یادداشت خسرو نقيبي (نويسندة فيلم‌نامة «تهران: سيم آخر») درباره واکنش ها به تهران: سیم آخر؛
چرا «تهران: سيم آخر» مستقيم و صريح حرف مي‌زند؟ / زنده‌باد «سينما»

سینمای ما - خسرو نقيبي (نويسندة فيلم‌نامة «تهران: سيم آخر»): حُسن بزرگ کارکردن موازي‌ام در سينما و رسانه‌هاي مکتوب و رفت‌وآمد مداوم‌ام ميان‌شان، يکي اين است که آدم‌ها و مناسبات جاري در هر دو عرصه را خوب مي‌شناسم و براي همين، برخي واکنش‌ها و اتفاق‌ها، نه برآشفته‌ام مي‌کند و نه مثلا خشمگين‌ام. با اين‌حال حسي که از پس نخستين نمايش «تهران: سيم آخر» تاکنون دارم، بيشتر نوعي حيراني‌ست. در تمام اين سال‌هاي رفاقت با مهدي کرم‌پور که چندسال متاخرش همکاري‌هايي را هم در پي داشته، نوعي واکنش و بازخورد از محيط اطراف گرفته‌ام که هميشه سعي کرده‌ام چندان به آن توجهي نکنم، اما آن‌چه از سوي چندنفري بر «سيم آخر» رفت به‌نظرم شايستة سکوت نيست. حيران‌ام از اين حجم حسادت و تنگ‌نظري بر يک کار گروهي و يک رابطه‌ي به درازاکشيده که پشت‌اش نه کار، که رفاقت است و اين براي گروهي، انگار اصلا قابل هضم نيست. وقتي البته در اين شهر مردماني پيدا مي‌شوند که تله‌فيلمي مي‌سازند و نام ما را روي بدمن‌هاشان مي‌گذارند، ديگر فحاشي مطبوعاتي که اول قصه است. استادي دارم که مي‌گويد باز بايد خدا را شاکر بود که اين مردمان خشم‌شان را اين‌چنين و روي صفحة کاغذ خالي مي‌کنند؛ و همين‌که در خيابان روي صورت‌ات اسيد نمي‌پاشند جاي شکر دارد. اين حکايت امروز ماست.
در روزهاي اخير دربارة «سيم آخر» و بيشتر دربارة فيلم‌نامه‌اش که سومين همکاري مشترک فيلم‌نامه‌نويسي من و مهدي و ششمين همکاري منِ فيلم‌نامه‌نويس با کرم‌پورِ کارگردان است چيزهايي به نام نقد از سوي دو سه نفر با سن و سالي پايين‌تر از من و مهدي در تک‌رسانه‌شان نوشته شد که عمدة نقادي‌شان، شعاري‌بودن اپيزود ما در مجموعة «طهران تهران» بود و باقي‌مانده‌اش، فحاشي. بگذريم که يکي‌شان حوصله هم به‌ خرج داده و روي اپيزودي چهل‌دقيقه‌اي که يک بار در جشنواره به تماشاي آن نشسته بود، تحليل شخصيت نوشته بود تا حجم فحاشي‌اش و لابد حق‌التحريرش در حد ده‌هزارتومان بيشتر شود. زياد توضيح نمي‌دهم و بيشتر سوال طرح مي‌کنم تا زودتر به اصل مطلب برسيم. دوستان عزيز، چه‌طور فيلمي که ايده‌ و اجرايش از آن دو ژورناليست است و تدوين‌اش را يک ژورناليست قديمي‌تر انجام داده، مي‌تواند فيلمي شعاري باشد بي‌آن‌که آنها خود به اين مساله واقف باشند؟ يعني دوست دارم بدانم چه‌طور عقل‌هايتان و دانش‌تان از سينما را روي هم گذاشته‌ايد و به اين فکر نکرده‌ايد که اين ديالوگ‌هاي دقيقا شعاري، اصلا به‌چه دليل چنين بي‌پروا در دهان بازيگران جا گرفته‌اند؟ يا فکر کرده‌ايد فقط خودتان مي‌دانيد شعار چيست و ديالوگ مستقيم را خودتان براي اولين بار کشف کرده‌ايد و حالا مي‌توانيد راحت‌تر از بار قبل ـ که مطمئن‌ام حتا واژگان ده درصد از ديالوگ‌هاي «چه کسي امير را کشت؟» را هم در آن نخستين سال‌هاي کار حرفه‌اي‌تان به گوش نشنيده بوديد ـ پنبه‌زني کنيد و «سيم آخر» را به مسلخ ببريد؟ يا چرا فکر مي‌کنيد آدم‌هايي که کار خودشان نقد است و بازي ژورناليستي، چنين راحت دم به تله مي‌دهند؟
