سینمای ما- محمدرضا شریفی نیا پس از تماشای جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی یادداشتی چر احساس در ستایش از فیلم و سازندگانش نوشت. متن این یادداشت را در سینمای ما می خوانید:
«هوا گرفته بود؛
باران ميباريد.
کودکي آهسته گفت:
خدايا گريه نکن، درست ميشه!»*
چقدر اصغر فرهادي بودن خوب است.
چقدر نگاه معصومانه سارينا دختر اصغر فرهادي خوب است.
چقدر صلابت گفتارش خوب است.
چقدر رابطه دختر و پدر خوب است.
چقدر اصغر فرهادي خوب مينويسد.
چقدر زندگي را خوب ميشناسد.
و چقدر ارتباط آدمها را خوب ميفهمد.
*
چقدر ليلا حاتمي را دوست دارم.
چقدر نگاهش خوب است.
چقدر اضطراب درونش خوب است.
و چقدر من نگاه مضطربش را دوست دارم.
*
چقدر شهاب حسيني خوب است.
چقدر غيرت خوبي دارد.
چقدر تعصب خوبي دارد.
و چقدر کلافگي و مستاصل بودن را خوب بازي ميکند.
*
چقدر پيمان معادي خوب است.
چقدر مرز راست و دروغ را خوب بازي ميکند.
چقدر پايبند است.
و چقدر از کيان خانوادهاش درست محافظت ميکند.
و چقدر عاشق است.
عاشق پدر
عاشق زن
و دخترش.
و چقدر زنش را دوست دارد.
*
چقدر بابک کريمي قاضي پرونده خوب است.
چقدر مرز حق و باطل را درست ميبيند.
چقدر در مقابل همه بيقانونيها قانومند عمل ميکند.
چقدر با خونسردي تمام، همه چيز را رتق و فتق ميکند.
و من چقدر نگاه نکردنهايش را دوست دارم.
*
چقدر مريلا زارعي خوب است.
چقدر دلش ميخواهد معلم باقي بماند.
و چقدر دلش ميخواهد که خودش را حفظ کند.
*
چقدر ساره بيات خوب است.
چقدر به آرمانش تکيه دارد.
و چقدر فقرش را باشکوه به نمايش ميگذارد.
و من چقدر دلم ميخواهد که سيمرغ بهترين بازيگري را به او اهدا کنم.
*
و بالاخره چقدر اصغر فرهادي بودن خوب است.
و چقدر اصغر فرهادي همه چيز را درست روايت ميکند.
دين را، مذهب را
و انسان بودن را.
و من چقدر دلم ميخواهد که در کمال احترام؛
دست اصغر فرهادي را ببوسم و ده سیمرغ جشنواره را بالای سرش به پرواز درآورم.
محمدرضا شريفي نيا
21 بهمن 89