نگاهی به فیلم «این جا بدون من» ساخته بهرام توکلی
رویا‌هایت را زمزمه کن

سینمای ما- مهرانه رضایی فر: هر چند مساله اقتباس و وام گرفتن از رمان‌ها و نمایشنامه‌های جهانی و مشهور برای دستمایه قرار دادن ساخت فیلم در ایران، هیچ‌گاه سنت حسنه‌ای نبوده و این امر کمتر سابقه‌ای در تاریخ سینمای این مرز و بوم دارد. و اصولا با‌‌ همان تئوری «سری که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند» در طول زمان، به این سنت هم بی‌اعتنایی شده، اما تجربه‌های موفق در نوع خود نشان داده که با رعایت قواعد و زحمت، نتیجه‌ای درخور به دست خواهد آمد. البته که ترس از عدم ارتباط مخاطب با فضاسازی‌های این چنینی نگرانی به حقی است اما باید قبول کرد که این شائبه هم از نابلدی و بی‌اعتقادی به مقوله بومی سازی نشئت می‌گیرد.

جدید‌ترین ساخته بهرام توکلی، این روز‌ها فرصت اکران یافته و این بار هم تماشاچی همراه با فیلمسازی خوش قریحه به تماشای تجربه‌ای دلچسب می‌نشیند. توکلی با ساخت آثاری از قبیل پابرهنه در بهشت، پرسه در مه و اینجا بدون من ثابت کرده که اعتماد به نفس قابل توجهی در دست گذاشتن بر روی سوژه‌های بکر دارد. پابرهنه در بهشت هم با آن فضاسازی غریب و دور از سلیقه مخاطب عام، به شاعرانگی بی‌حد و مرزی رسید که هنوز هم می‌توان از آن به عنوان بهترین اثر فیلمساز یاد کرد. اینکه دومین اثر بهرام توکلی به اعتقاد نگارنده، بهترین ساخته اوست، مطلقا به این معنا نیست که دو فیلم بعدی آثاری در خور توجه نیستند. بلکه باید گفت توکلی از آن دست کارگردانانی است که با وجود جوانی و اشتیاق به کسب تجربه، به هیچ وجه در این وادی به لجام گسیختگی و آشفتگی نمی‌رسد و به استانداردهایی که خودش برای خود تعریف کرده، کاملا پایبند می‌ماند. و همین می‌شود که اینجا بدون من هم با رنگ آمیزی‌های سرد، که گویی دارد به یکی از مولفه‌های کار فیلمساز تبدیل می‌شود، فضای بکری دارد و با ساختاری هنرمندانه از کاربلدی کارگردان ناامیدمان نمی‌کند.

اینجا بدون من که اقتباسی از نمایشنامه ((باغ وحش شیشه‌ای)) اثر تنسی ویلیامز است، به خوبی از پس بومی کردن شخصیت‌ها و فضا و اصلا انطباق خط اصلی قصه با المان‌های جامعه ایرانی برآمده و باعث می‌شود ذهن مخاطب در طول تماشای فیلم کمتر به سمت اقتباسی بودن اثر برود. به عبارت دیگر، شناخت و تسلط کارگردان به ساختار فیلمنامه که اتفاقا دانش آموخته فیلمنامه نویسی هم هست، متنی را تحویل می‌دهد که بازیگرهای به جا انتخاب شدهٔ فیلم هم با تکیه به همین نقطه قوت، بازی‌هایی‌ گاه قابل قبول و‌گاه فوق العاده ارائه می‌دهند. برای مثال، به سختی می‌توان نقش آفرینی صابر ابر را از یاد برد. او که از حضور کوتاهش در مینای شهر خاموش تا نقش‌های بلندترش به همه قبولاند که کم پیش می‌آید جز تحسین، شایسته توصیف دیگری باشد، این بار هم تلاش بی‌حد و حصری دارد که در جمع کاربلدانی مثل معتمدآریا و پیروزفر خوش بدرخشد.

