یادداشت تحلیلی نیما حسنینسب درباره فیلم «خصوصی»؛ دور از حاشیههای خشمگین! خواب و بيدار
سینمای ما- نيما حسنينسب: ميگويند كسي را كه خوابيده ميشود بيدار كرد، ولي كسي كه خودش را به خواب زد محال است بيدار شود! حالا حكايت موسسه پويافيلم و جنابان حسين فرحبخش و عبدالله عليخاني است؛ دوتا تهيهكنندة مهم و موثر و ارزشمند (بله، ارزشمند!) سينماي ايران كه كاش دست از لجاجت برميداشتند و باورشان ميشد روشهاي كهنه و عقبماندة ادارة موسسة سينمايي ديگر جواب نميدهد. سينما صنعتي مترقي، رو به جلو و امروزيست و با حُجرهداري به شيوة دهة 1340 در ساختمان آلومينيوم با چندتا صندلي لهستاني و تلفن مشكي شمارهگير دار و سماور و قوري نميشود كار جدي و موثري انجام داد. اكسسوار و ادوات دفتري را به قصد مزاح گفتم، منتها تفكر و ارادة غالب بر دفتر پويافيلم و ذهنيت گردانندگان و تصميمگيرندگان آن كمابيش همينيست كه نوشتم.
شخصاً در عشق و علاقه و تعصب مديران پويافيلم به سينماي عامهپسند سالهاي دور ايران هيچ عيب و ايرادي نميبينم. به نظرم آنها يكتنه با همة مشكلات و انگ و اتهامهاي ممكن، پاي اين گرايش ايستادهاند و با القاب بيمورد «فيلمفارسي» و الخ هم از ميدان به در نرفتند. مشكل اينجاست كه آنها هيچ نوآوري، تغيير و تحول يا بازنگري جدي و اساسي در شكل و مضمون و فرم اين آثار قديمي ايجاد نميكنند و در مواردي (اسم ببرم؟!) حتي كپيهايي ضعيفتر و عقبتر از نسخة اصلي توليد كردهاند و نتيجهاش هم اين كه تا امروز دارند ركورد پنجمين شكست متوالي در گيشه را به نام خود ثبت ميكنند. براي موسسة فيلمسازي كه در دو دهة اخير جز يك مورد استثنايي و عجيب مثل «پاكباخته» - كه آن هم كپي بي كم و كاستي از دو نسخة كپي برابر اصلِ «دزد و پاسبان» و «شاديهاي زندگي» بود – شكست تجاري قابل توجهي نداشت، اين توالي البته كه بايد عبرتآموز باشد؛ هر چند دوستان با جديت بامزه و اصرار خندهداري روي حرفشان پافشاري كنند كه فيلمهاي آخرشان هم شكست نخورده و همين است كه ابتدا گفتم بهخوابزده را نميشود بيدار كرد. اگر نسبت هزينه به درآمد را با آن محاسبات ويژه و آن شكلِ كمكردن هزينه و فشار توليد و رايت ويدئو و الخ كنار هم بگذاريم، البته كه شايد اندكي هم سود يا سر به سر شدن هزينه ببينيم، ولي براي حجرهاي كه پيش از اين نسبت سود به سرمايهاش از «نيش» تا «آواز قو» و «كما» هميشه چشمگير بوده، اين ارقام كنوني چيزي جز شكستي بزرگ و وحشتناك نيست، چه قبول كنند و چه نه!
حالا هم اما انگار در بر همان پاشنه ميچرخد؛ گرچه اين دو كاسب محترم، اين حبيبان خدا كه شرافتمندانه از جيبشان خرج ميكنند و بعد چشمشان به دست و جيب مشتريهاست كه جنسشان را بخرند و راضي باشند و دعاي خير و سود حلالي نصيبشان كنند، در خلوت و دور از لجبازي با منتقد و مدير و مجري و همكار، به اين نتيجه رسيدند كه دوران خوش كپيسازي كمديهاي قديمي سرآمده و بايد طرحي نو درانداخت. يك بار موقع ساخت «سلام بر عشق» همين ايده را استارت زدند، اما معلوم نشد چرا از ميانة كار يكهو باز فيلشان ياد بلاد هندوستان (!) كرد و پاي احمد پورمخبر و بشكن و بالا بنداز وسط يك مثلاً نوآر امروزي و فيلمسرقتيِ ملويلي (زبانم لال) پيدا شد و يك شتر گاو پلنگ بياثر بيرون آمد كه نه دنيا داشت و نه آخرت. حالا هم كه قصد فيلم تلخ اجتماعي با چاشني بفروش و مُد روز سياست كردند، باز هم راهِ الا و بلا كپي و آن هم كپي عقبتر از اصل را در پيش گرفتند.