«سيم آخر» زمان يک فيلم نود دقيقه‌اي را ندارد و داستان‌اش آشکارا داستان يک فيلم بلند است. در زمانة کم‌فروشي، ما قصة يک فيلم بلند را فشرده کرديم تا تماشاگر درون فيلمي که مي‌بايست شکل سفارشي به خود مي‌گرفت، «سينما» ببيند و لذت فيلم‌ديدن را با ما سهيم شود. وقتي زمان کوتاه مي‌شود، ايجاز بايد بيشتر شود و آدم‌ها، از «اصل مطلب» حرف بزنند. وقتي تو در قامت يک معترض قرار مي‌گيري و فيلم‌ات قرار است زبان نسل‌اش باشد، اثر همانند آنها هم حرف مي‌زند. اين دوره و زمانه‌اي نيست که آدم‌ها براي چهارکلمه حرف‌حساب‌زدن با هم، آن هم پس از يک شوک بزرگ، يک دور آسمان و ريسمان را به هم ببافند تا ميانه‌اش، جايي که زمان مناسب برسد دو جمله منظورشان را هم بيان کنند. آدم‌ها صريح‌اند. سر هم داد مي‌زنند. خشمگين‌اند و هرکدام چيزي را که قبول دارند از هم طلب مي‌کنند. در داستاني با هشت کاراکتر محوري و در شرايطي که تو به‌طور ميانگين براي رسيدن به هرکدام‌شان پنج دقيقه بيشتر زمان نداري و تازه، قصه‌ات را هم خطي روايت نمي‌کني، اين دقيقا شکل درست روايت و حرف‌زدن است. متاسفانه «منتقدِ زيرنويس‌فارسي» که لحن نمي‌فهمد و ديالوگ را صرفا مي‌خواند و نمي‌شنود، در نمونة غربي هر ديالوگ ثقيلي را که مفهوم مستقيم منتقل مي‌کند ـ يا به اصطلاح شعار مي‌دهد ـ ستايش مي‌کند چون فکر مي‌کند چه‌قدر پشت‌اش معناست و اين‌جا چون زبان مادري در کار است، احساس مي‌کند اين آدم‌ها به شيوة آدم‌هاي دورواطراف‌اش در کوچه و خيابان حرف نمي‌زنند و نتيجه اين‌که «وا اسفا... چه شعارها که بر زبان اين کاراکترها جاري‌ست...». نداشتن درک از سينماي ژورناليستي، همان عارضه‌اي‌ست که حدود ده سال قبل سينماي نوپاي سياسي ايران را زمين زد و تندترين نقدها بر آن نوشته شد؛ حال آن‌که امروز و در گذر زمان مي‌توان به‌وضوح ديد که فيلم‌هاي درست آن جريان هنوز سرپا ايستاده‌اند و هم‌زمان، هم سند تاريخي دوران خودند و هم پيش‌گويي‌هاشان به ثمر نشسته است.
خوشبختانه، «طهران تهران» به‌طور کلي و «تهران: سيم آخر» در شکل مجزا، از سوي منتقدهاي جريان اصلي سينماي ايران فهميده شده است. آنهايي که از اين طيف، فيلم را دوست نداشته‌اند دلايلي آورده‌اند که سليقه‌شان است و مشخصا مي‌توان اين سليقه را در ديگر نوشته‌هاشان هم تشخيص داد و بالطبع به اين سليقه‌ها که مخاطب خود را هم دارند احترام مي‌گذارم و آنهايي که دوست داشته‌اند باز دلايلي دارند که برخي از آنها اصلا انديشة مهدي کرم‌پور و من بوده و برخي برداشت منتقد از جهان اثر. روي سخن اين نوشته با جريان کوچک و حقيري‌ست که حسادت پيشه کرده و حالا براي چندمين سال متوالي از همان هنگام که قلم به دست گرفته، سعي مي‌کند خصومت‌هاي شخصي را جايگزين نقد کند. حيران‌ام از دنياي کوچک اين فرمانروايان امپراتوري‌هاي حقير که اگر تريبون فعلي و گروه همراه‌شان را در کنار نداشته باشند، از اساس منتقدبودن‌شان محلي از اعراب ندارد و کسي به رسميت‌شان نمي‌شناسد و دعا مي‌کنم روزي نرسد که قلم‌ام به دادن پاسخي ولو کوتاه به اين حسادت‌ها بچرخد؛ که آن زمان ناچار خواهم گفت چه‌طور يک کارآموز سادة روزنامه‌نگاري که به هيجان نوشتن يک گزارش پشت‌صحنه حاضر بود مسافتي هزارکيلومتري را با اتوبوس طي کند، چه‌طور و در چه پروسه‌اي، دوسه‌ساله به قامت يک کارشناس سينما ـ با گسترة ديدي از جان فورد کبير تا سينماي روز آمريکاي لاتين ـ درمي‌آيد يا ديگري در کوچ‌هاي دسته‌جمعي گروه‌اش چه‌گونه و با چه دانشي سينمايي‌نويس آن جمع مي‌شود و در تعطيلي‌هاي موقت تريبون گروه، جايي جز نشريات «سبک زندگي» براي نوشتن يک گزارش ساده در حوزه‌اي بي‌ربط ندارد.
خداوند همة ما را از کينه و حسادت دور بدارد. آمين.


