«سعادتآباد» فیلم هفته سایت "سینمای ما" از نگاه جواد طوسی۱۶
سینمای ما- شیدا عارف: جواد طوسی، منتقد سینما، در پاسخ به نظرخواهی «سینمای ما» درباره فیلم هفته سایت چنین گفت: سعادت آباد نمونهٔ مناسبی است از سینمای اجتماعی که حال و هوای این زمانه را نشان میدهد. باید این را بپذیریم که جا به جایی ناهمگون طبقاتی باعث شده که افراد جایگاه فردی و اجتماعی واقعی و توام با هویتمندی اصیل خود را از دست بدهند و فیلم سعادت آباد به این آسیبشناسی میپردازد. و افرادی را نشان میدهد که میخواهند از طبقه خود جدا شوند و یا بخشی از آن پیکرهٔ اولیهٔ خودشان را حفظ کنند و بخشی دیگر ناگزیر بر اساس یک رابطهٔ زناشویی و ازدواج به یک وضعیت دگرگون شدهٔ بعدی تبدیل شده که نه سنت است و نه مدرنیته. تجلی این تغییر و تحول را در شخصیت علی با بازی خوب امیر آقایی و آن نقطهٔ انتخابش میبینیم. او به جای اینکه آن کانون را به یک حضور تفاهم آمیز تبدیل کند مدام در معرض یک سوءظن و بد گمانی است. این شمایلی است که قدر مسلم بر اساس آن نگاه معاصر اجتماعی مورد نظر مازیار میری میتواند به بخش قابل توجهی از افراد جامعهٔ ما قابل تعمیم باشد. افرادی هستند که تمایل دارند طبقه را به شکل کاذب و مخربی عوض کنند و این سکوی پرتاب در حوزههای اقتصادی به وضوح دیده میشود و نمونهٔ بارزش را شخصیت محسن (حامد بهداد) می بینیم که آن هویت مندی طبقه متوسط را ندارند و درگیر جابه جایی خلق الساعه این تغییر و تحول طبقاتی هستند و تنها چیز ی که در آنها وجود ندارد هویت است و جلوه ی آن در نمایشهای کاذبی که شخصیت محسن ارائه میدهد که ظاهرفریبی و پنهان کاری هایشان هم جزو اصول و قوائد بازی آنها در مناسبت های فرهنگی و اجتماعی است.
کارگردان در سعادت آباد داوری نمیکند و سمتگیری بیش از حدی نسبت به این افراد ندارد. شخصیتی مانند یاسی (لیلا حاتمی) نماد فردیت پرسشگر و نگاه معترض است که در اینسرت اولی که از چهرهٔ یاسی و تصویر لب گزیدن او میبینیم تصویر عینی این طبقه و جایگاه تثبیت شدهٔ متزلزلش نشان داده میشود. این صحنه و تصویر لب گزیدن یاسی پیش در آمد و پاساژی است که نمونهٔ آن را در ادامهٔ فیلم و در رفتار آن جمع متکثر و تعمیم یافته میبینیم. این تقدم و تاخر می تواند نگاه پرسشگر فیلمساز باشد که از یاسی به یاسی می رسد. کارگردان با این تصویر یک نشانهشناسی از طبقه متوسط ارائه میدهد و در ادامه یک شب نشینی را شاهد هستیم که چندان طبیعی و سرخوش برگزار نمیشود و شکل دفرمهای دارد. در انتهای فیلم هم آن سکوت و پناه آوردن یاسی به ایوان خانه به نوعی ارزیابی گذشته و حال او و همین طور مرور ماجراهاییست که در شب نشینی به شکل هولناکی با آن رو برو شده و نشان می دهد که یاسی چقدر می تواند دستاوردی برای عبور از یک بحران و یا یک آسیب شناسی باشد . قرار نیست فیلمساز به آسیبشناسی بپردازد و موقعیتها را متذکر شود. ولی اگر واقعیت دفرمه و در عین حال هولناکی که دور و بر ما وجود دارد، جدی گرفته نشود یک ضد اخلاق را به کلیت جامعه تسری میدهد که میتواند برای نسلهای بعدی نسخه ی بسیار مخربی باشد.
