سينماي ما- گفت‌وگوي مفصل و پر چالش با ليلا حاتمي به بهانه اكران عمومي «نارنجي‌پوش» و موفقيت‌هاي جهاني او و حضور بين‌المللي‌اش براي ماهنامه سينمايي "فيلم"  انجام شد و حالا در روزهايي كه يك جايزه بازيگري به فهرست افتخاراتش اضافه شده، بار ديگر در دو قسمت سايت "سينماي ما" منتشر مي‌شود...

...............................

نيما حسني‌نسب: ممنون كه خودتان بحث را با اين جملة آخر به بخش بعدي برديد؛ موضوع اين بخش، موفقيت و رمزگشايي از مكانيسم آن است. البته جاي نگراني نيست، چون معمولاً موفقيت آن‌قدر پيچيده است كه با پرس‌و‌جو رمزگشايي نمي‌شود! در شرايط نامتعادل و غيرطبيعي سينماي ايران، رسيدن به موفقيت دشوار ا‌ست؛ يعني رسيدن به كيفيت و بعد حفظ و تداوم كيفيت كه در مجموع مي‌شود موفقيت. شما جزو معدود بازيگراني هستيد كه در اين دو دهه اخير در سينماي ايران به اين نقطه رسيديد و با يك شيب مشخص رو به جلو حركت مي‌كنيد. در شرايطي كه هر كسي مي‌تواند خطا و ايرادهايش را پاي شرايط ناجور بيندازد، اسم شما مثالي براي نقض اين بهانه‌هاست. هميشه استاندارد مشخصي را در كارتان حفظ كرديد و ارتقا داديد. فكر مي‌كنيد بشود نقشه و تصويري مشخص و قابل استفاده از مسيري كه طي كرديد، براي ديگران ترسيم كرد؟

كلاً فكر مي‌كنم مسير حرفه‌اي هر آدمي نمي‌تواند خيلي با برنامه‌ريزي قبلي پيش برود، ولي ويژگي‌هاي شخصيتي آن آدم است كه اين مسير را درست مي‌كند؛ در هر كاري اين‌طور است ... همين.

ويژگي شخصيتي شما كه در اين مسير به كارتان آمده، كدام است؟


از نظر من ... ... حدس مي‌زنم اگر دربارة اوت كردن‌ چيزها حرف بزنم راحت‌تر است. توضيح اين‌‌كه چه كارهايي را نمي‌كنم، راحت‌تر است. اين‌كه اگر فلان كار را بكنم چه خوبي‌هايي برايم دارد، اين را نمي‌توانم و بلد نيستم. در شرايطي كه معمولاً در سينما با آن مواجهيم، البته كارهاي خوب و برجسته هم داريم، ولي مگر چه‌قدرش به يك بازيگر مي‌خورد؟ حالا هر چه قدر هم كه محبوب باشد...

سهم بازيگرها در توزيع نقش‌هاي شاخص موضوع خيلي مهمي‌ست. با وجودي‌ كه كار استاندارد و باكيفيت ميان توليدات يك ‌سال محدود است، اما شما معمولاً هر سال يك يا دوتايش را بازي كرده‌ايد و كارهاي‌تان از يك سطح استاندارد پايين نيامده است. با اين كمبود كيفيت در سينمايي كه بازيگر فقط انتخاب مي‌شود، دلايلي وجود دارد كه به شما اين امكان را داده تا استانداردي را حفظ كنيد و مانند خيلي‌هاي ديگر گرفتار كمبود پيشنهادهاي باكيفيت نشويد...

سوال‌تان را نفهميدم! [مي‌خندد] ولي من نوع انتخاب‌كردنم از روز اول تا حالا فرقي نكرده است.

انتخاب شما مرحلة دوم است. نقش و فيلم‌نامه بايد به بازيگر پيشنهاد بشود و شما الان اين موقعيت ويژه را پيدا كرديد كه هميشه در معرض پيشنهاد كارهاي خوب و استاندارد سينما قرار داريد و مي‌توانيد ...

متوجه شدم؛ موقعيت ويژه‌اي پيدا نشده... از همان اولين فيلمي كه بازي ‌مي‌كنيد - با توجه به كيفيت آن فيلم - در يكي از فهرست‌هاي بازيگرهاي موجود قرار مي‌گيريد همه مي‌روند سراغ آدم‌هاي موجود و دنبال آن‌ها مي‌گردند. معمولاً هم بازيگرها را از بين همين فهرست‌ها و چهره‌هاي موجود انتخاب مي‌كنند. آدمي هستم كه بالاخره از يك موقعيت ويژه‌ شروع كردم. آدم ناشناسي نبودم كه بگويم اين سختي‌ها را كشيدم و اين مسير را آمدم تا از موقعيت قبلي به اين‌جا رسيدم. موقعيت من در تمام اين مدت فرق چنداني نكرده؛ از قبلِ اين‌كه بازي كنم تا الان.

