نگاهي به كيفيت اولين تجربه رضا عطاران در سينماي كمدي هيچانگاردر انتظار هیچ
سينماي ما- سعيد نيكورزم: ظاهرا رضا عطاران با رونمایی از اولین کار سینمایی خود قصد دارد به نوعی خود را به عنوان یک کارگردان کمدی سیاه یا کمدی ابزورد معرفی کند. ابزوردیسم که گاهی به "هیچانگاری" هم تعبیر میشود، از تئاتر و آثار نمایشنامهنویسانی چون ساموئل بکت، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و وودی آلن وارد عرصهٔ درام شد و مورد توجه سینماگران قرار گرفت. ابزوردیسم بیانگر وضعیت زندگی انسان در جهانی است که به واسطهٔ پیشرفت سطح آگاهی انسان مدرن در مواجه با پدیدهای همچون مرگ دستخوش پوچی و یاس قرار گرفته و به زباني ساده، سینمای ابزورد در واقع سینمایی است که از این مدیوم برای القای چنین اندیشهای در غالب دراماتیک استفاده میکند.
پیش از این عطاران در آثار کمدیهای تلوزیونی خود شمایی از علاقهٔ خود به این نوع کمدی را نشان داده بود. شکل کمدی او و کاراکترهایي که خلق کرده بود، نویدبخش این جنس از کمدی در فضای آزادانهٔ سینما بود و حالا در سینما توانست حداقل دغدغهٔ خود را در محتوا با شکلِ کمدیهای تلوزیونی پیوند بزند.
عطاران این جا کاراکتری را میآفریند که از همان ابتدا كتاب "بیگانه" نوشته آلبر کامو را میخواند و روی پنکهٔ اتاق خود شمایلی از فرانتس کافکا چسبانده است. کامو نيسندهايست که اسطورهٔ سیزیف را مینویسد و در این کتاب زندگی انسان را به واسطهٔ وجود مرگ پوچ و بیمعنا تلقی میکند! عطاران شخصیتی خلق کرده که همچون تمام شخصیتهای ابزورد از بار سنگین زندگی در روزگار خود به ستوه آمده و اکنون فقط به این میاندیشد که کی میتواند بخوابد تا چشم از تمام این تلخکامیها فرو بندد. شخصیت عطاران در انتظار هیچ است و حاضر نیست هرگز به زندگی «آری» گوید. او به گذشتهٔ خود باز میگردد و چون نقطهٔ روشنی در گذشتهٔ سیاه خود پیدا نمیکند، ترجیح میدهد برای همیشه بخوابد.
نقطه مثبت و تفاوت کار عطاران در این است که کاراکترهای او غالباً میخواهند سالم زندگی كنند و خاطرهٔ موجهی از خود در ذهن دیگری باقی بگذارند و از این رو است که در جریان زندگی با شکست رو به رو میشوند، چون نمیخواهند مثل دیگران از هر راهی و به هر قیمتی به موفقیت برسند. این نوع زندگی منجر به سرخوردگی و آسیبهای روانی عمیقی میشود که شخصیت رضا در «خوابم ميآد» دچار آن است. او دیگر فقط میخواهد بخوابد، چون تا پیش از این برخلاف بسیاری دیگر بیدار بوده و در بیداری زندگی کرده است. شخصیت «رضا» اکنون خسته و به ته خط رسیده است.
رضا عطاران هیچگاه از بافت فرهنگی و اجتماعی جامعهٔ خود غافل نمیشود. ما در فيلم با شخصیتی زنده با هویت فرهنگی و اجتماعی جامعه و زمانهٔ خودش طرفيم که هیچگاه از گذشتهٔ خود رهایی ندارد؛ گذشتهاي كه پر شده از شکستها و سرخوردگیهایی که از جبر اجتماعی و فرهنگی بر کنار نبوده است. این جاست كه میتوان موضع انتقادی فیلمساز را از شرایط محیط به شکلی تلویحی واکاوی کرد. همه چیز به گردن شخصیت و زندگی نیست و این جبر محیطیست - از شرایط خانوادگی گرفته تا اجتماع - كه بر روند شکستهای او و رسیدنش به هیچانگاری تاثیرگذارند. عطاران در حاشیهٔ فیلم گاه و بیگاه با فلاشبکهایی به گذشته، فرهنگی را نشان میدهد که هر تکانهٔ آن در ايجاد اين شخصیت شکستخورده بیاثر نبوده است. اما ناگهان بارقهای در زندگی شخصیت عصیانزدهٔ رضا درخشیدن میگیرد. عشق راه حل عطاران برای رهایی از این بار غمافزای هستی است، همانطور که وودی آلن راه حل عشق را برمیگزیند. رضا سعی میکند عاشق شود و به کمک دختری که او هم بهنوعی از شکستخوردگان همان فرهنگ و جامعه است ،امید و اشتیاق دگرباره را برای زندگی باز یابد. ظاهراً عطاران زندگی را یک مرحله بالاتر از همتایان خود در سینمای غرب تلختر میبیند و به محض این که از مشکلاتش گرهگشایی میشود، یک تصادف زندگیاش را دستخوش انهدام قرار میدهد. در آخرین لحظه، در آن جا که به نظر میرسد کورسوی امیدی درخشیدن میگیرد، سرنوشت انسان به دست یک تصادف ساده است.
تصور بر این است که عطاران دغدغهٔ خود را در سینما پیدا کرده و آغازگر راهی و روشيست که پیش از این در سینمای ایران نمونه نداشت. اما هنوز راه درازی دارد تا بتواند میان سبک کمدی خودش و کمدی سیاه پیوندی مستحكم برقرار کند. هنوز آثار ناپختگی در كار فیلمساز دیده میشود که ناشي از بيتجربگي در اولین فيلم سینمایی اوست. با این حال «خوابم میاد» پتانسیل بالایی برای بحث و تحليل دارد و به عنوان اولین ساخته سينمايي رضا عطاران آغاز خوبی برای ورود به عالم سینماست.
|