در سینمای ایران به واسطه سوژه‌ها و فضاهای تکراری، کمتر فیلمی را می‌توان برای طراحی صحنه‌اش به خاطر سپرد. اما چهارمین اثر بهرام توکلی با وجود برخورداری از فیلمنامه‌ای چفت و بست دار و ساختاری مناسب و بازی‌های به یاد ماندنی، پیش و بیش از هر کدام این‌ها، از چیدمان صحنه‌ای استفاده کرده که به شدت به انطباق متن و قصه به فضای ایرانی کمک کرده و در آخر هم به عنوان یکی از نقاط قوت فیلم در ذهن باقی می‌ماند. و این حاصل کار آتوسا قلمفرسایی است که بعد از چندین سال تجربه و اعتبار، این بار دلنشین‌تر از هر زمان دیگری است. کافی است تصویر‌‌ همان کاناپه و کارکردش در طول قصه و ارتباطش با دیگر عناصر لوکیشن اصلی را به یاد بیاورید تا روشن شود که چه طور اجزای یک کل در همبستگی موزون با یکدیگر به روند قصه و شکل گیری حس آشنا بودن فضا و شخصیت‌ها به کمک تماشاگر می‌آیند.

با پیگیری ساخته‌های توکلی تا به کنون به راحتی می‌توان فاکتورهای تکرار شونده در فیلم‌هایش را فهرست کرد و این یعنی، هوشمندی فیلمسازی که در عین حفظ لحن خاص و کمتر تجربه شدهٔ آثارش، به هیچ عنوان قصد خودنمایی و بازی با ذهن ساده نگر تماشاچی ایرانی را ندارد و از ابتدا تا به آخر، فقط کمی فاصله گیری او از قضاوت اولیه‌اش را طلب می‌کند و همین می‌شود که چون بیننده ایرانی در عین اینکه عمیقا گرایش و نیاز به هپی‌اند را در خود احساس می‌کند، اما برای فرار از متهم شدن به عباراتی بی‌تعریف مثل «سطحی نگری» هم که شده با پایان یافتن فیلمی مثل اینجا بدون من، واکنش‌هایی ارئه می‌دهد که پیش از هر چیز، غیرواقعی بودنشان اثبات می‌شود. به بیان دیگر، چه می‌شود که تماشاچی بعد از پشت سر گذاشتن فضا و لحن سرد فیلم، در آخر تحمل شادی کاراکتر‌ها را ندارد و خنده‌ای از سر تحقیر ارائه می‌دهد؟ و جالب اینجاست که کارگردان هم گویی با تماشاگرش هم داستان می‌شود، و لبخند کوتاه و زیبای احسان را به سرعت از لبانش محو می‌کند و انگار با نواختن سیلی واقعیت به صورتش، اجازهٔ رویا‌پردازی بیشتر را به او نمی‌دهد. مگر نه اینکه سینما رویا می‌سازد، رویاهایی که در عالم واقع شاید هیچ‌گاه فرصت تحقق نیابند. پس چه عیبی دارد که یلدای اینجا بدون من، به رضایش برسد و لذت راه رفتن را هم بچشد، بدون هیچ ترسی از صدای عصا. و بیراه نیست که تصویر آخر را هم به حساب رویاهای احسان بگذاریم.

اینجا بدون من، فیلمی خوش ساخت، با بازی‌هایی هنرمندانه است و بهتر می‌شد اگر توجه بیشتری به تاثیر غیرقابل انکار موسیقی در حفظ شاعرانگی اثر می‌شد.


منبع : سینمای ما

به روز شده در : چهارشنبه 5 مرداد 1390 - 0:49

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

مريم
چهارشنبه 5 مرداد 1390 - 6:25
16
موافقم مخالفم
 
اينجا بدون من از فيلم ها يي كه اخيراً ديدم بهتر بود.

بازيگرهاش حرف ندارن ... من خيلي دوست داشتم اين فيلمو... از بهرام توكلي اولين فيلمي بود كه مي ديدم...فرصت نكردم فيلم " پرسه در مه" با بازي شهاب حسيني رو ببينم، از كار آقاي كارگردان خوشم اومد . تبديل نمايشنامه به فيلم سينمايي بايد كار سختي باشه ، موقع ديدن فيلم حس كردم دارم تاتر مي بينم، خصوصاً اون صحنه اي كه خانم " معتمد آريا" روي صندلي نشسته بافتني مي بافه...

علي
چهارشنبه 5 مرداد 1390 - 9:22
-3
موافقم مخالفم
 

عجب فيلمه با شخصيتيه خوب اشك آدمو در مياره با ديالوگاي عاليش

مريم كراري
چهارشنبه 5 مرداد 1390 - 11:3
-15
موافقم مخالفم
 

فيلم را ديروز ديدم. بسيار جذاب و زيبا بود. از احساس متفاوتي كه ناشي از غافلگيري بود بسيار لذت بردم. و از اينكه حس قوي رويا پردازي بيننده قلقلك داده شده بود هم همينطور. اعتراف ميكنم در انتهاي فيلم لحظه اي از اينكه فريب خورده بودم عصباني شدم ولي بلافاصله جذب قدرت روياهاي احسان شدم و قوت كارگردان در تصويرسازي اين رويا.آنچنان تدريجي پيش رفت كه فقط در انتها با لبخند محوشده احسان متوجه شديم تابحال در سيال ذهني خيالپرداز شنا ميكرديم!