به روز شده در : پنجشنبه 6 اسفند 1388 - 7:7

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

اقلیما
پنجشنبه 6 اسفند 1388 - 19:55
13
موافقم مخالفم
 

من خودم به شدت اپیزود دوم رو دوست داشتم..

اگه اپیزود اول تهران رو از بالا نشون میداد

اپیزود کرم پور داخل تهران رو نشون داد و حال و روز جونهای هم نسل ما

اقلیما(استاد سینما ابراهیم حاتمی کیا)
پنجشنبه 6 اسفند 1388 - 19:57
-3
موافقم مخالفم
 

پرونده کامل به رنگ ارغوان در وبلاگ استاد سینما ابراهیم حاتمی کیا...

شامل نقد ...یادداشت و همین طور مصاحبه.....

www.eghlimaaaaaaa.blogfa.com

سعید حسینی
جمعه 7 اسفند 1388 - 3:43
-2
موافقم مخالفم
 

خدا شفایت بدهد


جمعه 7 اسفند 1388 - 8:54
1
موافقم مخالفم
 

حالا نمیشه شما بری همون نقد های خودتو ادامه بدی و دست از سر فیلمنامه نویسی برداری استاد ؟

مهرداد
جمعه 7 اسفند 1388 - 15:55
3
موافقم مخالفم
 

اولا کاش آقای نقیبی صبر می کردند تا کمی از عصبانیتشون کم شه و بعد یاداشتشون رو می نوشتن

دوما من یکی از طرفداران پروپا قرص "چه کسی امیر را کشت"هستم واز دیالوگ های زیباش مخصوصا آونهایی که در این فیلم توسط مرحوم خسرو شکیبایی ادا شده واقعا لذت بردم و بار ها این فیلم رو به خاطر دیالوگ هاش دیدم ولی آیا برای مخاطب عام -مثل من-که از ادبیات ژورنالیستی و وقت کم شما و ... خبر نداره و به این امید آمده تا فیلمی درباره تهران و مردمش ببینه این دیالوگ های گل درشت مثل:"من دیگه واقعا دارم اینجا خفه میشم" یا دیالوگ های به مفهوم کامل کلمه شعاری جوزانی و یزدانی در زور خونه و یا تفاوت های اغراق شده آزادی ور با خانواده اش که انگار تا به حال با آنها زندگی نکرده باور پذیر از آب در اومده؟ من به شخصه - با توجه به اینکه من هم جوون هستم و مطمئنا اعتراضاتی هم دارم - با اعتراض جوونای این فیلم همراه نشدم

