يادداشت عليرضا محمودي به بهانه اكران نسخه سه‌بعدي فيلم «شعله» و شرايط امروز سينماي ما
يه دو سه‌تي: سه‌بعدي؛ «شعله» سه‌بعدي مي‌شود

سينماي ما- بيست و پنجم مرداد امسال، عاشقان پابه سن گذاشته جي و ويرو و جبارسينگ و بسنتي به همراه جوانان كنجكاو كه مي خواهند بدانند اين آتش چگونه به جان پدران و مادران شان افتاده، پهلو به پهلو و بال به بال هم راهي سينماهاي بمبئي و حيدرآباد و دهلي مي شوند تا اين بار عينك به چشم به تماشاي نسخه سه بعدي فيلم «شعله» (1975- رامش سيپي) بنشينند. صنعت بومي سينماي هند با اين كارش نشان مي دهد كه براي كاسبي فرهنگي تنها دلخوش به شاهرخ خان و كاجول نيست و تا آنجا كه بتواند، مي خواهد ته كيسه را بتكاند. با اين هدف چه دستمايه يي بهتر از اكشن، كمدي، موزيكال: ماجرايي كه با نمايشش تاريخ سينماي هند و آسيا را مثل طالبي غرق آباد به دو نيم تقسيم و گيشه سينماها با پيشخوان نانوايي ها رقابت كرد: فيلمي كه پنج سال در هندوستان پرفروش ترين فيلم سال بود و فروشش در آسيا و خاورميانه همه ركوردهاي قبل از خود را خاك شير كرد.

«شعله» حقيقتي سينمايي- اقتصادي- صنعتي است كه براي اثباتش نيازي به دليل و برهان نيست. آنهايي هم كه هنوز گرماي «شعله» را درك نكرده اند، بهتر است اصلاوارد اين وادي نشوند. محصولات سينماي سوئد و مجارستان آنقدر هست كه آنها را از شعله هاي سه بعدي مصون نگه دارد. در حالي كه در صنعت سينماي ايران اكران بي چاقوي دسته سفيد زنجاني و توليد، بي زنبيل گذاشتن پشت در اتاق مديران شدني نيست و بستن تركيب بازيگران رسيده به شرط ابي با آقاحسيني و خرج كوبيده صحنه و لوكيشن خونه ننه علي زده رو دست فاكتورهاي مديرتوليد «تايتانيك»، از هند خبرهاي سه بعدي مي رسد. اين را پشت وانت بار كه نه، توي كتاب هاي اقتصاد نوشته اند كه «حيات هر صنعتي به فراز و نشيبش نيست، به تداومش است».

تداوم صنعت سينماي هندوستان به عنوان دومين صنعت سينماي جهان در همين چيزهاست. در همين تكاندن هاي ته كيسه. در نگرش خصوصي به سينما ،نه برداشتن «خصوصي» از سينما. در نگرشي است كه سينما را اول از هر چيز براي سرگرمي مردمي مي خواهد كه چاقوهايشان را فقط براي قسمت كردن بيرون نمي آورند. «شعله» سه بعدي چه بفروشد و چه نفروشد، به ما حالي مي كند كه ما سينما را هنوز خوب نفهميديم. چرا راه دور برويم. نمايش فيلم هاي سه بعدي در تهران را دنبال كنيد، خيلي چيزها دست تان مي آيد.

يكي مي گفت بعضي وقت ها سينماي ايران بدجوري آدم را ياد اين ديالوگ جبارسينگ مي اندازد. آنجا كه سه نفر از يارانش دست خالي از راملار به مخفيگاه برگشته اند. جبار مي غرد: «مي دوني سامبا ؟توي همه ولايت راملار هر مادري كه مي خواد بچه شو خواب كنه مي گه بخواب عزيزم وگرنه جبارسينگ مي آد مي بردت. حالااين سه تا خوك كثيف آبروي جبار رو بردند.»


منبع : اعتماد

به روز شده در : پنجشنبه 24 فروردين 1391 - 6:28

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���