - تحلیل جالبی است. فکر میکنم باید قبول کنم. 

    قادری: شما زود تایید می کنید و باب بحث بسته می شود.
    - چون من هم به اش فکر کردم. این یک واقعیت است که سینما را برای سینما دوست ندارم. شاید فیلم هایی در این دست را با لذت نگاه کنم ، ولی برای خودم وظیفه ای قائلم که نمیتوانم نسبت به آن بی اعتنا باشم. 

    قوچانی: جایی از بحث شما گفتید که فیلم زمانه تان را می سازید و روزگاری واقعا این طور بود. بعد از تماشای "آژانس شیشه ای" جوان ها توی مسیر دوره می نشستند و درباره فیلم تان بحث می کردند. می خواهم بدانم چطور شد که تصمیم گرفتید در این روزگار "حلقه سبز" را بسازید و بعدش فیلم "دعوت" را که ظاهرا کاملا یک اثر شهری است و دور از فضای همیشگی آثارتان. چه شد که جبهه و خیابان را رها کردید و یک دفعه این قدر ماورایی شدید؟
    - چه تغییری از این بیش تر که آقای خاتمی رفته و آقای احمدی نژاد آمده است. یا شما از روزنامه به هفته نامه نقل مکان کردین.این ها همه نشانه هایی است از شرایطی که در آن نفس می کشیم. البته سوژه "حلقه سبز" فکر سه سال پیش من بود. اما چون می خواستم روی این موضوع، خوب متمرکز و عمیق و دقیق شوم، ساخت اش طول کشید. 

    قوچانی: پس سوژه "حلقه سبز" متاثر از موج سینمای موسوم به معناگرا در این سال ها نبود.
    - اصلا. این فیلمنامه از سه سال پیش نوشتنش شروع شده بود.حتی قبل از "به رنگ ارغوان". البته تصمیم به ساخت آن در همین دوران فعلی رخ داد. 

    قادری: شاید همین "به رنگ ارغوان" که به نمایش درنیامد، آن حلقه مفقوده ای باشد که درباره اش حرف می زنیم. گذر از یک دوران به دوران بعد، شاید در همین فیلم اتفاق افتاده و ما ندیده ایم. می شود درباره این فیلم صحبت کرد؟
    - می شود ؛ ولی ترجیح میدهم به این نکته تاکید کنم که در این دوران تعلیق آرام بخش ترین مکانی که جایی برای تنفس فیلمسازی باقی می گذاشت و میشد منتظر بود تا شاید وضوحی در علایق و عقاید این دوستان ظاهر شود ، همین تلویزیون بود. یادم هست وقتی دومین فیلم بلندم یعنی "دیده بان" را می ساختم، آقای مخملباف آمد که تدوین اش کند. راش ها را که دید، گفت از این ها حداکثر یک فیلم پنجاه دقیقه ای بیرون می آید. رفتم پیش آقای بهشتی که آن روزها رئیس فارابی بود و ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم نمی توانم با وجود حمایت هایی که کرده، یک فیلم بلند تحویل اش بدهم. ایشان هم کمی این ور و آن ور کردند و بالاخره گفتند که باشد، هر جور صلاح می دانی. مرا تحت هیچ فشاری نگذاشت با این که بودجه فیلم را تامین کرده بود. این چنین از من حمایت کرد. اما حالا و بعد از نزدیک دو دهه تجربه فیلمسازی باید با هزار هول و ولا فیلمی را دلم میخواهد بسازی . برای اینکه تن به فیلم سفارشی ندهی ، پیله ای برای خودت بسازی تا از گزند تغییرات در امان باشی ، ولی بهر حال فیلم ساختن به پول احتیاج دارد. آن هم روز به روز گران تر می شود. عقبه فیلمسازانی مثل من که تنها به مخاطب ایرانی دلخوشند روز به روز سخت تر میشود. تا دیروز تمام دلشوره ما "درآمدن" فیلمی بود که دل مان را راضی کند، ولی حالا بزرگترین نگرانی مان گیشه است. اگر از گیشه عقب بمانیم ، سقوط ما حتمی است و در این وانفسا تو حتی توان گرفتن وامی هم که برایت مقدر شده را نداری. آقای قوچانی ، آبروداری این روزها خیلی سخت شده. 

    قوچانی: شرایط امروز سینما را چگونه می بینید؟
    - بی آنکه قصد بی ادبی به فیلمها را داشته باشم به نظرم این روزها هر چه بی خاصیت تر باشی ، مقبولتری. 

    قوچانی: شاید فیلم مشخص کننده این دوران، "اخراجی ها" باشد. شما یک بار گفتید که نسبت به ده نمکی فیلمساز، حس مثبتی دارید.
    - برخلاف بقیه رسانه ها ، خاصیت سینما در آن است که فیلمساز را مجبور می کند که در جای واقعی خود بنشیند. به نظر می رسد ده نمکی در سینما بسیار ده نمکی واقعی تری خواهد بود تا در عرصه های دیگر. 

    قوچانی: درباره شما همیشه این تصور وجود داشته که نظام رسمی مملکت از شما به عنوان یک فیلمساز حمایت می کند. این اتفاق نه فقط برای شما، که برای نسل و گروه خاصی از فیلمسازها افتاده، همان طور که برای گروه خاصی از روزنامه نگارها و اندیشمندان و ادیبان افتاده است. با این وجود عجیب است در شرایطی که حمایت از سینمای معناگرا و ارزشی و دفاع مقدس بالا گرفته، شما سعی می کنید طور دیگری فیلم بسازید و از سوپراستارهای سینما برای بازی در فیلم تان دعوت کنید و...
    - من همیشه فیلم خودم را ساخته ام و کاری به تشویق و تنبیه دیگران نداشتم. ولی تصور کنید بخواهم آژانس شیشه ای سال 87 را بسازم و شرایط زمانه را نقد کنم. فکر میکنید این تحمل در دستگاه فرهنگی باشد؟ به نظرم در "موج مرده" پایان یک دوره از فیلمسازیم را اعلام کرده ام. اما این که چرا در فیلم آخرم "دعوت" با ستاره ها کار کرده ام و از فضای همیشگی آثارم فاصله گرفته ام، اجازه بدهیم که "دعوت " به نمایش دربیاید و بعد درباره اش حرف بزنیم. در ضمن مگر پرویز پرستویی ستاره نبوده که در فیلم های من بازی کردند؟ 

    قادری: به نظرم دو سه نکته هست که کارنامه حرفه ای شما و آقای کیمیایی را بسیار به هم نزدیک می کند. از جمله این که هر دوی شما به عنوان انسان هایی دلبسته ساحت اسطوره، در قصه های تان به شکل عمیق تر و خشن تری نسبت به دیگران، حکایت زخم ها و تکه تکه شدن ناشی از گذار از ساحت اسطوره به جهان زندگی مدرن را مرور می کنید. این یکی از دلایلی است که به نظرم بعد از کیمیایی، شما از باقی فیلمسازها، به ناخودآگاه جمعی ملت ایران نزدیک ترید. اغلب فیلمسازهای جدی ما معمولا هوادارانی در میان قشر معدود و نخبه سینمارو دارند. اما شما توانسته اید این مرز را پشت سر بگذارید و وارد جهان عمومی تری شوید. شما نامزد بعدی کسب عنوان فیلمساز مردم هستید. مهم نیست که من "آژانس شیشه ای" را دوست دارم یا ندارم، به هر حال این فیلمی است که مرزهای دوردست را درنوردیده و به بخشی از فرهنگ سیاسی - اجتماعی مردم ما تبدیل شده است. شباهت بعدی هم این است که هر دوی شما فیلمسازانی هستید که به شدت وابسته به اجتماع اطراف تانید. یعنی بیش از آن که ابتدا به ساکن و در خلاء بخواهید یک اثر هنری خلق کنید، به شدت نیازمند و محتاج موجی هستید که از سوی جامعه و موج های فکری و سیاسی و احساسی آن به سوی شما می آید. شما این امواج را دریافت می کنید و به سوی اجتماع بازمی گردانید.
    - حرف تان را کاملا می پذیرم. متین است. نظریه خیلی خوب و درستی است. شاید این یک نقطه ضعف باشد... 

    قادری: ...به نظر من که یک ویژگی مثبت است...
    - ...به هر حال در این روزها که جامعه این قدر کم حوصله و بی میل است، تاثیر این حال و هوا در فیلم هایم هم دیده می شود. 

    قادری: به همین خاطر در برابر اتهام های محمد قوچانی، می خواهم از شما دفاع کنم. اگر این روزها "حلقه سبز" می سازید و "آژانس شیشه ای" و "موج مرده" نمی سازید، و کیمیایی هم فیلمی مثل "رئیس" می سازد، به این خاطر است که از سوی اجتماع، چنین موجی به شما نمی رسد. همان طور که کیمیایی و شما برای ساخت آثارتان نیازمند به چنین فضا و حال و هوایی هستید. اما این روزها در شرایطی زندگی و کار می کنیم که انگار جماعت ایمان شان را نسبت به خیلی چیزها از دست داده اند. برای داستان تعریف کردن، نیازمند به یک نوع ایمان هستیم تا آن را پایه های دراماتیک داستان مان قرار دهیم، اما الان چند سال است که حتی در سطح نازل اش هم هیچ کدام از فیلمسازهای ما قادر به تعریف یک داستان نیستند. یادم هست که ده دوازده پیش در میزگرد سینمای دینی که در ماهنامه دنیای تصویر چاپ شد، شما داستان کسی را تعریف کرده بودید که در قایقی با هم روی آب می رفتید...
    - چه یادت مانده. تعریف کن ببینم چه قدرش یادت هست... 

