| |
سینمای ما- همایون شجریان در تازهترین گفتوگوی خود درباره مسائل مختلفی صحبت کرده که بخشهایی از آن بدین شرح است: ــ کارهای مستقل من واقعا مستقل بودهاند. من سعی کردهام آموزهها و اعتقادات حرفهایم را در کار پیاده کنم. ولی در شروع کار حرفهای مستقلم، مثلا در آوازی که در «نسیم وصل» و «شوق دوست» خوانده شده، من خیلی از پدر کمک و راهنمایی گرفتم. در کارهای اول که آدم احتیاج دارد اعتماد به نفس لازم را به دست بیاورد، بیشتر مشورت میکند. اما بعد از آن، کارها در روال خودشان طی شدند تا به اینجا رسید. من هر موقع بتوانم از نظرات پدر استفاده کنم خیلی خوشحال میشوم، اما ایشان هم گرفتاریهای خودشان را دارند و من نمیتوانم برای هر موضوعی به ایشان مراجعه کنم. ضمن اینکه پدر سلایق خاص خودشان را هم دارند و من در روند کاریام شاید جاهایی سلیقهام عوض شده باشد که ایشان نپسندند.
ــ صد در صد (این نپسندیدن) پیش آمده و خواهد آمد. البته ما هیچ وقت در مورد آن صحبتی نکردهایم، ولی ممکن است ایشان در یک مجموعه از بخشهایی خوششان بیاید و بخشهایی مطابق سلیقهشان نباشد و این امر غیر عادیای نیست. مثلا در کنسرت اخیر، ایشان بخش دوم آوازم را بیشتر دوست داشتند. البته خیلی مختصر در این مورد صحبت کردیم، در حد ۳۰ ثانیه در پشت صحنه من از ایشان پرسیدم چطور بود، خوشتان آمد؟ ایشان هم گفتند آوازهای دومت را بیشتر دوست داشتم. اما تا به حال پیش نیامده که به من بگویند فلان کار را انجام نده، تا به حال کاری آنقدر بد نبوده که ایشان من را از انجام آن منع کنند. من تجربیاتی که دلم خواسته داشته باشم را انجام دادهام و ایشان بخشی از آن را مطابق سلیقهشان دیدهاند و تشویق کردهاند.
ــ... من هنر را برای مطرح شدن شروع نکردم. من هنر را با نیازها و انگیزههای دیگری انتخاب کردم. به سبک ایشان علاقهمند بودم و آن را یاد گرفتم. من اصولا سعی میکنم بر اساس نیازها و تغییراتی که در انسان پیش میآید کارهایم را ارائه دهم. امروز که نسبت به ده سال پیش از نظر سنی و حرفهای در شرایط دیگری هستم، شاید کارهای دیگری ارائه بدهم که نسبت به کارهای قبلی من خیلی متفاوت باشد. اما هرگز فکر نکردهام که کاری ارائه کنم که من را از زیر سایه پدر بیرون بیاورد. آن اتفاقی است که بر اساس نیاز انسان باید پیش بیاید. ضمن اینکه من هرگز زیر سایه بودن را چیز بدی ندیدهام. چون هم شیوه آوازی من شیوه ایشان است و هم مشابهتهایی که در صدا به لحاظ ژنتیکی وجود دارد باعث شده این صحبتها پیش بیاید. نمیشود گفت بودن زیر این سایه و حتی بیرون آمدن از آن کار سادهای است. من هیچ وقت نیازی برای بیرون آمدن از این سایه احساس نکردهام و لزومی ندیدهام در این باره به خودم فشار بیاورم. من سعی میکنم راحت و بیدغدغه کارها را پیش ببرم تا همه چیز به شکل طبیعی اتفاق بیفتد، سیر طبیعی اتفاقات از هر چیز مهمتر است.
