سینمای ما- حسین لامعی: داشتم به این فکر می کردم زیر عکس "مهران مدیری" چه بنویسم؟ بنویسم دوست ات دارم مردِ بزرگ؟ دوست دارم نابغه؟ دوست ات دارم قهرمان؟!! دوست ات دارم... دیدم این واژه ها به درد او نمی خورد. این یک بار را جواب نمی‌دهد. ما بچه‌های دهه 1360 زمانی با او آشنا شدیم که این جور صفت‌ها حتی به گوشمان هم نخورده بود. نه می‌دانستیم اسطوره چیست نه قهرمان چه کسی است که او "ساعت خوش"اش را ساخت. ما را در هفت سالگی با لفاظی منتقدانه کاری نبود و کوچک‌تر از آن بودیم ژست روشنفکرانه بگیریم. جلوتر که آمدیم و بزرگتر که شدیم، کتاب که خواندیم و وارد حیطه باسوادان! که شدیم، باز هم فرقی نکرد. او نه کیمیایی بود که استاد باشد نه مهرجویی بود که نابغه، او سر و تهش یک مهران مدیری بود، یک خاطره از دوران کودکی. دست‌اش نزدیم که مبادا آلوده شود. نکند در درون ما وارد بازی‌هایی شود که از جنس او نیست. نکند سریال‌هایش را به این خاطر ببینیم که فردا بنشینیم با دوستان سر فیلمنامه‌اش بحث کنیم و نقدش بنویسیم. نکند ببینیم‌اش که بخواهیم ایراد بگیریم و خیر سرم میزانسن اش را بکاویم.

 ما زمانی که به او علاقه مند شده بودیم اصلا نقدی نبود! در آن دنیا اصلا چنین واژه حضوری نداشت. نقد و نقادی کار آدم بزرگ‌ها بود، راجع به آدم بزرگ‌ترها. به هم هم می‌آمدند. ولی نه ما بزرگ بودیم نه مدیری برای ما. به هم ‌ می آمدیم. حتی وقتی مجله نیوزویک او را جزو بیست چهره قدرتمند ایران در سال 2009 نامید. حتی وقتی دانشگاه لیبرتی به او دکترای افتخاری داد و حتی وقتی دانشکده "روان‌درمانی" در تهران او را تاثیرگذارترین آدمِ این سرزمین در دو دهه اخیر- در بهبودِ روح و روان و سلامت مردم - دانست. مهم نبود. او هیچ وقت هیبت آن روشنفکرِ بالا بلند را برای ما نداشت که دستمان بهش نرسد. او رامینی بود که تهش رسید به شصت‌چیِ مرد هزارچهره. خودش هم همین را می‌خواست.

صداسیما را که انتخاب کرد رها نکرد. گسترده‌ترین نوع ارتباط با مخاطب را از دست نداد. این شد که حتی منتقدان هم سعی نکردند خط و خدشه‌ای بر او بیندازند. دانستند که او پیشِ ما مردمِ عامی چگونه است و حس‌مان به او از چه جنسی است. وقتی چند سکانس از همیشه پای یک زن در میان است و چند سکانس از دایره زنگی را بازی کرد، فیلم‌هایی که در حالت عادی بفروش نبودند‌ گیشه را تصرف کردند، اما باز هم مهم نبود. هیچ کدام مهم نبود. نه جایزه دانشگاه آمریکا، نه فروش فیلم‌ها و نه احترام منتقدان. مهم این بود که او بیست سال یک‌نفس کار کرد و ما را با کسی در این دو دهه اندازه او نزدیکی نبود. تلویزیون کنارمان بود و او هم داخلش. ساعت خوش ، جنگ 77 ، پاورچین ، نقطه چین ، جایزه بزرگ ، شب های برره ، باغ مظفر ، مرد هزارچهره ، مرد دو هزار چهره و بالاخره قهوه تلخ... بیست سال را با یک نفر جلو رفتن کار کمی نیست و حسی این چنین مثبت از این مردم در چنین سرزمینی از عجایب روزگار است.