سومامن نمیدونم که چرا از اول روی یک فیلم بلند فکر شده که مجبور به کوتاه کردن اون بشید- با اینکه اپیزود مهرجویی رو خیلی دوست دارم ولی ایراد طولانی بودن رو به این اپیزود هم وارد می بینم که البته فکر می کنم بیشتر از اینکه به فیلم ساز مربوط باشه به برنامه ریز این فیلم مربوط میشه -نمونه های زیادی از فیلم های اینطوری وجود داره که با چند فیلم کوتاه و واقعا زیبا نظر همه رو جلب کردن مثل "پاریس دوستت دارم" و یا حتی "فرش ایرانی"

چهارم من به عنوان یک مخاطب ایرادی که از این فیلم می گیرم یکی بازیهای افتضاح بازیگراشه و دیگری حجم زیاد اعتراضات که به قول شما باعث شده به خاطر زمان رو به دیالوگ های شعاری بیارین

پنجم ببخشین که طولانی شدD:

حسود کینه ای
جمعه 7 اسفند 1388 - 20:12
9
موافقم مخالفم
 

کدوم فیلمنامه نویسی تا حالا درباره فیلمنامه اش توضیح داده که این نابغه نوظهور داره این کار رو میکنه؟

خ. گرشا
جمعه 7 اسفند 1388 - 20:21
0
موافقم مخالفم
 

یعنی جدا شما با اون بر و روی شهلا نیازی هم به اسیدپاشی داری؟!!

علی
شنبه 8 اسفند 1388 - 11:2
-9
موافقم مخالفم
 

سلام لطفا به مصاحبه با چند تا عکس جدید از خانم اوتادی بگذارید

مرسی

شهاب
يکشنبه 9 اسفند 1388 - 8:23
0
موافقم مخالفم
 
سیم اخر

تابلو بود نظرش علی بحرینی بوده منم موافقم این اقای بحرینی معلوم نیست ورزشی نویس یا شاعر یا منتقد موسیقی یا سینما


يکشنبه 9 اسفند 1388 - 20:34
0
موافقم مخالفم
 

چی بابا صریح حرف میزنه؟ یه چیزیه تو مایه فیلمای قبادی عقده ای! البته فیلم بسیار عالیه به خاطر اپیزود مهرجویی اما یه اپیزود خسته کنندس این اپیزود با این که اواسط خوبی داره

saeed
دوشنبه 10 اسفند 1388 - 8:57
-3
موافقم مخالفم
 

GREAT

ملیکا
دوشنبه 10 اسفند 1388 - 13:14
-2
موافقم مخالفم
 

آقای نقیبی حالا من کاری به آقای کرمپور ندارم اما معلوم است که شما با انتخاب هیچ به عنوان بدترین فیلم جشنواره دانش سینماییتان در چه حد است و به طبع با این دانش حداقلی متوجه شعاری شدن دیالوگهای فیلم هم نشده اید.