«خصوصي» (چه اسم بد و بيمسما و لوسي شده بدون لغت «زندگي»!) از آن قصههايي است كه هميشه جواب داده و خواهد داد. در اين كه درست انتخاب كردند، شكي نيست. اينكه اين مثلث ملتهب پيچيده چقدر براي جذابيت و خلق هيجان و كشش دراماتيك پتانسيل دارد، بر همه واضح است. موضوع اينجاست كه وقتي چند نمونة آشنا و معروف و محبوب در ورسيونهاي داخلي و خارجي فت و فراوان موجود است و همه ديدهاند و ميشناسند، اولاً چه اصراريست كه منبع اقتباس و كپي را مخفي يا كتمان كنيم؟ و دوم اينكه چه اصراري داريم كه در اجرا سعي كنيم همة دلايل كيفيت نسخههاي قبلي را نديده بگيريم و برعكسش عمل كنيم؟!
«خصوصي» از اجرا و كارگرداني و انتخاب بازيگر لطمة اساسي ديده و قصة هميشه جذابي را با يك ساخت غلط هدر داده است. حسين فرحبخش البته حرف ما منتقد جماعت را كه هيچوقت نشنيد و اصلاً نفهميد خوردني است يا پوشيدني؟ روزهاي جشنواره يك بار از ايشان دعوت كردم كه به سالن مطبوعات تشريف بياورند و بنا به سليقة خودشان يا بخورند يا بپوشند، با اين حال آنها كار خودشان را ميكنند و ما هم كار خودمان را. آنها مدام بجاي تعامل و گوشكردن توهين و تحقير و متلك روا ميدارند و ما هم مدام ميگوييم و مينويسم كه حيف از دو تهيهكنندة مهم و موثر كه نميخواهيد قدمي از نيم قرن پيش جلوتر بگذارند؛ چه وقتي منبع الهام و اقتباسشان نصرتالله وحدت و تقي ظهوري و رضا بيكايمانوردي است و چه حالا كه سراغ ريفيفي و جذابيت مرگبار و شوكران و الخ رفته و خواهند رفت. ميدانم نه آنها فرصت و حوصلة اطناب دارند و نه خواننده و نه منِ نويسنده؛ پس تلگرافي بگويم و خلاص؛
1) داستان را عقبمانده و بيجاذبه ساختيد و فرم امروزي اجرا و دوربين روي دست بيمورد و تدوينتان اصلاً به اين موقعيتها و مدل فيلم نميخورد (براي هر كدام مفصل مثال دارم.)
2) بازيگران خوبتان را بهكلي غلط انتخاب كرديد؛ فرهاد اصلاني بهاشتباه - در هر دو بخش قبل و بعد از تحول فكري – دارد كاريكاتوري از آن تيپ ارائه ميدهد و نه خود شخصيت را كه قرار است آنتاگونيست (ببخشيد آدم بد) داستان بشود. نقشي كه به هانيه توسلي سپرديد، نه مناسب سن اوست و نه ظاهر و نه مدل اجرايش و همينطور لعيا زنگنه هم. لااقل ميشد با عوضكردن جاي اين دو نفر كمي به اصل و اساس قصه نزديكتر شد؛ زني در آستانة گذر از جواني و طراوت و پس از سالها رنج و تنهايي دنبال پناهگاهي مثل مرد داستان ميگردد و وقتي فهميد دورش زده، زندگياش را آتش ميكشد؛ به همين سادگي! اين الگو را همة نسخههاي قبلي اين قصه رعايت كردند و شما كماكان لجوجانه فكر ميكنيد همة تماشاگران مثل شما فكر ميكنند و سليقهشان هم شبيه شماست؛ آمار فروش البته فيلم ميگويد اينطور نيست.
3) اين همه اشارات سياسي آشكار و پنهان به هيچ دردي نميخورد؛ نه ذرهاي جذابيت به قصه ميدهد و نه آنقدر روشن و هوشمندانه و جديست كه بگوييم نظر و عقايد و «پيام» سازندگان است؛ يكجور به نعل و ميخزدن سرگردان و آشفته و متناقض به قصد حاشية امنيتِ پروانه ساخت و نمايش كه البته نتيجهاش شد همين حواشي و جنجالهايي كه در اكران ديديم و برايش بهشدت متاسفيم، هر چند با آمار فروش ضعيف هفتة اول فيلم انگار بدك هم نشد!
