سينماي ما- فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادي دوشنبه صبح در هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکارنامزد دو جايزه بهترين فيلمنامه و بهترين فيلم خارجيزبان سال 2012 بود. نماينده سينماي ايران اسكاربهترین فیلم خارجیزبان را گرفت وهمه ايران لب به تحسين و تقدير و تبريك گشودند.
....................................
محمود دولت آبادیو سرانجام و در اكنون شوق انديشنده بيشتري آرزو ميكنم براي اصغر فرهادي و خوب است اميدوار باشم و باشيم كه او همچنان بتواند به سنجيدگي در خود بنگرد با وقوف به اينكه اثر او ميانگين درستي است از ضدين سينماي متفاوت و سينماي عام، ميانجاي و ميانهگزيني در امور، پندي است هم باقي مانده از آموزگار حكيم ما ابوالقاسم فردوسي كه رعايت آن البته آسان نخواهد بود هميشه.
اما نكته؛ نكاتي خاص درباره فيلم آقاي فرهادي، آدميان و فضاي تنگ و نفسگير آن به اختصار.
در اين باره و احوال فيلم مايلم گواهي بدهم كه ما مردم تا 30 سال پيش و سپس تا پايان جنگ تحميلي و دفاعي ايرانيان چهره و جلوهاي چنين زشت و ناپسنديده و نكبتزده كه تصوير ميشويم، نبوديم اما چنين شديم. پس چنين كه فرهادي روايت كرده است آن تنگناهاي خفقاني در ناممكن بودگي حداقل تفاهم ميان اشخاص و آن عصبيتهاي نابهنجار، فرآيند همين دوره از زندگي گسسته و گره در گرهشده تحميلي ماست و بجاست كه هنر و زحمت فرهادي و بازيگرانش در نفي و نخواستن اين زبوني و درماندگي و جزميت درك بشود و نه تصديق و تاييد آن. يعني كه يك مردم و يك جامعه انساني فاقد بنيانهاي اجتماعي روشنبين و لاجرم پذيرنده با خوي و خصلتهاي رعيتي، در روندي تحميلي ميتواند تبديل شود به تجلي همان چه از زشتي و كهنگي كه در تاريخهاي مكرر خود داشته بوده است. اما... فقط همين؟ پس زيبايي و متانت و سرخوشي و خردورزي ما كجاست و كجا گم مانده است؟ ديديم و دنيا هم تماشا كرد برنايي و برازندگي و آرزومندي نهفته مانده اين سرزمين را در خيابانهاي پرآفتاب تهران به يك «ن» به روزي اگرچه مستعجل، جلوه پنهان مانده شده يك حقيقت بود.
به اين ترتيب اگر در كار و آثار هنرمند ايراني به كابوس دچار ميشويم، آن خود يعني آرزوي بيداري.
اگر به روايتي زشت و پتياره چشم و گوش ميسپاريم، آن يعني آرزوي پالايش و زيبايي و برازندگي و اگر به روايت اختناق در بنبستهاي ناچاري نفسگير دل ميسپاريم -كاري كه فرهادي به ياري همكارانش با زحمت و موفقيت انجام داده است- آن يعني آرزومندي تفاهم، قانونمداري و آزادي.
...........................................
سيدعلي صالحي خيلي وقت است كه اين مردم بزرگ رو به جهانيانِ سرگرمِ خود ميگويند: «ما ميتوانيم»! در مقابل انگار ميشنوند و به روي خود نميآورند. ساكنانِ اين سياره به صحبت خود سرگرماند و خبر ندارند اين طرفها هم خبرهايي هست!البته رويِ ماهِ عباسِ كيارستمي را ميبوسيم كه در حوزه كارِ جهانيِ سينما، راه و مسيرِ پُر بُنْبست را براي نسلهاي بعد از خود باز گشود تا امروز و تا اصغر فرهادي و حكايتِ اسكار. نه اينكه «اينها ميتوانيم» فقط خلاصه شود در صنعتِ سينما كه اين مردم تاريخي نشان دادند حتي در شرايطِ بيباور و شرايطِ بيداد و اين جهانِ بيجهت كش، همچنان پا برجا و پيشرو هستند در هزار سو كه ببيني و بخواني و بداني.
زندهباد اين زيباترين مردمان كه فرزنداني چون فرهادي را به باورِ جهان مينشانْد! ما ميتوانيم! اين يقينِ تمامعيارِ ماست. ناصر تقوايي هم بتواند كار كند، جعفر پناهي را فراموش نكنيد. به هر سياق و با هر عطري كه هست، همه... فرزندانِ اين جامعه شكستناپذيرند: «ما ميتوانيم». حالا جهان هم بشنود و هم باور كند. در سرزمين صلح، صلح برميخيزد، حتي اگر لحظه به لحظه به جنگ تهديدش كنند.
...........................................