    قادری: بعد آن فرد همراه شما شروع کرده بود صحبت از دین و خدا و پرهیزگاری و جهان غیب، تا این که خطراتی برای آن قایق پیش آمده بود و ناگهان حرف و اخلاق و اعتقاد همراه شما برگشته بود...
    -آره، و حالا انگار می شود چنین اتفاقی را به جامعه تعمیم داد. بارها گفته ام که چون سینما هنر گرانی است، مشکلات ما بیشتر است. شده ایم مثل کشورهای تازه استقلال یافته ای که پیش از این جزو شوروی سابق بودند و از زندگی اشتراکی و در بسیاری از موارد رایگان استفاده می کردند، اما حالا وارد فضایی شده اند که برای دکتر رفتن هم باید پول خرج کنند و اگر نداشته باشند، بمیرند. به نظرم این اتفاق الان برای سینمای ما افتاده است. نه این که فکر کنی ریخت و پاش زیاد و پول فراوانی وجود دارد، اما در همین حد و اندازه هم می بینیم که اوضاع سینمای ایران تغییر کرده است. قبلا در شرایطی فیلم می ساختیم که امکان تجربه داشتیم. ولی حالا چرتکه وسط است. یک درجه بخواهی پس و پیش بروی، معلوم نیست سر از کجا درمی آوری. در چنین شرایطی مجبوری دست به عصا حرکت کنی. یا به تلویزیون پناه ببری تا شرایط شفاف شود.سعی میکنی از حاشیه حرکت کنی یعنی مجبوری. هی می خواهی دور بزنی و این کار را برای فیلمسازانی مثل من که نگاهی شهودی و غریزی به اجتماع اطراف شان دارند، سخت است. مجبوری به جای داخل شهر از کمربندی بروی و این جاده ، مدام تو را از مسیر اصلی دور می کند. 

    قوچانی: اما این جا یک مسئله پیش می آید. چرا شما نتوانید یک جوری فیلم بسازید که هم مشتری داشته باشد و هم از طریق آن حرف خودتان را بزنید؟ چرا باید همیشه به نهادهای دولتی وابسته باشید؟ چرا نتوانید از طریق بخش خصوصی این کار را بکنید؟
    - آقای قوچانی این جمله شما که فیلمی بسازم که هم مخاطب را داشته باشم و هم حرف خودم را زده باشم ، کاریست کارستان. طبع و ذوق تماشاگران روبروز تغییر می کند. تازه نفس ها پا به عرصه گذاشته اند. ما روز به روز پا به سن می گذاریم. اگر هیچ مانعی هم در هم جز من فیلمساز و مخاطب نبود ، باز کارزار ساده ای نیست. بسیار بسیار دورتر از واقعیتهای پیرامون مان هست. ولی با همه این حرفها همه در تلاشیم. من سال هاست که در بخش خصوصی فیلم می سازم. زمان محدودی برای مراکز فرهنگی دولتی فیلم ساختم. 

    قوچانی: حرف این است که اتفاقا شما پیش از این ثابت کرده اید که می توانید فیلم پرفروشی بسازید که منطبق با حرف ها و ارزش های خودتان باشد. پس چرا نگران واکنش دولت هستید؟ مشکل شما با سیاست های اقتصادی دولت است یا سیاست های فرهنگی؟ چرا نتوانسته اید در طول این سال ها در بخش خصوصی نقطه اتکایی پیدا کنید که حالا نگران و مضطرب نباشید؟
    -ورود به این بحث وقت مستقلی میطلبد و اصلأ من مرد توضیح و تحلیل این سوال نیستم. فقط اینقدر میدانم که فیلمسازان ما به سه قسمت تقسیم شده اند. یک فیلمسازانی که فیلمشان را با حمایت و دلگرمی آن سوی مرزها میسازند و نگران سینمای ما نیستند. دوم فیلمسازانی که طبع پوپولیستی دارند و فیلمهایی صرفأ سرگرم کننده میسازند. نه دغدغه حرف دارند و نه دغدغه هنر. این سینما از طرف سینما تضمین شده است و سوم سینمایی فرهنگی که قرار است بی آنکه به آنسوی آبها متکی نباشد ، حرفی برای گفتن داشته باشد و بی جهت به مخاطب ایرانی باج ندهد .این سینما لبه تیغ حرکت میکند. در تمام دنیا از این سینما حمایت می شود، ولی الان این سینما در یک رقابت خشن به خودش واگذاشته شده. 

    قادری: ولی اصلا آقای حاتمی کیا، چرا این قدر انتظار دارید؟ هر دولتی، وقتی به هنرمندش کمک می کند، از او انتظار هم دارد. شما نگران نمی شوید که در این صورت از مخاطب های اصلی تان یعنی مردم فاصله بگیرید؟ یادم هست که در همان جلسه با رهبری، از ایشان خواستید که به تان درجه بدهند. و ایشان به درستی گفتند که شما باید درجه تان را از مردم بگیرید. فکر نمی کنید به عنوان یک فیلمساز، زیاده از حد خودتان را به نظام رسمی کشور مرتبط می دانید؟...
    - ماجرای درخواست من از رهبری، ظاهرا برای خیلی ها ایجاد شبهه کرده. من منظورم از آن درخواست این بود ، حالا که سلسله مراتب تعریف شده و هر کدام از آقایان برای خودشان درجه ای دارند و به ما به عنوان ارباب رجوع نگاه می کنند، به ما هم درجه هم شان خودمان را بدهید که فکر نکنند ما سرباز ایشان هستیم و با ما این طور رفتار نکنند. باور کنید دلم می گیرد.آن همه حرفهای گفتنی و داستان شنیدنی در این گنیجینه سینمای جنگ هست که می شود گفت . اما چه کنم که نگهبان های تنگ نظری وجود دارند که نمی گذارند کارم را بکنم. این شهر خفه ام کرده. دیگر خسته شده ام از فیلم ساختن در این چهار دیواری های تنگ. می خواهم بزنم بیرون. نگاه من به افق های باز بود، به دشت، و حالا گرفتار شده ام. به هیچ عنوان هم دوست ندارم نگاه غمگسارانه بی معنی به گذشته ای داشته باشم. حرف روز دارم.اما چه کنم که نقل این داستان ها، توپ و تفنگ و تق و توق می خواهد، و این ها همه دست کسانی است که با امثال من مثل یک سرباز رفتار می کنند. 

    قادری: اجازه بدهید باز برویم سراغ مردم. تکرار می کنم که شما به عنوان یک فیلمساز، پایگاه مردمی کم نظیری دارید. دوست ام حسین معززی نیا نگاهی انتقادی به مجموعه "حلقه سبز" داشت و وقتی حرف هایش را در سایت سینمای ما منعکس کردیم، واکنش مخاطب ها حیرت انگیز بود...
    -اتفاقا آن پیغام ها را خواندم و خیلی برایم جالب بود. در شرایطی قرار داشتم که ارتباط ام با جامعه کمتر شده بود و خواندن آن کامنت ها به من انرژی داد... 

    قادری: جالب این جا بود که خوانندگان سایت، جوری با حرف های حسین برخورد کرده بودند که انگار یکی به نزدیکان شان توهین کرده، تا این که نقدی بوده و اظهار نظری و واکنشی به یک مجموعه تلویزیونی. پس حالا که صحبت کامنت های سینمایی ما شد، اجازه بدهید یک بحث دیگر را هم این جا پیش بکشیم. منظورم واکنش پر تعداد و شدیدی است که کاربران سایت، نسبت به خبر حضور محمدرضا گلزار و مهناز افشار در فیلم شما نشان دادند. این حجم بالای مخالفت که آن قدر شدید و غلیظ بود که در رسانه های دیگر هم بازتاب پیدا کرد.
    - برای خود من هم عجیب بود. انتظارش را نداشتم. 

    قادری: و هیچ از خودتان پرسیده اید که چرا بعضی تماشاگران سینمای ایران، به شمای فیلمساز اجازه نمی دهند که از چنین بازیگرانی در فیلم های تان استفاده کنید؟ در حالی که مشکلی با همین اتفاق در آثار فیلمسازان دیگر ندارند. فکر نمی کنید در طول این سال ها، به شکل دادن یک حلقه قدسی و فرازمینی اطراف خودتان کمک کرده اید که حالا همان، دست و پا گیرتان شده است؟
    قوچانی: انگار مخاطب شما دوست ندارد ببیند که ابراهیم حاتمی کیا وارد بازار شده است.
    -من که شخصا نخواسته ام چنین هاله ای اطراف خودم ایجاد کنم. اما باید حواس مان به مخاطبی که می خواهد فیلمساز را در قالب خاصی محصور و تصور کند باشد. تماشاگر میخواهد فیلمساز را در همان دایره بسته تصورات خودش طبقه بندی کند. فیلمساز نه به لحاظ دانایی، به لحاظ تقدم اش در خلق یک اثری هنری، از مخاطب یک گام پیش است. اگر این تقدم و تاخر به هم بخورد، و فیلمساز اسیر توقعات تماشاگرش شود، همه چیز به هم می ریزد. در این جور موارد خیلی هوشمندانه، بی این که احساسات مخاطب جریحه دار شود، باید از کنار این توقع ها گذشت. من این قدر هوش و درک دارم که بدانم ساخت مجموعه ای مثل "حلقه سبز"، یک ریسک و قمار است. اما این ریسک را می پذیرم. همان طور که "دعوت" هم یک تجربه تازه برای من در عرصه سینمای قصه گوست. 

    قادری: این درست. این ریسک پذیری همیشه در شما وجود دارد و قابل احترام است. کسی یادش نمی رود که بعد از موفقیت یک فیلم داستان گوی سرراست مثل "از کرخه تا راین"، رفتید و یک فیلم تقریبا ضد قصه مثل "خاکستر سبز" ساختید. اما حرف من این است که شما و مخاطب های تان به کمک هم این هاله را ایجاد کردید. بین آسمان و زمین خط پررنگی کشیدید و خودتان، یا حداقل علایق و مقاصدتان را در یک سوی این خط، یعنی آسمان، منحصر و محصور کردید. و حالا که می خواهید به زمین برگردید، با این مشکلات مواجه شده اید.
    - قبول دارم. 