ــ خب طبیعتا {پسر محمدرضا شجریان بودن} خیلی برای من خوب بوده، ولی از طرفی دشواریهایی هم به همراه داشته است. در شرایطی که پدر شما در بالاترین جایگاه آواز ایستاده، ناخودآگاه مخاطبین و جامعه مقایسههایی را انجام میدهند. حتی وقتی من در بیست و چند سالگی آواز میخواندم، این مقایسه انجام میشد. یعنی من جوان بیست و چند ساله با کسی قیاس میشدم که ۴۵ سال سابقه و تجربه هنری طراز اول داشته است. به هرحال این مقایسهها صورت میگرفت، در صورتی که قیاس صحیحی نبود. من با شرایط سنی خودم و خطاهایی که هر کس در آغاز کار هنریاش ممکن است داشته باشد جلو آمدم و سعی کردم روز به روز نقص کارم را برطرف کنم و کار پختهتری به شنوندگان ارائه کنم. در مجموع میتوانم بگویم هم پر از حسن بوده و هم بدون آنکه بخواهم آن را عیب بخوانم، کار من را حساستر کرده و همین حساسیت توقعات را بالا برده و در نتیجه کار برای من سختتر شده است.
ــ زمانی که من و خواهرانم در سنین کودکی کلاسهای خانوادگی را شروع کردیم، صدای من مشکلی نداشت، اما در سن بلوغ صدای من تغییر کرد. این موضوع را پدر بعدها به من گفتند که در آن زمان خیلی نگران بودند که صدای من برنگردد. البته در همان زمان چیزی از این نگرانی به من بروز نمیدادند. من به شخصه خیلی پیگیر آواز بودم و در عین حال میتوانم به جرات بگویم که من و پدر با هم ۱۵ جلسه هم کلاس رسمی نداشتهایم تا به امروز. پیش از دوران بلوغ ۸ ــ ۷ جلسه کلاس خانوادگی داشتیم، اما بعد از آن تا به امروز بیشتر از ۱۵ جلسه نبوده. همان طور که گفتم خود من خیلی به آواز علاقه داشتم و پیگیر آن بودم. روال کار ما به این شکل بود که من خودم مدام تمرین میکردم، بعد به پدر مراجعه میکردم و برایشان میخواندم و ایشان مرا راهنمایی میکردند و من دوباره میرفتم شش ماه تمرین میکردم. به همین دلیل زمانی که من کمابیش آوازم را به جایی رساندم، نگرانی ایشان هم برطرف شد و بعدها به من گفتند که خیلی نگران تاثیرات دوره بلوغ روی صدای من بودهاند. و اینکه آیا من میتوانم آن را دوباره بسازم یا نه.
ــ داستان یاد گرفتن تکنیک صدا هم این بود که پدر همیشه میگفتند «خوانندهها معمولا همه چیز بلدند، ردیف میدانند و... اما نمیتوانند از تمام امکانات صدایشان به درستی استفاده کنند. حتی در میان شاگردانی که خودم پرورش دادهام، خیلیها را میبینم که بخشی از صدایشان خیلی خوب است و بخش دیگر به درخشندگی آن نیست، در صورتی که خواننده باید از همه جای صدایش به یک اندازه استفاده کند.» ایشان همیشه از این مساله ناراحت بودند و این مصادف شد با دوره بلوغ من که پدر به شکل عملی صداسازی را با من کار کنند.
ــ... میتوان گفت چه حیف که فرمهای دیگر تجربه نشده و صداها و شیوههای دیگری رایج نمیشود. من امیدوارم اگر کسی توانش را دارد پیگیر آنها باشد، نه اینکه چون شجریا ن شاخص است حتما روش او را در پیش بگیرد. البته این را هم در نظر بگیرید که از شجریان گذشتن هم خیلی سخت است. کمال بخشیدن به کار شجریان به این سادگی نیست و چیزی نیست که با یکی، دو کار خوب خواندن امکانپذیر باشد. به هر حال شجریان بیش از ۴۰۰ ــ ۳۰۰ آلبوم دارد که بخش عمدهای از آنها هنوز منتشر نشدهاند و هر کدام نکتهای در خود دارند. فقط میتوانم بگویم جای رنگ و بوی صداها و شیوههای دیگر خالی است. طبیعی است که در این میان باید از شجریان هم عبور کنند وراجع به آن مطالعه کنند. ولی در کل هیچ کس نمیتواند دیگران را از یک فرم خواندن منع کند.
