سينماي ما- در روزهايي كه انتشار بخشهاي كوتاهي از يك فيلم پيشپاافتاده درباره تاريخ اسلام و زندگاني پيامبر مسلمانان باعث خشم و اعتراض و غوغاي رسانهاي بسياري در سطح جهان شده، نگاهي جامع و دقيق به تنها نسخهي سينمايي مقبول و معتبر دنياي اسلام از زندگي پيامبر اكرم ضروري و لازم به نظر ميرسد؛ اينكه سينماگران مسلمان و مراجع فرهنگي در طول تاريخ سينما براي تصوير كردن روايتها و زندگاني بزرگان دينشان چه كردند و تنها مرجع سينمايي مورد وثوق اين موضوع چه نقاط قوت و چه اشكالاتي دارد...
اين نوشتهي مفصل كه پيش از اين در ماهنامه 24 همشهري منتشر شده، نگاهيست به ساختار فيلمنامه و توضيح برخي شبههها و اشكالات روايت مستند تاريخ در فيلم «الرساله / رسالت» كه در ايران با نام «محمد رسولالله» دوبله و معروف شده است.
.......................................
دو روي سكه
نيما حسنينسب
.jpg)
مقدمه: فيلم عظيم حماسي تاريخي «رسالت: داستان اسلام» كه در ايران با عنوان «محمد رسولالله» شناخته شده، تا امروز تنها منبع سينمايي درباره تاريخ اسلام و نبوت پيامبر خاتم است. فيلم به دليل موضوعش و مصادفشدن زمان ساختش با انقلاب اسلامي در ايران، جايگاه و اعتبار ويژهاي ميان علاقمندان سينما و تماشاگران تلويزيوني پيدا كرده و شايد ركورددار دفعات پخش تلويزيوني در سه دهه اخير باشد. كمتر ايراني غيرنابينايي را ميشود سراغ گرفت كه فيلم را بيش از يك بار و سكانسهايي از آن را تا چند ده بار تماشا نكرده باشد، صحنهها و موقعيتهاي تصويري و كلامي مختلفي از آن را در خاطر نداشته باشد يا نتواند تمهاي متنوع موسيقي جاودانة موريس ژار – تنها كانديداي دريافت اسكار فيلم – را با دهان بنوازد. خيليها آنتوني كويين را با دهها نقشافريني متنوع از قوميتهاي مختلف هنوز به عنوان حمزه ع ميشناسند، با ديدن چهرة ايرنه پاپاس ستاره سينماي يونان هند جگرخوار را لعن ميكنند و تصوير ذوالفقار اميرالمومنين را به شكل شمشيري با دو سر موجدار بلند به ذهن سپردهاند...
با اين مقدمه به نظر ميرسد امكان نقد و بررسي فيلم به عنوان اثر سينمايي صِرف و بدون توجه به جنبههاي فرامتني و حواشي آن كار آساني نباشد و ارزشگذاري آن هم در طول اين سالها بدون دخالت وجوه اعتقادي و تعلقات مذهبي دشوار شده است. با اينحال، در اين نوشته قصدم پرداختن به فيلمنامه از منظر ويژگيهاي تاريخي، وجوه دراماتيك و روايت فارغ از موضوع آن است؛ تلاشي براي توصيف و تحليل كيفيت نوشته اچ . اي . ال كريگ و چند همكار ديگرش كه توسط مصطفي عقاد به تصوير درآمد.
هري كريگ را بهتر بشناسيمدانشنامه ويكيپديا نويسندگان فيلمنامه «رسالت» را ه.ا. ال.كريگ به همراه اين چهار نفر معرفي كرده است: توفیق الحکیم، عبدالحمید جوده السحار، احمد شلبی و عبدالمنعم النمر. اين در حاليست كه سايت معتبر آيامديبي نام توفیق الحکیم و عبدالحمید جوده السحار هست و به جاي دو نام ديگر از عبدالرحمان الشركاوي و محمد علي ماهر اسم برده است. در تيتراژ فيلم هم اين نامها در تيتراژ پاياني به عنوان مشاور تحقيق آمده و كريگ تنها نويسنده فيلمنامه در تيتراژ اول و آخر است.