جواد مجابياز وقتي به ما خبر دادهاند كه فيلم «فرهادي» برنده اسكار شده، خانه ما پر از شادي شد. از تلفنهاي متعدد به خانه ما و ديگران و انعكاس خبر در اينترنت آگاه شديم اين شادماني گسترده بوده است.فيلمي كه با وجود تبعيضهاي فرهنگي مرسوم در غرب مهمترين جايزههاي سينمايي را از آن خود كرده، اكنون با بردن اسكار به اوج منحني جهانگير شدن خود رسيده است. فرهادي با نطق كوتاه خود نشان داد، چقدر وطن و مردمش را دوست دارد و به فرهنگ ملتش كه نمايانگر صلح، دوستي و مداراي انساني است احترام ميگذارد. اين سينماگر پيشرو نماينده جمع هنرمندان پيشتاز ايراني است كه حتي در شرايط دشوار هم ميتوانند فرهنگ غني و ژرف ايران را در آثارشان بازتاب دهند.هنر نو در خدمت بيان حقيقت واقع است. فيلم «جدايي» دشمن دروغ است و تنها دروغ است كه نميتواند اينگونه آثار را تحمل كند. هنردوستان ايراني استقبال از كارگردان بزرگ جهانيشان را بدل به جشني فرهنگي خواهند كرد.
...........................................
کیهان کلهردريافت جايزه اسكار را به اصغر فرهادي و گروهش تبريك ميگويم چراكه افتخار بزرگي را نصيب ايرانيان كرد. رقابت در محدوديت بسيار سخت است. وقتي اعلام شد اصغر فرهادي اسكار برده است، اشك در چشمانم جمع شد، اما شايد كسب چنين جايزههايي در موسيقي دشوار باشد چراكه اينگونه جايزهها به موسيقي تجاري ربط پيدا ميكند و ما بايد ابتدا خودمان را باور كنيم. امروز ميتوان به موسيقي ايران اميدوار بود اما بايد گفت كه در فستيوالهاي موسيقي بخش جايزه وجود ندارد بلكه هنرمند كنسرت خود را اجرا كرده و از صحنه پايين ميآيد اما همين كه نوازندگان ما در نقاط مختلف دنيا كنسرت برگزار ميكنند، دلالت بر پيشرفت موسيقي دارد.
.........................................
همايون شجريان
او پيش از آغاز کنسرت گروه «همنوازان حصار» در برکلي آمريکا، ضمن تبريک موفقيت فيلم «جدايي نادر از سيمين» براي کسب جايزهي اسکار، اجراي خود را به اصغر فرهادي تقديم کرد. اين هنرمند که پنجمين اجراي تور کنسرت آمريکا را در کنار «همنوازان حصار» در سالن Wheeler Hall در برکلي ِايالت کاليفرنيا به صحنه برده بود، صحبتهاي خود را اينگونه آغاز کرد: «همانطور که مستحضر هستيد فيلم «جدايي نادر از سيمين» امشب برندهي جايزهي بسيار پرارزش اسکار شد. يک بار ديگر نام زيباي ايران بر سر زبانها افتاد... به همهي ايرانيان عزيز، آقاي اصغر فرهادي و همهي عوامل فيلمشان تبريک ميگوييم و کنسرت امشب را براي اين موفقيت به ايشان تقديم ميكنيم.»
.....................................
عبدالجبار كاكايي
باید خوشحال باشیم و امیدوار که به قول اصغر فرهادی نظام ما آدمهای متفاوتی دارد و همین متفاوت بودن سبب شده تا ظرفیتهای متغیر و متعددی داشته باشد.
روزی که در طراحی بوم هنر تصویری کشور «جدایی نادر از سیمین» مقابل اخراجیها قرار گرفت، حدس میزدم این تراژدی پایان غم انگیزی برای طرف بازنده داشته باشد. اما طرف بازنده کسی بود که طراح این تقابل بود.
با اینحال، انصاف و بیانصافی؛ مهر و بیمهری؛ ستم و عدالت؛ دروغ و راستی و این معجونها؛ تار و پود فرهنگ ما را میسازد. فرهنگی که تنها رندی عالم سوز سر از آن در میآورد.
«جدایی نادر از سیمین» را دیدم؛ واقعنمایی درخشانی از جهان ما بود. بیتعارف و مجامله ما همین هستیم! در تصمیمگیری؛ در اراده؛ در قطعیت و یقین؛ در شک و محافطهکاری؛ در نفاق و معنویت و این هویت 40 تکهی سرزمین ماست که به هم میآید.
احساس میکنم، فاصلهی زیادی بین ته دلمان تا نوک زبانمان وجود دارد. اصغر فرهادی قصهای ساده گفت و جایزهای که در جهان امروز بسیار بزرگ است؛ گرفت. شبیه به کاپ جام جهانی فوتبال! سعی نکنیم این شادی بزرگ را کوچک نشان دهیم. باور کنیم که سینمای ما، هم اصغر فرهادی دارد هم مسعود دهنمکی. همان هویت 40 تکه! تماشای ما به جهان؛ منظرهای متفاوتی دارد. ما همینیم که هستیم.