ملاك‌ها و معيارهاي انتخاب و حساسيت‌ها هم در اين مدت هيچ فرقي نكرده و همان است كه بود؟

بله، اين مورد هم فرقي نكرده است.

گفتيد كه مرحلة اول انتخاب، حذف و رد كردن بد‌هاست. چيزي‌كه باعث كيفيت و از آن مهم‌تر تداوم كيفيت شده، مرحله بعدي‌ست كه بايد از بين باقيمانده‌ها يكي را قبول كنيد. ملاك‌ها و معيارهاي مشخصي براي انتخاب داريد و براساس فرمول‌هاي خاصي پيش مي‌رويد؟

اين بخش را سخت‌تر مي‌توانم بهتان توضيح بدهم، چون به خيلي چيزها بستگي دارد و كار به كار فرق مي‌كند. موردي بهتر مي‌توانم جواب بدهم، چون هر كاري شرايط و ملاك‌هاي خاص خودش را داشته كه گاهي با ملاك‌هاي رايج فرق مي‌كند. مثلاً بخواهم فرمول‌وار و به شكل كلي بگويم – چون استثناها هم ممكن است پيش بيايد – طبق معمول، خودِ نقش است؛ جذابيت نقش... از ايده‌ال‌هايم مي‌گويم و بعد مي‌آييم پايين! اولين چيزي كه هر بازيگري دوست دارد، نقش خوب است. خيلي از ملاك‌ها به هم مربوط است؛ مثلاً اين‌كه نقش خوب در فيلم‌نامة خوب درمي‌آيد...

از نظر شما براي هر نقش خوب حتماً فيلم‌نامه خوبي هم لازم است؟

نقشِ خوب تعريف خيلي مشخصي ندارد، ولي فكر مي‌كنم حتماً بايد فيلم‌نامه خوب باشد. در فيلم‌نامة بيخود‌ و ضعيف كه نقش خوب پيدا نمي‌شود... اما در فيلم‌نامه‌هاي خوب نقش‌هاي بي‌تاثير وجود دارد... يعني هر نقشي در يك فيلم‌نامة خوب لزوماً نقش خوبي نيست. بعد ديگر اين‌كه اگر نقش خوبي نيست، لااقل موقعيتش خوب باشد يا ويژگي خاصي ... كلاً همين چيزهايي كه ...

مي‌دانم داريد سعي مي‌كنيد جواب بدهيد، ولي ظاهراً رمز و راز عجيب و معيارهاي ويژه‌اي نيست يا ما هنوز بهش نرسيده‌ايم!

نه، نه... آره، نيست واقعاً. فكر كنم رمز و رازي ندارد ... يا شايد ازش خبر ندارم. خُب معلوم است كه كاركردن با كارگردان‌هاي صاحب‌سبك جذاب است. «صاحب سبك» خيلي كلمة خوبي نيست [مي‌خندد] يعني كارگرداني‌ كه از خودش ايده‌ دارد و مي‌خواهد يك چيزي را ... چيزي را بگويد كه ...

نمي‌خواهيد از اين جمله كليشه‌اي «حرفي براي گفتن داشته باشد» استفاده كنيد؟!

آره، ولي واقعاً همان است ديگر! بايد فكري، حرفي يا ايده‌اي چيزي توي سرت باشد كه براي آن فيلم مي‌سازي.. حالا اين يا از كارنامة اين آدم معلوم است، يا فيلم‌نامه‌اي كه نوشته يا براي ساختن انتخاب كرده؛ حتي از روي يك فيلم كوتاهي كه ساخته...

اين‌هايي كه گفتيد، جزو نكات اصلي‌ست كه تقريباً همه مي‌گويند و سعي مي‌كنند بهش عمل كنند، ولي همه‌شان ليلا حاتمي نمي‌شوند! به همين دليل به نظر مي‌آيد چيزهايي فراتر از اين‌ها در اين اتفاق موثر است؛ همان رمز و رازي كه ممكن است در طول گفت‌وگو به آن برسيم يا مثل خيلي از رمز و رازهاي ديگر، هيچ‌وقت گشوده نشود.

چون در بحث اجرا هميشه چندتا چيز مختلف توي هم قاطي‌اند و نمي‌شود تفكيك كرد. كلي چيز به هم مربوط و با هم مرتبطند. وقتي با آدم سروكار داريم، موضوع كاملاً منوط به آدمي‌ست كه اجرايش مي‌كند... حالت‌هاي آن آدم... چه مي‌دانم، شرايط جغرافيايي [مي‌خندد]... كلي چيز مختلف مي‌تواند در يك موقعيت تاثيري بگذارد كه سرنوشتش را عوض كند. هركسي موضوع را با ويژگي‌هاي خاص خودش ... چه مي‌دانم ... از «فيلتر» خودش مي‌گذراند. پس اگر هم رمز و رازي باشد، لابد در همين ويژگي‌هاي شخصي است كه خُب قطعاً براي بقيه به درد نمي‌خورد. مي‌دانيد منظورم چيست؟ يعني چون شخصي‌ست، پس امكان اجرايش هم به همان يك نفر داده شده است. براي همين است كه اگر يك نقش را بدهيد به دو نفر - كه هر دوشان آدم‌هاي جالبي هستند - بازي كنند، دو مدل مختلف از كار در مي‌آيد.