_من آن کار را {آلبوم یک DJ مراکشی که کارهای محمدرضا شجریان را با تلفیقی عربی و الکترونیک ریمیکس کرده} خیلی میپسندم. به رغم اینکه خیلی از طرفداران متعصب پدر که آن را گوش میکنند ایراد میگیرند که چرا با تحریرها به صورت ابزاری برخورد کرده و مثلا نیمی از یک تحریر را بریده و در جایی استفاده کرده و اعتقاد دارند که آنها را خراب کرده است، من از آن بسیار لذت میبرم. خود من هم اگر بخواهم این را با توجه به راهی که تا اینجا آمدهام نگاه کنم، میتوانم خیلی به آن ایراد بگیرم. اما اگر آن را با نگاهی بیطرف و بدون تعصب ببینی، خواهی دید که کاری شنیدنی و قوی است. اما رویکرد من در گوش کردن به این آلبوم این گونه است که با خودم میگویم من اصلا هیچکدام از این موسیقیها را نمیشناسم. چون این اثر مجموعهای از ۱۵ نوع موسیقی است که ممکن است سر همه آنها همین بلا آمده باشد. بنابراین سعی میکنم بدون پیش داوری آن را گوش کنم و در نتیجه از آن لذت میبرم. کاری که ایشان انجام داده بسیار باسلیقه و زیبا است؛ به شرطی که با تعصب موسیقی و زبانی که میشناسیم به آن نگاه نکنیم. شاید بهتر آن است که آن را به شکل یک نقاشی کوبیسم ببینیم و توقع نداشته باشیم صورت کامل یک انسان را در آن بیابیم. جالب است که این آلبوم با این ذهنیت به دست من رسید که این آقا این کار را انجام داده، آیا از شما اجازه گرفته یا نه؟ من هم گفتم البته درمورد مسایلی مثل کپی رایت که هرگز دست ما به جایی بند نیست، اما اگر هم بود من از طرف شرکت «دل آواز» از این آدم شکایتی نمیکردم؛ چون این کار را بسیار با سلیقه انجام داده و من به او تبریک میگویم. من آن نوع کار را میپسندم اما در قالب خودش. کل آن مجموعه مانند تابلویی است همه اجزای آن با هم هماهنگ است. فرمها و سازهایی که انتخاب کرده جالب است. مثلا وسط یک موسیقی عربی، ناگهان دو جمله جواب آواز استاد موسوی یا سنتور پرویز مشکاتیان میآید. همین طور انتخابی که از آلبوم «شب، سکوت، کویر» داشته بسیار قطعه تاثیرگذاری است.
ــ من موسیقی زیاد گوش میدهم که البته اکثر موسیقی سنتی است، اما اگر موسیقی خوبی در سبکهای دیگر به دستم برسد هم حتما گوش میکنم. موسیقی خوب در شرایط مناسباش خیلی به آدم میچسبد. من به دلیل حرفهام گاهی روی یک نوع موسیقی متمرکز میشوم اما در زندگی روزمره اتفاقا کم موسیقی گوش میکنم، چون ما از بس درگیر موسیقی هستیم گاهی نیاز به آرامش، سکوت و فاصله گرفتن از موسیقی داریم. به همین دلیل در طول روز زیاد موزیک گوش نمیکنم، اما در لحظاتی که دلم برای موسیقی تنگ میشود، مهم نیست چه نوع موسیقی باشد، مهم این است که در آن لحظه کدام نوع برایم خوشایندتر است.
ــ... اولا به این دلیل که تمرکز این گروه (گروه دارکوب) روی سازهای کوبهای است و کارهایی که بچهها مینوازند بسیار جذاب است. حتی گاهی من بلندپروازی میکنم و به دوستان پیشنهاد میدهم که از نوازندههای خارجی دعوت کنند. به هرحال خود من سالها ساز کوبهای ــ تنبک ــ زدهام و به ریتم علاقه زیادی دارم. به همین دلیل کار گروه دارکوب را خیلی میپسندم. خصوصا به خاطر کوبه ــ محور بودن آن. حتی در موسیقی دارکوب، بیشتر سازهای دیگر هم نقش کوبهای ایفا میکنند، مثلا ساز دیجیریدو یا گیتاربیس که گاهی ریتم میزند. کنسرتهای دارکوب در مجموع برای من خیلی جذاب است و اصلا با بچهها تعارف نداریم و اگر علاقهمند بودم اصلا به کنسرتهایشان نمیرفتم.