با جستوجوي منابع مختلف به اين نتيجه ميرسيم كه اين نامهاي عربي در نويسندگي و سينما هيچ اسم و رسم و نشاني ندارند و فقط توفيق الحكيم مصري در چند كار تلويزيوني در دهههاي 1960 و 70 به عنوان نويسنده رمان يا داستان منبع اقتباس و فيلمنامهنويس دستي داشته است. آدم اصلي و مولف فيلمنامه «رسالت» بيشك هري كريگ ايرلندي است. او كه مدتي ويراستار ادبي، همكار نشريات گاردين و بيبيسي و منتقد تئاتر بوده، پس از نويسندگي در آثار راديويي و تلويزيوني مختلف به ايتاليا ميرود و با سه فيلمنامه جنگي تاريخي و حماسي براي دينو دلارنتيس، تهيهكننده نامدار، شروع به كار ميكند: Fräulein Doktor ساخته آلبرتو لاتودا با بازي سوزي كندال، كنت مور و كاپوسين، Anzio ساخته ادوارد ديميتريك با بازي رابرت ميچم، پيتر فالك و رابرت رايان و معروفترينش «واترلو» ساخته سرگئي باندارچوك با بازي رد استايگر، كريستوفر پلامر و اورسن ولز.
پيش از همكاري با مصطفي عقاد در دو حماسه عظيم «رسالت» و «عمر مختار: شير صحرا»، براي يرژي اسكوليموفسكي فيلمنامه ماجراهاي جرارد را نوشته و غير از تجربههاي جنگي و حماسي، در فيلم مهجور Foxtrot )آنسوي بهشت( با بازي پيتر اتول و ماكس فون سيدو سراغ تجربه نگارش تريلر ماجرايي هم رفته است. مابين دو همكاري با عقاد هم فقط اقتباسش از رمان فرودگاه نوشته آرتور هيلي با نام فرودگاه 77 ساخته جري جيمسون با فهرست بلندبالايي از ستارگان و بازيگران نسلهاي مختلف ساخته شد.
كارنامه ده فيلمي كريگ تا حد زيادي دليل انتخابش براي نگارش متن تاريخي زندگي و نبوت پيامبر اسلام را آشكار ميكند. تخصص او در متنهاي حماسي با زمينههاي تاريخي واقعي و وجوه اعتقادي، در «رسالت» به كارش ميآيد تا روايت پر جزئيات ربع قرن تاريخ اسلام را در زمان محدود سه ساعت فشرده كند و به پراكندهگويي و آشفتگي روايي يا تعدد گيجكننده موضوع و موقعيت و شخصيت نيفتد.
ساختمان اصلي داستان فيلم چيست؟.jpg)
فيلم با يك سكانس معرف جذاب آغاز ميشود كه مقدمه خوبي براي ورود به داستان اصلي است؛ سه سواركار در دل صحراي سوزان ميتازند و هر كدام به سويي حركت ميكنند. سپس يك به يك در مقابل پادشاهان سه تمدن بزرگ تاريخ (مصر، يونان و ايران) ميايستند و پيام فرستاده تازه خداوند را براي دعوت به دين اسلام ميخوانند. اين موقعيت موازي جذاب نيمهتمام رها و به عنوانبندي ابتدايي قطع ميشود و سپس به روزهاي پيش از نزول وحي و برگزيدهشدن محمد ص ميرسد و از اين به بعد تا انتها به شكل خطي و بدون رفت و برگشت زماني پيش ميرود؛ از چهل سالگي حضرت محمد تا فتح مكه.
شانس بزرگ كريگ اين بود كه سراغ روايت تاريخ ديني رفت كه در قياس با اديان ديگر، بهشدت دراماتيك است؛ داراي مقاطع موثر مختلف، نقاط عطف متنوع، قهرمانان و بد منهاي گوناگون و از همه مهمتر چندين جنگ پر ماجرا و پر اكشن با شكست و پيروزيهاي پي در پي. اين مواد اوليه براي هر فيلمنامهنويس حرفهاي كافيست تا مطمئن باشد داستانپردازي 180 دقيقهاي بيملالي را تجربه خواهد كرد.
وقایع تاریخی مهم فیلم محدود است به بعثت پیامبر، قتل سمیه، اسلام آوردن و شکنجهٔ بلال حبشی، جنگ بدر و احد، هجرت مسلمانان از مکه به مدینه و فتح مکه و شخصیتهای تاریخی مهم فیلم هم حمزه بن عبدالمطلب (آنتوني كويين / منوچهر اسماعيلي)، زید بن حارث (دامين توماس / سعيد مظفري)، هند (ايرنه پاپاس / رفعت هاشمپور)، ابوسفیان (مايكل انسارا / نصرالله مدقالچي)، خالد بن وليد (مايكل فورست / ناصر ممدوح)، عمار (گريك هيگن / آرشاك غوكاسيان)، ابوطالب (آندري موريل / احمد رسولزاده)، اميه (برونو بارنابه / بهرام زند)، ابولهب (وولف موريس / عباس تجلي)، ابوجهل (مارتين بنسن / نصرالله حميدي)، سمیه (رزالي كراچلي / بدري نوراللهي)، بلال حبشی (جاني سكا / ناصر طهماسب) و جعفر بن ابيطالب (نويل جيسن / جلال مقامي) و ...