مهدی شمس
سه‌شنبه 11 اسفند 1388 - 10:45
3
موافقم مخالفم
 

1.من یکبار نظری را در همین جا فرستاد م اما انگار مطلبم در گزینش شما قبول نشد . دوست عزیز ، آقای نقیبی . آنچه که شما در این یادداشت خشم آلود آورده اید بیشتر به دفاع بد می ماند و توجیه شلختگی اثر تا نوعی توضیح برای درک بهتر فیلم ( که اساسا این هم بکلی مردود است ). من همینجا بگویم که نه از سینما نان میخورم نه وابستگی به چیزی یا کسی دارم و نه به بهانه ناراحت شدن ستاره ها نظرم را نمیگویم که شما به صراحت در نظر خواهی همشهری جوان در مورد بدترینهای جشنواره همین را توجیه ندادن نظر در خصوص بدترین بازیگران جشنواره نموده اید که مبادا مجله "رویش "کم رنگتر به دست مخاطبان برسد. متاسفانه انگ خورم خیلی باب طبع نیست رفیق . 2. واقعا اینکه 8 شخصیت را در یک فیلم 40 دقیقه ای جا دادن و گفتن اینکه که کم فروشی نکرده ایم توجیهی برای روابط آشفته و فاقد عمق جاری در فیلم است؟ اینکه به سیاق فیلمفارسی های همیشه لعن ونفرین شده توسط خود شما منتقدان عزیز، مراسم فخیمه چشم چرانی های بالای 40 -50 سال در روی پله ها و زمانیکه عروس خانم آینده که از نقطه نظر طراحی لباس و گریم انگ این فضاست برگزار میگردد و آن دیالوگهای آنچنانی چه ربطی به فضای فیلم دارد ؟ استاد تا بن دندان سنتی ست و آنوقت دخترش را میخواهد بفرستد فرنگ !!! جل الخالق . شخصیت دیگر که بی اعتنا به ترافیک عصر تهران با دوستانش از پارک وی شروع به کورس میکنند و جلوی پردیس ملت نفله میشود با بازی شاهکارش و میزانسنهای فوق حرفه ای کجا میتواند همدلی تماشاگر را برانگیزاند تا مثلا شعارهای رو و سطحی آنها بواسطه درک تماشاگر از انگیزه ها و دلابل اکت شخصیتها دلیلی باشد برای همدلی احتمالی . مامور دولتی فیلم با آن نوع میمیک چهره و بازی وحشتناکش که در ادای جمله ها سطحی ترین روش راانتخاب میکند چگونه با یک بغل پرونده در زورخانه با خواننده گروه قرار میگذارد و قرار است مثلا بطور نمادین صدای فریاد آوازآنها را به نشانه اعتراض به شرایط یشنود ؟ طرفه اینجاست که او این صدا را در همان زورخانه میشنود؟ اینکه به لحاظ زمان فیلمنامه ای چگونه این اتفاق می افتد بماند. شعارهای چسرچولدار و دختر شاغل در شهر بازی کودکان و مونتاژ موازی بازی کامپیوتری با فصل تصادف چند صد بار تا حالا تکرار شده ؟ اینکه شخصیتها متعددند نتیجه اش این میشود که از سطح جلوتر نرویم و فقط شعار بدهیم . 3. بازهم حرف دارم . زیاد . نمیشود گنجشک را رنگ کرد و جای قناری فروخت ( درست به مانند اپیزود اول همین فیلم ) . این فیلم فیلم اعتراض نیست .فیلم شعارهای رو و سطحی ست از زبان آدمهای سطحی و شخصیتهای جعلی . آدمی می میرد و دوستانش مراسم موسیقی راه می اندازند بدون توجه به زمان ومکان و حتی زمان جاری در فیلم . اگر فیلم وافع گرا میسازیم یا می نویسیم چرا نباید اینها را مورد توجه قرار داد . چرا بازیگران اینگونه اند؟ چرا رضا یزدانی و محمد باغبانی و سروش صحت و مجید جوزانی اینجوری بازی میکنند؟ 4.باز هم حرف دارم زیاد . اما بماند به گفتگوی رو ذر رو در زمانی دیگرشاید . و زنده باد سینما ....خود سینما نه اینهایی که نشانمان میدهند که سینما نیست . سینما نیست دوست من .

اقلیما
چهارشنبه 12 اسفند 1388 - 20:47
9
موافقم مخالفم
 

شما ها اصولا کامنتم تاید میکنید

مهدی شمس
پنجشنبه 13 اسفند 1388 - 17:39
0
موافقم مخالفم
 

چقدر نظرات همه را پشت سر هم روی سایت میگذارید آخه؟ : شمس - دو بار کامنت گذاشتم ولی .... بگذریم ..زنده باد سینما..یی که شما دوست دارید فقط

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���