علاوه بر همة پارامترها يا محاسبات و رعايت نكته‌هاي عام يا خاص، شانس و تقدير هم اين وسط نقش يا دخالتي دارد؟ شما در كارتان برايش جايگاهي قائل هستيد؟

شانس به معني اتفاق خاص و تاثيرگذار، آره؛ اما نه به آن شكل كُلي كه ... فكر مي‌كنم بحث‌مان دارد به جاهاي بيخودي مي‌رود [مي‌خندد]

خيلي نگرانش نباشيد! رمزگشايي زمان مي‌برد، قطعاً هم اتلاف وقت و پرتي دارد، چون مسيرش خيلي مستقيم و بي‌دست‌انداز نيست.

كلاً وقتي كار يك آدمي را بررسي مي‌كنيم، مهم‌ترين چيز همان ويژگي شخصي آن آدم است و من مي‌توانم بگويم بارزترين ويژگي‌ام اين است كه – براي اين‌كه به «رمزگشايي» كمك كنم – كاري كه بهم نمي‌آيد قبول نمي‌كنم؛ يا بهم نمي‌آيد يا قبولش ندارم يا سليقة من نيست. اگر نقشي خوب هم باشد و ببينم به من نمي‌خورد يا از عهده‌اش برنمي‌آيم واردش نمي‌شوم؛ سعي مي‌كنم آن كار را نكنم.

نكته‌هايي كه گفتيد، در يك كلام مي‌شود «شناخت» كه تركيبي‌ست از كلي چيز مختلف كه با حس و غريزة هر كس تركيب مي‌شود و ملاك انتخاب‌ها و تصميم‌هايش قرار مي‌گيرد. در پروسة انتخاب، مستقل عمل مي‌كنيد يا مشاورهايي هم داريد كه به نظر‌شان اعتماد كنيد؟

مشاور آره، دارم... ولي مشاوران ثابتي نيستند.

مي‌شود كه كسي راي و انتخاب شما را عوض كند و در مورد تصميمي راي‌تان را تغيير بدهد؟

كسي كه بتواند راي من را عوض كند؟ اگر بخواهم فوري جواب بدهم مي‌گويم نه... اما الان بايد فكر كنم ... نه فكر نكنم كسي باشد! هميشه انتخاب نهايي را خودم مي‌كنم و اين اصلاً چيز خوبي نيست، چون در بعضي جنبه‌هاي زندگي اعصاب آدم را خُرد مي‌كند!

در مورد كارتان كه با توجه به نتيجة فعلي بايد به‌شدت تاييدش كنيم. اما اين اتكا و اعتماد به نفس در تصميم‌گيري‌هاي حرفه‌اي و زندگي تبعاتي هم دارد كه مهم‌ترينش امكان خطا و افسوس و حسرت بعدش است...

بله ... بله ... اين خيلي درست است.

يعني وقتي با سيستم محاسباتي خودتان به تصميم‌گيري رسيديد، بايد هم تنها و بدون شريك جرم با شرايط و حواشي‌ آن مواجه شويد.

البته اين انتخاب‌ها خيلي وقت‌ها براساس محاسبه نيست ها! گاهي همه جور محاسبه‌اي مي‌گويد اين فيلم را كار كن، ولي احساساتم اجازه نمي‌‌دهد. مثلاً از فلان چيز بهم برمي‌خورد و چون از نظر عاطفي مساله پيدا مي‌كنم، قبول نمي‌كنم. همة محاسبات مي‌گويد برو كار كن، ولي نمي‌توانم... عواطفم از محاسباتم مهم‌تر است [مي‌خندد] و ازش جلو مي‌زند!

در اين سال‌هايي كه كار بازيگري مي‌كنيد، چه‌قدر درگير اين خوشي‌ها و افسوس‌ها شديد؟ «حيف شد بازي نكردم» يا «آخ‌ جون كه بازي نكردم» در سينماي ما و براي بازيگرها زياد اتفاق مي‌افتد!

