یادداشت نيما حسني‌نسب درباره شیوه بازیگری کمدی رضا عطاران
صيد بدون دام‌افكني!

سینمای ما- نكته اين‌جاست كه رضا عطاران پرسوناي مرد ابله از همه جا بي‌خبر را جوري رندانه و دوپهلو بازي مي‌كند كه مدام فكر مي‌كنيم، برخلاف جريان داستان و فيلم، از همه چيز خبر دارد و ته همه ماجراها را مي‌داند و فقط دارد به اقتضاي نقشه يا سياستش نقش آدم پرت از مرحله را بازي مي‌كند. نوعي تجاهل‌العارف در جنس نگاه و ري‌اكشن و ديالوگ‌گويي او هست كه هميشه انگار طرف مقابلش را به هيچ گرفته و دارد او را دست مي‌اندازد (اين ويژگي را در زندگي عادي هم در برخوردهاي مختلفش مي‌شود رصد كرد.). انگار هيچ موضوعي براي جدي‌شدن و بيرون آمدن از اين پوسته بي‌خيالي و لاابالي‌گري وجود ندارد. رضا عطاران پيش از اين هم نقش آدم تن‌لشي را كه در مقاطعي ناگهان معرفت و محبت و درك و فهمي خارج از محدوده بروز مي‌دهد و چهره عوض مي‌كند، در سريال‌هاي خودش اتود زده بود و حالا تركيب آن‌ را با چاشني نوعي تشخص كارمندمابانه‌ي ويژه ي دبيران مدارس مخلوط كرده، جوري‌كه بدون حتي يك امتياز ويژه و قابل ذكر، گزينه مناسب و لقمه نظرگيري براي زن‌هاي جدي و خشك و به ظاهر محكم داستان به نظر مي‌رسد و بامزه اين‌جاست كه اين شخصيت را جوري اجرا كرده كه انگار خودش هم از اين جذبه‌ي بي دليل و بي‌منطق خودش باخبر است. وقتي از نقش جدي و موثر عطاران در به ثمر نشستن لحظه‌ها و كليت موقعيت‌هاي طنزآميز ورود آقايان ممنوع حرف مي‌زنيم، منظور همين است و قطعاً پيمان قاسم‌خاني بيش از همه از اين كه شخصيت فيلمنامه‌اش را عطاران بازي كرده، خوشحال و راضي‌ست.
عطاران موفق مي‌شود صداقت آميخته با بلاهت را به نوع خاص و منحصر به فردي از دلبري و كرشمه‌ تبديل كند كه مقاومت‌كردن در مقابلش – لااقل براي شخصيت‌هاي فيلم – آسان نيست و به دام‌افتادن‌شان بي هيچ دام‌افكني مشخصي قطعي به نظر مي‌رسد. عطاران در ورود آقايان ممنوع از همان لحظه ورودش حسي از پيروزي و موفقيت ناشي از معصوميت كودكانه را با خودش به محيط مدرسه‌ي خانم دارابي مي‌آورد كه همدلي مخاطب را برمي‌انگيزد و همين است كه او را بدون داشتن مولفه‌اي قهرمانانه به قطب مثبت ماجرا تبديل مي‌كند. اندازه‌ي اين حس‌هاي متغيير البته با دقت و هوشمندانه نگه داشته مي‌شود؛كمي اغراق در نمايش خودآگاهي و هوش يا اندكي افراط در اجراي بلاهت و دست و پا چلفتي‌گري مي‌تواند فيلم و روند داستان را از تعادلي كه به شدت بهش نياز دارد خارج كند و مسير داستان را به سمت و سوي ديگري بكشاند كه حاصلش آشفتگي‌ و بي‌تعادلي در لحن شوخ و بانمك موقعيت‌هاست.
عطاران اين روزها مطمئن‌ترين كمدين سينماي ايران است كه - با احترام به همه كمدين‌هاي خوب گذشته اين سينما- درك و فهمش از ريتم و زمان‌بندي بازيگري اين ژانر گاهي ابعادي فراتر از سينماي ايران پيدا مي‌كند و يادآور بزرگان جهان كمدي‌ مي‌شود (براي اثبات اين ادعا بايد منتظر اكران «اسب حيوان نجيبي‌ست» بمانيد). اگر اين استعداد عطاران اسير و گرفتار سطح نازل و غير استاندارد كمدي ايران نشود، سينماي ما مي‌تواند با رها كردن اين شخصيت‌ آشنا و جذاب "شهروند معمولي محترم و ساده‌دلي كه در موقعيتي ناخواسته گرفتار مي‌شود و بايد از دل اين گرفت‌وگيرها به خوشبختي و رهايي برسد" در دل داستان‌هاي مختلف، چندتايي كمدي دست‌اول و مفرح - و قطعاً پرمخاطب – به كيسه خالي اين ژانر اضافه كند.

