سه‌شنبه 21 ارديبهشت 1389 - 0:50






















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447


                       



مرز واقعیت و دروغ؛
گزارش پشت صحنه فیلم تازه عباس کیارستمی در ایتالیا

سینمای ما - مينا اكبري. لوچيانانو. ايتاليا: در حالي كه ايتاليا در تب برگزاري كنفرانس هشت كشور صنعتي )جي هشت( رو زهاي شلوغ و پر سر و صدايي را تجربه ميكرد، گروه توليد آخرين ساخته عبا س كيارستمي در شهر لوچييانو واقع در ايالت توسكاني در مركز ايتاليا با طمانينه در حال ثبت داستان كم اتفاق آشنايي و رابطه يك مرد نويسنده و زني گالري دار هستند. در اين شهر ساكت خبري از توريستهاي فضول و دانشجويان معترض به سياستهاي كشورهاي توسعه يافته نيست. همه چيز با ريتمي كند پيش ميرود. فيلمبرداري تا دو هفته ديگر ادامه خواهد داشت اما كسي عجله‌اي ندارد. انگار از رم و ديگر شهرهايي ايتاليا كه با سرعت سينماي اسپيلبرگ و لوكاس به پيش مي‌تازد، در لوچييانو به دنيايي با منطق آثار تاركوفسكي و برسون پرتاب شده ايم. در خانه اي كه هم نشانه اي معماري روز در آن هويدا است و هم معماري پرنقش و نگار قرن هجدهمي كشف ميشود، در سايه روشن يك روز تابستاني كيارستمي در حال جدل با ژوليت بينوش و ويليام شيمل است تا آنها را به جنس ديگري از راه رفتن، حرف زدن و زندگي كردن عادت بدهد. يك فيلم عاشقانه بدون بروز عواطف و يك رابطه عميق با استفاده از دم دست‌ترين ابزار. كيارستمي در مفاهيم از سينماي خودش عدول نكرده، حتي در روش‌ها.
براي او ساخت يك پروژه چهار ميليون يورويي با مشاركت مارين كارميتز، شبكه 3 فرانس، كانال پلوس و آنجلو باباگالوي فرقي با توليد يك فيلم براي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با بازيگران غيرحرفه اي ندارد، حتي اگر همه عوامل فني اروپايي باشند و برخي صحنه‌ها را با دو دوربين فيلمبرداري شود و شبها با كمك پسر و تدوينگرش، بهمن كيارستمي همه برداشت‌هاي روزانه تدوين و بازبيني شوند. كيارستمي شفاف نميگويد كه فيلمش درباره چيست. او از قابل پيشبيني بودن گريزان است. به همين دليل تنها درباره يك چيز به من اطمينان ميدهد. فيلم 104 دقيقه است. كار با بازيگران مهمترين كار كيارستمي در صحنه است. كاري كه بهترين توصيف آن كنترل است. باقي عوامل پذيرفته‌اند كه بايد تماشاگر با حوصله اين پشت صحنه شهودي باشند. فيلمنامه‌اي در صحنه هست اما انگار فقط براي ارائه به آدمهاي بيكار نوشته شده، فيلم با منطق صحنه‌ها جلو ميرود و با اعتماد كامل به درك آني از حوادث.
فيلمسازي كيارستمي بيشتر از هر چيزي به نوشتن رمان شباهت دارد. شخصيت نويسنده كه بازيگر انگليسي نقش آن را بازي ميكند، كتابي درباره اشياي اصل و كپي نوشته. هسته معنايي فيلم نيز همين است. تلاش براي توضيح اين معنا كه مرز واقعيت و دروغ چيست؟ عباس كيارستمي در سكوت همان كاري را ميكند كه دانشجويان معترض در مقابل كاخ برگزاري كنفرانس جي هشت انجام ميدهند.
كار هنرمند همين است: تكيه بر فرديت و حركت به عمق وگرنه در اين دنياي بزرگ همه انسانها به دنبال يك چيزند. تفاوت در را ههاست. درباره اين فيلم و چيزهايي كه از پشت صحنه آن ديديم، باز هم خواهيم نوشت.
چاپ شده در روزنامه فرهیختگان
سینمای مستند در ایران آن¬چنان¬که باید قدر ندیده است. سهم اکران عمومی فیلم¬های مستند در تاریخ سینمای ایران تنها یک فیلم بوده است؛ «خانۀ خدا» (1345) که اتفاقاً در هنگام نمایش عمومی¬اش با استقبال گستردۀ مخاطبان ایرانی روبه-رو شد و خیلی از کسانی¬که حتی آن زمان¬ها به دلایل اعتقادی به سینما نمی¬رفتند، حاضر شدند به تماشای آن فیلم بنشینند. در طول این سال¬ها که حتی جشنواره¬ای هم¬چون «سینما حقیقت» با استقبال گستردۀ جوانان و مستندسازان روبه¬رو شده و نهادی همانند مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی قدرت مالی چشمگیری پیدا کرده، باز هم سینمای مستند و تجربی در حاشیه بوده و نتوانسته به جایگاهی شایسته که حق¬اش است، دست پیدا کند.