جا دارد از طراحي صحنه هاي بي نظير فيلم و فيلمبرداري آن هم تشكر منيم. بسياري از صحنه ها به تابلوي نقاشي بيجان شبيه بود.


پنجشنبه 6 مرداد 1390 - 17:44
8
موافقم مخالفم
 

در این فیلم، از بهترین ترکیب بازیگران استفاده شده. امیدوارم بزودی این فیلم رو ببینم.

arash
جمعه 7 مرداد 1390 - 14:33
13
موافقم مخالفم
 
اینجا بدون من

فیام فوق العاده بود!و یک بار دیدنش خیلی کمه! صابر ابر ترکونده . . .

مونا
جمعه 7 مرداد 1390 - 16:43
-21
موافقم مخالفم
 

طراحی صحنه فوق العاده بود ... در کل فیلم خوبی بود واقعا ذهن آدم رو درگیر می کرد. کنجکاو شدم حتما باید پرسه در مه رو ببینم

مونا
جمعه 7 مرداد 1390 - 16:45
-3
موافقم مخالفم
 

طراحی صحنه فوق العاده بود. در کل فیلم خوبی یود که ذهن آدم رو درگیر می کرد حتما باید پرسه در مه رو ببینم.

معین
شنبه 8 مرداد 1390 - 19:5
14
موافقم مخالفم
 

خیلی قشنگ بود.متاثرم کرد.از اون فیلمایی بود که دوس داشتم.بازیها عالی بودن.فضای فوق العاده ای داشت.موسیقی متن میتونست این فضارو شاعرانه تر کنه(همانطور که در این متن آمده بود).

معین
شنبه 8 مرداد 1390 - 19:6
18
موافقم مخالفم
 

متاسفانه تنبلی کردمو پرسه در مه رو ندیدم.ولی حتما میبینم.

کریم
شنبه 8 مرداد 1390 - 20:32
-8
موافقم مخالفم
 

درباره فیلم چه می شه گفت ؟

اینکه از رویاپردازی شکل گرفته ؟ اینکه بنرهایش سوخته شده ؟ یا اینکه سیمرغ هاش رو به جرم " جرم" نبودن باید از دست بده ؟

اتفاقاً اسم فیلم کاملاً فضای فعلی سینمای ایران رو هم نشون میده.

فیلمی که همه لذتش تو اینکه هیچکس ازش هیچ توقعی نداره ولی توقع همه رو برآورده می کنه ....

مک
دوشنبه 10 مرداد 1390 - 4:55
5
موافقم مخالفم
 

" و همین می‌شود که چون بیننده ایرانی در عین اینکه عمیقا گرایش و نیاز به هپی‌اند را در خود احساس می‌کند، اما برای فرار از متهم شدن به عباراتی بی‌تعریف مثل «سطحی نگری» هم که شده با پایان یافتن فیلمی مثل اینجا بدون من، واکنش‌هایی ارئه می‌دهد که پیش از هر چیز، غیرواقعی بودنشان اثبات می‌شود. به بیان دیگر، چه می‌شود که تماشاچی بعد از پشت سر گذاشتن فضا و لحن سرد فیلم، در آخر تحمل شادی کاراکتر‌ها را ندارد و خنده‌ای از سر تحقیر ارائه می‌دهد؟ "

به جان خودم این فارسی نیست. مثل ترجمه های گوگل است . پابلیش کردن کامنت من مهم نیست ولی چطور توقع دارید کسی قضاوت نویسنده ی این متن شلخته را جدی بگیرد؟ می دانید شما بعنوان یک نقدنویس چیزی ندارید جز کلمات، یعنی هیچ معیار جهانشمولی ندارید که با اتکا به آن مخاطبتان را قانع کنید جز کلماتتان.با کلمه هاست که دیالکتیک قضاوت شکل می گیرد. خواننده می بیند کلمه را درست و بجا استفاده می کنید به قضاوت زیباشناسانه تان هم اعتماد می کند. آنوقت اینهمه بی دقت و اسرافکار کلماتتان را نفله می کنید و جملات بی سروته و بی معنی می نویسید.آنهم در دفاع از فیلمی که واقعا خوب است و نوشته ی شما برایش تف سربالا است.


