سینمای ما – بهنام شریفی: ماهنامهٔ فیلم در شمارهٔ اخیرش مصاحبهای با بازیگر خوب سینما و تلویزیون ایران امیر آقایی کرده است. هم چنین برنامهٔ هفت حسین یاری را به خاطر بازی خوبش در سعادت آباد به عنوان بازیگر فصل برگزید. این دو بازیگر نمونههایی از بازیگرانی هستند که علیرغم تواناییهای بالایشان هنوز به آنجایگاهی که حقشان است، نرسیدهاند. در این میان سینمای ایران به خاطر عدم برنامه ریزی و فرصت سوزیها و تکرار کردن عادات غلطش تاثیر زیادی در نادیده گرفتن این گونه بازیگران کرده است.
مرحوم مهدی فتحی با آن سابقهٔ درخشان تئاتری و بازیهای به یادماندنیش در سینما قسمت اعظم توانایی بالقوهاش به کار گرفته نشد. سعیدپور صمیمی با بازی درخشانش در یه حبه قند ثابت کرد بازیگری و حضور جلوی دوربین به چه میزان میتواند درست و تاثیر گذار باشد. اما فارغ از بیمهریهای سینمای ایران تلقیهای غلطی از بازی خوب بین مخاطبان و حتی منتقدهای ما وجود دارد که هنوز تصحیح نشده است. این گونه تلقیها بازیهایی را خوب میدانند که پر از خود نمایی و حرکات فیزیکی برجسته و اغراقهایگاه و بیگاه باشد. حتی آکادمی اسکار هم به نقشهای خاص (اعم از معلول و دیوانه و معتاد و..) بیشتر نظر میکند. انگار اگر بازیگر از تمام این صفات بری باشد، کار خاصی نکرده است.
بازیهای خود دارانهٔ آقایی که با کمترین میزان از حرکات غلو شده است به همین خاطر کنار گذاشته میشود. در حالی که اتفاقا او به تناسب نقشش در سعادت آباد بازی برون گرایی را رائه داده است. این حرفها به معنای نفی بازیهای فیگوراتیو نیست. بازیهایی که در هر ثانیه مخاطب را به دنبال خود میکشند. براندو با طرز خاص بیان و حرکات بدنش مثلا در اتبوسی به نام هوس اتفاقا یکی از بهترنی بازیهای تاریخ سینما را انجام داده است. تماشاگر عموما این حرکات را میپسندد. در سینمای ایران هم در سالهای اخیر حامد بهداد با تکرار یک سری از اکتها و بیانمندی درست در دالوگ گویی بازیهای درخشانی ارائه داده است. هر چند که هر وقت این انرژیهای او به خوبی در خدمت فیلم قرار گرفته شده باشد نتیجهٔ بهتری از او دیدهایم. اما بازیگرانی هستند که همان نفس حضورشان و حتی هیچ کاری نکردنشان هم به خاطر پارهای خصوصیات فیزیکی و روحی که به اصطلاح آن مشهور است، همیشه دلپذیرند. نمونهٔ آن د سینمای ایران عزت الله انتظامی در هر نقش و در سالهای اخیر لیلا حاتمی است. بازیگران کلاسیکی مثل کری گرانت و جیمز استیوارت و همفری بوگارت دارای این ویژگی بودهاند. اما دستهٔ سوم که آقایی و یاری در آن هستند، بازیگرانی با بازی درون گرا هستند که کم کم دارای آن میشوند. حرکات نمایشی در بازیشان دیده نمیشود و هر بار در قالب یک نقش خاص قرار میگیرند و عموما هم با کمترین نقص بازیشان را به انجام میرسانند. همان نگاههای یاری و غم و حسرتی که در نی نی چشمانش به خاطر از دست رفتن عشقش دیده میشود، مثال خوبی است. یا در همین فیلم سعادت آباد شیوهٔ دیالگو گوییها و ترکیب عصبیت و غم و معذب بودن امیر آقایی با آن نگاههای آلوده به شک و تهدید گر هم مثال دیگری از این گونه بازیهاست. با توجه به بالا رفتن سطح بازیها در فیلمهای مطرح این چند سال اخیر سینمای ایران، توجه به این نکات به ظاهر کم اهمیت کمک زیادی به همهٔ ما میکند.
طیف منتقدان و بازیگران و سیاست گذران سینمای ایران و از همه مهمتر مخاطبان میتوانند با مطالعهٔ بیشتر در این زمینهها و دیدن بیوقفه فیلمهای خوب ایرانی و خارجی این نکات را بهتر در یابند. تا دیگر شاهد از دست رفتن استعدادهای خوب سینمای ایران نباشیم. تا دیگر مهاجرت در میان سینماییهای صورت نگیرد. تاشان و اهمیت بازیگران خوب سینمای ایران را در همان زمان حیاتشان دریابیم. حسین یاری و امیر آقایی و بازیگران خوبی مثل آنها شایستهٔ توجه بیشتر ما هستند.