سینمای ما- بهنام شریفی: سعادت آباد فیلمی در مورد ناگفتههای روابط است. ناگفتههایی که کم کم مانند یک بهمن بزرگ و بزرگتر میشوند و دیوار اعتماد را فرو میریزند. در مسیر دیدار از بیست و چهار ساعت از زندگی سه زوج وارد جامعهای میشویم که پنهان کاری را به عنوان یک اصل پذیرفته است. ترس از قضاوت و در عین حال قضاوت کردن شخصیتها نسبت به هم و فرو ریختن دیوار اعتماد حاصل این پنهان کاریهایی است که در ظاهر به چشم نمیآیند. در عین حال فیلم میری، در مورد دشواریهای روابط زناشویی و رابطهٔ بین زن و مرد هم هست. توقعات دو طرف از هم بینتیجه باقی میمانند و باز هم قضاوتهای شتابزده این دیوار بیاعتمادی را ضخیمتر میکند. عنوان کنایی فیلم، گرچه در طول اثر کاملا جا نمیافتد، اما مسیر حرکت ماشین یاسی به سمت سعادت آباد (محنت آباد؟) مسیری کنایی را تداعی میکند. هم چنان که آهنگ ماشین لاله و علی (همه چی آرومه!) و حرکت ماشینشان از میان ماشینهایس دیگر اتفاقات آینده را پیش گویی میکنند.
میری در کنترل صحنهها و بازی بازیگران تواناییهای خود را نشان داده است. اما حفرههای فیلمنامه و لحظات لخت آن در بسیاری از نقاط به چشم میخورند. تاکیدهای چندین و چندین باره روی غذا درست کردن یاسیگاه کارکرد کمیک پیدا میکند. رابطهٔ شخصیتها با سبد حاوی قرصها به نشانهٔ درستی ختم میشوند (قرص نخوردن یاسی در انتها). اما نشانههای بیکارکردی مثل همان غذا درست کردن گاهی فیلم را از نفس میاندازند.
امیر عربی و میری با نشان دادن یک برش و وضعیت بحرانی و زیر لایههای زندگی متوسط شهری تنها به حساس کردن فکر واندیشهٔ مخاطب فکر کردهاند. البته که یکی از وظایف هنر حساستر کردن ما نسبت به پیرامونمان است. اما آثار هنری بزرگ آثاری هستند که با اندیشهٔ نابشان از یک زوایهٔ ویژه به جهان مینگرند و پیشنهادی برای مخاطب دارند. پیشنهادهای سعادت آباد به مرحلهٔ فعلیت نمیرسند و تنها به وضعیت آینه گی کفایت شده است. گرچه باید در کیفیت و نقش تصاویر این آینه و شفاف بودنش هم شک کرد. پایان بندی فیلم در میانهٔ شک فیلمنامه نویس و کارگردان معلق میماند. آب ریختن روی گیاه و تاکید دوربین روی آبی که سریعا جذب میشود، معانی ناتمامی را در ذهن مخاطب باقی میگذارد. این امیدو باروری در کجای فیلم دیده میشود و کدام نشانه را از آن دیدهایم؟ یاسی اعتمادش را به کل از محسن از دست داده است. آیا تنها به بچهٔ داخل شکمش دلخوش کرده است؟ این پایان بندی به نوعی فرار کردن از زیر بار تاویل و قضاوت است. انگار فیلمنامه نویس و فیلمساز جرئت این را نداشتهاند که موضع گیری شفافی در مورد موضوعشان داشته باشند. سالهاست در سینمای ایران مد شده است که با چراغ خاموش کردن و خاموشی یک خانه سر و ته داستان به هم دوخته شود. حالا در این میان یک گیاه بلاتکلیف هم میآوریم تا ادای روشنفکران را هم در آورده باشیم و تولید معنای بیمعنایی را بر دوش مخاطب بیچاره بگذاریم. با این وجود سعادت آباد در کارنامهٔ متنوع میری گامی به پیش است. اما اثری از جسارت در آن نمیبینیم.
بازی بازیگران بسیار خوب هماهنگ است. از میان آنها امیر آقایی را بر میگزینم که با یک بازی حساب شده مرحله به مرحله خشم و عاطفه و حسایت یک مرد شکننده را به خوبی در آورده است. انگار او باید طلبش را از همهٔ اطرافش بگیرد. تنهاییها و سکوتها و بغضهایش ثابت میکند که او چقدر بازیگر بزرگ و قدر نادیدهای است. کافی است که یک بار دیگر سکانس دو نفرهٔ او با حاتمی را به یاد بیاوریم.
بازیگر یعنی حامد بهداد.. تو این فیلم عالی بود البته مثل همیشه. بقیه هم خوب بودند کلا فیلم خیلی خوبیه
مرجان
شنبه 21 آبان 1390 - 14:40
-10
نقد خوبی بود مرسی !
محسن جوانی
دوشنبه 23 آبان 1390 - 16:43
3
بازیگران
آقای شریفی کمکم دارم به سلیقت شک میکنم. آقا"آقایی " فاجعهی زیست-محیطی بود. بازیاش جلوی افشار که دستشو زد تو دیوار فاجعه بود.
فیلم که کلاً رو هوا بود. ولی بازی یاری به نسبت بقیه شاهکار بود. هرچی بقیه ادا-اصول ول میدادن یاری شطرنجوار جلو میرفت.
شقایق
پنجشنبه 26 آبان 1390 - 14:31
-2
به نظر من لیلا حاتمی از همه بهتر بود. بازی حامد بهداد اصلاً یک دست نبود و یه جاهایی اداهای الکی داشت. مهناز افشار از همیشه بهتر بود اما واقعاً مستحق سیمرغ نبود.