گفتار متن چه كاركردي دارد؟استفاده از گفتار متن براي انسجام روايتي به اين وسعت و گستردگي و استنادهاي تاريخي تمهيدي آشنا و شايد اجتناب ناپذير است. راوي با صداي ريچارد جانسن (نسخه دوبله فارسي با صداي خاطرهانگيز فريدون فرحاندوز) در مقاطع مختلفي با توصيف وضعيت تاريخي، شرايط اجتماعي و حكومتي، نقل بخشهاي حذفشده از ماجراها و گاهي هم تاكيد بر برخي ويژگيهاي اخلاقي با كاركرد تبليغاتي به نويسنده كمك ميكند تا چفت و بست و منطق روايي كار را محكمتر و فضاي اعتقادي مورد نياز فيلم را ايجاد كند.
به دليل معذوريت اعتقادي نمايش تصوير معصومان در دين اسلام، فيلم از نمايش قهرمان و شخصيت اصلي محروم مانده است. براي رفع اين نقيصه، گفتار متن در بخشهايي به كار ميآيد و سعي دارد اين خلاء را تا حدودي پُر كند و گاهي با تشريح وضعيت يا با اداي جملههايي بهجاي قهرمان بيچهره فيلم مينشيند.
نشانندادن تصوير حضرت محمد در فيلم، دو ويژگي متفاوت به فيلمنامه بخشيده است؛ در جاهايي رمز و راز و وجه متافيزيكي و فراانساني شخصيت اصلي را برجسته ميكند و در عين حال باعث ميشود تا شخصيتهاي فرعي پر رنگتر جلوه كنند، چون هر كدام بايد وجهي از وجوه مختلف شخصيت اول فيلم را بازتاب دهند؛ حمزه ع ، جعفر و مشخصاً زید بن حارث در مقام پسر خوانده پیامبر قرار است فقدان حضور فيزيكي اين كاراكتر را كمرنگ كنند.
اين نقش ويژه اما باعث بروز اشكالات تاريخي جدي هم شده است؛ از جمله اينكه دو شخصيت تاريخي مهم را گاهي به جاي هم گرفته و زماني يكي فرض كردهاند! طبق روايات مستند، نام کاتب وحی و قاري آیاتي كه به پيامبر نازل ميشود زید بن ثابت است نه زید بن حارث كه پسرخوانده پیامبر بود. همین اشتباه فیلمنامهنويس و كارگردان نقش زید را فراتر از سنديت تاريخياش پررنگ کرده است. حضور زيد در كنار پيامبر موقع سنگزدن مردم طائف، اعلام آغاز جنگ احد در مسجد يا اعلام پيمان برادري میان مهاجران و انصار و همچنین وظيفه نقل آیات نازلشده توسط جبرئيل در فيلم برعهده شخصیت زید است، حال آنكه همه روايتهاي مستند با ديدگاهها و گرايشهاي مختلف براين نكته اجماع دارند كه زيد هرگز تا اين اندازه به پيامبر نزديك و محرم و امين اهل خانه و شخص خديجه س نبوده است. چنين نقشي در مكتوبات تاريخي بيهيچ شبههاي به علي ع منتسب است كه در طول فيلم حضوري كوتاه، بهشدت كمرنگ و بيتاثير دارد (در سكانس مبارزه تن به تن در جنگ بدر با تصوير نمادين شمشير دو دمش) دو صحابه نزديك ديگر محمد ص يعني سلمان فارسي و ابوذر غفاري هم در كمال تعجب در طول 180 دقيقه روايت تاريخ اسلام بهكل ناديده گرفته و كنار گذاشته شدهاند!
دوبله فارسي در خدمت فيلمنامه .jpg)
اين طور به نظر ميرسد كه هري كريگ و مصطفي عقاد با محوريتدادن به شخصيت تركيبي و غيرمستندي مانند زيد، دنبال راه گريز و توجيهي براي حذف مهمترين شخصيت مكمل تاريخ اسلام يعني علي بي ابيطالب بودهاند؛ راهكاري كه شايد از ديدگاه فيلمنامهنويسي موجه و منطقي باشد، ولي از جنبه اعتقادي و احساسي براي شيعيان دلبسته شخصيت امير المومنين نقصاني جدي و نابخشودنيست كه در دوبله فارسي تا حدي درصدد رفع آن برآمدهاند.
