داریوش مهرجویی هم تمایلاش را به ساخت فیلمی بر اساس این رمان دفاع مقدس اعلام کرد
کاوه اسماعیلی گرامی درود بر شما و همه ی دوستان هنردوست و حقیقت جو تشکر از اینکه نظر مرا خواندی و مانند بسیاری از مخالفان رو به توهین نیاوردی و این مرا امیدوار می کند که شاید تو هم روزی مثل من بیندیشی . البته اینکه می گویم مثل من بیندیشی را دلیل بر نخوت من نگیر چون من هم به هر حال شاید روزی چون تو عاشق فیلمهای تیم برتون ( به خصوص ادوارد دست قیچی )و فینچر ( به خصوص هفت و بازی ) و اسکورسیزی بودم ولی بعدها با اندکی تعمق بیشتر و. در اثر اشنایی با اندیشه های مختلف دیدم نسبت به گذشته تغییرات بنیادینی کرد و اکنون بسیاری نظرات من شاید برای خیلی ها عجیب باشد . به هر حال برای درک بهتر دیدگاه من ( که البته من این دیدگاه و اندیشه را به وجود نیاورده ام بلکه تنها قسمت اندکی از این اندیشه ی عمیق را از دیگران اموخته ام ) می توانی نامه ی من به قادری را در همین جا بخوانی . اگر باز هم نظرت همچنان پابرجاست نکته ی دیگری را خدمت شما دوست بزرگوار عرض می کنم شاید تلنگری باشد بر ذهن و اندیشه ی همه ی ما: دوست گرامی مقدار مواد غذایی که امروز در جهان ما تولید می شود خیلی بیشتر از مقدار مورد نیاز همه ی بشر امروز است ولی عجیب ان است که با وجود این موضوع ملیون ها نفر همچنان در جهان در گرسنگی به سر می برند و به علت عدم دسترسی به مواد غذایی لازم می میرند ( لطفن روی کلمه ی می میرند کمی بیشتر مکث کن ) ایا تو هم مثل اقای قادری منتقد بزرگوار سینمای ما فکر می کنی که این حرف من شعار است یا واقعیت است ؟ اگر شعار است که هیچ ولی اگر واقیعت دارد به نظر شما اگر کسی با توجه به این موضوع اساسی بشری فیلمهای عمیق و هنرمندانه ای بسازد و یا داستانهای ژرفی بنویسد و یا ... اشعار داده است ؟ دوست حقیقت جو، من این یک مثال اشکار از میان هزاران مورد از ظلم های نظام حاکم بر جهان را که اساسش به جای انسانیت بر پول و سود بیشتر زورمندان استوار است را برای روشن شدن موضوع اینجا اوردم . نمی دانم این موضوع اصلن برای تو ارزشی دارد یا نه . امیدوارم که مرگ ملیون ها انسان و سلب زندگی شاد همراه با رفاه برای ملیون ها نفر دیگر برایت مهم باشد که اگر چنین نباشد دیگر حرفی برای تو ندارم و تمام نظراتت را با کمال میل می پذیرم. حال نگاه کنیم که حرف من چه بود که چنین باعث براشفتن بسیاری از دوستان شد. ( دوباره ی باید بگویم که این حرف را من از خودم به وجود نیاورده ام بلکه تنها انرا اموخته ام ) تمامی مسایل و موضوعات و معضلات اجتمایی و فرهنگی و سیاسی و هنری هر جامعه ای ریشه در معضلات و نابرابری های اقتصادی جامعه دارد . ( حال هر کسی می تواند این دیدگاه را به نقد علمی بکشاند ) اکنون یک هنرمند اندیشمند مثلن در زمینه ی سینما را در نظر بگیریم که قصد دارد از طریق هنر سینما به طرح معضلی اجتمایی بپردازد. من وقتی توجه به ریشه ها را در فیلم ایشان نمی بینم به نظرم می رسد که این سینماگر اندیشه ی عمیقی ندارد و اگر اعتراضی هم به شرایط موجود دارد اعتراضش به دلیل عدم توجه به ریشه ها سطحی و غیرکاربردی خواهد بود . دوست سینمادوست من اگر نام اسکورسیزی و فینچر را اوردم به خاطر جلب توجه و یا کینه ی شخصی نبود. البته من می دانم که سطح کار این فیلمسازان از بسیاری دیگر از کارگردانها بالاتر است و کسی مثل اسکورسیزی در برخی فیلمها مثلن راننده ی تاکسی به خصوص انجا که با کاراکتری که جودی فاستر نقشش را ایفا می کند برخورد می کند به موضوعی ریشه ای تا حدی نزدیک می شود ولی بعد دوباره فاصله می گیرد چرا که شجاعت لازم را ندارد و حاضر نمی شود فیلم خطرناکی ( همچون فیلمهای خطرناک بیضایی و... ) بسازد و در خیلی دیگر از فیلمهای بعدیش چندان اثری از توجه به ریشه ها وجود ندارد . ( حال شما می توانید این بخش را قبول نداشته باشید و چند نمونه برای رد این حرف من ( عدم توجه برتون و فینچر و اسکورسیزی و بخش اعظم سینمای امروز جهان به ریشه ها ) بیاورید . دوست گرامی گفته اید که فیلم بیضایی خوب نیست و خطرناک است . من بر خلاف نظر تو معتقدم فیلم خوب اتفاقن فیلمی است که خطرناک باشد ( البته برای دستهای پول و زور که جای انسانیت را تنگ کرده اند و هر ساله عامل