    قوچانی: حالا اجازه بدهید کمی درباره "حلقه سبز" صحبت کنیم. نکته ای که در این سریال به نظرم جالب آمد، توجه شما به عوالم ماورایی بود. انگار که این عالم جای حساب و کتاب نیست. شما فضای رومانتیکی ساخته بودید که در آن جایی برای حساب گرایی نبود. این نگرش با سینمای معناگرایانه ای که این روزها تبلیغ می شود، هم سو است. جامعه این روزهای ما دو خط سیر مجزا دارد. از یک طرف همان طور که اشاره کردید جماعت به دنبال مادیات و چرتکه و حساب و کتاب راه افتاده اند و از طرف دیگر از سوی هیئت حاکم، یک جور نگاه ملکوتی و ماورایی ترویج می شود که در آن همه منتظر دستی هستند که از غیب برون آید و کاری بکند. انگار این دنیا جای زندگی حساب گرانه نیست. به نظرم تفکر حاکم بر "حلقه سبز"، هم سو با این تفکر است.
    - از من پرسیدند چرا درباره امام زمان (عج) فیلم نمی سازی و من گفتم که ساخته ام. همین "بوی پیراهن یوسف". حتما که نباید مستقیما سراغ یک موضوع بروم. این فیلمی بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص می کرد. حالا بیاییم سراغ "حلقه سبز". از همان ابتدای روند شکل گیری سریال، گفتم که نمی خواهم این مجموعه تلویزیونی، اثری باشد همراه با موج معناگرایی غلیظ مرسوم این سال ها. در این قصه یک فرض فانتزی داشتیم: اگر روح یک انسان مرگ مغزی شده که مرگ او قطعی است ، بتواند تجسم عینی و مادی داشته باشد، چه توقعی دارد. آیا می تواند منتظر یک معجزه باشد؟ نطفه شکل گیری این سریال همین بود که در فضایی که همه چیز خلاف این روند حکم می کند، باز می توانیم وقوع یک معجزه را تصور کنیم. 

    قوچانی: همین. منظور من هم همین است. پس شما هم در انتظار یک معجزه نشسته اید. اما از طرف دیگر می گویید که فیلم زمانه می سازم. پس می توانم همه این ها را بگذارم کنار هم. فیلمسازی داریم که یک آرمان شهر جنگ دارد. از آن جا به شهر می آید و با گرفتاری ها و پیچیدگی های تازه ای مواجه می شود، و حالا که در کمال خستگی و دل زدگی، تنها به انتظار معجزه نشسته است. دنبال این هستید که چیزی فراتر از روابط علت و معلولی جهان ما به کمک ما بیاید.
    -پس این همه مقدمه چینی در رابطه با اثر پذیری هنرمند از جامعه گفتیم ، چی شد؟ من وقتی شروع به ساختن حلقه سبز کردم ، همین حسی را داشتم که شما در سوال تان فرمودید. فیلمسازی با یک آرمانشهر وارد شهر می شود و با پیچیدگی های موجود در شهر برخورد می کند و شرایط بغرنج سیاسی اجتماعی را می بیند و حال به انتظار معجزه شسته است. حلقه سبز این شکلی نیست؟ 

    قوچانی: خب، چرا همین مضمون را از طریق ساختن یک فیلم تلویزیونی منتقل نکردید. یکی از ایرادهایی که به فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی شما می گیرند، این است که بیش از حد کند و کش دار است.
    -این را قبول ندارم. حاضرم بنشینیم و جزء به جزء درباره صحنه های سریال و لزوم شان صحبت کنم. به هر حال من از سینما آمده ام. آن جا فیلم در تاریکی پخش می شود و تمرکز بیننده زیاد است و با شرایط مخاطب تلویزیون فرق دارد که در محیطی شلوغ و روشن و فاقد تمرکز پخش می شود. اما این که بیایم و سریال را کش بدهم و طولانی اش کنم، بی این که حرفی برای گفتن داشته باشم، این را نمی پذیرم. روی تک تک این سکانس ها کار کرده ام. یازده ماه فقط برای تدوین اش وقت گذاشته ام. 

    قوچانی: کم کم دارید نگران مان می کنید. در اغلب زمان مصاحبه، شما دارید درباره غلبه شرایط و اوضاع وخیم اجتماعی و بسته شدن دست های تان صحبت می کنید. این که دارید محافظه کار می شوید و سن تان هم بالا می رود. ما همیشه ابراهیم حاتمی کیا را به عنوان یک فیلمساز شجاع و جسور می شناختیم.
    -عجله نکنید. من خودم هم خودم را نمی شناسم. نمی دانم بعدأ چه اتفاقی خواهد افتاد. شما هم پیش بینی نکنید. معلوم نیست چه می شود. روزگاری آقای طالبی نژاد، بعد از نمایش "وصل نیکان" نوشت که این کارگردان شهر را نمی شناسد و بعد از ورود به این جا، دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت. شما هم در قضاوت عجله نکنید. اجازه دهید پیش برویم ببینیم چه می شود. 

    قوچانی: البته منظور من فیلم های تان نبود. خود شما را گفتم...
    - شما از روی آثارم دارید درباره من قضاوت می کنید... 

    قوچانی: آخر به نظرم "به نام پدر" فیلم جسوری است. اما خود ابراهیم حاتمی کیا، بعد از آن دیگر فیلمی نساخته است.
    - آقای خسرو دهقان درباره فیلمسازی من تعبیری دارد. این که مسیر و حوزه حرکت من بیضی وار است که بعضی لحظات به هسته مرکزی نزدیک میشود و بعضی مواقع دور میشود. 

    قادری: قبول دارید که شما قبل از هر چیز، جدا از چالش های مذهبی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که درباره اش حرف زدیم، یک ملودرام ساز هستید؟ این که ملودرام سازی، مهم ترین هوس فیلمسازانه شماست؟
    -حالا مهم ترین را نمی دانم، ولی من ملودرام ساخته ام. فیلم هندی هم زیاد دیده ام. ( می خندد ) بچه که بودم سالم ترین سالن های سینما، سینماهای خانوادگی بودند که اغلب فیلم هندی نمایش می دادند. 

    قوچانی: آزاد بودید برای سینما رفتن؟
    -نه. قاچاقی بود. تلویزیون هم نداشتیم. بعد چون این فیلم های هندی فروش شان خوب بود و روی اکران می ماند، هر کدام اش را شاید سی دفعه می دیدم. 

    قادری: برایم جالب است شما که می گویید فیلم به عنوان فیلم، سینما برای سینما، برای تان در درجه اول مطرح نیست، این که می گویید حرفی را که قرار است بزنید، از همه چیز برای تان مهم تر است، چطور به لحاظ فنی در امر فیلمسازی این قدر موفق بوده اید؟ فیلم های شما معمولا از این جنبه؛ تجربه های قوی و محکمی در حوزه سینمای ایران به حساب آمده اند.
    -من فیلم ساختن را دوست دارم. به خاطرش زحمت کشیده ام. در آغاز کار اساتید خیلی خوبی هم داشته ام. ( می خندد ) دیدی؟ باز هم چالشی بین ما ایجاد نشد. 

    قوچانی: برگردیم به اول بحث. این که آدم های گوناگونی از طیف های مختلف فیلم های شما را دوست داشته اند. شما بالاخره اصلاح طلب هستید یا اصول گرا؟ ظاهرا هم اصلاح طلب ها فیلم های شما را دوست دارند و هم اصول گراها. نمی خواهم به این سوال جواب سیاسی بدهید. چون یک هنرمند هستید. اما خلاصه در میان این سوال های گوناگونی که پرسیده می شود، جواب شما چیست؟ اپوزیسیون هستید یا آدم نظام؟ مقابل نظام هستید یا در کنارش؟ جواب تان برای مان جالب است. شما به لحاظ سیاسی کجا قرار می گیرید؟
    -راست اش فکر می کنم دغدغه های همه ما مثل هم است. پای مسائل سیاسی که وسط می آید، ناگهان می بینم هر کسی یک طرف خط قرار دارد. یادم می آید که موقع ساخت "آژانس شیشه ای"، یکی از دوستان که فیلمنامه را خوانده بود، به ام گفت که ساختن این فیلم یک انتحار سیاسی است. من آن موقع واکنشی نشان دادم که بعد از آن همیشه سعی کردم به همان طریق عمل کنم... این که باز به قلب ام رجوع کردم.

    منبع: شهروند امروز




    به روز شده در : پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 2:49

    چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

    نظرات

    علی
    پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 11:6
    3
    موافقم مخالفم
     

    خیلی ممنون از مصاحبه خوب و مفصل با ابراهیم حاتمی کیا.

    حاتمی کیا فیلمهای بسیار زیبایی ساخته مثل " بوی پیراهن یوسف . ارتفاع پست . اژانس شیشه ای".

    خوشحالم که ایشوم تصمیم گرفته اند با ساخت فیلم دعوت فضای اجتماعی رو هم تجربه کنند و امیدوارم که فیلم قشنگی باشه تا ابراهیم حتمی کیا هم در فیلم دفاع مقدس موفق باشه و هم در فیلمهای اجتماعی.

    من منتظرم تا دعوت اکران بشه و سریع برم سینما اون رو ببینم.

    کتایون
    پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 12:49
    -1
    موافقم مخالفم
     

    امروز بیشتر از گزشته به حاتمی کیا علا قه مند شدم هنوز هم بهترینه

    حمید دهقانی
    پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 13:35
    -3
    موافقم مخالفم
     

    فکر کنم اولین مصاحبه ای که صاف قلب حاتمی کیا نشانه گرفته شده است و به همین خاطر تر و تازه و تاثیر گذار از کار در اومده...