مدال شجاعت و عيار جسارت و كوچه‌هاي خلوت!
عيار استقلال راي و جسارت مسعود فراستي در نقد فيلم اين روزها در برنامه «هفت» ؟؟ خرداد 1389 روشن‌تر از هميشه پيش چشم بينندگان برنامه بود. اگر بنا بود همه ايرادهاي تك‌صدايي ناشي از حضور هميشگي يك منتقد (بخوانيد يك نگاه) به سينماي ايران را تنها به يك ويژگي مثبتش ببخشيم، آن ويژگي صداقت و جسارت منتقد در بيان ديدگاه خاص و خلاف جريانش و پرهيز از هرگونه مماشات، محافظه‌كاري، توصيه‌پذيري يا كوتاه‌آمدن با هر موضوع فرامتني بود. شكل برخورد فراستي با فيلمي در حد و اندازه‌هاي «پايان‌نامه» و محافظه‌كاري و كوتاه‌آمدن آشكار و غيرقابل انكارش در مواجهه با كيفيت نازل آن فيلم و دقايقي بعد شوريدن پرطمطراق و تكراري‌اش به «جدايي نادر از سيمين» نشان داد كه همان يك دانه مدال شجاعت و جسارت را هم انگار بايد از منتقد ثابت «هفت» پس گرفت! اين مدال شجاعت و جسارت و شفاف‌گويي را تا اطلاع ثانوي به فريدون جيراني بايد داد كه چند برنامه‌اي هست كه - بر خلاف همه شائبه‌ها و پيش‌فرض‌هاي قبلي - جوري برنامه را مديريت مي‌كند كه تصويري هر چند كوچك از يك وضعيت عمومي واقعي و مستقل و منصفانه از صنف سينماي ايران و فيلم‌هاي در حال اكران به دست مي‌دهد. دخالت جيراني در كار منتقد ثابت برنامه – كه به هر دليل اين بار ناگهان آرام و متعادل شده بود - دست مريزاد داشت.
دوست دارم كمي هم بحث را به راه و رسم جوانمردي بكشانيم! عميقاً معتقدم شكل برخورد و ميزان تندروي و ادبيات خاصي كه فراستي در نقد فيلم‌هايي هزاران بار بهتر و شريف‌تر از فيلم مذكور در همين برنامه در پيش گرفت (نيازي هست مثال بزنيم؟) و از سوي ديگر ميزان نرم‌خويي و خطاپوشي و كوتاه‌آمدن او در برابر اين فيلم و دو نمونه شاخص قبلي اين جريان (ملك سليمان و اخراجي‌ها 3) ابداً رسم جوانمردي و انصاف نيست. تريبوني به‌شدت مهم و موثر و پرمخاطب را در نظر بگيريد كه كسي از آن به سينماي اين روزها نگاه مي‌كند و شكل اين نگاه و ميزان ايرادگيري و ادبيات اين انتقاد در ساختن تصويري عمومي از يك فيلم مهم و تاثيرگذار است. آن‌وقت به اين نتيجه مي‌رسيم كه تعبير اول علي معلم در مناظره به‌شدت راه‌گشاي هفته قبل درباره بعضي‌ها (!) تا چه حد درباره همين ماجرا هم صدق مي‌كند. كوبيدن فيلمسازان مستقل و بي‌پشتوانه و بي‌رانت (بخوانيد بي‌خطر!) با شديدترين الفاظ و ابعاد مختلف و بعد آرامش و كوتاه‌آمدن در برابر معدودي فيلم و فيلمساز مورد تاييد و موجه متوليان سينما و پايين‌كشيدن شعله انتقاد به شكلي ظاهراً ظريف و هوشمندانه فقط و فقط حقانيت يك گروه بر ديگري را آشكار مي‌كند و لاغير. اين نكته را خوشبختانه فراستي در گفت‌وگويي درباره شكل برخوردش با «ملك سليمان» (كه اتفاقاً در قياس با دو فيلم ديگر خيلي بهتر و سينمايي‌تر و قابل دفاع‌تر به نظر مي رسد) آشكار كرد و تلويحاً از فشارها و تماس‌ها و توصيه‌هايي گفت كه باعث شده تا فتيله نقد را پايين بكشد!