دوبله به يادماندي و درجهيك فيلم كه به مديريت منوچهر اسماعيلي در سال اول انقلاب انجام شد، بيترديد از دلايل مهم دلبستگي ماندگاري فيلم عقاد در ذهن و خاطره تماشاگرايراني است. علاوه بر كار ستودني گويندگان، تاكيد بر وجوه حماسي و اعتقادي، افزودن لحن احساسي و شورانگيز مذهبي و مهمتر از آن نزديككردن ديالوگها و گفتار متن به ادبيات ديني آشنا و مقبول مسلمانان فارسيزبان از تاثيرهاي اساسي دوبله در كيفيت متن فيلم «محمد رسولالله» (و نه «الرسالة») است كه در ديدارهاي مجدد هنوز كيفيت چشمگيرش را حفظ كرده و حتي گهگاهي به كمك فيلمنامه هم آمده است.
واضح است كه قصد نويسنده و كارگردان از حذف شخصيت علي ع، پرهيز از دامنزدن به اختلافات ميان شيعه و سني به عنوان دو گروه اصلي مخاطبان فيلم بوده و نسخه دوبله فارسي - مشخصاً در دو موقعيت - وظيفه پُر كردن اين خلاء مهم روايي را به عهده گرفته است؛ يكي سكانس اجراي نقشه قتل دستهجمعي پيامبر و فداكاري علي بن ابيطالب كه در فيلم خيلي كمرنگ و در نريشن فارسي بسيار پُررنگ به آن اشاره ميشود و ديگري نقل واقعه غدير خُم كه به گفتار متن طولاني انتهايي اضافه شده و در نسخه زبان اصلي فيلم حرفي از آن در ميان نيست.
جزوه راهنماي اصول فيلمنامهنويسيقصه «رسالت» اصول كلاسيك فيلمنامهنويسي را به دقت و به شكلي مدرسهاي رعايت كرده است؛ انگار فيلمنامهنويس از روي يك جلد از كتابهاي راهنماي فيلمنامهنويسي يا براساس رعايت اصول ابتدايي و ساده جزوههاي آموزشي آكادميك كارش را سر و شكل داده است. محورهاي اصلي اين اصول رعايتشده به اين قرار است:
الف) موقعيت ثابت / متعادل ابتدايي: شرايط اجتماعي مكه و وضعيت اعراب متولي بتكدهها كه ميزباني زائران منبع درآمد و رفاه و اعتبار آنهاست .
ب) به هم خوردن تعادل / بحران موقعيت: اعلام رسالت يكتاپرستي و مبارزه با بتها و بتپرستها توسط حضرت محمد ص
ج) نقطه عطفها / گرهافكني / گرهگشايي: مواجهه پيروان اسلام با اعراب بتپرست + حضور در شعب ابيطالب + نقشه قتل پيامبر + هجرت از مكه به مدينه + جنگ بدر و احد + فتح مكه و ...
د) قهرمانهاي كلاسيك: داراي ويژگيهاي آشنايي چون جذابيت، اخلاقگرايي، تعهد، قدرت، جنگاوري، هوش و فراست، قيام براي تغيير شرايط، غمخواري مظلومان، مقابله با زورگويي و فساد و ثروت و ...
ه) بد منهاي كلاسيك: داراي ويژگيهاي آشنايي چون خباثت، ستمگري، قدرتمندي، توان مواجهه و مشكلسازي، دگماتيسم اعتقادي، علاقمند به ثبات شرايط، آماده مرگ يا تحول و ...
و) خردهروايتها / داستانكها: تاريخ اسلام علاوه بر پلات و سيناپس جذاب و پر فراز و فرودش، موقعيتهاي فرعي و خردهروايتهاي پر كشش و دراماتيك زيادي براي كيفيت هر موقعيت و سكانس دارد كه فيلمنامهنويس «رسالت» بخشي از اين داستانكها و ماجراهاي فرعي را در مسير روايت استفاده كرده است: آزار و شكنجه اسلاماوردندگان - شهادت سميه و همسرش – مرگ ابيطالب – شجاعت علي ع و خوابيدنش در بستر پيامبر در شب حادثه – تحول نجاشي و پذيرش صحابه –ماجراي تار عنكبوت پرنده تخمگذار جلوي در غار – انتخاب مكان اقامت پيامبر در مدينه توسط شتر – انتقامجويي هند از حمزه توسط برده سياه در جنگ احد – مواجهه بلال با اربابان قبلي – جنگ تن به تن و پهلواني علي ع و صحابه در جنگ بدر – شايعه مرگ پيامبر و رهاكردن موقعيت استراتژيك به بهانه پيروزي و تقسيم غنائم در جنگ احد - شكستن بتهاي كعبه و ...