هيچ‌وقت نگفتم «آخ جون كه بازي نكردم»، چون مي‌دانستم اگر بازي كنم بد مي‌شود؛ آخ جون را آدم موقعي مي‌گويد كه از چيزي غافلگير شود. افسوس هم نمي‌خورم، چون فكر مي‌كنم اشتباه در كار هنري ممكن است مسير آدم را بپيچاند و منحرف كند، ولي بعد دوباره برش مي‌گرداند اين ور... اين‌طوري نيست كه سرنوشت آدم زير و رو بشود. قبول دارم كه اين برگشتن هميشگي نيست، ولي در بيزينس يا حرفه‌هاي ديگر – البته من در بيزينس نبودم كه دقيقاً بدانم چه جوري‌ست – يك اشتباه ممكن است كُل كاريرِ يك نفر را نابود كند. ممكن است يك سالي فيلمي بازي كنيد كه مي‌رويد در يك گروه و ديگري از بازيگرها جا مي‌افتي، ولي اين‌طوري نيست كه براي هميشه توي همان فهرست بماني. بالاخره چهارتا آدم باهوش پيدا مي‌شوند كه بيايند سراغ شما [مي‌خندد] خلاصه اين‌ريختي نيست كه سرنوشت شما به‌كلي تغيير كند. به همين دليل در كار هنري افسوس به آن شكل وجود ندارد، براي همين هم هيچ‌وقت عجله ندارم.

عجله هم كه خيلي‌ها دارند و چوبش را هم مي‌خورند! يكي از موضوعاتي كه چند سال اخير پازل موفقيت شما را كامل كرد، بحث حضورهاي بين‌المللي بود؛ جوري‌كه در اين فاصله تبديل شديد به نمايندة بازيگري و بازيگران زن سينماي ايران در خارج از مرزها. اين حضورها معمولاً حاشيه‌هاي مختلفي پيش مي‌آيد، خصوصاً دربارة بازيگري و باز خصوصاً براي بازيگران زن ايراني. در اين سفرها و برنامه‌هاي مختلف و گفت‌وگوها و نشست‌هاي متنوع با مورد ويژه‌اي برخورد كرديد؟

متوجه منظورتان نمي‌شوم... راستش نمي‌فهمم مثلاً چه مواردي؟! [مي‌خندد]

به هر حال لابد قبل از اين سفرها تصوير يا تصوري از موقعيتي كه درش قرار مي‌گيريد در ذهن‌تان بوده؛ در واقعيت هم همين‌طور بود و چيزي خلاف تصورتان پيش نيامد يا از برخوردي، سوالي، موضوعي غافلگير نشديد؟

نه، نشدم.. همه چيز تقريباً همان شكلي بود كه فكرش را مي‌كردم. چيز عجيب و غريبي نبود كه به قول شما غافلگيرم بكند يا انتظارش را نداشته باشم.

جمله‌اي گفته بوديد كه جاي بحث دارد؛ اين‌كه «حالا دیگر بازيگران ايراني پتانسیل اسكارگرفتن هم دارند».

به نظرم اين‌ سوال و اصلاً مطرح‌كردن موضوع اين‌شكلي درست نيست!

چه شكلي درست نيست؟ من فقط يك جمله نقل كردم، سوال و نظر خودم كه نيست!

حالا هر چي! فرقي نمي‌كند حرف شماست يا يكي ديگر؛ من مي‌گويم موضوع بازيگري اصلاً اين‌ريختي نيست كه بشود تفكيكش كرد و بدون در نظرگرفتن فيلم و كارگردان در موردش حرف زد؛ به هم ربط دارند خيلي...
يعني يكي هستند، نه جدا از هم... نمي‌دانم متوجه منظورم مي‌شويد؟!

راستش نه خيلي!


حرف من اين است كه بازيگر را به‌تنهايي نبايد بررسي كرد يا مستقل ازش حرف بزنيم؛ وقتي كارگردان كارش را بلد است، وقتي فيلم‌نامه‌ات مطرح است، نقشت مطرح است، تو هم مطرح مي‌شوي... بازيگر ايراني و غير ايراني هم ندارد. بازيگر، بازيگر است.

در هر موضوعي چيزي داريم به اسم استاندارد كيفي؛ استاندارد بازيگري جهاني هم – حالا با هر تعريفي – اگر داريم...

من همين را مي‌گويم ديگر؛ اين اشتباه است.

يعني استاندارد كيفيت در كار بازيگري نداريم؟

نه! استاندارد كيفيت در فيلم داريم، چون بازيگري خودِ فيلم است. فيلم اصلاً چيزي جدا از بازيگري‌ نيست كه بشود تفكيكش كرد... استانداردِ كيفيتِ موسيقي متن فيلم داريم؛ استاندارد كيفيِ چه مي‌دانم تدوين داريم، اما در مورد بازيگري نداريم. نمي‌توانيد بازيگر و كارگردان را دو چيز مختلف فرض بگيريد... با فيلم‌برداري مي‌تواني اين سوال را بكني، با طراحي صحنه مي‌تواني، با هر چي... اما در بازيگري نمي‌تواني بپرسي «آيا بازيگري در اين فيلم فلان است؟»؛ نمي‌تواني...