 او ماند... مومن... با او بیشتر خندیدیم، گریه هم کردیم. همیشه از قصد بعضی جاها کاری می‌کرد ماجرا گریه دار شود! مثل دادگاه مردهزارچهره. مثل لحظه رفتنِ کریم‌خان از کاخِ قهوه تلخ و اسلموشن و آن اتفاقات. ما هم چقدر دوست داشتیم... بیست سال گذر با آدمی که با قرص‌های ضد افسردگی خو کرده، گوشه می‌رود و از وخیم‌تر شدن احوالات روحی‌اش در این ایام می‌گوید... می‌بینید؟ همه چیز به هم می‌آید. مانند همان دلقک پیری که از کودکی در ذهن داشتیم. همان که روی دماغش هویج داشت. دور چشمش قرمز بود روی طناب راه می رفت. همان که مردم را می‌خنداند ولی خودش پشت آن ماسک گریه می کرد. که پس از پایان کار اشک می‌ریخت و می‌رفت پی راهش... این رویاها از کجا آمده؟

... امروز نه روز تولد مهران مدیری است نه مناسبت و روز خاصی برای او‌، این را نوشتم چون این یادداشت هفتگی‌ام است و می خواهم این‌جا بیش از هرچیز پاگیر "دل‌نوشته" باشد. احساست در آن پررنگ باشد. این را نوشتم چون دیروز در جایی اتفاقی عکسی از "مهران مدیری" دیدم (همین عکس بالای مطلب) و یاد خانه قدیمیِ قبلی‌مان افتادم که وسطش حوض داشت و روی درختش طناب! نوشتم که فردا روزی که مدیری مُرد! که اگر در این دنیا بودم، دیگر حسرت گفتن این حرف‌ها بر دلم نمانده باشد. مثل خسرو شکیبایی نشود. نوشتم که وقتی رفتم بالای قبرش، بگویم تو هیچ وقت اسطوره نبودی، استاد هم نبودی، تو برای ما بچه‌های دهه شصت، سر و تهش یک مهران مدیری بودی؛ یک خاطره از دوران کودکی...

کاربران سایت "سینمای ما" نگاه نویسنده سایت را به بحث و نقد می‌گذارند


منبع : سینمای ما

به روز شده در : جمعه 27 آبان 1390 - 9:55

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

اميررضا
جمعه 27 آبان 1390 - 14:54
21
موافقم مخالفم
 

اول كه دلنوشته جايش در وبلاگ شخصي شماست. اينجا يك سايت تخصصي سينمايي است. آدم معروفي هم نيستيد كه همه به دنبال اين باشند كه شما در دلتان چه ميگذرد. اگر يك فرد به قول خودتان جوان و بي تجربه قرار است اينجا بنويسد حداقل چيزي به ما بيفزايد نه اينكه...

بعد هم اينكه لطفا زبانت را گاز بگير يعني چي كه وقتي رفتم بالاي سر قبر مهران مديري...؟

پردیس
جمعه 27 آبان 1390 - 14:56
-35
موافقم مخالفم
 

مدیری......؟......یک خاطره؟؟؟؟ مهران مدیری خاطره ای نیست که به تاریخ پیوسته.....مدیری فقط مدیری هست با همه چیز های خوبش کنار هم.

سیامک
جمعه 27 آبان 1390 - 14:58
48
موافقم مخالفم
 

درسته مهران مدیری کسی بود که روزهای سخت و خشک همون دهه شصتی که گفتی رو قابل تحمل تر می کرد

کسی که گروهی رو چمع کرد که الآن خیلی کارها هم تو این تلویزیون و هم توی آون سینما انجام دادند

برای من هم مهران مدیری سر و تهش یک مهران مدیری بیشتر نبود کسی که باهاش خندیدم و باهام خندید اونم جایی که همه گریه می کردند ، تلویزیون ایران

مهران مدیری استعدادی است که فوق العاده است و من کلاه خودم رو به احترامش از سر بر می دارم به خاطر اینکه تکه کلامهای مهران مدیری تا مدتها مهمان همین مردم کوچه و خیابون بود جایی که دیالوگهای استاد کیمیایی و نابغه ی عزیز مهرجویی نبود ، البته مقایسه نمی کنم چون نوع رسانه ها متفاوت بوده و هست .