برنامه اخير «هفت» در انتها با مطرح‌شدن مجدد بحث «جدايي نادر از سيمين» ناخواسته وضعيتي پديد آورد كه دو شكل رفتار و گفتار و عملكرد متناقض فراستي را در يك برنامه كنار هم ببينيم؛ مجسم كنيد چند نفر از همه جا بي‌خبر كه موضع منتقد را در برابر «پايان‌نامه» ديده‌اند و چند دقيقه بعد در برابر «جدايي نادر از سيمين» هم مي‌بينند. هر دو نقدها البته منفي و مخالف فيلم‌ها بود، اما واژه‌ها و صفات به كار رفته، ميزان عصبيت و تند شدن و ميدان‌داري در مخالفت با هر چيز فيلم اصغر فرهادي كجا و آن نقد ملو و بي‌تندروي در برابر محصول حامد كلاهداري و روح‌الله شمقدري و موسسه مرآت‌هنر كجا؟ كشتن زمان برنامه به بث‌هاي بيهوده و بردن موضوع به جاهايي بيرون از ايرادها و ضعف‌هاي فيلم و توقف روي يك موضوع بي‌اهميت براي نپرداختن به اصل ماجرا آدم را ياد وقت‌كشي مرسوم فوتبالي‌ها در دقايق آخر بازي مي‌اندازد و فراستي در چند برنامه ثابت كرد خوب بلد است توپ را به گوشه زمين ببرد و وقت تلف كند و اوت و كرنر بگيرد و منتظر سوت پايان بازي باشد و خلاص!
مي‌دانم كه مسعود فراستي – اگر حاشيه‌ها و فرامتن‌ها و فضايي كه حضور رسانه‌اي به او تحميل كرده بگذارد – سينما را مي‌شناسد و هميشه هم روي فرم تاكيد دارد. دوست دارم خودش در يك قضاوت در خلوت به تماشاي وضعيت فرماليستي (!) خودش در مواجهه با اين دو فيلم در برنامه «هفت» بنشيند و قضاوت كند... كوچه خلوت فيلم‌هايي مثل «جدايي نادر از سيمين» شبيه خلوتي «خيابان‌هاي آرام» چاپلين دلايل فرامتني دارد، وگرنه به گواهي آمار فروش و استقبال و روحيه عمومي مخاطب مي‌شود فهميد كدام كوچه خلوت است و كدام ظاهراً خلوت و بي سروصدا نگه داشته شده است.


منبع : ماهنامه 24

به روز شده در : سه‌شنبه 21 تير 1390 - 3:1

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

...
سه‌شنبه 21 تير 1390 - 11:23
4
موافقم مخالفم
 

این نمایش و بازی بلاهت نیست صداقت محض است

maryam
چهارشنبه 22 تير 1390 - 8:56
-7
موافقم مخالفم
 

dorud bar reza ataran

سینا
جمعه 24 تير 1390 - 9:41
-5
موافقم مخالفم
 

خیلی این فیلمو زیادش کردین.به نظرم هیچ حرفی برای گفتن نداشت.فقط مبتذل نبود.اینقدر کمدی تو ایران مبتذل که ورود آقایان ممنوع حکم شاهکارور واسه ما داره.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���