نقش دراماتيك جنگ در روايت فيلم چيست؟.jpg)
از بين چند غزوه تاريخ اسلام فقط دو جنگ بدر و احد در فيلم به تصوير درآمده كه قابليت دراماتيك بيشتر و تاثير روايي مهمتري دارند، اما جنگ مهم و پر ماجراي خندق به واسطه نقش موثر سلمان فارسي در تاكتيك آن در فيلمنامه كنار مانده و همينطور دو سه جنگ مهم ديگر مانند احزاب يا غزوه بنینضیر و بنیقریظه... بدر و احد هر كدام آنقدر حواشي و نكات ريز و درشت و روايتهاي مستند تاريخي دارند كه به تنهايي ميتوانند سوژه يك فيلم پر كشش باشد. اين دو موقعيت در فاصله كمي از هم براي در اوج نگهداشتن ريتم و بار دراماتيك ميانه فيلمي با زمان سه ساعت به كار رفته و كاركرد درست و تعيينكنندهاي دارد؛ هم دو بخش بنيادين «فصل مكه» و «فصل مدينه» را از هم تفكيك ميكند و سپس به هم پيوند ميزند وهم روند مواجهه قطبهاي خير و شر داستان از جمله پيامبر و حمزه و چند نفر از صحابه با ابوسفيان و اميه و ساير دشمنان را تداوم ميدهد.
از ليدي مكبث تا زن اغواگرحضور هند همسر ابوسفيان چنان كاربرد كليدي و نقش تعيينكنندهاي در جذابيت درام فيلم دارد كه اگر در تاريخ به حضورش اشاره نشده بود، بايد توسط نويسندگان خلق و استفاده ميشد. هند در موقعيتي شبيه ليدي مكبث عمل ميكند و ابوسفيان را به مقابله و قتل محمد ص وسوسه ميكند، گاهي به هيبت فم فتال (زن اغواگر) به قصد انتقام به اغواي بردهاي سياه مشغول است و در انتها هم با سرزنش ابوسفيان و تاييد رفتار پيامبر نمايندگي تحوليافتگان قصه را به عهده ميگيرد.
ماجراي فرعي خونخواهي پدر و برادرش از حمزه سيدالشهدا در جنگ احد و دريدن سينه جنازه حضرت حمزه و خوردن جگر او هم يك داستان فرعي عجيب و اگزوتيك با گرايشهاي هارور و جالو است كه فيلم عامدانه از نمايش جزئيات خونين اين بخش داستان عبور ميكند و بيتاكيد از كنار سبعيت و توحش سينمايي شخصيت هند جگرخوار در تاريخ اسلام ميگذرد تا در سكانس پاياني بتواند از حضور او براي حرفهاي ديگري استفاده كند.
پايانبندي روايت تاريخبازگشت به وضعيت متعادل و با ثبات مسلمانان پس از فتح مكه، موقعيت مناسبي براي پايانبندي اين روايت تاريخي است. حضور پيروزمندانه و برگشتن پيامبر و اصحابش به مكه - كه با ترس و فشار از آن هجرت كرده بودند - و استقرار دين تازه با شكستهشدن بتها در كنار رفتار بزرگوارانه با شكستخوردگان، دايره روايت را بهخوبي ميبندد. تعادل ثانوي پس از عبور از نقطهعطفها، بحرانها و گرهافكني / گرهگشاييهاي مختلف برقرار شده و گفتار متن تاثيرگذار و حماسي هم روند اشاعه اسلام و اتفاقهاي زندگي پيامبر تا زمان مرگ را توصيف ميكند.
نماهايي از رواج و گسترش دين محمد ص در طول تاريخ و طواف دور خانه كعبه در مراسم آييني حج، درست نقطه مقابل سكانس ابتدايي و شرايط كعبه به عنوان بتكده است؛ نماهاي باشكوه پاياني از جمعيتهاي عظيم مسلمان ميگويد پيامبر اسلام «رسالت» خود را كه نام فيلم هم از آن گرفته شده، تمام و كمال به سرانجام رسانده است.
كمي هم از آن روي سكه
همه آنچه درباره فيلمنامه «رسالت» گفته شد، تنها يك ور ماجراست. فيلم به عنوان اولين و تا امروز تنها محصول سينمايي پيرامون موضوعي با مخاطب بالقوه يك و اندي ميليارد نفر، بايد يك جور شروعكننده، كاري براي دستگرمي، اثري به قصد آزمون و خطا و برآورد هزينهها يا به نيت مواجهه با حاشيهها و امكانسنجي و ... در نظر گرفته شود. اتفاقي كه ديگر نيفتاد و همه اين احتمالات و تجربيات بيكار ماند.
با اين پيشفرض، فيلم مصطفي عقاد به مفهوم دقيق كلمه محصولي «ساده» و «سطحي»ست، چه در متن و نگاه تاريخي و ديدگاه مذهبي و چه فرم و اجراي ژانر اپيك و توليد فيلم عظيم حماسي تاريخي.