اما مهران مدریری رو همه ی ما ایرانی ها دوست داریم امیدوارم شاد باشد کسی که شای بخش خانه هایمان بود و هست و امیدوارم همچنان باشد ...

یک نفر
جمعه 27 آبان 1390 - 16:4
-1
موافقم مخالفم
 

دلم گرفت از خوندنش

تولدت مبارک ، همنشین قدیم شب تنهایی ما ...

پاینده باشی

اما شاد ...

حسام
جمعه 27 آبان 1390 - 16:39
-4
موافقم مخالفم
 

خیلی ممنون

قشنگ بود


جمعه 27 آبان 1390 - 16:54
30
موافقم مخالفم
 

من عاشقشم...

شادی
جمعه 27 آبان 1390 - 17:5
41
موافقم مخالفم
 

مهران مدیری "حق پدری" به گردن من داره... درست در سالهایی که شخصیت من شکل می گرفت او الگوی من بود و هست و هنوز هم از او یاد میگیرم ...

ستاره
جمعه 27 آبان 1390 - 18:40
12
موافقم مخالفم
 

نوشته قشنگی بود. واقعا حرف دل ما دهه شصتیاست. وقتی پای ساعت خوش مینشستم تمام غصه هام یادم میرفت. با هرکدوم از کارهای آقای مدیری یه دنیا خاطره دارم. دکترای افتخاری در برابر احترامی که مردم ایران برای ایشون قائلن چیزی نیست.

محسن
شنبه 28 آبان 1390 - 7:34
-2
موافقم مخالفم
 

اين ...نوشته چی بود مثلاً؟! می خوای قربون مهران مديری بری درست برو! راجع به مرگ ديگران هم كه حرف می زنی يه زبانم لالی يه خدای نكرده ای يه بعد از 120 سالی چيزی بگی بد نيست!

الهه
شنبه 28 آبان 1390 - 8:2
-7
موافقم مخالفم
 

همشو خوب نوشتي اما اون قسمت مربوط به دلقك رو كاش نمي نوشتي چون تشبيه خوبي نبود...و اينكه اون لطفعلي خان بود كه به صورت اسلوموشن از كاخ قهوه تلخ رفت نه كريم خان...

يه انتقاد ديگه هم كه داشتم اينه كه خيلي راحت راجع به مردنش حرف زدي.فكرشم وحشتناكه! هنر ايران بدون مهران مديري براي من قابل تصور نيست... يه بلا نسبتي...چيزي مي گفتي!

من يه دهه ي شصتي هستم كه به خاطر مهران مديري به هنر و به طور ويژه به هنر ايراني علاقمند شدم ... به خاطر مهران مديري ايران موندم چون فكر مي كردم كه كشورهايي كه مهران مديري ندارند خيلي زندگي سخت و خسته كننده اي دارند! شايد اگه مهران مديري نبود من الان غرب زده شده بودم!

سهیل
شنبه 28 آبان 1390 - 8:34
-5
موافقم مخالفم
 

متن زیبایی بود خاطرات دوران کودکی ما با مهران مدیری گره خورده است و هنوز هم فکر میکنم مجموعه هایی مثل ساعت خوش و جنگ 77 برای مخاطبینش جذاب باشد

مهران مدیری در آن سالها تبدیل به یک مرد محبوب در کل ایران شده بود امیدوارم که این محبوبیت روز افزون همچنان ادامه داشته باشد و شاهد رشد و پیشرفت او باشیم.

arian18
شنبه 28 آبان 1390 - 9:2
-2
موافقم مخالفم
 

باید بگم یکی از بهترین های زمان ما مهران مدیری بود و بس.هنرمندی مردمی که همه جوره ثابت کرده همیشه با مردم بوده و هست و خواهد بود.اقا مهران حسابی چاکرتیم.دمت گرم و همیشه سالم و سرزنده باشی.

rahgozar
شنبه 28 آبان 1390 - 11:0
37
موافقم مخالفم
 

مهران مدیری برای ما ایرانی ها یه شخصیت خیلی خیلی دوست داشتنیه..... هم استاده..هم نابغه...هم اسطوره... فوق العاده قابل احترام و با ارزش...امیدوارم دیرتر از دیر و خیلی دیرتر از دیر برسه اون روزی که مهران مدیری نازنین رو نداشته باشیم...

