سید آریا قریشی
چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 3:44
3 |
|
|
|
مشاهدات و مکاشفات یکی از نویسندگان و کاربران سایت از جلسه نقد و نمایش امشب «درباره الی...»:
واقعاً یک اتفاق به یاد موندنی بود که امیدوارم ادامه داشته باشد. مرسی خانم نصراللهی از نوشتتون. توضیح دقیق و کاملی بود.
|
کیانا
چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 12:10
2 |
|
|
|
مشاهدات و مکاشفات یکی از نویسندگان و کاربران سایت از جلسه نقد و نمایش امشب «درباره الی...»:
نوشته خیلی عالی بود ممنون
|
چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 13:7
0 |
|
|
|
مشاهدات و مکاشفات یکی از نویسندگان و کاربران سایت از جلسه نقد و نمایش امشب «درباره الی...»:
ممنون گزارش عالی بود اگه میشه پشت صحنه رو برای دانلود بزارید
|
افشین
چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 13:47
1 |
|
|
|
مشاهدات و مکاشفات یکی از نویسندگان و کاربران سایت از جلسه نقد و نمایش امشب «درباره الی...»:
من در دفعه های قبل که این فیلم را دیده بودم سکانس پول انداختن تو صندوق صدقات جزو فیلم نبود یعنی حذف شده بود برای همین نمی فهمیدم قضیه ی حلقه و صندوق صدقات چیه ولی این دفعه در این اکران خصوصی دیدم و میدونم که این نسخه ی کامل فیلم بودو وقتی حلقه افتاد تو صندوق همه دست زدند و به قول صابر ابر چقدر کیف کردیم از دیدن این فیلم
|
سهیل
چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 18:37
1 |
|
|
|
مشاهدات و مکاشفات یکی از نویسندگان و کاربران سایت از جلسه نقد و نمایش امشب «درباره الی...»:
توضیحات واقعا جامع و کامل بود حتی برای من که در سالن حضور داشتم. باید گله کرد... باید از مسئولان فرهنگستان زبان فارسی گله کرد که چرا واژه ای بهتر و بالاتر از (محشر)( فوق العاده)...وجود ندارد که ما مواقعی این چنینی شرمنده ی طرف مقابل نشویم... آقای قادری شرمنده... محشر بود.
|
مهسا
پنجشنبه 15 مرداد 1388 - 9:48
2 |
|
|
|
مشاهدات و مکاشفات یکی از نویسندگان و کاربران سایت از جلسه نقد و نمایش امشب «درباره الی...»:
سلام من می خواهم پیش بینی خودم رو از شخصیتهای در باره الی بگم تا بقیه هم این کار رو بکنن و آقای فرهادی هم نظرش رو بده:احمد دیگه ازدواج نمیکنه تو ایران میمونه سعی میکنه با علیرضا تماس بگیره و با اون همدردی کنه ولی علیرضا به تماسهاش جواب نمیده و تنها کسیه که ارتباتش رو با بقیه اعضای گروه حفظ میکنه.علیرضا مدتی ساک الی رو پیش خودش نگه میداره به خانواده اش هم درباره الی چیزی نمیگه بعد از مدتی خودش رو تو دریا میندازه و خودکشی میکنه.سپیده و شوهرش هم با هم به زندگیشون ادامه میدن ولی بدون عشق سپیده دچار ناراحتی روحی میشه با مادر الی رفت و آمد میکنه به زنی مطیع و فرمانبردار تبدیل میشه .شهره و پیمان هم هر از گاهی تو جروبحث هاشون ماجرای الی رو پیش میکشن و چند روز با هم قهر میکنن و دوباره آشتی میشن .(آزادی ور و مهرانفر) هم هر وقت به شمال میرن به همون محل میرن و آزادی ور چند ساعت برای الی گریه میکنه و بعد با هم دیگه برمیگردن تهران.بچه ها هم دیگه هیچوقت به مهدکودک نمیرن
|
يکشنبه 1 شهريور 1388 - 1:30
-3 |
|
|
|
بخش تازه گزارشهای شما: «دم... همه... کاربرای... سینمای ما... گرم»
خيلي نا مرديه كه همه ي امكانات دسته شما تهرانياست واقعا داره به ما كم لطفي مي شه چه عيبي داشت اگر مسولين سينماي كشور يكم به خودشان زحمت مي دادن و مراسم اين چنيني را در شهرستان ها برگزار مي كردد هر چند اين توقع بي جايست چرا كه اين برنامه هم ،برنامه اي خصوصي بوده و توسط سايت سينماي ما انجام شده به اميد روزي كه سايت سينما بتواند اين لطف را در حق ما انجام دهد
|