    بابک
    پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 14:13
    -21
    موافقم مخالفم
     

    بدون شک او محبوبترین کارگردان سینمای ایرن است

    mhk
    پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 14:16
    -2
    موافقم مخالفم
     

    ...و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند

    مهیار
    پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 17:8
    6
    موافقم مخالفم
     

    عاشقانه دوست داریم ای مرد بی همتای سینمای ایران

    سورنا وحید
    پنجشنبه 29 فروردين 1387 - 22:55
    -1
    موافقم مخالفم
     

    -چه تغییری از این بیش تر که آقای خاتمی رفته و آقای احمدی نژاد آمده است یا شما از روزنامه به هفته نامه نقل مکان کردین...

    -متاسفانه دامنه تحمل سیاستگزاران فرهنگی این روزها بسیار پایین است..

    درود بر ابراهیم حاتمی کیا

    ما منتظر فیلم های سینمایی و سریال هایی مثل حلقه سبز همچنان هستیم ....

    عطيه
    جمعه 30 فروردين 1387 - 1:2
    3
    موافقم مخالفم
     

    تو فوق العاده اي مرد.هميشه دوستت داريم و برايت احترام قائليم

    رامونا
    جمعه 30 فروردين 1387 - 1:27
    5
    موافقم مخالفم
     

    سللم آقای قوچانی هنوزم شناختی نداری.

    دنیا {yas}
    جمعه 30 فروردين 1387 - 9:13
    2
    موافقم مخالفم
     

    آقای قادری عزیز؛ بی نهایت سپاسگزارم به خاطرگفت و گوی فوق العاده با استاد فرزانه و وارسته: ابراهیم حاتمی کیا. بهترین و معنوی ترین هدیه در روز تولدم را شما به من دادید...

    اگر بگویم نیمی از زیبایی ها و خاطرات زندگیم را، و نیمی از افتخار،احترام و عشق به وطنم و شقایق ها را مدیون ایرانی ترین و انسان ترین سینماگرایران: ابراهیم حاتمی کیای نازنین و آثارمعنوی و جاودانه اش هستم،هرگزاغراق نکرده ام...

    من اگر به ایرانی بودنم افتخارمی کنم، و اگردراین دنیای دود و آهن ، هنوزبه عزت نفس آدمی امیدوارم، به دلیل وجود انسانهایی فرهیخته همچون ابراهیم حاتمی کیاست...

    من با ازکرخه تا راین،بوی پیراهن یوسف،آژانس شیشه ای،ارتفاع پست،خاک سرخ،حلقه سبز و... سالها زندگی کرده ام؛ قهرمانان این فیلمها،به من احساس مسؤولیت و زیبا زیستن را آموختند...

    ابراهیم حاتمی کیا درسریال شاهکار عرفانی اش:حلقه سبز، مرگ راکه ازدیدگاه بسیاری،منفورترین و رعب آورترین پدیده هستی است، بسیارباشکوه، با لطافت و استثنایی به تصویرکشید؛ پروازانسانهای پاک و معصوم،به این زیبایی است...

    در انتها به هنرمند آزاده: ابراهیم حاتمی کیای بزرگوار، خسته نباشیدفراوان می گویم؛ و از درگاه پروردگاربزرگ، سلامتی،بهروزی و موفقیت روزافزون ایشان رادرهمه زمینه ها خواهانم. و امیدوارم همه آرزوهای زیبای زندگیشان تحقق یابند...

    مهرداد
    جمعه 30 فروردين 1387 - 9:13
    0
    موافقم مخالفم
     

    نمي دانم آقاي حاتمي كيا نظر مرا مي خواند يا نه ! به هر حال قيد وبندهاي فرهنگي دست وپاي خيلي ها را بسته . امثال بيضايي و تقوايي سال هاست فيلمي نساخته اند . وقتي شنيدم محمدرضا گلزار و مهناز افشار بازيگران فيلم حاتمي كيا شده اند ياد بيضايي افتادم كه براي پيدا كردن تهيه كننده مجبور شد از گلزار دعوت كند و ...


    جمعه 30 فروردين 1387 - 11:14
    -11
    موافقم مخالفم
     

    همه ی حرفای آقای حاتمی کیا یه طرف این که گفتن این روزا هرچی فیلم بی خاصیت تر باشه مقبول تره هم یه طرف.منم همیشه تو ذهنم اینو میگم الان اکثریت منتظرن که چه فیلم مسخره تری و طنز تری اکران میشه برن ببینن مثلا همین فیلم های در حال اکران الان چرا باید فیلم به همین سادگی فروشش این همه از بقیه پایین تر باشه؟

    nanaz
    جمعه 30 فروردين 1387 - 11:39
    -3
    موافقم مخالفم
     

    omidvaram film davat ba hozure mahnaz afshar aziz film khubi beshe

    روژان!
    جمعه 30 فروردين 1387 - 12:48
    -2
    موافقم مخالفم
     

    Aghaye Hatami kia age be man began to tooye in film faghat bia az jeloye doorbin rad sho man bi nahayat khoshhal misham va az khoshhali sekte mikonam jedi migam

    حسين توكلي
    جمعه 30 فروردين 1387 - 12:53
    -197
    موافقم مخالفم
     

    آقاي حاتمي كيا در اين مصاحبه زيبا بدرستي گفته اند كه جامعه ما دچار سردرگمي فرهنگي است .

    يكي از عوامل مهم جهت دهي و ارتقاي فرهنگ هر جامعه اي ، هنرمندان آن جامعه اند كه از نخبگان جامعه نيز محسوب مي شوند .

    حال اگر اين هنرمندان نيز خود دچار سردرگمي باشند جامعه به چه سويي خواهد رفت ؟

    اين نشانه چيست ؟

    آقاي حاتمي كيا از صادق ترين و شفاف ترين افرادي هستند كه تاكنون شناخته ام. شجاعت و صراحت در بيان آنچه كه در دل داري چيز بسيار كميابي است .

    سیما
    جمعه 30 فروردين 1387 - 13:34
    -3
    موافقم مخالفم
     

    ممنون از مصاحبه خوبی که گذاشتید. به نظر من آقای حاتمی کیا با شخصیت ترین و محترم ترین کارگردان سینمای ما هستند و باید قدر نگاه باز و موشکافانه ایشون رو بدونیم.

    سریال حلقه سبز هم خیلی خیلی ناز بود.

    محتشم
    جمعه 30 فروردين 1387 - 14:0
    -3
    موافقم مخالفم
     

    کاش می شد با اون حاتمی کیا که بازاری نشده بود هم یک مصاحبه می کردین. جناب حاتمی کیا اینقدر تظا هر نکن که همونی تو مدتهاست عوض شدی و ما هم اینو می دونیم.

    گیلدا
    جمعه 30 فروردين 1387 - 14:4
    5
    موافقم مخالفم
     

    خدا کنه دعوت پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما بشه تا ما هم نسبت به سینما امیدوار بشیم.دوستان وقتی قاسم جعفری وتهمینه میلانی ولطیفی فیلمهایشان پرفروش میشود مرگ سینما نزدیک است

    عاطفه
    جمعه 30 فروردين 1387 - 15:2
    -8
    موافقم مخالفم
     

    مرسی, مصاحبه خیلی خوبی بود.

    آقای حاتمی کیا ی عزیز شما شاید جزو معدود هنرمندایی هستید که اگه ساعتها و ساعتها هم حرف بزنید هیچ وقت از شنیدنش خسته نمی شم...همیشه صراحت مخصوص خودتون رو داشتید ,در کنار هوش سرشاری که تو همه ی جوابهاتون موج می زنه.... متاسفم که با فضای فرهنگی حاکم کسانی مثل شما که حرفی برای گفتن دارند احساس خفقان می کنن....این البته خصوصیت همه ی آدمهایی هست دید متفاوت تری دارند واسه تحلیل درد های جامعه و از اون رنج می برند و این نگفتن هم خودش دردی ست مضاعف....با شنیدن حرفتون یاد فروغ افتادم که جایی میگه " تنفس این هوای مانده ملولم می کند..." او و خیلی های دیگه هم چشمشون رو روی واقعیت ها نبستند و مثل شما نمی بندندن.

    برای همین تاثیر گرفتن مدام شما از اجتماعه که تو قلب مردم جا دارین و هیچ فضای فرهنگی از هیچ نوعش نمی تونه خلاف این رو ثابت کنه.

    ممنونم که دنیای زیبای حسن رو با من و خیلی های دیگه قسمت کردین.

    منتظر "دعوت" هستیم, مشتاقانه.

    !!!!!!
    جمعه 30 فروردين 1387 - 16:35
    -6
    موافقم مخالفم
     

    دوست عزیز که اسمت گیلداست چرا به نظرت اون کارگردانا که نام بردی باعث مرگ سینما میشن ؟ مگه روز سوم بد بود؟ قرار نیست که همه مثل هم فیلم بسازن.امیدوارم که همه بیشتر از قبل قدر هنرمندا و آثار بارزشی که خلق میکنن رو بدونن.آقای حاتمی کیا هم واقعا مرد با شخصیت ومحترمیه.من به داشتن همچین هم وطنی افتخار میکنم.

    احمدمناجاتی
    جمعه 30 فروردين 1387 - 18:41
    7
    موافقم مخالفم
     

    خدایا برای ما که سینما رو با حاتمی کیا شناختیم برایمان حفظ کن.امین یا رب ال عالمین

    سیاوش
    جمعه 30 فروردين 1387 - 18:45
    2
    موافقم مخالفم
     

    من از سینمای حاتمی کیا خوشم نمی اید ولی او هنوز هم جایگاه یگانه ای بین تمام کارگردانهای ایران دارد

    شیفته حاتمی کیا
    جمعه 30 فروردين 1387 - 18:48
    8
    موافقم مخالفم
     

    استادعزیز و محبوبم:آقای حاتمی کیا!