... چرا نمي‌توانم؟!

چون «بازيگري» روح آن فيلم است، خودِ آن فيلم است؛ همه چيز همان است. مگر موقعِ فيلم‌ديدن داريم چه مي‌بينيم؟ داريم بازيگري مي‌بينيم، بازيگر مي‌بينيم. نمي‌شود بگويي فيلمي خوب است، خب حالا ببينيم استاندارد كيفي بازيگري در اين فيلم چه‌طور است! اين خودِ آن است... در يك كلام، فيلم يعني بازيگر.

هميشه اين نيست البته؛ بعضي وقت‌ها ويژگي فيلم و شاخصه‌اش بازيگرهايش نيستند...

وقتي مي‌گوييد فيلمي خوب است، يعني بازيگرهايش خوبند؛ به نظر من كه غير از اين نيست. خيلي اين سوال را ازم مي‌پرسند كه "به نظر شما بازيگريِ ما در اين سال‌ها همپاي فيلم‌ها رشد كرده"! يعني چه اين حرف؟ داريم بافت يك چيز را ازش جدا مي‌كنيم تا در موردش حرف بزنيم. اين شدني نيست... مثلاً وقتي از كيفيت يك لباس خوب تعريف مي‌كنيم، نمي‌شود بگوييم امروزه كامواها يا نخ‌ها چه‌قدر پيشرفت كرده‌اند؛ اين كيفيتي كه مي‌بينيم و حرفش را مي‌زنيم، خودِ اين نخ و كامواست. از كيفيتِ مدل و دوخت مي‌شود گفت، اما چيزي كه تبديل شده به اين لباس، همان نخ و كامواست.

ولي اين‌جوري داريد تمام مسوليت كار بازيگر را گردنِ فيلم‌ساز و متن مي‌اندازيد؛ وقتي فيلم‌نامه و كارگرداني خوب باشد، بازيگر هم خوب است و برعكس... اين كه نمي‌شود.

نه ... نه... گردن يك نفر نيست، مال جفت‌شان است. چرا اين جوري فكر مي‌كنيد؟ تا من حرفي زدم، بازيگر فوري شد يك آدم كوكي كه كارگردان پشت صحنه كوكش مي‌كند؟ نه، اين‌ها هر دوتاي‌شان با هم موثرند.

شما مي‌گوييد هر بازيگري اين توانايي را دارد كه در يك اثر خوب تا اوج قله‌هاي جهاني بازيگري برود. اين درست است؟!

بله، معلوم است... خُب؟!

خُب اين‌شكلي ديگر بازيگر خوب و بد نداريم و همه چيز به كيفيت فيلم بستگي پيدا مي‌كند. اصلاً اين وسط تكليف تفاوت كار و توانايي بازيگرهاي مختلف چه مي‌شود؟

شما الان داريد دوتا چيز مختلف را قاطي مي‌كنيد؛ مثل اين است كه بپرسيد فرق كارگردان خوب و بد چيست؟ خب معلوم است فرق‌شان چيست ديگر. سوال ندارد! بازيگر خوب و بد هم همين‌طور است و فرق‌شان معلوم است.

چطور سوال ندارد؟! با اين تعريف شما، هيچ بازيگري در فيلم معمولي يا متوسط نمي‌تواند بدرخشد يا كارش چشم‌گير باشد، در عوض همه بازيگرهاي فيلم‌هاي خوب هم كارشان خوب بوده؛ اين همه بازيگر خوب داريم كه لزوماً هميشه فيلم‌هاي خوب گيرشان نمي‌آيد، اما كارشان خوب و ديدني است و به‌رغم كيفيت فيلم، به چشم مي‌آيد

حرفم اين است كه بازيگر يك فرد مستقل نيست... ببين، داريم حرف‌هاي تكراري مي‌زنيم به نظر من!

ظاهراً تكراري‌ست، ولي موضوعي كه مطرح كرديد جديد است و توضيح‌دادنش كار مي‌برد. هنوز متوجه نمي‌شوم چه‌طور مي‌توانيم هيچ فرقي بين كارِ خوب بازيگر و بازيگر در كارِ خوب نگذاريم؟ پس تمايزها كجاست؟

آها؛ واضح است كه؛ بازيگر مجري‌ست، وسيله‌اي‌ست دست كارگردان! درست؟

فرض كنيم درست است...

اگر درست است، ديگر نمي‌فهمم سوال‌تان چيست؟!

نه، الزاماً درست نيست... راستش اصلاً شكلي كه الان داريد دربارة موضوع بازيگري توضيح مي‌دهيد، واضح نيست؛ نه براي من و لابد نه خواننده‌ها...