متر و معیار ما در جهت ارزیابی فیلمهایی مثل «سعادت آباد» نباید رو بنایی و یا در حد یک مقایسهٔ ظاهری با آثار «اصغر فرهادی» محدود شود. فرهادی نگاه مستقلی دارد و مازیار میری هم حق دارد که نگاه مستقل خودش و دغدغه های خودش را داشته باشد.
به عقیدهٔ من توجه به این طبقه و آسیب هایی که نمونه اش را در فیلم میبینیم میتواند آن تذکر هولناکی باشد که جدا از حوزههای هنری و فرهنگی، سیاستگذاران جامعه هم باید با سعهٔ صدر و واقع بینی با آن رو برو شوند، نه آنکه با انگ زدن و بر چسبهایی مثل سیاهنمایی صورت مسئله و واقعیت جامعه را پاک کنند.
از زاویه دید شخصی من گاهی ایرادی ندارد که هنرمند یک شخصیت را انتخاب کند که بتواند آن افق آرمانی را معنی کند و به آن شکل نمایشی بدهد و یا حتی شمایل فرهنگیتری داشته باشد و تریبون هم به دست بگیرد.
درباره کارگردانی
سعادت آباد میتواند از جنبههای مختلفی در ادامه روند فیلم سازی «مازیار میری» تکامل یافتهترین فیلم او باشد و توانسته است همچنان آن حس و نگاه همیشه تجربی میری را هم به همراه داشته باشد. قرار گرفتن در یک لوکشین کم و بیش ثابت و کار کردن با بازیگران و خلق شخصیتها و تیپهای مختلف میتواند برای او نوعی محک باشد. کارگردان توانسته در این لوکشین محدود آن زمینهٔ ارتباطی را با مخاطب برقرار کند و ریتم و ضرباهنگ مناسبی را دور از فرمیکه کسالت تدرجی مخاطب را در پی داشته باشد، ایجاد کند. و در عین حال توانسته از مجموعه بازیگران بازی سر و شکل دار و قابل باوری خلق کند و از نظر ساختار، زبان و بیان نمایش اصول و قوائد حرفهای را رعایت کند، به گونهای که به زبان سنیما نزدیکتر است و توانسته با مخاطب دائم در تبدل و تغییر این دوران همسو باشد. اصل بر باور پذیر بودن است و آن که مخاطب آئینهٔ تمام نمای دنیای معاصر خود را در میزانسن و رفتارشناسی مجموعه آدمهای منتخب یک فیلم ساز و خالق اثرببیند که در سعادت آباد این اتفاق افتاده است.
من در حضور متکثر آدمهای فیلم «سعادت آباد»، نقطهٔ انتخابی ندیدم. ای کاش در میان این جمع یک نفر میتوانست بیشتر از دیگر شخصیتها آن افق دید آرمانی را معنا کند، بدون اینکه بخواهد خیلی دروغ و یا متظاهرانه باشد شاید یاسی از دید میری این ویژگی را دارا باشد ولی بیشتر آن موقعیتهای اجرایی و کنش و واکنش یاسی را در خلوت و سکونش میبینیم نه آن حالت فاعلانه که میتواند همسو با این طبقه باشد.
البته من فقط طرح سوال میکنم و قرار نیست که برای کارگردان نسخهای بپیچم. به نظر من بهتر است که فیلمساز به شکل هوشمندانه بالاتر از این مجموعه قرار بگیرد و شرایطی را بستر سازی کند تا در کنار نمایش عمومی وضعیت موجود یک شرایط دگرگون شده و از بحران عبور کردهای هم برای بیننده پایه ریزی شود و این تصویر را حداقل در یکی از شخصیتها و در بین آن مجموعهٔ متکثر آدمها نشان دهد تا بتواند آن رسالت اجتماعی را عهده دار بوده و نمونهٔ متفاوت تری را نشان دهد.
|