مردی که با کاراش زندگی کردیم!!

دوستت داریــــــــــــــــــــــــم! :)

علیرضا
شنبه 28 آبان 1390 - 15:2
-10
موافقم مخالفم
 

به نظر من مدیری آن قدر که خسرو مرحوم مردمی بود نیست نقش های خسرو هر چند جدی بود اما گرم و گیرا بود و انسان ناخود اگاه از دیدن آثار و چهره دوست داشتنی اش تبسمی از روی رضایت داشت من هم دهه شصتی ام ولی اینچنین نظری در مورد مدیری ندارم ولی در مورد شکیبایی با شما موافقم


شنبه 28 آبان 1390 - 16:19
23
موافقم مخالفم
 

میدونی ودیری رو با هیچ کس تنگار نمیشه مقایسه کرد. نه با اون دلقکه، نه با خسرو، نه کیمیایی، نه هیچ کس. انگار حتی با نقشهاش هم نمیشه اونو شناخت...

کیمیا
شنبه 28 آبان 1390 - 16:56
4
موافقم مخالفم
 

منم دوست دارم مهران مدیری.

سپيده
شنبه 28 آبان 1390 - 19:36
51
موافقم مخالفم
 

با خووندن اين مطلب دلم لرزيد

منم از بچه هاي دهيه 60 هستم...كسايي كه با برنامه هاي مديري بزرگ شدم...حق پدري به گردنم داره...وقتي گفتي اگه مرد...اشكم اومد...مديري هيچ وقت براي من نميميره...مثل يه پدري كه هميشه تو قلب دخترش هست...دوستت دارم باباي خوبم..عاشقتم...با خنده هات خنديدم ... با گريه هات اشك ريختم....

نازنین
شنبه 28 آبان 1390 - 20:12
50
موافقم مخالفم
 

آقای لامعی عزیز

متنتون خیلی قشنگ بود خوشحالم که متوجه شدم یکی دیگه هم به اسطوره تکرار نشدنی طنز فکر می کنه

اما...

همش افسوس می خورم چرا وقتی شروع کردید به نوشتن اونقدر اسیر احساساتتون شدید که در انتها فراموش کردید یه بار متن از اول تا آخر باز خوانی کنید

هیچ متوجه شدید شما تو مطلبی که نوشتید دو بار مهران مدیری عزیز رو به مرگ و میر ربط دادید؟!

کاش کمی با دقت تر خاطره بازی می کردید!

عاطفه
يکشنبه 29 آبان 1390 - 4:33
55
موافقم مخالفم
 

مدیری یک استثناست

مهشيد
يکشنبه 29 آبان 1390 - 7:46
17
موافقم مخالفم
 

مهران مديري عزيز نوجواني و جوانيم را با تو و كارهايت گذراندم اميد كه تا كهنسالي مرا تنها نگذاري

امید
يکشنبه 29 آبان 1390 - 7:57
-7
موافقم مخالفم
 
مهران مدیری

سلام آقای لامعی عزیز

من هم با نظر شما کاملاً موافق ام کاش همه ی ما انقدر می توانستیم از وجود این چنین انسانهای لذت ببریم تا قبل از اینکه از دستشان نداده ایم. من هم نسل دهه60 هستم و تحصیل کرده هنرهای نمایشی می دانم در این راه خون دل خوردن یعنی چه؟ حال که به اخبار سینما ایران نگاه می کنم تنها یک جمله برای مدیری دارم (مهران مدیری صنم نسل 60)

یاسمین
يکشنبه 29 آبان 1390 - 11:19
-14
موافقم مخالفم
 

ای بابا این آقا با خودشم مشکل داره! میگه افسردم! بعد میخواد مردم رو شاد کنه! افسرده دل افسرده کند انجمنی را ... البته خوشبحال شما دهه شصتی ها ما دهه هفتادی ها که چیزی ندیدیم

سيمين
يکشنبه 29 آبان 1390 - 11:45
-1
موافقم مخالفم
 

مگه اسطوره عزيز ما چند سالشون هست كه انقدر راحت از مرگ حرف ميزنيد! خدا اون روزو نياره

مهران مديري عزيز براي من هم اسطوره است هم دكتر هم استاد هم نابغه و...

