| |
سینمای ما- دنزل واشنگتن بازیگر سیاهپوست هالیوود که تا به حال دو بار جایزه اسکار گرفته، به سیاهپوست بودنش افتخار میکند و میگوید حاضر نیست به خاطر بازیگری و سینما، خانوادهاش را فدا کند. «دنزل واشنگتن» در کنار ویل اسمیت معروفترین بازیگران سیاهپوست تاریخ سینما در بیست سال اخیر است. وی بازیگری را از اواسط دهه هفتاد میلادی در تلویزیون شروع کرد و اوایل دهه نود تبدیل به یکی از مطرحترین بازیگران سینما شد. رنگ پوست او در ابتدای کار به عنوان یک مانع عمل کرد ولی او با سرسختی راه خود را ادامه داد و توانایی و استعداد خود را به نمایش گذاشت. اگر اسمیت در فیلمهای اکشن یک ستاره شد، واشنگتن با حضور در نقشهای درام و اجتماعی تصویر دیگری از یک بازیگر سیاهپوست را در معرض دید تماشاگران و مردم قرار داد. بعد از سیدنی پواتیه بازیگر موفق دهه هفتاد میلادی، واشنگتن تنها بازیگر سیاهپوست مورد احترام منتقدان سینمایی است. بازیهای او اکثر مواقع با برخورد و نقدهای مثبت و گرم آنها روبرو میشود. دریافت جوایز متعدد سینمایی، نشان از هنر و استعداد اوست. تماشاگران سینما واشنگتن را برای بازی در فیلمهای مطرحی مثل مالکوم ایکس (در نقش مالکوم)، فیلادلفیا، پرونده پلیکان، دلیری زیر آتش، جان کیو، روزآموزش، گلوری، مردی در آتش و خانه امن میشناسند. او در فیلم تازه خود «پرواز»، که جمعه به روی پرده سینماهای آمریکای شمالی رفت، در نقش خلبانی بازی کرده که هواپیمای در حال سقوط خود را به سلامت روی زمین نشانده و جان مسافران آن را نجات میدهد. این خلبان لقب یک قهرمان ملی را میگیرد. ولی تحقیقاتی که صورت میگیرد، حکایت از ماجرای دیگری میکند و خلبان در مظان یک اتهام مهم قرار میگیرد.
آنچه در ادامه میآید گفتوگویی با این بازیگر سینماست:
* بازیگری از نظر شما یعنی چه؟
ـ بازیگری مثل این است که کسی از شما بخواهد درباره کاراکترها و شخصیتهای مختلف چیزی بنویسد. این کار مثل نوشتن است. اما فرق بازیگری با نوشتن این است که شما بازی را با اجرای خودتان به نمایش گذاشته و مینویسید؛ در عین حال بازیگری از نظر من مثل نگارش یک کتاب است، نه یک مقاله! وقتی از من خواسته میشود چیزی بنویسم، آن را در قالب یک کتاب ارائه میکنم!
* از اینکه یک بازیگر سیاهپوست هستید، چه احساسی دارید؟
ـ افتخار میکنم که سیاهپوستم، اما سیاه بودن پوستم تمام موضوع نیست. این رنگ، پسزمینه تاریخی و فرهنگیام را تشکیل میدهد.
* ورودتان به سینما سخت بود؟
ـ خیلی زیاد. برای عموم مردم ورود به دنیای سینما و بازیگری سخت و غیرممکن است. برای کسی مثل من که رنگ پوستم سیاه بود، این مشکلات بیشتر و بیشتر خودش را نشان میداد. هالیوود عمدتاً اختصاص به بازیگران سفیدپوست و جوان دارد. برای ما رنگینپوستان فضا و جای زیادی وجود ندارد و همین باعث میشود تا تلاشمان را چند برابر کنیم. در مقایسه با بازیگران سفیدپوست، ما باید تلاش مضاعفی کنیم تا بتوانیم خودمان را ثابت کنیم.
