سينماي ما- كتاب «صد سال اعلان و پوستر فيلم در ايران» اثر مسعود مهرابي كه چند هفتهايست به بازار نشر آمده، در همين مدت كوتاه بازتابهاي خوبي از اهل فن و نويسندگان سينمايي و هنرمندان رشتههاي تجسمي و گرافيستها دريافت كرده و فروش خوبي هم داشته است. اين كتاب مروري تصويري و تحليلي بر طراحي پوستر سينمايي در ايران در صد سال گذشته (از 1286 تا پايان سال 1390) است و حاوي بيش از 600 پوستر آثار سينمايي ايران از هنرمندان پيشكسوتي چون مرتضي مميز، آيدين آغداشلو، محمد علي حدت، علياكبر صادقي، فرشيد مثقالي، عليرضا اسپهد، ابراهيم حقيقي، محمد باطني و قباد شيوا تا گرافيستهاي امروزي و نسل جديد امير اثباتي، اونيش امينالهي، امير شيبان خاقاني، محمدرضا دادگر، مسعود دشتبان، حيدر رضايي، آرش صادقي، رضا عابديني، ساعد مشكي، علي مير فتاح و ... است.
در ميان اين پوسترها آثاري از چند سينماگر شاخص كه دستي بر عرصه طراحي و گرافيك داترند هم به چشم ميخورد كه مهمترين آنها عباس كيارستمي، امير نادري، نورالدين زرينكلك، رضا ميركريمي و ... هستند.
پرویز دوایی نویسنده، مترجم و منتقد سینما كه در سالهاي اخير و در طول چهار دهه كه از مهاجرتش به اروپا ميگذرد، كمتر دست به قلم برده و درباره سينماي ايران جز دو سه بار نظر و نوشتهاي از او نديدهايم، یادداشتی بر کتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران» نوشته است. دوايي در اين سالها كتابهايي شامل قصه / خاطرات از جمله «سبز پري»، «بازگشت يكهسوار»، «بلوار دلهای شکسته» و «امشب سینما ستاره» و چند داستان و رمان ترجمه مانند «تنهايي پر هياهو» از او منتشر شده است. دوايي درباره كتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران» چنين نوشته است: «این کتاب، در جوار خصوصیات دیگرش، چه راهنمای خوبی هست برای مرور آنچه که بر این سینما، از نظر اندیشه و احساس و فهم و سلیقه، به حسب روزگار و زیر و بالاهای آن گذشته، و از این بابت هم مفید و خیلی آگاهکننده. چهقدر گوارا و عزیز بود، در بدویت ساده و دلپذیرش آن مجموعه اعلانهای چاپی دولبه، و چه راهی را طی کرده است «فهم» و «پختگی» تا سینما (به هر معنیای) در سرزمین ما تا برسد به این جایی که الان است، که جایی والا باز کرده است در زبان جهان، هر کجا که از فیلم خوب نام برده میشود...»
متن كامل يادداشت دوايي را اينجا بخوانيد:
آقای مهرابی گرامیسلام، و باز هم بسیار بسیار ممنون از مهر و لطفتان به خاطر یک هدیه واقعاً چشمگیر و روحنواز که در این چندروزه اخیر که به دست ما رسیده، مدام جایی نزدیک دسترس بوده و باعث اعجاب و تحسین و نوازش چشم و روح. حقیقتاً که دستتان، دست شما و ناشر شما و تمامی کسانی که در راه (قطعاً) دشوارِ برپا کردن این بنای خیرهکننده شما را یاری کردهاند، درد نکند و خسته نباشید.
خیلیخیلی دورانه میشود حدس زد که نفس گردآوری این همه اعلان، در طی یک چنین دورهای طولانی چهکار مشقتباری بوده، آن هم در فرهنگی که معمولاً عادت به جمعآوری و حفظ آثار گذشته نبوده است و نیست. در حد محدودیتهای قابل درک این کار و همة دشواریهایش، کار شما کاری است بسیار شایسته و موجب نهایت تحسین، و همان طوری که گفتم، بر تارک کارهای دیگری که در زمینة سینما و فرهنگ سینما از شما در این سالها ناشی شده، خواهد درخشید و خواهد ماند به عنوان یک مرجع مهم و سنگ شاخصی در راهی که سینمای ایران تا به امروز طی کرده است. و این کتاب، در جوار خصوصیات دیگرش، چه راهنمای خوبی هست برای مرور آنچه که بر این سینما، از نظر اندیشه و احساس و فهم و سلیقه، به حسب روزگار و زیر و بالاهای آن گذشته، و از این بابت هم مفید و خیلی آگاهکننده. چهقدر گوارا و عزیز بود، در بدویت ساده و دلپذیرش آن مجموعه اعلانهای چاپی دولبه، و چه راهی را طی کرده است «فهم» و «پختگی» تا سینما (به هر معنیای) در سرزمین ما تا برسد به این جایی که الان است، که جایی والا باز کرده است در زبان جهان، هر کجا که از فیلم خوب نام برده میشود...
از ناشر دلیر و قطعاً عاشق و علاقهمند شما هم باید سپاسگزار بود برای درگیر یک چنین کار عظیمی شدن و چنین سرمایهای را وقف چنین اثری ساختن. خدا کند که به اجر خودشان برسند و کتاب خوب استقبال بشود، که شنیدهام تا به حال و در همین مدت کوتاه چنین بوده. خستگیهایش بر شما مدتها باقی خواهد ماند، با یاد تلخیها و زحمتها و دوندگیهای عمرگیر و آزاردهنده، ولی لذت به دنیا آوردن چنین فرزند برومندی هم قطعاً میتواند پردوام باشد؛ فرزندی مایة مباهات.
میبخشید که حرفها در برابر چنین کار مهم و والایی اندک و نارساست. ولی کتاب شما را عزیز خواهم داشت تا مدتهای مدید، و محل رجوع خواهد بود تا سالهای سال و یاد لطف شما و یاد کار بزرگ شما در این رجوع مداوم، مدام همراه ما خواهد بود.
با سپاس مجدد فراوان و آرزوی توفیق و برقراری برایتان