چهارشنبه 12 مرداد 1390 - 22:41
-5
موافقم مخالفم
 

فوق العاده بود. دوستت داریم بهرام توکلی. صابر ابر، پیروزفر و جواهریان عالی بودند.

ابوالفضل
جمعه 14 مرداد 1390 - 14:37
18
موافقم مخالفم
 

چه قدر ساده داستانی روایت می شود و چه ساده تر به دل می نشیند.

برای آنکه پایانی خوش دوست دارد و برای تفریح فیلم می بیند لذت بخش و برای آنکه فیلم می بیند تا ذهنش به تکاپو بیافتد لذت بخش تر.

بیاموزند آن ها که سال هاست فیلم می سازند و با هر فیلم بیشتر سقوط می کنند تا صعود.

این فیلم را ببینید و از لطافت آن چون لطافت روح دختر آن لذت ببرید.

فرشید
سه‌شنبه 18 مرداد 1390 - 21:9
-4
موافقم مخالفم
 

من فکر می کنم بارزترین قسمت کار خالق این اثر هوشمندی ایشان در درک همگونی جامعه امروز ایران با جامعه ایست که تنسی ویلیامز ان را در قالب یک خانواده امریکائی ان دوران دراورده است می باشد ،شباهتهایی نظیر عدم گسست از گذشته شیرین و خاطرات ان ،رویا پردازی و عدم درک حقیقت وضعیت موجود ،بی عیب انگاشتن خود و اطرافیان در عین عدم داشتن اعتماد به نفس کافی و غیره ،در اخر دردناکترین چیز در مورد این فیلم وحشت فزاینده از حقیقتی ست که گریبان جامعه ای را با وجود تمامی این رویاهای خواهد گرفت.

منصوره
شنبه 22 مرداد 1390 - 8:23
-1
موافقم مخالفم
 

عالی بود ، عالیییییییییییییییییی


شنبه 22 مرداد 1390 - 20:45
-4
موافقم مخالفم
 

واسه من یه سوال پیش اومد فقط صحنه اخر فیلم رویای احسان بود یا خواستگاری رضا هم رویای احسان بود. چون خیلی صحنه ی اخر با قبلیاش متفاوت بود و خیالی بودنش کاملا مشخصه ولی قبلش(خواستگاری رضا و ...) مثل بقیه فیلم بود.

نیما اردلان
چهارشنبه 26 مرداد 1390 - 8:36
-2
موافقم مخالفم
 

به نظر من بعد از جدایی نادر از سیمین که موضوعش با این فیلم تفاوت داشت،تنها فیلمی بود که در دهه اخیر من رو سیراب کرد.کار آقای توکلی جداً زیبا و بدون نقص بود!

سوده
شنبه 29 مرداد 1390 - 11:35
0
موافقم مخالفم
 

فوق العاده بود.انگار خودم تو صحنه ها بودم!

خیلی لطیف و رویایی بود.کیف کردم...

ناشناس
شنبه 29 مرداد 1390 - 22:54
-9
موافقم مخالفم
 

از اقای ملکان تشکر میکنم.واقعا فیلم زیبایی بود.

میلاد
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 22:3
1
موافقم مخالفم
 

امشب فیلم رو دیدم.

به اینترنت سر زدم تا نقدی درباره فیلم بخونم ولی هیچ نقد به درد بخوری توی هیچ سایتی به چشمم نخورد.

پس نقد خودم رو در اینجا مینویسم.

جرات سطحی نگری به خودم ندادم.

بازیها فوق العاده درخشان بود.

نکته اصلی در فیلم اینه که کم کم فیلم به بیننده القاء میکنه که تمام اعضای خانواده به نوعی از مشکلات روانی که با فقر در هم آمیخته شده رنج می برند و مهمترین دلیل برای بدبخت بودنشون همینه که حتی به نوعی دلیل اینکه پدر خانواده اونها رو ترک میکنه هم همین مساله است. نقطه ی عطف فیلم زمانی هست که صابر ابر خونه رو ترک میکنه . با تاکید دوباره بر مساله خودکشی در فیلم یکی از بیشترین احتمالاتی که در ذهن کارگردان برای ساخت این سکانس مشاهده می شه این هست که بعد از سکانسی که باران در حال باریدن هست و همه خوابیدن احتمالا همگی خودکشی کردند و بعد از اون هست که تمام اون ماجراهای خوب پیش میاد.چهره صابر ابر که در انتهای فیلم مشاهده میشه تاکیدی بر این مساله هست.

والسلام

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���