در مقايسه با آثار شاخص ژانر، يك فيلم متوسطِ ساده و معموليست كه نه قريحه و بداعت چنداني درش ديده ميشود و نه ضعيف و ناشيانه و آماتوري است؛ قاببندي و تصاوير شكيل جک هيلارد از فضاهاي بكر ليبي و مصر و نواهاي نفسگير موريس ژار به كيفيت نهايي فيلم كمك اساسي كرده و مصطفي عقاد هم كارش نزديك به استاندارد است. او با بهرهگيري از تجربههاي ارزشمند اين فيلم، در تجربه بعدياش «عمر مختار» - كه شرط و مجوز ساخت فيلم در لوكيشنهاي ليبي بود - فيلمساز خيلي بهتري شد.
ظاهر و رويه سطحي «رسالت» نگاهی کاملاً مثبت به دين اسلام دارد و متن و محصول نهايي طبق نوشته ابتدايي فيلم به تایید انجمن اسلامی عربستان، دانشگاه اسلامی الازهر و انجمن شیعیان لبنان رسیده و سازندگان فیلم با ادعای «احترام به باورهای مسلمانان» تصوير محمد بن عبدالله، علی بن ابيطالب و خلفای راشدین (ابوبكر، عمر و عثمان) را در فیلم نشان ندادهاند.
در جمهوری اسلامی ایران هم فیلم مقبولي است، چون تقریباً هر سال در مناسبتهاي مختلف مذهبي از شبکههای رسمی کشور كامل يا بخش بخش پخش میشود. در بحث فيلمنامه اما دقت و توجه به جزئيات، اضافهكردن اطلاعات ديني به نگاه سينمايي و ايبسا نگاهي از سر تعصب و عِرقِ مذهبي به فيلم، خيلي به ضرر نويسنده تمام خواهد شد. مریم صدرا در مجله فرهنگ پویا - دفتر پژوهشهای فرهنگی – شماره اول تحقيق مفصل و پرجزئياتي در اين زمينه دارد. فرصت كم تحقيق و محدوديت صفحه فقط امكان اشاره به چند نمونه از اين خطاها و كاستيها را ميدهد:
الف) حذف به قرينه لفظي: رسالت پيامبر كه نام فيلم هم هست، طبق اسناد موثق تاريخي سه مرحله داشت؛ مرحله اول سه سال دعوت در خفاست كه در فيلم فقط يك سكانس كوتاه است، مرحله دوم دعوت از نزديكان و اقوام كه مقطعي مهم و اثرگذار بوده و در فيلم كاملاً غايب است، مرحله سوم شروع به دعوت علني كه در همان ابتداي فيلم با اجرايي بيرمق از طريق صداكردن پشت پنجرهها توسط چند پيرو محمد ص تصوير ميشود.
ب) تعديل و تعادل: تعديل شخصيت ابوسفيان و ارائه چهره نه چندان منفي از او – چه از حيث انتخاب بازيگر و ظاهرش و چه شخصيتپردازي و امتناع قلبي دائمي او از مقابله با محمد ص – با مستندات تاريخي مغايرت دارد. او در ابتداي فيلم ميزباني مقتدر و مهماننواز و در انتها مسلماني نادم و تحوليافته نشان داده شده كه خيلي نبايد به مذاق اسلامشناسان خوش بيايد. چرا كه ابوسفيان پس از اسلاماوردن هم به عنوان چهره اصلي ايجاد نفاق و چند فرقگي در دين مطرح بوده است. ماجرای مسجد ضرار و نقش آن در حوادث بعدي و ماجراهاي غاصبان يا تعاملاتي که منجر به جنگ احزاب شد، کاملاً از دید نويسنده و فیلمساز دور مانده است.
ج) حذف به قرينه معنوي: حذف فيزيكي و تاثير كليدي شخصيت معنوي مهمي چون علي بن ابيطالب به عنوان پسر عموي پيامبر و اولين ايمانآوردنده به اسلام با هيچ منطقي قابل چشمپوشي نيست. نقش علي ع در لحظه لحظه شكلگيري و روند وقايع تاريخ اسلام و حضور دائمياش كنار محمد بن عبدالله بيمناقشهترين اجماع تاريخ اسلام نزد علماي مذاهب مختلف است. از همراهي و انس اين دو پسرعمو در تاريخ اسلام روايتهاي بيشماري هست. خود حضرت علي هم در نهجالبلاغه چنين ميگويد: «شما میدانید که مرا نزد رسول خدا چه رتبت است، گاه بود که چیزی را میجست و آن را به من میخوراند... هر سال در حرا خلوت میگزید و من او را میدیدم و جز من کسی وی را نمیدید آن هنگام جز خانهای که رسول خدا و خدیجه در آن بود در هیچ خانهای شیوه مسلمانی راه نیافته بود.من سومین آنان بودم که بوی نبوت را میشنیدم.»