این روزها مستند «تهران انار ندارد» به روی پرده آمده است و تا این¬جا جوانان و سینمادوستان استقبال خوبی از آن کرده¬اند. کارگردان این مستند، مسعود بخشی، جوانی است که از میان خیل هزاران جوان فیلم¬ساز و سینمادوستی که هر روز به صورت مستقل به کارگردانی روی می¬آورند، موفق شده فیلمی بسازد که در محافل سینمایی سر و صدای زیادی به¬پا کرده است. او مستندی ساخته که همان¬طور که از اسم¬اش بر می¬آید در مورد پایتخت کشورمان است؛ شهری که گرچه همانند دیگر شهرهای اسم و¬ رسم¬دار ایران سابقۀ تاریخی چشمگیری ندارد، اما در بیش از صد سال اخیر فراز و نشیب¬های زیادی را پشت سر گذارنده و اکنون به¬عنوان یکی از بزرگ¬ترین شهرهای جهان برای خود جایگاهی درست و حسابی دست¬و¬پا کرده است. تهران کاراکتر اصلی مستند مسعود بخشی است و او تلاش کرده با زبانی طنزآلود و البته کنایه¬آمیز تاریخچۀ محبوب¬ترین شهر کشورمان را ورق بزند.
مسعود بخشی حتی زمانی که در فیلم¬اش می¬خواهد معضلات و مشکلات ریز و درشت شهر تهران را در برهه¬های زمانی گوناگون بررسی کند، بیشتر از زبان طنز استفاده کرده است. شاید به همین خاطر است که خیلی از مخاطبان اثر با هر سطح سلیقه¬ای از فیلم زده نمی¬شوند؛ بی¬شک این بزرگ¬ترین مزیت مستندِ مسعود بخشی نسبت به هم¬تایان¬اش است که غالباً سر و شکلی جدی و عصا قورت¬داده دارند و با این¬که بین¬شان می¬توان آثار ارزشمندی هم پیدا کرد، اما در نهایت فرصتی برای جذب درصد بیشتری از تماشاگران بالقوه پیدا نمی¬کنند. اگر عنصر «طنز» و دیدگاه تر و تازۀ مسعود بخشی را از «تهران انار ندارد» بیرون بکشیم، می¬توان گفت فیلم چیزی بیشتر از یک سری تصویرهای آرشیوی و یا مستندگونه که به فیلم¬های «سینما- وریته» و آثار معمول مردم¬شناسانه پهلو می¬زنند، نیست. مسعود بخشی خوب حواس-اش بوده که مخاطب¬ امروزی¬اش چه ¬می¬خواهد و با چه زبانی با او صحبت کند که کسل و خسته نشود. با این¬وجود طنازی کارگردان در تمام اثر یک¬دست نیست؛ برخی جاها به دل می¬نشیند و برخی جاها مشخص است گرفتار نگاه معذبی است که نسبت به مقولۀ ممیزی وجود دارد. برای مثال حضور عوامل اندک فیلم در کادر دوربین کارگردان و شوخی با آن¬ها- زمانی¬که بخشی می¬خواهد مشاغل گوناگون رایج در شهر تهران را نام ببرد و از شغل آن¬ها یاد می¬کند، یکی از قشنگ-ترین طنزهای این مستند است. یا هنگامی¬که به معضل برج¬سازی در تهران اشاره می¬شود و کارگردان و نصرت کریمی- هنرمند و فیلم¬ساز قدیمی کشورمان که صدا و لحن جالب¬اش به خوب از آب درآمدن نریشن¬¬های فیلم¬ کمک بسیاری کرده- با لحنی کنایه¬آمیز به پایان مشکلات مسکن¬سازی در تهران (چیزی که شاید همیشه در حد آرزو باقی بماند) اشاره می-کنند، موضوع از حد یادداشت¬ها و مقاله¬های ژورنالیستی بالاتر می¬رود؛ چون کارگردان هم¬زمان کاراکترهایی همانند آقا بابک¬ (آن جوان برج¬ساز) و مهندس محبی (آن مهندس جوان که بر کار نظارت ساخت برج¬ها در تهران مشغول است و خودش هم دستی در خانه¬سازی دارد) را به¬عنوان مصداق¬هایی جالب برای نیش¬وکنایه¬هایش معرفی می¬کند و با تأکید گاه-و¬بی¬گاه بر آن¬ها مایۀ انبساط خاطر مخاطب می¬شود و البته حرفش به دل هم می¬نشیند¬. اما در مقابل زمانی که از صنعت خودروسازی در تهران حرف به میان می¬آورد و البته کارگردان آن را با ایدۀ بامزۀ آهنگ قدیمی و عامه¬پسند «مشدی ممدلی» در هم می¬آمیزد، چون دلیلی برای ادعایش نمی¬آورد؛ با این¬که ما نیز همانند مسعود بخشی خوب می¬دانیم نباید گول آن روبات¬های مونتاژکنندۀ خودرو را بخوریم و خودروهای ملی¬مان بسیار بسیار از استانداردهای جهانی پایین¬تر هستند، انتظار داریم که بخشی به¬عنوان یک کارگردان چیزی بیشتر از آن¬که می¬دانیم و شایعه¬هایی که هر روز می¬شنویم، به ما ارائه کند. یا این رویکرد ژورنالیستی به برخی دیگر از مشکلات هم¬چون به هم¬ریختگی¬ها و