خُب، پس اجازه بدهيد اول جوابم را واضح‌تر بگويم... مي‌گويم بازيگر از فيلم جدا نيست يعني چه؟ يعني نمي‌توانيم بگوييم امروزه كه كارگرداني و فيلم‌نامه‌نويسي در سينماي ما پيشرفت كرده، پس بازيگرها هم دارند پيشرفت مي‌كنند. اين‌ريختي نيست، چرا؟ چون بازيگر همان كيفيتِ فيلم است، بازيگر لحن است، فرم است، بازيگر استيل نيست، بازيگر همان جامعه است، همان فكر، همان سليقه... مالِ موقعي‌ست كه فيلم‌نامه دارد نوشته مي‌شود. اين‌ها را نمي‌شود از هم جدا كرد... نمي‌دانم چه‌طور بايد بگويم كه حرفم مفهوم بشود، چون قيافه‌ات طوري‌ست كه انگار قبول نداري حرفم را...

بحث قبول‌داشتن نيست؛ من الان بيش‌تر ابهام دارم. هنوز قانع نشدم كه بازيگري را اين‌شكلي بايد ديد و توضيح داد. احتمالاً تعبير من از اين حرف‌ها غلط است، ولي جمع‌بندي نظر و فرضية شما دارد حضور و تاثير كار بازيگر را در فيلم يا جدا از كليت فيلم كتمان مي‌كند. حالا اگر نگوييم كتمان، لااقل ازش سلب مسوليت مي‌كند؛ فيلم خوب پس بازيگر خوب، فيلم بد يعني بازيگر بد...

نه... نه؛ درست برعكس اين را مي‌خواهم بگويم. بگذاريد يك جور ديگر بگويم؛ كسي كه امروز فيلم‌نامه‌اي نوشته و آدم‌هايي را در قصه گذاشته، اين‌ها آدم‌هاي امروز كوچه و خيابان هستند، انسان‌هاي امروزيِ همين جامعه‌اند. بنابراين نمي‌توانند بيايند جلوي دوربين و اشتباه بازي كنند. فيلم‌ساختن پروژة پل‌سازي نيست، فيلم از انسان‌ها و با حضور اين به وجود مي‌آيد. انسان نه براي ساختن يك موزيك، نه براي ساختن يك دكور ... انسان براي گريه‌كردن، براي دويدن، براي خوابيدن. يعني بازيگري پديده‌اي‌ست كه كاملاً با زندگي سر و كار دارد و نمي‌شود از دل اين زندگي كشيدش بيرون و تفكيكش كرد. ما يك آدم نداريم و يك زندگي هم كنارش داشته باشيم. زندگي را همان «آدمه» مي‌سازد. پس نمي‌شود به عنوان يك مقولة جدا بهش پرداخت. وقتي فيلم آرتيست جايزه فلان و فلان را گرفته، معلوم است كه بازيگرش هم جايزه مي‌گيرد. نمي‌شود بگوييم استاندارد بازيگري در فيلم آرتيست اين‌جايش آن‌طوري بود و اين شكلي شد. نمي‌شود جداي‌شان كرد، چون آن فيلم اصلاً از اين بازيگر و اين شكل از بازيگري پديد آمده؛ همان‌طور كه از اين كارگردان به وجود آمده. كارگردان كيست؟ كارگردان هم يك بازيگر است، چون بازيگر است توانسته اين‌ها را درست راه ببرد. فيلم‌نامه‌نويس هم بازيگر است، چون توانسته اين‌ها را درست بنويسد. حالا چون خودشان بازي نمي‌كنند، مي‌دهند يكي ديگر بازي مي‌كند. اين «يكي ديگر» كارش اين نيست كه دو تا مهره را به هم وصل كند كه بعد ببينيم كيفيتش به اين سطح رسيده كه دو تا مهره را خوب به هم وصل كند يا نه؟! اين بابا كارش اين است كه آدم امروز يا آدم صد سال پيش را «تداعي» كند. به اين معني اصلاً قصه‌گويي يعني بازيگري. وقتي قصه‌نويس آدم امروزي مي‌نويسد، اين آدم با صد سال پيش، حتي با بيست سال پيش فرق دارد. حرف‌زدنش، رفتارش، ابراز عشقش فرق كرده... حالا اگر مي‌بيني يك بازيگر در فيلمي دارد بد ابراز عشق مي‌كند، مقصرش قصه‌گو و قصه‌ساز است كه از دنيا و زمانه عقب‌اند. وقتي نويسنده مثل بيست سال قبل فكر مي‌كند و همان جا مانده و همان شكلي مي‌نويسد، معلوم است بازيگرش هم موقع اجراي آن آدم كارش بد به نظر مي‌رسد... تكنيكي در كار نيست، ابزاري نداريم، آدم است و حس و اجراي انسان به وسيلة انسان... نه با دوربين، نه با ساز، نه با دستگاه‌هاي ديگر.

