نوشته نيما حسنينسب درباره كارنامه بازيگري هنگامه قاضياني؛ به بهانه نمايش عمومي «روزهاي زندگي»به همين سادگي هم نيست!
سينماي ما- نيما حسنينسب: خيليها حتي يادشان نميآيد كه هنگامه قاضياني پيش از حضور چشمگير و پُر جلوهاش در نقش پيچيدة به همين سادگي، در شش فيلم نقشهاي كوتاه بيتاثير و ديدهنشدهاي بازي كرده بود؛ از فيلمهاي جريان اصلي مثل زن دوم و بازنده تا كارهاي متفاوتي چون بهآهستگي و روايتهاي ناتمام. اقبال بلندي ميخواست كه سينماي ايران با اين فقر مطلق شخصيتهاي نظرگير و روحيات زنانه، سخاوتمندانه موقعيتي تا اين حد يگانه و ايدهال را به يك استعداد در حال هدر شدن پيشكش كند.
هنگامه قاضياني كه انگار در فكر و خيالش انتظار چنين هديهاي را ميكشيد، قدرداني شايستهاي كرد و شخصيتي بهيادماندني به فهرست كوتاه زنان سينماي ما اضافه كرد. نقشي بهظاهر كمجلوه كه آشوب درونياش را بايد بهعمد پشت ظاهري آرام و بيحكايت پنهان ميكرد تا رنگ رخساره از سر درونش خبر ندهد. مادري آشنا، همسري ساده، همسايهاي بيحاشيه اما زني درگير حس ترديدي بزرگ در آستانة تصميمي بزرگ. هنگامه قاضياني با درك و تحليلي درست كه از تربيت تئاتري ميآمد و اجرايي ظريف و مينيمال كه از تربيت تئاتري كاملاً دور ميگرفت، توانست مجري درجهيكي براي فيلمنامهاي دشوار و انتخابي پر خطر باشد. پيشبيني تاييد منتقدان و انتخاب داوران جشنواره فجر كار آساني بود و حدس اضافهشدن نامش به گزينههاي كمتعداد بازيگران زن مطمئن سينماي ايران هوش چنداني لازم نداشت.
اما اين فقط بخش خوش ماجرا بود. سينماي قفسهبنديشده و قالبپذير ايران به بازيگر تازهآمده فقط جاهايي ميدان داد كه امكان عرضة تواناييهاي احتمالي و پتانسيلهاي بالقوة ديگرش را پيدا نكرد. طاووسهاي بيپر و نيلوفر هر دو فيلمهاي ناكام جريان متفاوت بودند كه باعث شد كمتر كسي بتواند تداوم كيفيت كار قاضياني را در مسيري طبيعي و متعادل پيگيري و رصد كند. «بيداري روياها» جواب مايوسكنندهاي بود به كنجكاوي و توجهي كه «فرزند خاك» باعثش شد. فيلم بيرمقتر از آن بود كه نگاهها را به كوشش و كيفيت كار بازيگر اصلياش جلب كند و مجال ايفاي يك نقش ماندگار ديگر و تثبيت موقعيت قاضياني در سينماي ايران به همين سادگي از دست رفت.
حالا ديگر اقبال جايش را به بدشانسي داده بود و احتمال داشت به همين سادگي اتفاق بيتكراري باقي بماند. حضورهاي كوتاه و تكسكانسي در برف روي شيرواني داغ و آينههاي روبرو هم فقط به قصد ادامة حضور بود انگار و آبي ازشان گرم نميشد. در اين اوضاع و احوال، حضور در جمع مهماني پر تب و تاب سعادتآباد براي بازيگرش سعادتي بود. گرچه نقش محوري نداشت و ريسك بازي در تنها نقش منفي جمع با گريم اغراقشده و زائدش ممكن بود مسير بازيگرياش را باز هم پر پيچتر كند. پشتوانة تئاتري و تجربة سينمايي او در كنار فيلمنامه و اجراي خوب فيلم باعث شد كه چنين نشود و نقشش در تنوع كاراكترهاي فيلم گم نشد و پاي هنگامه قاضياني را در كنار ستارهها و ديگر بازيگران مطرح سعادتآباد به اكران پر سر و صدا و باشگاه ميليارديهاي گيشه هم باز كرد.
نقش مكملي كه در ميگرن بازي كرد، نكته تازه و چهره متفاوتي از او نداشت، ولي تداوم كيفيت و حضور موثرش را در نقش زنان طبقه متوسط با درگيريهاي فكري و اجتماعي نشان داد. اتفاق مهم بعدي در كارنامه بازيگرياش، ايفاي يك نقش كليدي در فضاي جنگي و حال و هوايي بهكل متفاوت از چارديواريِ آپارتمانهاي آشناي پايتخت در روزهاي زندگي بود. تجربهاي كه گير كمتر بازيگري در اين سينما آمده و گلچهره سجاديه يك بار مشابهش را بازي كرد و يكي از سيمرغهاي دريغشدة قبلياش را با اجراي اين نقش از جشنواره فجر پس گرفت. امكان تحرك و آشوبي كه كاراكتر پزشك بيمارستان صحرايي ايجاد ميكرد در كنار كيفيت كار همبازياش حميد فرخنژاد و تاثيرگذاري موقعيتهاي فيلم، همان فرصتي بود كه قاضياني چند سال پس از به همين سادگي لازم داشت و طبيعيست كه هيچ بازيگر كاربلدي چنين فرصتي را به همين سادگي از دست نميدهد.
جشنواره سيام فجر با دو فيلم و دو نامزدي سيمرغ بلورين و يك سيمرغ نقش اول زن براي هنگامه قاضياني خاطرهانگيز شد. حالا او در فهرست كمتعداد ديگري هم براي خودش جايي گرفته است؛ بازيگران زن با دو سيمرغ بلورين نقش اول. وقتي براي دريافت جايزه فيلم قبلي روي صحنه رفت، ميان شلوغي ابراز احساسات حاضران براي رقباي معروف و محبوبش گفت كه ميدانم انتظار مرا اين بالا نداشتيد. سال گذشته هم كه براي بار دوم با عبور از كنار رقباي معروف و محبوبش روي صحنه آمد و سيمرغ گرفت، باز همين جمله را گفت اما كنايهاي هم درباره «قضاوت درست زمان» بهش اضافه كرد. فاصلة ميان مضمون و شكل اداي اين جمله روي اين دو صحنه، تقابل دستپاچگيِ تازهواردي نگران از آينده در برابر اعتماد به نفس بازيگري بود كه پايش را در جمع بااعتبارهاي سينماي ما سفت كرده و چشم به اتفاقهاي پيشِ رو دارد.
|