بی¬نظمی¬های موجود در جامعه با به¬کار¬ بردن واژه¬های دست¬مالی¬شده و بارها استفاده¬شده¬ای همانند «جامعۀ مدنی» و «اصلاح¬طلبی» و ... بیشتر همان مقاله¬های تاریخ¬مصرف¬دار بخش سیاسی روزنامه¬ها را به یاد می¬آورد تا این¬که بیان¬گر نگاه عمیق کارگردان به مشکلات ریز و درشت شهرنشینی باشد. با این¬وجود در تمام این موضوع¬ها کارگردان تلاش کرده که نگاه طنزآلودش کم-تر به سطح بیاید و در جای¬جای اثر جاری باشد که البته همان¬طور که اشاره شد این دیدگاه فاقد آن انسجام و یک¬دستی لازم است؛ ولی باید گفت در بخش¬هایی که کمی گل¬دشت هم شده، کم¬تر آزاردهنده است.
مونتاژ تصویرهای آرشیوی در تمام اثر در خدمت نگاه کارگردان در لحظه است و البته هم¬گام با تک¬موضوع¬هایی است که در فیلم مطرح می¬شود. همین سبب می¬شود که تصویرهای آرشیوی که بارها و بارها بسیاری از آن¬ها را بر صفحۀ تلویزیون و یا در فیلم¬ها دیده¬ایم، در این مستند جایگاهی کم¬وبیش دراماتیک برای خود پیدا کنند و البته نباید از نریشن¬های طنزآلود فیلم هم گذشت که به¬ویژه در جایی که با مشاغل و آدم¬های زمان قاجاریه شوخی می¬کنند، کمک بسیاری به جا افتادن این عکس¬ها و فیلم¬های آرشیوی ¬در بدنۀ فیلم کرده¬اند. با این¬وجود به نظر می¬رسد که فیلم جانب انصاف را در نشان¬دادن تصویر تهران در برهه¬های زمانی رعایت نکرده (که شاید بخشی از آن به مقولۀ ممیزی بازمی-گردد) و نیز شوخی¬هایی با چهره¬های سیاسی یک¬صد سال اخیر کرده که با هدف فیلم هم¬خوانی ندارد و بیشتر مناسب برنامه¬های طنز تاریخی تلویزیون¬مان است. برای مثال پیشرفت¬ها و اتفاق¬های عمرانی و فرهنگی بسیاری که در زمان پهلوی¬ها در تهران رخ داده و کسی هم نمی¬تواند منکر آن¬ها شود و البته خیلی از این اتفاق¬های خوشایند محصول نگاه عوام¬فریبانۀ آن حکومت¬ها بود، می¬توانست جایی در فیلم داشته باشند و البته کارگردان به ریشه¬یابی¬های سیاسی آن با همان نگاه طنزآلود بپردازد. یا باید به شوخی نه¬چندان دل¬چسب کارگردان با محمدرضا پهلوی (هم¬زمانی تصویر آخرین شاه ایران با واژۀ «باباکرم» در تصنیفی عامه¬پسند به همین نام و تکرار چندبارۀ آن) به هیچ¬وجه مناسب مستندی نیست که در مورد تهران ساخته شده است. خوب می¬دانیم محمدرضا پهلوی چهرۀ محبوبی در میان عامۀ مردم نبوده و نیست؛ اما این دلیلی نمی¬شود که بدون داشتن هدفی مشخص و بی¬آن¬که این¬گونه شوخی¬ها با موضوع¬های بیان¬شده در فیلم هم-خوانی داشته باشند، چهرۀ او را تا حد یک آدم خنده¬دار و احمق پایین بیاوریم. اشاره به زلزلۀ قریب¬الوقوع تهران که مدتی است زیاد در موردش شنیده¬ایم و آمارهای جالب و البته تکان¬دهندۀ کارگردان در این زمینه که با تصویرهایی از زلزلۀ فاجعه¬بار پیشین در گوشه¬وکنار ایران همراه است، رأی¬گیری بامزۀ کارگردان دربارۀ موضوع¬های مطرح¬شده در فیلم¬اش و البته تأکید ظریف بر جعفرآقا (آن مهاجر آذری¬زبان با اظهارنظرهای جالب¬اش) و نیز پایان ویژۀ فیلم دربارۀ باغ انارهای تهران قدیم و البته پلان¬های پایانی اثر (با استفادۀ به¬جا از ترانۀ خوب محسن نامجو بر تیتراژ پایانی) از دیگر بخش¬هایی هستند که مستند «تهران انار ندارد» را به یک مستند جالب و جذاب برای عامۀ مخاطبان¬اش تبدیل کرده¬اند.
«تهران انار ندارد» این قابلیت را داشت که با تقسیم یکسان زمان میان موضوع¬هایش و نیز بهره¬مندی از نگاهی منصفانه¬تر میان برهه¬های تاریخی شهر تهران به فیلمی نود دقیقه¬ای تبدیل شود که باز هم خسته¬کننده نباشد. دلیل این ادعا نیز توانایی بخشی در رویارویی با مسأله¬هایی است که در فیلم¬اش از آن¬ها یاد کرده است. با این وجود با همین سر و شکل کنونی¬اش هم «تهران انار ندارد» ارزش دیدن دارد و البته بیشتر از تماشای این مستند¬ قابل قبول باید از برنامه-ریزی برای اکران این اثر خشنود باشیم که شاید در آینده¬ای نزدیک راه را برای عرضۀ بهتر و بیشتر آثار مستند و تجربی به گروه بیشتری از مخاطبان سینمارو باز کند.