ــ حامد بهداد هم استعداد زیادی برای خواندن آوازهای محلی دارد. البته من کارهای دیگری به غیر از همین سبک خراسانی از ایشان نشنیدهام. اما در خواندن کارهای خراسانی فرم بسیار جذابی ارائه میدهد. همیشه هم در پایان کنسرتها به همایون (نصیری) یا خود حامد عزیز میگویم حیف که وقت بیشتری صرف تمرین آواز نمیکنی. به هرحال چون تمرکز حامد بهداد بیشتر روی بازیگری است فرصت زیادی ندارد که مثلا روزانه یک ساعت برای آواز زمان بگذارد. به نظر من آنچه از موسیقی خراسانی در ذهن اوست، خیلی جذاب است و توان خوانندگی حرفهای در سبک محلی خراسانی را دارد.
ــ خیلی کم {به صدای خودم گوش میکنم} مگر اینکه بخواهم روی کارهای قبلی قضاوت کنم. و اغلب هم اینطور میشود که افسوس میخورم که چرا آن را طور دیگری اجرا نکردهام یا حتی ممکن است به حال و هوایی که در زمان اجرای آن کار داشتهام غبطه بخورم.
ــ {در میان کارهایم} «هوای گریه» را خیلی دوست دارم، آواز مثنوی از آلبوم «شوق دوست» را دوست دارم. بعضی از کارهای آقای قمصری، کار دشتی اردشیر کامکار و... راستش خیلی به ندرت پیش میآید که دلم برای کارهای خودم تنگ شود. نه اینکه دوست نداشته باشم ولی معمولا بعداز مدتی آدم نسبت به کار خودش دید انتقادی پیدا میکند. حتی ممکن است ببیند قبلا حس بهتری در اجرای کاری وجود داشته که الان دیگر نیست.
ــ تئاتر. همیشه آن را دوست داشتهام، اما هیچ وقت فکرش را نکردهام که خودم وارد آن عرصه بشوم. به هر حال زندگی سیبی است که هزار چرخ میخورد و خدا میداند آینده ما چه باشد. تئاتر از آن هنرهایی است که دوست داشتم از آن بهرهای داشته باشم. اما مثلا در نقاشی هیچ استعدادی ندارم.
ــ یکی از راههای آن {جهانی شدن موسیقی ایرانی} این است که همه در جهان ایرانی شوند (خنده)! به نظر من هر چقدر هنرمندان ایرانی تلاش بیشتری کرده و خلاقیت بیشتری داشته باشند این شانس بالاتر میرود. اگر منظور شما پتانسیل موسیقی ماست که باید بگویم صد در صد چنین پتانسیلی وجود دارد که مثل موسیقی هند در جهان مطرح شود. اما همه اینها بستگی به توانایی شخصی هنرمندان دارد که از چه راهی وارد شوند، مثل «جدایی نادر از سیمین» که ثابت کرد سینمای ایران این پتانسیل را دارد. همین الان هم چند تا از کارهایی که با پدرم و آقای علیزاده و کلهر انجام دادهایم، نامزد جایزه گرمی شده است به هر حال این توانایی وجود دارد و کافی است که روی آن کار شود. موسیقی ایرانی به نسبت تلاشی که روی آن شده کمابیش موفق بوده است. بعد از این باید تلاش بیشتری شود و تبلیغات موثری انجام شود. موسیقی سنتی ما خصوصیات خاص خودش را دارد. شاید موسیقی هندی به ذائقه کسانی که با آن فرهنگ آشنا نبودهاند خوشتر آمده است. موسیقی ایرانی برای کسانی جالب است که هرچند شعر را متوجه نمیشوند، اما حس موسیقی را گرفته و از فضای آن لذت میبرند.
ــ به این شکل که بروم جایی خودم را معرفی کنم تا کارم راه بیفتد، نه. یعنی هیچ کس نمیتواند ادعا کند که من تا به حال این کار را کردهام و اگر کسی سند و مدرکی آورد من به او جایزه میدهم! (خنده) اما هر زمانی که من را از روی چهره یا کارت شناسایی شناختهاند، همیشه لطفی در پی آن بوده است. بارها پیش آمده که من در صفهای طولانی مدتها ایستادهام و ناگهان کسی من را شناخته و گفته اجازه بدهید من کارتان را انجام بدهم و البته باید اعتراف کنم که در این شرایط من هم نه نگفتهام! خوشبختانه این لطف همیشه نسب به ما وجود داشته، اما هرگز خودم را معرفی نکردهام تا از این راه گرهی را باز کنم. یعنی در واقع خجالت میکشم از این کار.
|