* به شرایطی که در آن قرار دارید، بدبین هستید؟
- خیر. همیشه راهی پیدا میکنم تا به هدفم برسم. به همین دلیل، خوش بینیام را از دست نمیدهم. با یک گوشه نشستن و غصه خوردن کارها درست نمیشود. باید وارد میدان عمل شد و مبارزه کرد، حتی اگر بدانی در پایان کار پیروز نخواهی شد.
* دریافت اسکار به معنی شناخته شدن هنر شما در مقام یک بازیگر بود. در این باره توضیح دهید. ـ در طول چند دهه اخیر، شرایط خیلی عوض شده است. هالیوود مجبور شد ما رنگینپوستان را به عنوان یک واقعیت بپذیرد. زمانی بود که نقشهای کماهمیت و کوچک به بازیگران سیاهپوست داده میشد، ولی حالا همه چیز تغییر کرده و ما بازیگران سیاهپوستی داریم که در نقش اصلی ظاهر میشوند. فیلمهای آنها هم با موفقیت مالی روبرو میشود و هم منتقدان آنها را تحسین میکنند. من دو بار اسکار گرفتم، یک بار برای «گلوری» در نقش مکمل و یک بار برای «روز تعلیم» در نقش اصلی، اما به جز من، سیاهپوستان دیگری هم اینجایزه را گرفتهاند. دریافت این جوایز به معنی تائید هنر هنرمندان سیاهپوست است. در اینجا باید از سیدنی پواتیه یاد کنم که تلاش زیادی کرد تا نشان دهد رنگ پوست اهمیت زیادی ندارد و مهمترین نکته، مستعد و هنرمند بودن آدم است.
* در هر دو ژانر درام و اکشن کار کردهاید. کدام یک را بیشتر میپسندید؟ ـ بازی در هر نقشی سختیها و جذابیتهای خودش را دارد، اما میخواهم چیزی بگویم که شاید باورتان نشود. ویلیام شکسپیر و نوشتههای او را خیلی دوست دارم. در کالج نمایش «اوتللو» را بازی کردم، «ریچارد سوم» هم بود. خیلی دوست دارم این دو نقش را روی پرده سینما دوباره بازی کنم، در عین حال فیلمها و نقشهای زیادی هست که دوستشان دارم و هنوز فرصت و امکان بازی در آنها فراهم نشده است. بعضی نقشها هم هست کهای کاش در آنها بازی نکرده بودم. چند تا فیلم هست که احساس میکنم بازی در آنها اشتباه بوده است.
* از جمله بازیگرانی هستید که در هالیوود زندگی نمیکنید. ـ زندگی در این مکان را دوست ندارم. استرس عجیبی در آدم ایجاد میکند و آرامش را میگیرد. تنها زمانی به لسآنجلس میروم که فیلمبرداری دارم، یا باید کاری را در آنجا انجام دهم. هالیوود شلوغ و در هم ریخته است و با روحیه و مزاج من جور در نمیآید. با هم سازگار نیستیم.
* زندگی خانوادگی چه اهمیتی برایتان دارد و بازیگری چقدر از وقت و دنیای شما را میگیرد؟ ـ خانواده همه چیز من است، زندگی من است و هر کاری انجام میدهم برای آن است. بازیگری حرفهای است که کمک میکند تا زندگی خانوادگی بهتری داشته باشم. هیچ وقت خانواده را فدای بازیگری و سینما نمیکنم.
* ظاهر شدن جلوی دوربین و بازی در نقشهای مختلف چگونه است؟ ـ ساده است! شما یک نقش را قبول و سعی میکنید آن را خوب و قابل قبول بازی کنید. کار خود را جلوی دوربین انجام میدهی و به خانه میروی! نکته جالب درباره فیلمها این است که تو آنها را بازی میکنی و زمانی که تولیدشان به پایان رسید، متعلق به مردم و تماشاگران میشوند. آنها بارها و بارها به تماشای این فیلمها مینشینند و این همان چیزی است که برایم جذابیت زیادی دارد.