4) ... هيچ! حرف زياد است، ولي چه سود كه گوش اگر گوش «پويافيلم» و ناله اگر نالة «منتقد»، آنچه البته به جايي نرسد نقد و تحليل است... تا فيلم بعدي و همين آش و همين كاسه!
این جور انتقاد کردن از فیلمی که در اکران بهش ظلم شده منصفانه نیس حتی اگه همه حرفاتون هم درست باشه باز هم باید هوای این جور کارا رو دشت تا انصلار حزبالله فکر نکنن کار درستی کردند
شنبه 30 ارديبهشت 1391 - 16:43
-1
خوب بود حسابی خندیدم باحال نوشته بودید... کاسب حبیب خداست!
هومن - خ
شنبه 30 ارديبهشت 1391 - 17:12
-9
عالی بود. عالی بود. عالی بود. مدتها بود که چنین نوشته ای نخوانده بودم که در این حجم فشرده بتونه حق مطلب را ادا کنه و نقثد فیلم به معنی واقعی باشه. هم منصفانه و هم تند و تیز و هم تحلیلی... زنده باد منتقدان خوب و خوش قلم مثل نیما حسنی نسب و مهرزاد دانش و امیر پوریا. هم در بیست و چهار این نقدتون رو خواندم و هم در سایت باز هم میخوانم تا یاد بگیرم از شما. خدا کنه بیشتر از این نوشته ها در سایت بگذارید و همهش خبر و گزارش نباشه
حمیدرضا
شنبه 30 ارديبهشت 1391 - 17:59
-8
وای برسینمای ما
خیلی به این تهیه کننده های فیلمفارسی ساز حال داده بودین. من گمان میکنم اینها تیشه به ریشه سینمای ایران میزنند با این کارهاشون اون وقت شما نوشتین کپی کردن فیلمفارسی ها ایراد نداره! واقعا نظرتون همینه؟ پس وای به حال _سینمای ما _ (هم سایتش و هم کل سینما ایران) که منتقدانش این طور فکر کنند سینمای ما: جناب حمیدرضا؛ اگر کمی دقیق تر مطلب را می خواندید, همین انتقاد شما در نوشته هم هست. نفس اقتباس و بازسازی هیچوقت و هیچ کجا محل اشکال نبوده و نیست, ولی شکل بی کیفیت این کار مورد انتفقاد نویسنده است و شما هم همین موضوع را تکرار کردید. در ضمن نقش و جایگاه پویا فیلم در اقتصاد و رونق بخش خصوصی محدود سینمای ایران قابل انکار نیست و باید ارزشش را مطرح کرد, همانطور که ضعف ها و اشکالات این شیوه تفکر و تولید را باید گفت
hadichitgar
يکشنبه 31 ارديبهشت 1391 - 7:57
6
درموردهانیه نوسل
متاسفم برای شما نظریه پرداز فیلم خصوصی بنظر شما پوستر هنرمند توانا باوقار سوپراستار و نقش آفرین محبوب سینمای ایران خانم هانیه توسلی سردرهرسینما بود کسی میرفت فیلم قلاده ها را ببیند سینمای ما: در این مطلب هیچ اشاره ای به فیلم "قلاده های طلا" و رقابت فروش این دو فیلم نشده است! در ضمن، هیچ بازیگری در سینمای ایران نمی تواند با عکس سر در سینماها فروش فیلمی را تضمین کند.
ارد براری
يکشنبه 31 ارديبهشت 1391 - 14:38
-12
نقد...
در دل مطلب اقای حسنی نسب میتوان موضوع مناسبی را برای بحث درباره وضعیت سینمای ایران پیدا کرد: وضعیت و نگاه به نقد و تغییر جایگاه منتقد به مثابه روشنفکر ... [...]
سینمای ما: جناب ارد براری؛ متاسفانه کامنت نسبتاً مفصل شما را نمی توانیم منتشر کنیم، نه به این دلیل که موضع تند و منفی نسبت به نویسنده و سایت دارد، بلکه به این دلیل که در این میان افرادی دیگر و رسانه هایی دیگر را هم نواخته اید و ازشان اسم بردید که ما از این شیوه پرهیز داشته و داریم. هر کسی باید امکان و فرصت پاسخگویی داشته باشد وگرنه نواختن و گریختن که کار آسانی ست! با سپاس از شما؛ اگر کامنت تان را محدود به این یادداشت و نویسنده آن و سایت "سینمای ما" کنید، آن موقع می توانیم تاییدش کنیم و با سایر کاربران علاقمند به بحث و تبادل نظر بگذاریم.