فيلم مصطفي عقاد در ديالوگي از زبان زيد به صراحت ميگويد كه محمد هنگام نزول وحي در غار حرا تنها بود، در حاليكه طبق روايات معتبر و نص صريح خطبه 92 نهجالبلاغه سيد رضي ترجمه محمد دشتي چنين نيست: « و آن هنگام که وحی بر او فرود آمد، ناله شیطان را شنیدم. گفتم ای فرستاده خدا این چه آوایی است، گفت: شیطان است که از آن که او را بپرستند ناامید است و فرمود: تو میشنوی آن چه را که من میشنوم و میبینی آن چه را که من میبینم؛ جز اینکه تو پیامبر نیستی و وزیر منی...»
اين كمتوجهي به شخصيتي با اين دامنه تاثير حواشي مختلفي همراه داشت. لوی شرفالدین مسئول روابط خارجی موسسات امام موسی صدردر برنامه راز اين خاطره را تعريف كرد: «مصطفی عقاد، بعد از پخش فیلم ماندگار محمد رسول الله(ص) نزد امام موسی صدر رفت و ایشان به عقاد گفت چرا امام علی(ع) را نمی سازی؟ مصطفیعقاد جواب داد كه میسازم اما به دو شرط؛ اول اینکه اهل سنت درباره تصویر ایشان معترض نشوند، چون میخواهم تصویرشان را نشان بدهم و شرط دوم اینکه شما ـ امام موسی صدر ـ نقش علی(ع) را بازي کنید...
د) سلمان، ابوذر، مقداد و ديگران: تاكيد بيدليل فيلم بر نقش جدي زيد بهجاي علي ع و چند صحابه معروف و موثر ديگر، ضعفي بزرگ و نشان بيدقتي نويسنده و كمتوجهي مشاوران و تاييدكنندگان اعتبار و استناد تاريخي روايت سينمايي عقاد است.
شخصيتهايي مانند مقداد، سلمان فارسي، ابوذر غفاري و عمار ياسر در كنار امیر المؤمنین (ع) و زید بن ثابت از صحابه نامدار و همراهان اصلي پیامبر (ص) بودهاند، اما اطرافیان محمد در فیلم «رسالت» به چهرههاي كماثر و گمنامي مثل زید بن حارث، بلال حبشي، خالد و چند صحابه بينشان دیگر خلاصه شده که در اعتبار تاريخي و وجاهت شخصیتي آنها محل تردید و تأمل وجود دارد. اين حذف دقيق و گزينش حسابشده كه ابوذر و سلمان فارسي و مقداد را در فيلم كنار ميگذارد و براي علي هم نقشي چنين بيجلوه و صرفاً رزمي قائل ميشود، از سر اتفاق يا تمهيد دراماتيك يا سليقه نويسنده و كارگردان به نظر نميآيد و تنها از دريچه مناقشات ميان اهل تشيع و تسنن قابل رديابي و تحليل است؛ تحليلي كه در نهايت به حضور موثرتر اهل تسنن در شكلگيري اين روايت سينمايي تاريخ اسلام گواهي ميدهد.
در توضيح حذف شخصيت كليدي و جذابي مثل سلمان هم ظاهراً بايد سراغ اختلافات ميان اعراب و ايرانيان رفت؛ حذفي كه به كنار گذاشتن مقاطع پر كشش و دراماتيك جنگ خندق و جنگ احزاب انجاميده كه ذكاوت و مديريت سلمان در آنها جلوهاي بسيار داشته است.
ه) كنار گذاشتن قوم يهود: علاوه بر تاثير تاريخي يهوديان در جنگ احزاب، ماجرای پیمانشکنی یهود بنی قینقاع و رفتارشان در مورد زن یکی از انصار (بستن پایین لباس زن مسلمان به دامنش) و زمينههاي وقوع و اتفاقهاي غزوههاي بنینضیر و بنیقریظه، بني المصطلق، بني قينقاع و خيبر هم از اتفاقهاي موثق تاریخ اسلام است كه گروهي از قوم یهود در آن حضور و تاثير داشتند و به طور كامل از ماجراهاي فيلم حذف شده است.
فقدان كامل یهوديت در روایت فیلم در حالی است که پيروان اين دين آسماني در جزیرةالعرب حضوري گسترده داشتند و در برخی آیات قرآن به ویژه در سورههای مدنی به حضور چشمگير آنها در یثرب و قبیلههای حمیر، کنانه، بنیحارث و کنده اشارات صريحي شده است. اين حذف آگاهانه چنان محل انتقاد و اشكال بود كه مصطفي عقاد در گفتوگويي از حضور موثر يهوديان در هاليوود و پشت پرده توليدات سينمايي و همهكاره بودن آنها در تامين مالي و جهتدهي معنوي حرف زد! ضمن اينكه فيلم با نظارت و حمايت كامل دولت سرهنگ قذافي معدوم در ليبي ساخته شده است.
