
| |
سینمای ما- مارتین اسکورسیزی در جدیدترین گفت وگوی ِخود حرفهای جذابی میزند؛ از رابطهاش با لئوناردو دی کاپریو و انگیزههایش برای به موفقیت رسیدن میگوید و اینکه چطور دختر دوازده سالهاش فرانچسکا به او در سن 69 سالگی حس جوانی میدهد. بهانه این گفت وگو پیوستن مارتی به یک کارخانه معروف نوشابهسازی برای کمپین «خرگوشهای وحشی» بود .این کمپین به افرادی کمک می کند که دارای توانایيهای فراوان هستند اما در زندگی به موفقیت كمي دست یافتهاند. «زندگی را آن طوری تصویر کن که مردم واقعا می بیینند و احساسش می کنند.» این شعار تبلیغاتی مارتین اسکورسیزی برای این کمپین است.
چطور دخترتان الهامبخش شما در فیلمسازی شده است؟ - او مدرسه می رود و بچه ها مدام از وی درباره فیلمهایی که ساختهام میپرسند.همسرم بهم گفت فیلمی بساز که لااقل دخترت بتواند یک بار تماشا کند! به قول دخترم فرانچسکا مهمترین و بزرگترین کاری که برای او انجام دادم، صداپیشگی در كارتون «داستان کوسه» بود. چند سالی با این کارم سرگرم بود تا این که دوباره طاقتش تمام شد. حالا وقتش بود «هوگو» را بسازم. پدر شدنم در سن بالا بسیار متفاوت از زمانی بود که در 23 سالگی دو دختر دیگرم متولد شدند.زمانی که در دهه هفتم زندگی هستی و هر روزت را باید با یک کودک بگذرانی، باید با ذهن کودک سروکله بزنی. این اتفاق دوباره کودکی را در شما زنده می کند. دوباره بازی می کنی و وارد فانتزی کودکان میشوی. پس حتی داستانهای جنونآمیزتری می نویسی و بطور اتفاقی این فیلم را ساختم! فرانچسکا منجي شد!
او از علاقه مندان فیلم هوگو است؟ - واقعا هوگو را دوست داشت. درمرحله تولید زیاد سر صحنه می آمد و کلی بهش خوش گذشت. فرانچسکا چند بار فیلم را دیده است.
شما معمولا نقش های کوتاه در فیلم های خودتان ایفا می کنید. آیا مقابل دوربین راحت هستید؟ -نه واقعا.اگرقرار باشد نقش خودم را بازی کنم، خوب مجبورم این کار را بکنم .اما من بخاطر یادآوری چیزهایی که از بازیگران می خواهم، می کوشم بازیگری کنم. برای من بازیگری خوب است چون در خاطرم می ماند که آنها چه مراحلی را طی می کنند.
برای فیلم بعدیتان «گرگ وال استریت» برای پنجمین بار با لئوناردو دی کاپریو همکاری می کنید. -بله.نخستین بار رابرت دنیرو از لئوناردو دی کاپریو پیش من تعریف کرد. او جمله ای گذرا گفت که :«فیلمی با عنوان این زندگی خوب را با پسری به نام لئوناردو دی کاپریو کارکرده ام. او واقعا خوب اس و باید روزی با وی همکاری کنی» رابرت دنیرو بندرت از این حرف ها می زند. او همیشه نسبت به دیگران مهربان است، ولی خیلی کم پیش می آید که بگوید باید با بازیگری همکاری کنی. من «چه کسی گیلبرت گریپ را خورد» را دیدم اما ابدا دی کاپریو را در این فیلم نشناختم. او فوق العاده بود.سپس تایتانیک ساخته جیمز کامرون به نمایش درآمد و به نظرم در این فیلم هم دی کاپریو خیلی خوب بود. زمانی که صحبتش پیش آمد که دی کاپریو فیلمهای ِمن را دوست دارد و حضور او در «دار ودسته های نیویورک» می توانست به ساخته شدن فیلم کمک کند، از آن پس رابطه بسیار خاص ِما آغاز شد.»
چه چیزی این رابطه را خاص می کند؟ -ما به نسل های متفاوتی تعلق داریم اما مقصد هر دوی ما یکی است. او برای رسیدن به مقصد هراسی ندارد. نمی هراسد که با این ور شخصیت خودش سروکار داشته باشد و همین جذاب است. ما شرایط رشد متفاوتی داشتیم اما فکر می کنم به لحاظ احساسی و فیزیکی زبان مشترکی داریم.این از خوش شانسی است.
از میان فیلم هایی که ساخته ای كدام فیلم محبوبتان است؟ -واقعا نمی توانم یکی از آنها را انتخاب کنم. همین الان یک جین از فیلمهایم را در ذهن دارم. حتی تعداد فیلمهای محبوبم را نمی دانم .هیچ راهی برای من وجود نداردکه فیلمهایم را قضاوت کنم. درمورد تجربه ای که داشته ام می توانم قضاوت کنم. در دوران فیلمبرداری خیابانهای پایین شهر و گاو خشمگین تجربه بینظیری را از سر گذراندم، اما این مساله که فیلمها چی از آب درامده اند، قضاوتش بر عهده مردم است.
در اوقات فراغت چه کارهایی انجام می دهید؟ -در کنار دخترم تمرین می کنم.خیلی سخت است!حرف درس جبر را اصلا نزنید! این درس را کاملا از یاد برده ام! با هم ادبیات و تاریخ می خوانیم. من مطالعه را دوست دارم. دلم می خواهد همه چیز هایی را که نخوانده ام بخوانم که این نخوانده های من شامل چند صد سال تاریخ می شود!گاهی اوقات نیمه شبها تصاویری به ذهنم می آید که همه چیز را مبهم می کند.
چه چیزی به شما انگیزه می دهد که به موفقیت برسید؟ -کار دیگری بلد نیستم انجام بدهم.من یک اشتیاق دارم و آن هم داستان گویی است و هرگز از آن سیراب نمی شوم. این چیزی است که همیشه به دنبالش بودهام. نمی دانم به آن خواهم رسید يا نه، اما ایده کلی جست وجو است. من جور دیگری بلد نیستم رفتار کنم. باید پی همین کار را بگیرم.
ترجمه :یاس قانعی
|