در نهايت مي‌شود اين جمله كه بازيگر دوربين فيلم‌برداري نيست كه هر سال پيشرفته‌ترش به بازار بيايد يا مدل بالاترش ارائه شود...
دقيقاً، آها... اصلِ حرفم همين است... حالا مي‌توانيم برسيم به همان حرفي كه زدي و كل بحث از آن‌جا شروع شد. حالا بگويم چرا اين حرف اشتباه است و تا كجا اشتباه است...

يك لحظه اجازه بدهيد؛ كدام حرف منظورتان است؟!

همان كه اول همين بحث آخرمان گفتيد؛ اين‌كه بازيگري سينماي ايران آن‌قدر پيشرفت كرده كه تا اسكارگرفتن برود...

واقعاً تمام اين مدت داشتيد عليه اين جمله استدلال مي‌آورديد؟!

بله خب، چون خيلي به نظرم حرف اشتباه و حرص‌درآوري‌ست...

ولي اين كه حرفِ خودتان است! من اين را از يك مصاحبه با خودتان درآورده بودم تا بپرسم با شناختي كه از حساسيت‌ها و نظرهاي شما دارم، چرا و چه‌طور اين حرف را زده‌ايد؟ از شما بعيد است اين جمله!

كدام جمله؟

همين كه گفتيد بازيگران ايراني پتانسيل اسكارگرفتن هم دارند...

من گفتم؟ اين جمله را من گفتم؟!

اصلاً تيتر مصاحبه‌تان همين است!

تيتر هم باشد كه ديگر شاهكار است؛ متنفرم از اين تيتر و اين حرف... از قول من نوشتند؟ اصلاً من اين‌جوري حرف نمي‌زنم كه ... «پتانسيل»! هه!

من هم از آن موقع دارم همين را مي‌گويم كه از شما چنين حرفي در نمي‌آيد.

ببين من چه قدر با اين جمله مخالفم كه از وقتي گفتي دارم با حرص مخالفت مي‌كنم و توضيح مي‌دهم. يعني چي واقعاً؟

من هم الان چند دقيقه است دارم تماشا مي‌كنم كه چه‌طور يك نفر با حرف خودش اين قدر با قدرت مخالفت مي‌كند!

‍[بلند مي‌خندد] من اصلاً اين مدلي فكر نمي‌كنم.

ولي از قول شما اين مدلي مي‌نويسند!

پس حرفي نمانده ديگر... بحثي نداريم؛ تمام شد.

دربارة ‌يك بخش اساسي هيچ حرفي نزديد و آن هم وَرِ اقتصادي موضوع است. خيلي‌ها براي توجيه هركاري ازش استفاده مي‌كنند؛ اين‌‌كه بازيگر هم مثل بقيه بايد زندگي كند و زندگي خرج دارد و كم هم خرج ندارد. حتي گاهي منتقدان به نگاه ايده‌آليستي و دوري از واقعيت‌هاي روزمره متهم مي‌شوند. هيچ‌وقت انگيزه‌هاي‌ اقتصادي ملاك اصلي انتخاب‌تان شده يا از محاسبات و ملاحظات و احساسات جلو زده است؟

شده كه انگيزة اقتصادي در انتخاب كاري مشوق من بشود، اما قطعاً مينيمم استاندارد مورد نظرم در آن كار وجود داشته و اين‌ريختي نبوده كه كاملاً از من دور باشد.

اگر در شرايطي نياز اقتصادي پيش بيايد و همة پيشنهادهاي موجود هم يا ضعيف و غير استاندارد يا دور از سليقة شما باشد، در اين دوراهي چه تصميمي مي‌گيريد؟

اين «نياز اقتصادي» كه مي‌گوييد نمي‌دانم چه‌جور چيزي‌ست! از نظر موقعيت اجتماعي در وضعيتي نيستم كه راجع به نياز اقتصادي بحث بكنم.

«نياز اقتصادي» الزاماً به معناي احتياج با تعريف عامش نيست. منظورم رقمي از پول است كه بودنش در مقطعي و به دلايلي به‌ كار مهمي مي‌آيد يا باعث اتفاقي مي‌شود كه ...

حتي با اين تعريف هم هيچ وقت نياز اقتصادي نداشتم. ممكن است گاهي كارهايي را به‌خاطر شرايط مالي خوب پروژه‌اي قبول كرده باشم، ولي تا به حال در موقعيت «نياز مالي» با هر كدام از تعريف‌هايش نبودم.

به نظرم به جاي خوبي رسيديم؛ بي‌آن‌كه بدانيم، بخشي از آن رمزگشايي در دلِ همين حرف‌ها و تعريف‌هاي به‌ظاهر ساده اتفاق افتاده است.

