به مناسبت سال‌روز تولد ملکۀ فیلم‌های موزیکال
پنج فیلم جودی گارلند که نباید از دست داد + آلبوم تصاوير متحرك

احسان خوش‌بخت – امروز سالروز تولد جودی گارلند است. اگر زنده بود، حالا ۹۱ سال داشت، یعنی هم سن و سال اِستر ویلیامز که چند روز پیش درگذشت. اما اگر ورزش و زندگی سالم ویلیامز و کناره‌گیری نسبتاً زودهنگامش از سینما عمری دراز برای او به ارمغان آورد، گارلند که از نوجوانی و به عنوان یکی از کم سن و سال‌ترین ستارگان محبوب سینمای آمریکا به دنیای شهرت پا گذاشت، برای حفظ آن تصویر ابدی از سرزندگی، معصومیت، نوجوانی و بی‌غل وغشی بهایی بسیار سنگین پرداخت.

او از کودکی و به واسطۀ والدینش که بازیگران وودویل بودند در مقابل چشم تماشاگران بزرگ شد و شغل بی‌مرخصی‌اش را سرگرم کردن توده‌های مردم دید. او در ۱۹۳۵ و وقتی فقط ۱۳ سال داشت توسط بازبی برکلی، کارگردان و طراح رقص افسانه‌ای فیلم‌های موزیکال، کشف شد و کمپانی متروگلدوین مایر با او قرارداد بست. در همین کمپانی، که تقریباً بیشتر فیلم‌های گارلند را تولید کرد، لویی بی‌میِر به سرپرست و پدر معنوی‌اش تبدیل شد. برای سال‌ها، بدون اجازۀ میر حتی آب خوردن برای ستارۀ نوجوان ممکن نبود.
داستان‌های زیادی در منابع مختلف از فشاری که میر بر گارلند وارد کرد و اینکه چگونه بهترین سال‌های زندگی‌اش را از او دزدید نقل شده است. این فشار‌ها، به اضافۀ وحشت از چاقی و بی‌اعتماد به نفسی گارلند دربارۀ ظاهرش – به خصوص در تقابل به ستاره‌های زن پرزرق و برق و زیبای مترو – او را به رژیم‌های غذایی سفت و سخت و کمی بعد مصرف قرص‌های ضدچاقی و آرامش‌بخش سوق داد، بهانه‌ای که کمابیش به اعتیادی پنهان انجامید و خیلی زود‌تر از موعد، چهرۀ دختربچه‌ای معصوم را به زنی در هم شکسته مبدل کرد.

اما با وجود تمام فشار‌ها، و با وجود چند فروپاشی عصبی و کنار گذاشته شدن از پروژه‌های مهم، هم‌چنان به گفتۀ فرد آستر «جودی بزرگ‌ترین سرگرمی آفرین همۀ دوران‌ها بود».

ازدواجش با کارگردان مولف سینمای موزیکال، وینچنته مینه‌لی، برای دوره‌ای به او آرامش‌ بخشید و دخترش لیزا مینه‌لی را به او داد، اما حتی این کارگردان آرام و هم‌دل گارلند هم نتوانست برای مدتی طولانی روان در هم شکسته او را آرام کند. در سال‌های ازدواجشان، مینه‌لی حداقل به یک خودکشی ناموفق در زندگی گارلند اشاره می‌کند، گرچه تلاش‌های او برای گرفتن جان خودش می‌تواند بیش از یک بار بوده باشد.

گارلند، کمابیش همیشه یک نقش، نقش «گارلند» را بازی کرد، دختری احساساتی، خیال‌باف، مسئول، گرم و صمیمی، تندمزاج و در جستجوی مساوات و توجه که می‌تواند دختر همسایه قهرمان فیلم باشد یا در فروشگاه او کار کند. این تجسم دل‌نشین از دختر طبقه متوسط که بهترین سال‌های کارنامه جودی گارلند را می‌سازد، در تقابل با موزیکال‌ها و کمدی‌های دورۀ نوجوانی‌اش قرار می‌گیرد که در آن‌ها تفاوت زیادی با نوجوان‌های محبوب آن سال‌ها نداشت و بیشتر از همه وفادار به کلیشه‌ای بیش از حد ساده شده از «دختر خوب» آمریکایی بود که در کنار «پسر خوب»، میکی رونی، قرار می‌گرفت.