    شما تک ستاره قلبم هستید. بزرگ ترین آرزوهایم در زندگی این است که صورت نورانی شما را از نزدیک ببینم، باشماصحبت کنم، و در فیلمی ازشما نقش آفرینی کنم. فیلمهای شما وشخصیتهای آثارتان را می پرستم بزرگمرد سینمای ایران!

    سپهر
    جمعه 30 فروردين 1387 - 20:14
    -4
    موافقم مخالفم
     

    مادر من هيچ يك از كارگردانان بزرگ از جمله مهرجويي بيضايي كيميايي تقوايي و.....نمي شناسن ولي ابرهيم حاتمي كيا رو خوب مي شناسه.كاملا درسته.حاتمي كيا از يه مرزايي عبور كرده طوري كه عموم مردم ما ميشناسنش و اين چيز كمي نيست.حاتمي كياي عزيز دوستت دارم واز خداوند مي خواهم همه مشكلاتت حل شود.از اقاي قادري هم ممنون.بالاخره يه مصاحبه درست و حسابي كرد.

    م
    شنبه 31 فروردين 1387 - 3:51
    -2
    موافقم مخالفم
     

    ازسایت سینمای مابه خاطراین مصاحبه بسیارممنونم.بی نظیربود.

    استادحاتمی کیادرسینمای ایران بی همتاست.من وخانواده ام به شدت به آثار وشخصیت ایشان علاقه مندیم. بایدبگویم که محبوب ترین فیلمهایم،آثارحاتمی کیاهستند: ارتفاع پست و خاک سرخ.همه دیالوگها وسکانسهای این فیلمها را حفظم!! هریک ازمصاحبه های ایشان را بیش از بیست بارخوانده و دیده ام!! واااااااااااااااااااااااای !! استاد درشب شیشه ای فوق العاده بود؛ چقدرمتین،فروتن و بااخلاق.تنها آبروی برنامه بود.

    امیدوارم برای ایشان شرایطی فراهم شودکه بازهم بتوانند فیلم جنگی بسازند و برایمان ازناگفته ها و خاطرات جنگ بگویند.ایشان بهترین کارگردان دنیا درخلق صحنه های حماسی هستند.و باعث لفتخاروسربلندی ایران و ایرانیان.

    مسعود
    شنبه 31 فروردين 1387 - 9:32
    5
    موافقم مخالفم
     

    حاج ابراهیم

    حقیقت اون چیزی نیست که گفته می شود حقیقت سعی می شود که کتمان شود

    همیشه یک نگاه نو یک حرکت و اندیشه نو با هجم بی امان تهمت ها و انتقاد های تند و جبهه گیری همراه بوده

    من به شخصه اعتقاد دارم شما هم رهبر یک اندیشه جدیدید و همیشه در برابر این موضعه گیری ها!!!!

    اما براتون از صمیم قلب آرزوی موفقیت دارم

    کسی که ما نسل سومی ها را با بخش عظیمی از تاریخمون که جنگ بود درست و صادقانه آشنا کرد

    سلحشور
    شنبه 31 فروردين 1387 - 9:46
    -3
    موافقم مخالفم
     

    مربـی ! اصـل ! ... اصل رو بـگو.... حاشیـه نسـاز

    نوذز
    شنبه 31 فروردين 1387 - 9:47
    1
    موافقم مخالفم
     

    داد می زدید... کربلایی هاش بســم الله ! ... به اینام یاد بدید دسته خـالـی جنگیـدن رو ....

    سعید
    شنبه 31 فروردين 1387 - 9:48
    2
    موافقم مخالفم
     

    یعنی دیگه بسیجی نیستـی ؟!

    نوذر
    شنبه 31 فروردين 1387 - 9:49
    8
    موافقم مخالفم
     

    - نیـازی به این تـاج ندارم...

    سعید
    شنبه 31 فروردين 1387 - 9:50
    -5
    موافقم مخالفم
     

    - حداقل به قیمتش می فروختـی....

    پیر مرد
    شنبه 31 فروردين 1387 - 9:51
    1
    موافقم مخالفم
     

    ترسم نرسی به کعبـه .. ای اعرابـی...

    منصور
    شنبه 31 فروردين 1387 - 11:26
    10
    موافقم مخالفم
     

    از وقتي كه باد آومد، و ريش و سبيل آقاي حاتمي كيا رو با خودش برد و

    آستين پيراهنش و زد كنار مثل برادرمون حاج محسن(مخملباف)

    احساسش رو هم با خودش برد...

    حالا ديگه ابي كيا مونده و قلبي خالي از احساس. و اين از آخرين كاراش پيداست...

    حسین
    شنبه 31 فروردين 1387 - 11:28
    4
    موافقم مخالفم
     

    با سلام و احترام به محبوبترین کارگردان سینمای ایران.اقای حاتمی کیا شما جایگاه یگانه ای بین تمام همنسلان و حتی نسل قبل از خود دارید پیشکسوتهای مانند مهر جویی تقوایی کیمیایی الوند هم به جرات نیمی از محبوبیت شما را ندارند فقط نام شما انقدر بزرگ که تمام صندلیهای خالی سینما رو پر میکنه از هوش و استعداد شما بسیار شنیده ام امیدوارم دعوت فرصت خوبی باشه برای افرادی مانند من که خیلی وقته که فیلم خوب ندیدیم و هر بار پشیمان

    افشین
    شنبه 31 فروردين 1387 - 11:29
    -5
    موافقم مخالفم
     

    درود به حاتمی کیا او کیمیایی نسل ماست

    مرضیه.ج
    شنبه 31 فروردين 1387 - 11:48
    -8
    موافقم مخالفم
     

    همیشه حرفهایه حاتمی کیا به دل میشینه چون واقعا صادقانه است....حلقه سبز واقعا همه سکانس هاش پر از حرف نگفته بود .........کاش حاتمی کیایه عزیز میدونست که چه اندازه مردم اونو دوست دارن.....(تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی اب است...........

    saeed
    شنبه 31 فروردين 1387 - 12:40
    -3
    موافقم مخالفم
     

    جناب حاتمی کیا با احترام ،وقتی برای سرمایه فیلمت سراغ برادران سامسونگ بری وبرای بحث ونقد فیلم وسینما سراغ کارچرخان پرونده سازعلیه مخلمباف (آقای قادری ودارودسته اش )دریک توشات دل وقلوه بدی وفیلمای برفوش !!محصول بساز وبندازهایی که اسکناس وگوساله سامری می پرستندوهیچ علقه ای به هیچ کجا ندارند وتلویزیون حجم زیاد برنامه هاش صرف موریانه ای فرهنگی تحت نام فوتبال بشه وجوان ساده دل مارا وسرمایه عظیم مملکت را علاف خودش کنه یا فیلمهای مهوع کره ا ی وهندی...خفه ام کردید .

    نوذر
    شنبه 31 فروردين 1387 - 15:38
    2
    موافقم مخالفم
     

    .. داد میزدید کربلایی هاش بسم الله .. !زیارت قبول! ... به اینام یاد بدین دست خالی جنگیدن رو ...!! حالا دیگه نه شما اونجائین، نه من. هر دومون اینجائیم. چه فرقی کرد؟! ... حالا من ريه ام رو از دست دادم ... تو پاهاتو .. آقا سعید چشماشو ...

    سارا
    شنبه 31 فروردين 1387 - 16:3
    6
    موافقم مخالفم
     

    ممنون از مصاحبه با ایرانیترین با احساس ترین محبوب ترین فیلمساز سینمای ایران

    مهیار
    شنبه 31 فروردين 1387 - 16:11
    9
    موافقم مخالفم
     

    حتی ضعیفترین فیلم حاتمی کیا هم یک سر و گردن از فیلمهای دیگر کارگردانها بالا تر است چون هرچه از دل براید لا جرم بر دل نشیند

    سیمین
    شنبه 31 فروردين 1387 - 17:33
    -3
    موافقم مخالفم
     

    وای خوش به حال حاتمی کیا چقدر طرفدار داره ...هر مصاحبه یا خبری از او عکس العمل مردم و طرفداراش را در پی داره به امید یه شاهکار جدید ازش .من که عاشقانه دوستش دارم

    روزبه
    شنبه 31 فروردين 1387 - 17:36
    -3
    موافقم مخالفم
     

    خدایا این حاتمی کیا رو از سینمای ایران نگیر.این شهر منو هم داره خفه میکنه

    مرضيه
    شنبه 31 فروردين 1387 - 18:30
    -1
    موافقم مخالفم
     

    آقاي حاتمي كياي عزيز و دوست داشتني هميشه شما و كارهاتون رو دوست داشتم واز ديدن اونا لذت بردم حتي بعد از چندين و چند بار ديدن باز هم همون لذت رو مي برم همين چند وقت پيش تو ايام عيد كه آژانس شيشه اي نصفه شب پخش شد بيدار ماندم و براي 15 امين بار ديدم و لذت بردم و گريه كردم و فكر كردم كه حاتمي كيا همون حاتمي كياي آژانسه؟؟؟؟ اميدوارم كه همونطوري باشيد و بمونيد...

    خدایا حاتمی کیا رو براي ما و سینمای ایران حفظ كن و هميشه سلامت بدار... آمين

    حسام
    شنبه 31 فروردين 1387 - 20:25
    0
    موافقم مخالفم
     

    بزر گمرد سینمای ایران تو هیچ وقت تمام نمی شوی دهه ات تازه شروع شده مربی


    شنبه 31 فروردين 1387 - 21:14
    7
    موافقم مخالفم
     

    حاتمی کیای عزیز:

    ترس برادر مرگ است. باج نده! باج نده! باج نده!