خيلي وقت‌ها همين اتفاق‌هاي ساده و كوچك، مثل كم و زياد شدن همين نوري كه الان از پنجره به من و شما تابيد، روي يك لحظه يا يك موضوع تاثير جدي مي‌گذارند و ديگر هيچ‌وقت هم برنمي‌گردند...

پايان


به روز شده در : پنجشنبه 22 تير 1391 - 1:42

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

مرجان
شنبه 24 تير 1391 - 19:48
24
موافقم مخالفم
 

آقای حسنی نسب عزیز مصاحبه ای که خواندم به هیچ وجه نسبتی با ستایشی که در باب هوش سرشار خام حاتمی در لیدتان آورده بودید نداشت. این مصاحبه بیشتر نشان از یک آدم لجباز و بی منطق و با غرور کاذب داشت. جواب ها همه از روی پسندهای غریزی و سهل انگارانه بود. این جوابها، جوابهای یک آدم باهوش و فرهیخته نبود در اینکه خانم حاتمی بازیگر خوبی هستند حرفی ندارم ولی فکر نمی کنید ایشان را خیلی بیش از آنچه که هستند بزرگ می کنید.ای کاش این نظر من را در سایتتان بگذارید و به نظر یک خواننده در همان قد و اندازه ای که به خانم حاتمی احترام می گذارید وقعی بگذارید و نظرش را منعکس کنید.

mr.ka
شنبه 24 تير 1391 - 19:52
-3
موافقم مخالفم
 
مرسی سینما ما

واقعا خیلی باحال بود

میگم کم مونده بود مصاحبه به دعوا بکشه

اونجایی که خانم حاتمی داشت مدام بحث میکرد و حرص میخورد که اون جمله رو من نگفتم خیلی خنده بود

ایول

مرسی سینما ما

محمد
يکشنبه 25 تير 1391 - 1:9
11
موافقم مخالفم
 
در باره استاندارد كيفيت در كار بازيگري ؟

يعني استاندارد كيفيت در كار بازيگري نداريم؟

نه!

هر "كل " داراي اجزايي است كه شخصيت و كاركتر خودش رادارد و قابل تفكيك است همانطور كه اجزاي ديگر فيلم تدوين ، موسيقي ؛ كارگرداني و ... بطور جداگانه از استاندارد هاي خاصي( در هر دوره ممكن است اين استاندارد تغيير كند و كم و زياد شود) برخودار است و قابل تفكيك است بازيگري هم از اين قاعده مستثني نيست به وقل پوپر جز كاكل كل است هر جز يك كل تشخص و جايگاهخودش را دارد بسيار فيلم ها كه ضعيف بودند و اما يك بازيگر در همان فيلم عالي بازي كردهاست و عكس ان هم صادق است در هر فيلمي ما بازيگر خيلي خوب متوسط و ضعيف داريم فقط اين نسبت ها درجات خاص خودش دارد يعني استاندارد بازيگر ضعيف در يك فيلم فوق العاده قوي بااستاندارد يك فيلم متوسط و يا ضعيف فرق مي كند. اگر سخن سركار خانم حاتمي درست باشد پس چرا در فيلمي در جشنواره هاي بزرگ تنها به يك بازيگر جايزه مي دهند براساس سخن ايشان بايد تمام بازيگران جايزه بگيرند چون نمي شود بازيگران يك فيلم را تفكيك كرد ان ها روح فيلم هستند بنارب اين اصلا جايزه نبايد به بازيگر داد بايد به كليت يك فيلم جايزه داد انتخاب هر بخش در يك فيلم نشان مي دهد كه هر كدام تشخص و كاركتر خودشان را دارند و بايد از استاندارد خاضي تبعيت كند

م
شنبه 31 تير 1391 - 21:21
-4
موافقم مخالفم
 

من هم با مرجان موافقم خانم حاتمی غرور کاذب دارند و جالب اینجاست که این مغرور بودن برای آقای حسنی نسب تعبیر به "خود خودشه" میشه من واقعا خانم حاتمی رو بازیگر خوبی میدونم نه یه هنرمند مردمی

مهراب
دوشنبه 16 مرداد 1391 - 11:28
3
موافقم مخالفم
 

لیلا حاتمی بازیگر فوق العاده ای است ولی این به معنای آن نیست که به همان اندازه ، بازیگر خودآگاهی هم هست . بسیاری از هنرمندان بزرگ ، ذاتی و غریزی ، هنرمندند و اگر مورد پرسش قرار بگیرند نمی توانند رازگونگی هنری که در آن متبحرند را تحلیل کنند. شاید از نظر مخاطب ، شأن و منزلت چنین هنرمندانی تقلیل پیدا کند اما گاهی همان خودآگاهی ، باعث از دست رفتن ِ هنر ناخودآگاه و زنده ی آن ها می شود . و البته در عده ای هم این گونه نمی شود.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���