منبع : فرهیختگان

به روز شده در : سه‌شنبه 30 تير 1388 - 2:28

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |


Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

كورش
سه‌شنبه 30 تير 1388 - 15:2
-2
موافقم مخالفم
 
یک گزارش درباره همه اتفاق‌هایی که باعث شد سر اپرای لندن بی‌کارگردان بماند + گفتگویی با کیارستمی در همین باره

سال 1968 كارگرداناني چون ‍"ژان لوك گدار " و "فرانسوا تروفو" و ديگران جشنواره فيلم "كن" را تحريم و تعطيل كردند تا به صف اعتراض كنندگان پاريس بپيوندند !!

Aynaz
پنجشنبه 1 مرداد 1388 - 8:53
2
موافقم مخالفم
 
یک گزارش درباره همه اتفاق‌هایی که باعث شد سر اپرای لندن بی‌کارگردان بماند + گفتگویی با کیارستمی در همین باره

چه فایده ما که در نهایت بازهم مثل همیشه این اثر استاد رو نمی بینیم !

حالا شما هی داغ دل مارو تازه کنید!!

پژمان
دوشنبه 5 مرداد 1388 - 13:48
7
موافقم مخالفم
 
یک گزارش درباره همه اتفاق‌هایی که باعث شد سر اپرای لندن بی‌کارگردان بماند + گفتگویی با کیارستمی در همین باره

گزارش فوق العاده خواندني اي بود. اما اي كاش چند تا عكس و گفتگو هم داشت. به هر حال ادم اين همه راه بكوبد برود ايتاليا بعد فقط همين يك گزارش كوتاه را بياورد. از مينااكبري بعيد است. شايد هم گذاشته جاي ديگر كار كند. به هر حال اگر چيزي بو د ما را هم خبر كنيد

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       
















  سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
Page created in 1.48801612854 seconds.