دورۀ بلوغ و پختگی فردی و سینمایی جودی گارلند با قرار گرفتنش در کنار ستارگان طراز اول سینمای موزیکال مانند فرد آستر و جین کلی نشان می‌دهد که استعدادهای او چقدر بیشتر، و حساسیتش در نمایش یک زن چقدر متین‌تر و واقعی‌تر از ستارگانی بود که همیشه در زیبایی و رسوایی‌آفرینی از او سبقت می‌گرفتند. او نشان داد که مردی عاقل و بالغ و پیچیده در کنارش نیاز دارد تا بتواند بلوغ و پیچیدگی خودش را به رخ بکشد. در این‌جا بود که آستر و کلی به عنوان امتدادی از شخصیت وینچنته مینه‌لی در زندگی خصوص گارلند ظاهر می‌شدند و گویی کش و قوس روابط آن‌ها با گارلند روی پرده انعکاسی از زندگی این ستاره با شوهر کارگردانش بود.

اگر بخواهید پنج فیلم بین چهل فیلمی که او بازی کرده ببینید، این‌ها پیشنهادهای من هستند:


جادوگر شهر زمرد (ویکتور فلمینگ، ۱۹۳۹)
The Wizard of Oz
گارلند نوجوان در جادۀ آجری زرد با شیر ترسو و مترسک بی‌قلب رهسپار شهر زمرد می‌شود و آخرین فانتزی مشترک انسان‌ها را قبل از اینکه با آغاز جنگ جهانی دوم به جان هم بیفتند رقم می‌زند.



مرا در سنت لوییز ملاقات کن
(وینچنته مینه‌لی، ۱۹۴۴)
Meet Me in St. Louis
یکی از کامل‌ترین و پیچیده‌ترین ملودرام‌ها و موزیکال‌های تاریخ سینما که در موقع ساختش گارلند هنوز با مینه‌لی ازدواج نکرده بود. ترکیب جادویی آن‌ها اجازه می‌دهد که دو ژانر نامتجانسِ موزیکال و ملودرام به درستی کنار هم بنشینند. گارلند بیش از هر ستارۀ دیگری در سینمای موزیکال، آواز را به جايي خارج از جهان فانتزی برد و به به عنوان بیان شوق و نیاز درونی ارائه کرد، درست مثل یک گفتگو.



ساعت (وینچنته مینه‌لی، ۱۹۴۵)
The Clock
یک كمدي/ملودرام فیلم عجیب که امروز سیاه‌تر از گذشته به نظر می‌رسد و ماجرای دو روز گردش در نیویورک با سربازی در مرخصی است (با بازی رابرت واکر) که به ازدواج می‌انجامد. جنبه‌های اتوبیوگرافیک آن‌قدر هست که بتوانید جای رابرت واکر را با کارگردان فیلم عوض کنید.



دزد دریایی
(وینچنته مینه‌لی، ۱۹۴۸)
The Pirate
یکی از اولین و مهم‌ترین تلاش‌های زوج مینه‌لی/گارلند برای بردن سینمای موزیکال به قلمروی «کمپ» با حاصلی درخشان که در آن نقش در نقش و نمایش در نمایش به شخصیت‌ها فرصتی برای ابراز احساسات و برملاکردن تمایلاتی می‌دهد که هرگز در سینمای دهه ۱۹۴۰ اجازه ظهور نداشتند. فیلم بدون شک از زمان خودش جلو‌تر است، اما حتی با در نظر نگرفتن این نکته هم کاری آسان‌تر از لذت بردن از سکانس‌های موزیکال و آوازهای فراموش‌نشدنی «دزد دریایی» وجود ندارد.



ستاره‌ای متولد می‌شود (جرج کیوکر، ۱۹۵۴)
A Star Is Born
با آن‌که گارلند بعد از این مرثیۀ سینمای کلاسیک آمریکا در فیلم‌های دیگری هم بازی کرد اما تمایلی قابل درک وجود دارد به خوانش این فیلم به عنوان آواز قوی او و وداعش با سینمای آمریکا. آیا این تمایل به خاطر قدرت مسحورکنندۀ ملودراماتیک داستان دختری ساده است که توسط یک کارگردان هالیوودی ستاره می‌شود و بعد از شهرت خود مرد پیشی می‌گیرد؟ آیا خودکشی این مرد - با بازی جیمز می‌سون - انعکاسی معکوس از موقعیت و روحیۀ خود جودی گارلند در آن دوره نیست و همین نیست که تماشاگر را مثل جاذبۀ یک میدان مغناطیسی به سوی «ستاره‌ای متولد می‌شود» می‌کشاند؟


منبع : سینمای ما

به روز شده در : دوشنبه 20 خرداد 1392 - 18:12

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���