ارد براری
يکشنبه 31 ارديبهشت 1391 - 19:34
7
اقای حسنی نسب باز هم در دل جوابی که دادید فضای مناسبی برای نقد سینمایی فراهم کردید که برای همین ازتون ممنونم ولی واقعا ناجوانمردانه بود بحث نواختن و گریختن که بارها دوستان را دعوت کردیم و فضا و ادبیات نوشته هاشان را نقد کردیم اما...حتما در جایگاهی نیستم و حتما نباید بدلیل تفاوت نگاه دیگری را نواخت ...من سایت شما را همچنان سایت سالمی میدانم و اگر که نظری دادم بدلیل نگرانی بود و نه نگرانی برای شما که برای هم سن وسال های خودم... محدودیت های حرفه و سایتتان را درک میکنم و بازهم متشکرم...
نیما ...
يکشنبه 31 ارديبهشت 1391 - 22:33
2
خصوصی
با اینکه با بخش بیشتر نظرات اقای حسنی نسب موافقم به جز اون بخش تعویض بازیگرهای زن فیلم که به نظرم انتخاب های نسبتا خوبی بوده و هانیه توسلی با اینکه خوب بازیگردانی نشده ولی در اکثر مواقع تیپ اصلی شخصیت رو خوب دراورده . ولی نکته ای که هست اینه که شما از مایکل بی نمیتونی انتظار داشته باشید There Will Be Blood بسازه ! بهتره انتظارهامون رو بر اساس داشته ها قرار بدیم . بعد اینکه باید به ضعف مفرط فیلمنامه نویسی و دیالوگ نویسی فیلم اشاره کرد ، یعنی فقط اون سکانس ابتدایی فیلم و رودررویی امیر آقایی و فرهاد اصلانی باعث شد من ندونم اینجا باید گریه کنم یا بخندم به حال نویسنده . به هر حال این فیلم هم از نظر محتوا و هم ساختار فیلم ضعیفی هست و بازیهای نپخته و دست و پا چلفتی هم داره ( حداقل برای فرهاد اصلانی بسیار تجربه ی بدی بود ) فیلمنامه ی سبک و چیپی داره و ...
ولی شاید این بار پیام حسین فرح بخش و فیلمش ( با وجود کمی و کاستی و خام بودنش ) مهمتر از محتوا و ساختار فیلم بود ...
دوشنبه 1 خرداد 1391 - 13:51
21
آقای حسنی نسب فارغ از مباحث مطرح شده پیرامون عملکرد سازندگان فیلم و قصه تکراری که در این مورد معتقدم شما اشتباه می کنین فقطت تم ازدواج موقتش تکراریست و سایر موارد اینگونه نیست اما انتخاب بازیگران خصوصا فرهاد اصلانی به درستی صورت گرفته و ایشان بسیار بازی خوبی ارائه داده اند
يك دكتر
جمعه 12 خرداد 1391 - 7:31
15
نميدونم با چه مقياسي ارزيابي ميكنيد.شما عاشق فيلم جرم با اون همه كاستي ها.اون همه سوتي ها هستيد.....در مورد اين فيلمه مهجور مانده اينطور نظر ميديد؟با چه مقياسي؟...در مورد پويا فيلم هم قبل از اين كار بيشتر كارهاي دم دستي و ضعيف انجام ميدادن..و اين فيلم بعد چند كار استثنا اولين كار جدي اين كارگردان-تهيه كننده هست.كاش فرصت بيشتر براي نقد اين فيلم جدي بود....كه متاسفانه پرداخته نشد.يك نگاهي به اكران سينماي ايران بيندازين...سينماي ايران در ركوده...خصوصا فقر فيلمنامه....من نميگم فيلم بي نقصه و عاليه.بلكه يه اثر متوسطه كه اين همه نقد شما به قوار فيلم نميخوره...راستي يه سوال كاملا جدي چه طور شد شما منتقد شديد.... چون خودم علاقه زيادي به نقد دارم...ولي راه و مسيري رو نميبينم كه بتونم در اين مسير حركت كنم