مرگ ملیون ها انسان هستند ، همانا که به خاطر لذت و خوشی خودپسندانه ی خود حق لذت بردن از زندگی شاد و همراه با رفاه و ازادی را از ملیون ها و بلکه ملیاردها انسان روی کره ی زمین سلب کرد ه اند. همانها که ملیون ها و ملیاردها دلار و پوند و فرانک و ریال و ... را در جشن میمون ها و اسب ها و خوک ها به هدر می دهند و تنها چیزی که به ذهن شان نمی رسد این است که با همین پول و مواد غذایی می شود جلوی مرگ انسانهای بسیاری را گرفت ) اثر کارگردانی که در هنگام خلق اثرش همچون همان سرمایه داران بی درد به درد ملیارد ها انسان بی توجه باشد برای من ارزش چندانی ندارد . کارگردانی که همچون موجودی بی ازار تسلیم جریان سرمایه و زور است چه دردی می تواند از انسان های امروز دوا کند ؟ درست است که امروز جریان پول و حمایت مستقیم و یا غیرمستقیم از جریان زور و سرمایه بر سینمای جهان حاکم است ولی این دلیل نمی شود که ما زحمتهای ارزشمند افرادی که در مقابل این جریان ایستاده اند را از یاد ببریم و از ان تجلیل نکنیم . از چاپلین بزرگ گرفته تا سینمای نوریالیسم ایتالیا و گدار و تروفو در فرانسه ، از ایلماز گونی در ترکیه گرفته تا بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی در ایران و در بسیاری دیگر از کشورها سینماگران بسیاری که برخی به دلیل همین اندیشه ی ریشه ایشان مهجور مانده اند همیشه هنرمندان اندیشمندی بوده اند که به مردم و ارزوها و رویا ها و خواسته های حقیقی انان پرداخته اند ( کلیت مردم و نه بخش کوچک وابسته به جریان سرمایه ) در زمینه های دیگر هنری هم در ایرن وجهان نمونه های قابل ذکر کم نیستند. بهرام بیضایی همیشه برای مردمش فیلم ساخته است و حاضر نیست به خاطر پول و منافع شخصی اش حقیقت را پایمال کند چنانچه خیلی ها در سینمای ایران و جهان کردند و مزدش را هم گرفتند . من به شدت معتقد هستم که کار هر هنرمندی باید مورد نقد و واکاوی قرار گیرد و بیضایی و مهرجویی و هیچکس دیگرهم از این قاعده مستثنا نیستند اما با کدام اندیشه و کدام منتقد می خواهد بیضایی را نقد کند با اندیشه ای مدرن و روبه جلو و انتقادی و یا اندیشه ای کهنه و واپسگرا و بی ازار منتقدی که به بیضایی خرده می گیرد که چرا در فیلمش به روابط ظالمانه ی حاکم بر جهان در دست سرمایه ( در این اثر سینمای ایران به عنوان بستر ابراز اندیشه قرار گرفته است { 1 } ) تاخته است و از او خواسته است که به جای عصبانیت و انتقاد از این جریانات از خود انتقاد کند !!!!!!! بعد اسم این حرف خود را نقد دانسته و خواستار پاسخی منطقی به نقد خود گشته است. باید خدمت این منتقد مخالف نقد اجتمایی ریشه ای !!! عرض کرد که اقای قادری شما اصولن نقدی نکرده اید که انتظار پاسخ دارید. با این حرف شما خود عملن خودتان را از جرگه ی منتقدان بیرون انداخته اید . اخر این چه منقدی است که مخالفت خود با جریان نقد کاربردی را اشکارا به همگان اعلام می دارد. !!! بهرام بیضایی به عنوان یک اندیشمند و نویسنده و کارگردان سینما فیلمی ساخته است و حال وظیفه منتقدان راستین ان است که فیلمش را دیده و به نقد و بررسی نقاط ضعف و قدرتش ( اگر قدرتی دشته باشد ) بپردازند نه انکه از کارگردان سینما بخواهند که دست از نقد اجتمایی خود بکشد . برای خودم و همه ی دوستان ارزوی نگاهی عمیق تر و حقیقت جو را دارم. اگر دوستان محترم نقدی بر این نوشته ی من دارند حاضرم با کمال میل انرا بخوانم و اگر دلایلی منطقی در رد نظر من نوشته شود امیدوارم هنوز انقدر ذهن حقیقت جویی داشته باشم که بتوانم انرا درک کرده و بپذیرم. با تشکر مزدک www.mazdakk.blogfa.com 1 - .( در وقتی همه خوابیم سینما بستر این انتقاد ریشه ای قرار گرفته است بعضی ساده لوحانه و برخی مغرضانه گفته اند که دغدغه ی بیضایی تنها مشکل شخصی با یک تهیه کننده بوده است ولی اگر عمیق تر بنگریم خواهیم دید که دغدغه ی بیضایی نه فقط تسویه حساب با یک یا چند تهیه کننده ی نیست بلکه انتقاد او فقط به مقوله ی فیلمسازی هم محدود نمی شود بلکه او سینما را تنها به عنوان بستر استفاده کرده است تا همان حرف و اندیشه ی مخالف جریان سرمایه و زور همیشگی خود را با تکامل یافتگی بیشتر و در قالبی دیگر زده باشد چنانچه در فیلمهاتی دیگرش بسترهای دیگری را برگزیده است )
|