    ARASH
    شنبه 31 فروردين 1387 - 21:47
    -6
    موافقم مخالفم
     

    AMIR KHAN HAL DADI ASASI,MAN KE TA YE HAFTE ROO FORMAM

    حسین لامعی
    شنبه 31 فروردين 1387 - 22:7
    0
    موافقم مخالفم
     

    به نام خدا

    حاتمی کیا, محبوبترین کارگردان این سینماست. به قول یکی دوستان فرق ابراهیم حاتمی کیا با دیگر کارگردانان بزرگ مانند کیمیایی و مهرجویی در این است که,

    مادر بزرگ من حاتمی کیا رو میشناسه! ولی مهرجویی و کیارستمی رو نمیشناسه!!!

    تو این جمله خیلی حرفه. حاتمی کیا متعلق به سینما و تلویزیون نیست بلکه متعلق به قبل تک نک مردم ایران است که هنوز هم پاک و معنوی زندگی میکنند

    همه میشناسنش حتی مادر بزرگم که کسی رو نمیشناسه!!!

    راستش رو بخواهین قبلا نوشته ای از شهید آوینی خوندم که به حاتمی کیا گفت: تو و امثال تو روزی به مشکل میخورید چون بی ریا و بی پرده مینویسید و میسازید!

    *روحت شاد آوینی که تازه به حرفت رسیدم*

    در یک جا سوالی امیر قادری از حاتمی کیا رسید که واقعا نمیدونم منظورش چی بود سوالی که واقعا از همه نظر اشتباه محضه و از تفکر غلط امیر قادری نسبت به سینمای حاتمی کیا نشات میگیره

    امیر قادری با این که هوش و درک بالای از سینما داره از حاتمی کیا پرسید:

    شما *بین آسمان و زمین خط پررنگی کشیدید و خودتان، یا حداقل علایق و مقاصدتان را در یک سوی این خط، یعنی آسمان، منحصر و محصور کردید. و حالا که می خواهید به زمین برگردید، با این مشکلات مواجه شده اید!!!!*

    حاتمی کیا هم برا این که بحث رو کش نده گفت آره! و بحث رو الکی تموم کرد.

    آقای امیر قادری محترم منظور از آسمون چیه؟! و منظور از زمین چیه؟! مگه از همین زمین نباید به آسمون رسید؟! همون طور که این دنیا مقدمه اون دنیای موندگاره زمین هم وسیله ای وااسه رسیدن به آسمان. کاش من اونجا بودم و این حرف چیستا یثربی رو که خود استاد حاتمی کیا هم قبلا به خبرنگاران گفته بود رو به امیر قادری عزیز میگفتم که:

    *هرفیلمی با هر موضوع و داستان و فرم و ساختار ، آنگاه که بتواند برمخاطب خویش تاثیری معنوی بگذارد و او را به حقیقتی در عالم رهنمون سازد ، قطعا یک فیلم دینی است*

    آقای امیر قادری قطعا میدونه که با فیلم دعوت با فیلم میم مثل و مادر و .... هم میشه آسمونی ساخت و اتفاقا آسمونی تر از اون فیلمهایی میشه که الان صدا سیمای ما نشون میده که خیلی جاهاش شعاره و تو بستر دراماتکی فیلم نمایش داده نمیشه

    فیلم آسمونی و زمینی و رو محتوای فیلم نشون میده نه بازیگر. حتما آقای قادری فکر میکننن پرستویی آسمونیه و گلزار زمینی؟!!!!!

    یا مولا علی مدد

    رژين
    شنبه 31 فروردين 1387 - 22:47
    -10
    موافقم مخالفم
     

    اي روزبه گفتي.......اين شهر منو هم داره خفه مي كنه

    احسان
    شنبه 31 فروردين 1387 - 23:25
    3
    موافقم مخالفم
     

    حاتمی کیا مرد دوست داشتنی و نازنین و مهربانی است که امثالش در این جامعه واقعا کم شده اند. باید قدر او را بدانیم. امیدوارم باز هم حضور سبز و لطیف او را در تلویزیون تجربه کنیم. حلقه سبز یک شاهکار بود.

    نازنين
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 3:33
    1
    موافقم مخالفم
     

    اين شهر خفه ام ميكنه !!!

    ابراهيم خان دست مريزاد حاجي ما قبولت داريم تا اخر دنيا

    ماني
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 9:56
    -16
    موافقم مخالفم
     

    سعيد نوذر و پيرمرد كه هر سه يكي هستيد و به فاصله يه دقيقه پيام گذاشتيد خودتي داداش......بهتره يه دوش اب سرد بگيري يه كم خنك شي.لازمه برات.

    ترسم نرسي به كعبه..اي اعرابي....

    نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 11:25
    15
    موافقم مخالفم
     

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت «سعدی» منصورجان! اگرواقعابرای تو،تنها ملاک برای قضاوت درباره شخصیت انسانها،ظاهرآنان {صورت و لباس}است، و نه سیرت آنان،بسیاربرایت متاسفم. اگراین طوراست، بدان که «اصغرقاتل » سبیل و ته ریش داشت!!! و برعکس دکترعلی شریعتی که بی تردید بهترین و فرهیخته ترین نویسنده معاصرایران است و کتابهایش سرشار از نور معنویت و معرفت، همیشه بدون ریش و سبیل و با کت و شلوار و کراوات شیک بود. «خداوند زیباست و زیبایی رادوست دارد.» رعایت نظافت و پاکیزگی درچهره و پوشش ،جزء دین ماست. درضمن،مگر تو و کیل وصی حاتمی کیایی که درطرز پوشش او دخالت می کنی؟؟؟؟؟!! واقعا شرم آوراست.ازدست فوضولهاست که آرامش و امنیت ماسلب شده!!! ازنظرتو اشکال دارد مردی لباس آستین کوتاه بپوشد؟؟؟؟؟! خوب فکرکن،اگربه نظرت اشکال و گناه دارد،پس برو جزء گروه «طالبان »شو!!! طالبان هم ریش مردان راسانت می زد!!! ریش آنان نباید از یک مقدارمعین شده کوتاه ترمی بود!! پوشیدن بلوز آستین کوتاه نیز جرم بود!!! اگرهم منظورت بافیلمهای آخراستادحاتمی کیاست،باید یادآوری کنم که او شام آخر،چتری برای دونفر و دخترایرونی نساخته که بخواهیم انقدرنگران باشیم و او را محکوم به تغییرشخصیت کنیم؛ تو حتما «فریادمورچه ها» فیلم پورنوی مخملباف راندیدی که او را با حاتمی کیای مؤمن و متعهد مقایسه می کنی.حداقل عکسهای فجیع این فیلم کثیف را ببین تا بدانی چه مقایسه ابلهانه ای انجام دادی. «به نام پدر»تراژدی تلخ جامعه ماست و اشاره می کند به این که جنگ هنوز سایه خود را از سر ما برنداشته؛هیچ فیلم دیگری دراین سالها به این موضوع مهم اشاره نکرده و این تأسف باراست.امریکا مدام تهدید و تحریم می کند و کارگردانان به جای نگرانی واحساس مسؤولیت،فیلم کمدی و یا مثلث عشقی می سازند. «حلقه سبز»را هم حتی اگردوست نداشته باشیم،نمی توانیم انکارکنیم که سرتاسر بوی عرفان و ایمان می دهد.واقعا معنوی ترین،احساسی ترین و متفاوت ترین سریالیست که تابه حال دیده ایم. درآخرهم می گویم که هرهنرمندی کارنامه اش فراز و نشیب دارد واین کاملا طبیعی است.داستایوسکی_نویسنده معروف روس_شاهکارترین کتابش «جنایت و مکافات »بود، و چون دیگرآثارش مانند قمارباز،برادران کارامازوف و...به زیبایی آن نبودند،نمی توان اورا محکوم کرد.

    نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 11:26
    6
    موافقم مخالفم
     

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت «سعدی»

    منصورجان! اگرواقعابرای تو،تنها ملاک برای قضاوت درباره شخصیت انسانها،ظاهرآنان {صورت و لباس}است، و نه سیرت آنان،بسیاربرایت متاسفم. اگراین طوراست، بدان که «اصغرقاتل » سبیل و ته ریش داشت!!! و برعکس دکترعلی شریعتی که بی تردید بهترین و فرهیخته ترین نویسنده معاصرایران است و کتابهایش سرشار از نور معنویت و معرفت، همیشه بدون ریش و سبیل و با کت و شلوار و کراوات شیک بود. «خداوند زیباست و زیبایی رادوست دارد.» رعایت نظافت و پاکیزگی درچهره و پوشش ،جزء دین ماست. درضمن،مگر تو و کیل وصی حاتمی کیایی که درطرز پوشش او دخالت می کنی؟؟؟؟؟!! واقعا شرم آوراست.ازدست فوضولهاست که آرامش و امنیت ماسلب شده!!! ازنظرتو اشکال دارد مردی لباس آستین کوتاه بپوشد؟؟؟؟؟! خوب فکرکن،اگربه نظرت اشکال و گناه دارد،پس برو جزء گروه «طالبان »شو!!! طالبان هم ریش مردان راسانت می زد!!! ریش آنان نباید از یک مقدارمعین شده کوتاه ترمی بود!! پوشیدن بلوز آستین کوتاه نیز جرم بود!!!

    اگرهم منظورت بافیلمهای آخراستادحاتمی کیاست،باید یادآوری کنم که او شام آخر،چتری برای دونفر و دخترایرونی نساخته که بخواهیم انقدرنگران باشیم و او را محکوم به تغییرشخصیت کنیم؛ تو حتما «فریادمورچه ها» فیلم پورنوی مخملباف راندیدی که او را با حاتمی کیای مؤمن و متعهد مقایسه می کنی.حداقل عکسهای فجیع این فیلم کثیف را ببین تا بدانی چه مقایسه ابلهانه ای انجام دادی.