* طی این سالها کمکارتر نشدهاید و هنوز هم هر سال فیلمی آماده نمایش دارید! - از خوش شانسیام است که پس از این همه سال، هنوز هم به سراغم میآیند و نقشهای تازه به من میدهند. از طرفی من چهار فرزند دارم و از نظر اقتصادی، باید چرخ یک خانه پرجمعیت را بچرخانم. باید کار کنم تا از نظر اقتصادی، کم و کسری نداشته باشم. معمولا یک فیلم را به دلیل مسائل اقتصادی بازی میکنم و فیلم دیگر را به دلیل اهمیت فیلمنامه و کاراکترهای آن. سعی دارم نوعی توازن بین مسائل اقتصادی و علائق حرفهایام ایجاد کنم.
* ازدواج ماندگاری داشتهاید. رمز این ماندگاری چیست؟ - همسرم مرا تحمل میکند! او با حرفهام آشناست و با آن کنار آمده است. همسر مهربانی برای من و مادر خوبی برای فرزندانمان است. به یکدیگر احترام میگذاریم. با هم سفرهای زیادی میرویم. سفر یکی از عوامل مهم تداوم زندگی مشترک است. در عین حال اجازه نمیدهم مسائل و مشکلات کاری وارد زندگی خانوادگیام شود.
* چه چیز فیلمسازی و بازیگری بیش از هر چیز شما را جذب خود میکند؟ - جادوی آن. خلق کردن اینجادو جذاب و بانمک است. بازیگری کمک میکند تا به چیزی که وجود ندارد حیات بدهید. کاراکتری را جلوی دوربین خلق میکنید که وجود خارجی ندارد. این شما هستید که اجزای مختلف آن را کنار هم میچینید و به او هویت میدهید. با این کاراکتر، کارهایی را انجام میدهید که تماشاگران اصلا انتظار آن را ندارند. فیلمسازی و بازیگری رمز و رازی در خودش دارد که هر بار شما را وادار میکند جلوی دوربین ظاهر شده و نقش تازهای را بازی کنید.
* الهامبخش شما در کار بازیگری چه چیزی است؟ ـ دوست دارم سفر کنم و محیطهای تازه را ببینم. شناختن آدمهای تازه با روحیات متفاوت کمک زیادی میکند تا نقشهایم را بهتر درک کرده و تجزیه و تحلیل کنم. شما هر چه تجربه بیشتری داشته باشید، کاراکترهای محوله را بهتر میفهمید و برای بازی خود الگو و الهام دقیقتری دارید.
* وقتی «روز آموزش» را بازی میکردید، فکر میکردید برایش اسکار بگیرید؟ - راستش را بخواهید، پسرم به من گفت در این فیلم بازی کنم. فیلمنامه را که برایش تعریف کردم گفت تا قبل از این در فیلمی شبیه آن بازی نکردهای. خب، تا پیش از این فیلمنامهای با این حال و هوا به من پیشنهاد نشده بود. تنها فیلمی که حال وهایی سیاه داشت و بازی در آن را قبول نکردم، درام دلهرهآور «هفت» دیوید فینچر بود. بعد از آنکه پیشنهاد فینچر را رد کردم، به سراغ «براد پیت» رفت و فیلم را با او ساخت. وقتی فیلمنامه «هفت» را خواندم، به خودم گفتم خیلی سیاه و شیطانی است، ولی وقتی فیلم را دیدم، خودم را به خاطر تصمیمی که گرفته بودم، سرزنش کردم.
* فیلم جدید چه دارید؟ ـ از بازی در «۱۲ اسلحه» فارغ شدهام. با مارک والبرگ همبازی هستم و بالتازار کورماکور کارگردان آن است. این درام اکشن و ماجراجویانه قصه تازهای دارد و درباره دو مامور برجسته پلیس است که بدون اطلاع یکدیگر در حال تحقیق درباره هم هستند. بهزودی این دو علیه یک کنگستر با هم متحد شده و کار مشترکی را شروع میکنند.
* قرار است قسمت دوم «خانه امن» هم ساخته شود؟ ـ موفقیت مالی و انتقادی فیلم در سال گذشته باعث شد تا تهیهکنندگانش بحث تولید قسمت دوم آن را مطرح کنند. قرار است این اتفاق بیفتد ولی هنوز فیلمنامهای نوشته نشده و معلوم نیست تولید آنچه زمانی شروع خواهد شد.
|