در بدترين شرايط زندگيم تنها با ديدن برنامه هاي مهران مديري شاد شدم و سختي هارو فراموش كردم

خدا حفظش كنه.

اسمان
يکشنبه 29 آبان 1390 - 15:35
22
موافقم مخالفم
 

باید گفت اقا ی محترم نویسنده شما با خودت مشکل داری و میخوای مثلا عذاب

وجدان نگیری و مثلا دین خودتو ادا کرده باشی....مجبور نیستی راحت

دل ادمو به درد بیاری و تو عالم خودت مدام گزافه بگی و .... بعدم اخرش

بگی میخوای قدر شناسی کنی..... کار سختی نیست

,فقط چند ثانیه فکر کردن لازمه تا بفهمی اگه خونواده ایشون یا خود اقای مدیری این

مطلب رو بخونن چه حس افسردگی بدی به ادم دست میده.ادم از درون به هم

میریزه....به خدا یک نقد ناجوانمردانه بهتر از هزارتای این نوع قدرشناسی هاست.

بله...خود اقای مدیری مثل خیلیای دیگه اسیر عقده حقارت نیستن که مدام از خود تعریف و تمجید

راه بندازن و خودشون رو استاد و نابغه بدونن...اما ما بهتر از هرکسی میدونیم که

دنیای تجربیاتی که ایشون دارن و انبوه کتابهایی که در زندگیشون مدام با اونها سر و

کار داشتن و میخوندن و میخوندن و میخوندن....فقط برای این که بهتر باشن...از

هزاران هزار مدرک دکترای افتخاری فلان و تقدیر دانشگاه بهمان با ارزشتره و اینجاست

که از سر باور قلبی بهش میگیم" استاد", نه از روی رفع تکلیف اون هم با این حس غلو شده و تصنعی و امیخته به اجبار,

که واقعا بیشتر باعث رنجش میشه تا برانگیخته شدن عواطف و نوستالژی شیرین دوران کودکی!

اول تکلیف خودت رو با خودت روشن کن ,بعد هم "فکر" کن....بعد بنویس ,اقا یا خانم محترم نویسنده.......

راستی اصلا ما از شما تمجید نمیخواییم.مارو به حال خودمون بگذارید.

محمد
يکشنبه 29 آبان 1390 - 15:42
10
موافقم مخالفم
 

مدیری بی نظیر است

مرحوم شکیبایی عزیز- مهرجویی-کیمیایی-بیضایی و...... همه یک طرف مهران مدیری یک طرف دیگه.........

دنیای من رو زیبا کزد

تمام حال بد من رو خوب کرد.

او مردی شریف- مهربان-ساکت است با درونی براز غوغا و عشق.

شانش بسیار بالاتر از این است که با چنین تقدیرهای نسنجیده ای بخوایم تقدیرش کرده باشیم.

برای اقای لامعی متاسفم.

منصوره
پنجشنبه 3 آذر 1390 - 12:34
-1
موافقم مخالفم
 

مهران مدیری برای من هم یه نابغست،یه خاطره دوست داشتنی و تمام نشدنی

منم چیزهای زیادی ازش یادگرفتم

امیدوارم همیشه دلش شاد باشد و سلامت بمونه و خدا روزی رو نیاره که بین ما نباشه

خوشحالم که دهه شصتی هستم

باران
جمعه 4 آذر 1390 - 11:56
-1
موافقم مخالفم
 

ایووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول حسین .ارادت مندیم

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���