    «به نام پدر»تراژدی تلخ جامعه ماست و اشاره می کند به این که جنگ هنوز سایه خود را از سر ما برنداشته؛هیچ فیلم دیگری دراین سالها به این موضوع مهم اشاره نکرده و این تأسف باراست.امریکا مدام تهدید و تحریم می کند و کارگردانان به جای نگرانی واحساس مسؤولیت،فیلم کمدی و یا مثلث عشقی می سازند. «حلقه سبز»را هم حتی اگردوست نداشته باشیم،نمی توانیم انکارکنیم که سرتاسر بوی عرفان و ایمان می دهد.واقعا معنوی ترین،احساسی ترین و متفاوت ترین سریالیست که تابه حال دیده ایم.

    درآخرهم می گویم که هرهنرمندی کارنامه اش فراز و نشیب دارد واین کاملا طبیعی است.داستایوسکی_نویسنده معروف روس_شاهکارترین کتابش «جنایت و مکافات »بود، و چون دیگرآثارش مانند قمارباز،برادران کارامازوف و...به زیبایی آن نبودند،نمی توان اورا محکوم کرد.

    شیلا
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 12:22
    -8
    موافقم مخالفم
     

    اقا امیر ممنون خیلی حال کردم سینما یعنی حاتمی کیا باز هم از این کارا بکن

    حمید زضا
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 12:42
    -1
    موافقم مخالفم
     

    حاجی تجاری بسازی یا نسازی جشنواره ای بسازی یا نسازی اصلا فیلم بسازی یا نسازی ما دوست داریم

    سروش
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 17:20
    -6
    موافقم مخالفم
     

    حاجی جان معلوم که خیلی خسته ای ها .ولی تو به ما یاد دادی با امثال عباس مهربانتر باشیم نصبت به نامهربانی روزگار صبور تر باشیم وقتی حقی ضایع میشه اعتراض کنیم. مربی خیلیها دوست دارند زمین خوردنت را ببینند حاجی جان خسته نشو

    شهاب
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 17:25
    11
    موافقم مخالفم
     

    بابا ما که خیلی وقت میدونیم کم اوردی"بر و خدا خدا کن دعوتت به سرنوشت به رنگ ارغوان دچار نشه .ولی خیلی باهات حال میکنم تو حرفهای زیادی برای گفتن داری ولی زمونه سر سازگاری با هاش نداره

    R.P
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 20:38
    -5
    موافقم مخالفم
     

    من به هیچ وجه مقایسه آقای قادری در مورد حاتمی کیا و کیمیایی را قبول ندارم. {البته خیلی ها قبول ندارند}. این را بگویم که از مخالفان کیمیایی نیستم و او را در کنارمهرجویی، تاثیرگذارترین سینماگر درتاریخ سینمای ایران می دانم که با قیصرش بنیانگذارسینمای موج نو شد.{به همراه گاو مهرجویی}. اماحقیقتا تنها شاهکار کارنامه کیمیایی گوزنهاست و پس ازآن با فاصله زیادی خاک قرارمی گیرد و بعد قیصر. بقیه آثاراو چنگی به دل نمی زنند. فیلمهای بعدازانقلاب کیمیایی را که اصلا نمی توان تحمل کرد.[دندان مار و اعتراض قابل قبول ترین هستند.]. درمیان آثارپیش ازانقلاب او، بلوچ و سفرسنگ بسیارضعیف هستند،چه ازنظرفیلمنامه و چه ساختار. غزل فجیعا مبتذل است و اصلابافرهنگ ایرانی ما همخوانی ندارد. کیمیایی در داش اکل هم متاسفانه بسیارداستان صادق هدایت را تحریف کرده و اصلا فیلم تمیزی نساخته؛ مخصوصا صحنه ای که عشق را جسمانی میکند،بسیارتهوع آور میشود. قیصرقهرمان کیمیایی به خاطر تجاوز به خواهرش 3نفر را می کشد،اماخود نیز از سکس بدش نمی آید!!!!! و................................

    حاتمی کیا در فیلمهایش از هویت تا حلقه سبز همواره قداست و ایمان خود راحفظ کرده؛ به رعایت اصول اخلاقی درآثار، زندگی واجتماع پایبند بوده ،و مبلغ پاکی و راستی بوده است. اگرهم کسی فیلمی ازاو رادوست نداشته باشد،به دلیل غیراخلاقی بودن آن نیست،بلکه به دلیل درک و سلیقه های متفاوت مخاطبان است.

    شیفته حاتمی کیا
    يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 21:19
    32
    موافقم مخالفم
     

    آقای حاتمی کیا ایرانی ترین , با احساس ترین و مهربان ترین کارگردان ایرانی هستند. من هیچگاه درسالن سینما به اندازه هنگام تماشای آژانس شیشه ای و ارتفاع پست اشک نریخته ام.هرگز یادم نمی رود که همه صورت و روسری ام ازاشک خیس شده بود. فیلمهای این کارگردان بزرگ همیشه احساسی هستند. درحین دیدن خاک سرخ و حلقه سبز هم همواره بغض گلویم را می فشرد. این نشانه نبوغ یک کارگردان است که بتواند انقدر بیننده راتحت تاثیرقرار دهد.

    مهمتراز همه اینها، به عنوان یک زن ، تصویری که حاتمی کیا از زنان ترسیم می کند، برایم فوق العاده جالب و جذاب است. تصویری که هرگز نه از پخته ترین کارگردانان مرد، و نه ازبهترین کارگردانان زن دیده ام. زن درآثارحاتمی کیا برخلاف اکثرفیلمهای ایرانی ، کلفت مرد، و یا صرفا کالا نیست, بلکه برای نجات همسرش اسلحه برشقیقه خود می گذارد:ارتفاع پست. و پا به پای همسرش برای دفاع از وطن با دشمن متجاوز می جنگد:خاک سرخ. گلبهاردرحلقه سبزهم ازنظرکمالات انسانی یکی ازاستثنایی ترین زنان درتاریخ سینما و تلویزیون ایران است.

    سیامک
    دوشنبه 2 ارديبهشت 1387 - 17:7
    11
    موافقم مخالفم
     

    با نظر دوستان موافقم مقایسه هر کارگردانی با حاتمی کیا اشتباه است بدون شک او صادقترین و بهترین فیلمساز ایران است

    مجید
    دوشنبه 2 ارديبهشت 1387 - 21:33
    -15
    موافقم مخالفم
     

    سپاس اقا ابراهیم

    فرزين
    سه‌شنبه 3 ارديبهشت 1387 - 10:14
    8
    موافقم مخالفم
     

    ما نوكرتيم حاجي

    قاسمی
    سه‌شنبه 3 ارديبهشت 1387 - 18:57
    -1
    موافقم مخالفم
     

    آقای حاتمی کیا فیلم های شما همیشه یک اتفاق خجسته سینمایی برای من و بسیاری از دویستان است حتی اگر دلمان به خاطر تردیدهای از جنس" به نام پدر"تان بگیرد. بر خلاف نظر آقای قوچانی، اول ایدئولوژیک بودن شما و بعد جنس ایدئولوژی شما و صداقت بی نظیرتان است که این همه در چشم ما بزرگتان کرده.

    حلقه سبزتان هم بر خلاف موج نقد های بی سر و ته بسیار جذاب بود. حتی کند بودن و آرام بودنش. قسمت آخرش غصه می خوردم که شنبه بعد دیگر نیست.

    مریم
    سه‌شنبه 3 ارديبهشت 1387 - 19:41
    1
    موافقم مخالفم
     

    با حلقه سبز بهمون ثابت کردی بهترینی استاد..


    چهارشنبه 4 ارديبهشت 1387 - 9:22
    3
    موافقم مخالفم
     

    مسؤولان محترم سایت سینمای ما؛ لطفا این صفحه را برای دانلود بگذارید.

    خانوم
    چهارشنبه 4 ارديبهشت 1387 - 10:13
    7
    موافقم مخالفم
     

    ازخواندن این مصاحبه بسیار لذت بردم.

    کاملا از کامنتها پیداست که ابراهیم حاتمی کیا مردمی ترین و محبوب ترین فیلمساز ایرانیست. چون در بین مردم از محبوبیت ویژه ای برخوردار است. کارگردانان دیگر معمولا آثارشان محبوبیت دارند.و خود از چنین محبوبیتی در نزد مردم برخوردار نیستند.اما حاتمی کیا منهای محبوبیت فیلمهایش که از جاودانه ترین آثارسینمای ایرانند، به دلیل شخصیت متواضع و نازنین و دوست داشتنی، و کلام ساده و صمیمی و تأثیرگذارش دربین مردم محبوبیت خاصی دارد.

    به نظرمن به نام پدر بهترین فیلم 4-5 ساله اخیر سینمای ایران است.چون دلسوزانه به موضوعی پرداخته که بقیه فیلمسازها هرگز توجهی به آن نمی کنند و فقط به دنبال مردهای دو زنه و مثلث های عشقی و یا حداکثر اعتیاد هستند.

    حلقه سبز هم همانطورکه یکی ازدوستان گفته ، تنها مورد غرض ورزی های تنگ نظرانه و کودکانه قرار گرفت. درحالی که از کش دار بودن و غیرقابل تحمل بودن روزگارقریب دفاع می کردند، برسرحلقه سبز می کوبیدند که چرا انقدر کند است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ققنوس وار
    چهارشنبه 4 ارديبهشت 1387 - 19:44
    -11
    موافقم مخالفم
     

    « من هیچ کس دیگر را نمی شناسم که هم چون حاتمی کیا فیلم بسازد. نمی دانم شاید درمیان غربی ها و در وسعت این نود و چند سالی که ازعمرسینما می گذرد فیلم ساز دیگری هم پیدا شود که با همه وجود خود فیلم بسازد. اما در میان ایرانی ها... من کس دیگری را سراغ ندارم. حاتمی کیا همه وجود خود را در فریم ها می دمد و هربار خودرا می سوزاند تا ازشعله آن چراغی برافروزد و هربار ققنوس وار ازهمان آتش، حیات دوباره می گیرد. » شهیدسیدمرتضی آوینی


    يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 3:58
    4
    موافقم مخالفم
     
    مسؤولان محترم سایت سینمای ما ! بسیارممنونم ازسایت خوب شما و زحماتتان. می خواستم بپرسم که چرا این مصاحبه دانلود نمی شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا من نمی توانم یا اصلا نمی شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من دوست دارم این مصاحبه زیبا با کارگردان محبوبم را دانلود کنم. منتظر جوابتان هستم.