و) شرايط فرهنگي و اجتماعي: بخش مغفول و پنهانمانده ديگر «رسالت»، تصوير دقيق و معرفي شرايط اجتماعي و اوضاع زندگي و معيشت و فرهنگ اعراب است. كساني كه در طول داستان بايد با انتخاب يكي از دو گروه ماجرا تكليف موضوع را تعيين كنند.
نشانههاي تاريخي مثل فقدان دانش و سواد در دوران جاهليت كه طبق اسناد فقط 17 نفرشان قادر به خواند و نوشتن بودند، در فيلم جايي ندارد و فقط با اشارهاي سرسري و به سطحيترين شكل ممكن در خانواده عمار و با حرفهاي پدر و مادرش درباره زندهبهگور كردن دختران و سپس تحول باسمهاي و خلقالساعه آنها جمع و جور شده است. از زمينههاي فرهنگي جامعه عرب آن روزگار، اشاره خفيفي هم به طبع شعر و رواج فرهنگ شاعري وجود دارد؛ سكانسي كه در آن مردي در بازار عكاظ مشغول شعرخوانيست. اين اشاره از آنجا اهميت دارد كه پيامبر هميشه به وجوه شاعرانه در قرآن و اعجاز كلام آن اشاره ميكرد و در برابر كيفيت آن تحدي داشت.
بر اساس مستندات و تحليلهاي جامعهشناختي موجود، كيفيت شاعرانه ويژه آيات وحي در جماعت اهل شعر و شاعري آن دوران نفوذ زيادي كرد و از دلايل اساسي گرويدن به دين محمد بود. چيزي كه فيلمنامه نويس بهدرستي تشخيص داده و به نادرستي رهايش كرده است.
موخره:مقايسه «رسالت» با آثار سينمايي مربوط به ساير پيامبران و تاريخ اديان ديگر به دليل نابرابري رقابت چندان به صلاح نيست؛ مسيحيت از همان روزهاي ابتداي پيدايش سينما تا امروز هر چند سال يك بار بهنحوي سراغ بخشي از تاريخ يا شخصيتهاي تاريخي رفته و از زاويههاي مختلف و سليقهها و سبكهاي گوناگون به آنها پرداخته است؛ از ماركسيست دگرانديشي مثل پازوليني (انجبل به روايت متي) تا مومن متعصبي مانند مل گيبسن (مصايب مسيح)، از سيسيل ب دميل يهودي حرفهاي (بزرگترين نمايش روي زمين) تا مولف متفاوتي چون نيكلاس ري (شاه شاهان)، مارتين اسكورسيزي (آخرين وسوسه مسيح)، روبرتو روسليني (مسيح) و هال هارتلي (كتاب زندگي) و ... اينها البته فقط مشتيست نمونه خروار.
جالب اينجاست كه سينماي ايران هم در اين سياهه نمايندگاني دارد؛ نادر طالبزاده با فيلم / سريال مسيح و شهريار بحراني با مريم مقدس. در روايت تصويري تاريخ ساير اديان هم فرجالله سلحشور با مردان آنجلس و ايوب پيامبر و يوسف يا محمدرضا ورزي با ابراهيم خليلالله را داريم و اين در حاليست كه تنها نسخه سينمايي از زندگي و نبوت پيامبر خاتم را سي و چند سال پيش يك فيلمسازي سوري با فيلمنامهنويس ايرلندي و بازيگران اصلي آمريكايي و اروپايي در كشور ليبي تحت ديكتاتوري قذافي ساخته است!
اين روزها مجيد مجيدي مشغول ساخت فيلمي عظيم درباره كودكي پيامبر اسلام است كه در نهايت در قالب يك سه گانه كامل ميشود؛ كاري كه علي حاتمي فقيد قرار بود سالهاي پيش بسازد و فرصتش را پيدا نكرد... حالا ظاهراً اين «رسالت» تازه و سنگين به طور كامل روي دوش مجيد مجيدي افتاده است.
منابع: . سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام
. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی
. طبقات الشعراء
. بیهقی، دلائل النبوه، جلد 3،
. ابن هشام، سیره نبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، جلد 1
. عز الدین علی بن اثیر، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی
. مجله فرهنگ پویا /دفتر پژوهش های فرهنگی/ شماره یک /شهریور 1385
. سايت جهان نيوز
.دانشنامه ويكيپديا