خانه‌ی خالیِ نمور: یادداشت سعید قطبی زاده درباره «آسمان زرد کم عمق»، فیلم مطرح سه روز اول جشنواره 31
زوج‌های فیلم مثل همان ساختمان خالی و مخروبه‌اند و لایه‌هایی برای کشف ندارند و حرف‌هایشان گیج‌کننده است

سینمای ما- بعضی فیلم‌ها را دو بار باید دید. ممکن است فیلم پیچیده‌ای را دیده باشید و در بار اول، متوجه خیلی از ابهاماتش نشده باشید. بنابراین یک بار دیگر نگاهش می‌کنید.

بعضی فیلم‌ها را این‌قدر دوست دارید که می‌خواهید دوباره آن را ببینید و دوباره لذت ببرید. گاهی هم پیش می‌آید که از دیدن یک فیلم شوکه می‌شوید. ممکن است بعد از دیدن «تهران: روزهای آشنایی» مهرجویی یا «وقتی همه خوابیم» بیضایی، این احساس به سراغ‌تان بیاید و از خودتان بپرسید واقعاً فیلم به همان بدی است که فکر می‌کنید؟ گاهی هم ممکن است یک فیلمِ اول از یک فیلم‌ساز ناشناس مثل بهنام بهزادی، این شوک را جور دیگری نصیب‌تان کند. دیدنِ دوباره‌ی این فیلم‌ها آدم را متضرر نمی‌کند.

فکر نکنید که آدم ملاحظه‌کاری هستم و با این مقدمه‌چینی می‌خواهم نظر واقعی‌ام را درباره‌ی فیلم بهرام توکلی پنهان کنم. اتفاقاً برعکس. از دیدن بی‌تفاوتیِ خودم، بعد از اتمام فیلم «آسمان زرد کم‌عمق» خوشحال نبودم. چرا بعد از دیدن فیلمی از یک کارگردان خوب، آدم نباید هیچ احساسی داشته باشد؟ این‌قدر می‌دانم که توکلی حداقل در این فیلمش ایده‌ای برای فاصله انداختن بین شخصیت‌هایش و تماشاگر نداشته. یعنی سردی حاکم بر فیلم و این‌که شخصیت‌ها همدلی‌ای ایجاد نمی‌کنند، نکته‌ای نبوده که از قبل به‌ش فکر شده باشد. اتفاقاً اشکال اصلی فیلم، ایده‌پردازی‌اش است که حتا اگر کسی به فلسفه‌بافی هم متهمش کند، بی‌راه نگفته. این ایده‌پردازی، چه در به هم ریختن منطق زمانی و چه در به هم ریختن منطق واقعیت و خیال، بیش‌تر از ظرفیت قصه است. زوج‌های فیلم مثل همان ساختمان خالی و مخروبه‌اند. لایه‌هایی برای کشف ندارند و حرف‌هایشان گیج‌کننده است. به معما و مسئله‌ای ریاضی شبیهند که باید حل‌شان کرد و از شرشان خلاص شد. درگیرکننده نیستند و جنسِ وهم‌شان دافعه‌برانگیز است. انگار همه هم‌قسم شده‌اند خلوتیِ آن ساختمان را با حرف‌زدن‌های بی‌وقفه‌شان جبران کنند.

در شخصیت غزل و بازی ترانه علیدوستی، چیزی از آن جنون موردِ ادعای فیلم دیده نمی‌شود و مهران هم به‌رغم ادعایش، اصلاً نشانی از استیصال در رفتارش نیست. پارادوکس بامزه‌ی فیلم همین جاست. موضوع فیلم غزل است به روایت مهران. و مهران درک دقیقی از رفتار زنش ندارد و در حاشیه‌ی گفته‌هایش در فیلم، به این ضعف هم اشاره می‌کند. «آسمان زرد کم‌عمق» ترکیبی از عناصر رواییِ «تلالو» کوبریک و «پرسونا» اثر برگمان را در خود دارد اما به شکلی خامدستانه، صرفاً با این عناصر بازی شده. فیلم گاهی مرموز و وهم‌انگیز می‌شود و گاهی در سطح یک موقعیت ساده، عاجز از انتقال کوچک‌ترین حسی است. بحث انحرافی و بی‌راهی است اگر قضیه را از این زاویه پیش ببریم که چرا همیشه راویان قصه‌های توکلی، آدم‌هایی هستند که به‌اصطلاح یک چیزشان می‌شود، اما خیلی راحت می‌شود ادعا کرد که وضعیت ناگوارِ زوج اصلیِ این فیلم، در حد حرف‌های کم‌تاثیری است که دائماً می‌خواهد به تماشاگر بغرنجیِ این وضعیت را یادآوری کند.

 اولِ فیلم گفته می‌شود که آن خانه برای شخصیت‌های اصلی مثل تله‌ای بود که به دامش افتادند. من فکر می‌کنم این جمله را می‌شود درباره‌ی توکلی و این فیلمش هم گفت. فیلم در دامی گرفتار است که خودش گسترانده. این‌جا بر خلاف «این‌جا بدون من» مضمون و معنا در بطن قصه و روایت نیست. از همان ابتدا با ایده‌های گنگی روبه‌روییم که نمی‌گذارند وقایع و موقعیت‌ها را بی‌واسطه ببینیم. اصلاً انگار این خانه وجود خارجی ندارد، از بس که روی وجه استعاری‌اش تاکید شده. با همه‌ی این‌ها، برای رهایی از این منگی به جا مانده از فیلم، باید دوباره آن را دید. این بار با دقت بیشتر و با تمرکز روی وجوه پردامنه‌ی نمادها و استعاره‌هایش. شاید بعد از دوباره دیدن، صراحتاً بشود گفت که در پشتِ این ظاهرِ مرعوب‌کننده‌ی فیلم، چیزی هست یا نه.
سعید قطبی زاده


منبع : خبر آنلاین

به روز شده در : شنبه 14 بهمن 1391 - 23:48

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���