    سینمای ما - سلام. احتیاجی به دانلود ندارد. لطفا کلیک کنید، صفحه باز می‌شود. منظورتان چیست؟

    يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 10:45
    5
    موافقم مخالفم
     

    اصلا شنیدن اینکه امیر قادری و ابراهیم حاتمی کیا با هم صحبت کنن خودش کلی خنده داره .. دو تا آدم سطحی که یکیشون مرید مسعود کیمیاییه او یکی هم بهترین فیلمش (آزانس شیشه ای) دزدیه صرف از فیلم بعد از ظهر نحس سیدنی لومت، ... دوتا بی سواد که حوصله آدمو سر می برن... ازتون متنفرم

    ARIA
    يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 20:34
    11
    موافقم مخالفم
     

    درجواب به آدم سطحی و بی سواد و بی نامی که در تاریخ 8 اردیبهشت ساعت 10:45 کامنت داده:

    1_ بی سواد خودتان هستید که درخانواده تان به شما حتی ادب و فرهنگ صحبت کردن را نیاموخته اید که راجع به یک کارگردان بزرگ منش و آزاده که بهترین سالهای عمرش را در جنوب زیر رگبار گلوله های دشمن بوده، و یک منتقد خوب و صاحب نام کشورمان این طور صحبت می کنید. اگر واقعا اعتقاد دارید که آقای قادری عزیز، سطحی و بی سواد است، پس چرا وارد سایتش می شوید؟؟؟؟؟؟! این نشان از دو رویی و دو رنگی شما دارد.

    2_ بی سواد خودتان هستید که حتی در حد دو جمله هم، پیام و مفهوم عمیق فیلم آژانس شیشه ای را درک نکرده اید. تنها شباهت بین این فیلم و فیلم مورد نظرشما ، مسأله گروگان گیری در یک فضای بسته است. مفهوم داستان فیلم بعدازظهرنحس کجا؟ معنا و محتوای آژانس شیشه ای کجا که درباره حقوق پایمال شده بازماندگان و رزمندگان دفاع مقدس، و همچنین التهابات سیاسی_اجتماعی_فرهنگی آن دوره ایران پس ازانتخابات دوم خرداد است. آیا امریکاییها هم، سیدمحمدخاتمی و دفاع مقدس داشته اند؟؟؟؟؟؟؟! شاید به نظرشما آقای باسواد جنگ امریکا با ویتنام دفاع مقدس امریکایی هاست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حاتمی کیا ایرانی ترین فیلمسازاست که هیچگاه برای آن سوی آب ها و جشنواره ها فیلم نساخته و همواره مدنظرش ملت ایران بوده است. آژانس شیشه ای نیز فیلمی کاملا ایرانی است و مقاسیه آن با اثری خارجی کاملا دور ازعقل و ابلهانه است. مثل اینکه بخواهیم آثارحسین علیزاده را که آهنگسازی کاملا ایرانی است، با آثار بتهوون مقایسه کنیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    3_آژانس شیشه ای بهترین فیلم حاتمی کیا نیست. و بهترین آثاراو ازکرخه تا راین، خاکسترسبز، بوی پیراهن یوسف، ارتفاع پست و خاک سرخ هستند.

    4_درضمن؛ لطفا انقدر کینه به اصطلاح شتری {!} نداشته باشید و کینه و تنفر را ازقلبتان دورکنید! چون تنفر قلب انسان را سیاه و بیش ازهرکسی، خود فرد کینه ای و متنفر را عذاب می دهد و زندگی را درنظرش زشت جلوه می دهد!!!!

    نويد
    يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 21:25
    -1
    موافقم مخالفم
     

    يكشنبه 8 ارديبهشت ساعت 10:45.خدا شفات بده.چرا يه روانشناس نمي ري؟؟؟؟؟؟؟


    چهارشنبه 11 ارديبهشت 1387 - 21:27
    0
    موافقم مخالفم
     

    با سلام و احترامات فراوان.

    مسؤولان محترم سایت سینمای ما! چندی پیش راجع به دانلود این صفحه از شما سؤال کرده بودم. پرسیده بودید منظورم چیست. می بخشید، صفحه به راحتی باز می شود و آن را بارها و بارها خوانده ام. اما وقتی می خواهم آن را دانلود و save کنم ، می نویسد : This webpage could not be saved. در بقیه صفحات این جمله نوشته نمی شود و آنها را به راحتی می توان save و ذخیره کرد. من عادت دارم که صفحه های مورد علاقه ام را دانلود می کنم تا آنها را داشته باشم. به هرحال بسیار متشکرم از سایت بسیار خوبتان و مصاحبه با استاد دوست داشتنی ابراهیم حاتمی کیا. اگر ممکن است، لطفا با حمید فرخ نژاد و سیما تیر انداز هم مصاحبه کنید. خیلی ممنونم.


    جمعه 13 ارديبهشت 1387 - 0:45
    -1
    موافقم مخالفم
     

    ارزون میفروشی اقای حاتمی کیا اره داداش زندگی خرج داره لاکردار!

    حسین
    سه‌شنبه 17 ارديبهشت 1387 - 21:50
    6
    موافقم مخالفم
     

    کاش معنای سیاست این بود

    که قفسها را در حبس کنیم

    تانفسها آزاد شود

    کسی از راه قفس نان نخورد وکبوتر نفروشد به کسی

    *جناب حاتمی کیا شما جزئی از خاگرات قشر تحصیل کرده این مملکت هستی همین.

    امير ميانجي
    چهارشنبه 1 خرداد 1387 - 15:0
    0
    موافقم مخالفم
     

    ابراهيم عزيز دستانت راو قلمت را و پاهايت را مي بوسم عزيز دل ياد شعاري افتادم كه در همان زمان جنگ مي گفتيم :بسيجيان (صد البته از نوع واقعي اش ) مظلومان شهر ها ،شهيدان جبهه ها !!!!!!ابراهيم عزيز حميد باكري اين روزها را ديد و ازما دعوت كرد كه همراهش برويم اما ما (خودم را مي گويم جسارت نشود )از رفتن ترسيديم و فكر كرديم اگر بمانيم بدردي خواهيم خود !اما هيهات كه آن پيچيدگيها كه گفتي روزگارمان را تار كرده و اكنون شاهد دفن تاراج و دفن آرمانهايمان هستيم و هيچ كاري هم از ما بر نمي آيد . من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم ميرود . يا من خود به چشم خويشتن ميبينم كه جانم را ميبرند !!!!!!!!!

    ابراهيم جان برايت آرزوي شهادت دارم آرزو ميكنم هر چه سريعتر از اين خفقان به همان عالمي بروي كه يارانت پيش از اين رفته اند .برادر جان شما هم مارادعاكن كه ماندن سخت است خيلي سخت حق گفتي كه خفه مي شويم ( آنهايي كه بر گذشته خود باقي بمانند دق مرگ خواهند شد .)

    افسانه
    پنجشنبه 17 ارديبهشت 1388 - 13:1
    -1
    موافقم مخالفم
     
    گفت و گوی محمد قوچانی و امیر قادری با ابراهیم حاتمی‌کیا

    وقتی صداقت مسئله ساز می شود !

    به بهترین خاطره جایزه اهدا می گردد.معرفی نفرات برتر١١ مرداد ماه ٨ ٨* توجه ، توجه *بررسی وانتخاب توسط هئیت داوران انجام می شود.

    مکان و زمان اختتامیه :

    یکشنبه ١١ مرداد ماه 88 از ساعت 17 الی 19

    نشانی: خیابان سید جمال الدین اسد آبادی ( یوسف آباد ) - خیابان 21 - بوستان شفق - فرهنگسرای دانشجو - سرای کتاب

    روابط عمومی
    پنجشنبه 17 ارديبهشت 1388 - 13:3
    8
    موافقم مخالفم
     
    گفت و گوی محمد قوچانی و امیر قادری با ابراهیم حاتمی‌کیا

    با سلام وعرض احترام خدمت شما دوست عزیز

    درادامه سلسله جلسات نقد وبلاگها، که هرهفته به طور منظم برگزارمی شود.

    در این هفته به بررسی ونقد http://negahe-no.persianblog.ir/هوای شرجی

    لذا بدينوسيله ازجنابعالي جهت شرکت در اين جلسه دعوت بعمل مي آيد.

    پيشاپيش ازحضور گرم و صميمي شما تشكر و قدرداني مي شود.

    عده دیدارما : یکشنبه 20 اردیبهشت ماه 88 از ساعت 17 الی 19

    نشانی: خيابان سيد جمال الدين اسد آبادي ( يوسف آباد ) - خيابان 21 - بوستان شفق - فرهنگسراي دانشجو - سراي کتاب

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       






    خبرهای سینمای ما را در صندوق پستی خود دریافت کنید.
    پست الکترونيکی (Email):

    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید
    بازديد امروز: 93784
    بازديد ديروز: 293908
    متوسط بازديد هفته گذشته: 330482
    بیشترین بازدید در روز ‌یکشنبه 23 بهمن 1390 : 1490465
    مجموع بازديدها: 462140105



    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات