یادداشت مینا اکبری درباره دو فیلم پر سر و صدای جشنواره فیلم فجر؛
فیلم امروز بیضایی و میلانی کجاست؟

سینمای ما - مینا اکبری: «وقتی همه خوابیم» (بهرام بیضایی‌) و «سوپراستار»(تهمینه میلانی) پیش از معانی فرهنگی و اخلاقی که دو فیلم‌ساز برای آثارشان تدارک دیده‌اند، فیلم‌هایی هستند تنیده با سینمای ایران. دو فیلم‌ساز ایرانی از دو نسل متفاوت برای نشان‌دادن چرکی روح و چروک پوست آدم‌ها رخت سینما بر تنشان دوخته‌اند. در یکی خود‌خواهی موج می‌زند و جهالت و در دیگری خودکامگی و بطالت. در یکی پول ارزش‌ها را به بازی می‌گیرد و در دیگری بازی شهرت همه‌چیز را تهی می‌کند و این، همه پلشتی در سینمای ایران است، در میان تهیه‌کنندگان و بازیگران و فن‌کاران و دیگران. 

چرخیدن دوربین این دو فیلم‌ساز به پشت صحنه اگر حکایت سلمانی‌های بیکار نباشد که از فرط کسادی بازار به تراشیدن سر خود مشغول شده‌اند، بدون شک داستان آن بیماری است که برای نشان‌دادن دردی که از درون نابودش می‌کند، راهی جز ناخن‌کشیدن بر صورت خود ندارد. بدون شک تولیدات سینمای ایران در تجاری‌ترین نوع خود و ستارگان سینمای ایران در تهی‌ترین نمونه‌ها قرابتی با تصویری که همکارانشان برای مخاطبان فراهم کرده‌اند، ندارند. 

با مبانی و اصول داستان‌پردازی نیز همگان آشنایند و می‌دانیم که داستان، قهرمان و ضدقهرمان می‌خواهد. هیچ عیبی ندارد که یک تهیه‌کننده مشکی‌پوش با ریش سفید از سینما و فرهنگ بویی نبرده باشد و به خاطر تمایلات شخصی‌اش بنیان یک فیلم فرهنگی را ویران کند. مطمئناً کسی ناراحت نخواهد نشد که یک بازیگر پرطرفدار آدم بی‌اخلاقی باشد. همیشه شعبان، یک بار هم رمضان اما داستان پناه‌بردن بیضایی‌ و میلانی به پشت صحنه، داستان دیگری است. «سگ کشی» و «آتش بس» آخرین فیلم‌های بلند این دو فیلم‌ساز، پرفروش‌ترین فیلم‌های کارنامه‌شان بودند. از زمان اکران آن دو فیلم پرفروش تا روز اول جشنواره بیست و هفتم فجر، این دو فیلم‌ساز هر کاری کرده‌اند، جز آن‌که فیلمی بر پرده سینماها از آن‌ها به نمایش درآمده باشد. 

بیضایی‌ نوشت و نمایش به صحنه برد و میلانی فیلم ساخت و نمایش داده نشد. سال‌های بی‌اکرانی چه برای بیضایی‌ و چه برای میلانی سال‌های قطع ارتباط آن‌هاست با جامعه‌ای که روزبه‌روز رنگ عوض می‌کند. پیچیده و پیچیده می‌شود و اگر کسی به هر دلیلی( فیلم‌ساختن یا فیلم‌نساختن) از آن فاصله بگیرد، خیلی باید بدود تا به جایی برسد که جامعه در آن ایستاده است. 

آخرین اثر بهرام بیضایی‌ و تهمینه میلانی نشانه‌ای از زمانه ساختشان ندارند. فیلم «رگبار» تاریخ مصرف ندارد اما جز در آستانه دهه 50 هیچ تاریخی برای تولدش میسر نبود. «دو زن» هنوز هم دیدنی است اما اگر نبود سال 1376، آیا «دو زن» بود؟ 

بیضایی‌ و میلانی تأکید می‌کنند که فیلم‌ها‌یشان تصویری از هیچکسی نیست. انگشت اتهامشان به سوی هیچ کسی اشاره نرفته است. اگر آن‌ها نیز نمی‌گفتند، از لحظه‌به‌لحظه آثارشان می‌شد فهمید که آخرین ساخته‌شان فیلم‌هایی هستند که در خلأ حیات دارند، نه روی این زمین و نه در این هوا. خود آثار داد می‌زنند که بناشده بر باوری از زمآن‌هاند که حکم می‌دهد از هیچ چیز دفاع نکن تا مبادا به چیزی متهم شوی.

 برای سینمای ایران جای خوشحالی نیست اگر دو فیلم‌ساز خوبش در اوج مهارت و پختگی فیلم‌های بی‌شباهت به خودشان و بی‌ربط به تعلقاتشان می‌سازند. اصلاً سینمای ایران تجاری‌تر و بی‌فرهنگ‌تر از طعنه بیضایی‌ و خالی‌تر و بی‌معناتر از حسرت میلانی. جمعیت انبوهی که «‌سگ‌کشی» و «آتش‌بس» را پرفروش‌ترین فیلم سال کردند فیلم امروز بیضایی‌ و میلانی را می‌خواهد، نه فیلم روزمرگی آن‌ها را.



منبع : خبر

به روز شده در : سه‌شنبه 15 بهمن 1387 - 0:21

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���