| |
سینمای ما- نوشته ای از نگاه روانشناسانه بر فیلم سینمایی «گذشته» ساخته اصغر فرهادی در روزنامه شرق منتشر شد. متن کامل این یادداشت را این جا بخوانید:
با گذشته چه کنیم؟
سعید برآبادی اینجا یک کلینیک کوچک روانشناسی است با چند تایی روانشناس و مشاور. روانشناسی که دوستم است میگوید بیشتر آدمهایی که اینجا میآیند در پی کشف این موضوع هستند که طرفشان در رابطههای قبلی چگونه بوده. در زندگیهای قبلی، در عشقهای قبلی و در ازدواجهای قبلی. گویی بیش از آنکه آدمها مشتاق خلق آیندهای خوب و مطبوع باشند بهدنبال کشف آن چیزی هستند که در گذشته رقم خورده. خانم روانشناس میگوید، 90درصد افرادی که رابطه جدیدی شروع میکنند درباره رابطههای گذشته فرد کنجکاوند.
توجه طرف مقابل به بعضی از نامها، بعضی از آدرسها یا چیزهای کوچک و بیارزشی چون یک دستمال کاغذی تاشده در کیف پول یا بوی یک عطر خاص، همهوهمه میتواند شاخکهای طرف دیگر رابطه را در مورد گذشته تیز کند. اما بهواقع کدام گذشته؟ رابطهای شکل میگیرد و زمانی هم لاجرم به پایان میرسد، همراهی و نزدیک شدن دو فرد به یکدیگر، زمانی بار جدایی را هم بر آنها تحمیل خواهد کرد. پس اگر نقطهای بهعنوان شروع و نقطهای بهعنوان پایان بر آن گذشته در میان باشد، دیگر چرا جاسوسی آنچه به سر آمده و از سر گذشته است؟ خانم روانشناس میگوید، گذشته برای ما ایرانیها هزارویک معنی میدهد، به همان نسبت که هم معنی معصومیت و پاکی است به همان اندازه متر و معیاری بر تبعیت از سنتهای خوب خانوادگی و رعایت اصول اخلاقی یا بلندپروازیهای جاهطلبانه است. او میگوید آدمها مایلند بفهمند طرف مقابلشان در رابطه قبلی با چه کسی و چه مشخصاتی رابطه داشته است.
کشف «مشخصات» آن رابطه هم میتواند به فرد کمک کند که هم مانع از اشتباهات قبلی آن رابطه شکستخورده شود و هم به ارزیابی خودش بپردازد که ما همیشه برای ارزیابی به «رقیب» نیازمندیم! حالا باید با گذشته چه کرد؟ شاید سه راه بیشتر پیشرو نباشد؛ یا کتمانش کنیم، یا اقرارش کنیم یا خود را با آن تطبیق دهیم و بپذیریمش! فرهادی به ما ایرانیهای شرقی و پنهانکار نشان میدهد که اقرار اگر بهترین راه برای مواجهه با گذشته نباشد لااقل به آدم سبکی تحملپذیری را هدیه میکند که البته برای خودش درد و رنج خاصی دارد.
ما ایرانیها اما بیشتر ترجیح میدهیم «گذشته» را کتمان کنیم، میخواهیم از گذشته کوتاهمدت خود بگذریم و خود را بهعنوان عضو بیگناهی از تمدن بزرگمان به گذشتههای خیلیخیلی دور و غرورآفرین وصل کنیم. مشاهدات عینی خانم روانشناس اما نشان میدهد که آنچه نسل نافرمان فعلی بهدنبال تحقق آن هستند، پل زدن از رویه «کتمان» به «اقرار» است تا رهایی جای کابوسها را بگیرد اما مگر میشود به همین راحتی به صابر ابر آشفته و داغان «درباره الی» از الی چیزی گفت و «دروغ» درست همینجاست که متولد میشود. تطبیق و پذیرش اما شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته و خانم روانشناس میگوید، کم مرد و زنی پیدا میشوند که بپذیرند بدون سوال از کنار رابطههای قبلی طرفشان بگذرند. اما فرهادی در آن ژانر هم نمونه خوب «رقص در غبار» را دارد. داستان پذیرش عشقی در گذشته که به ول کردن دنیا و زندگی مارگیرانه فرامرز قریبیان ختم شده. چیزی شبیه به «پاریس- تگزاس» یا حتی «ترک لاسوگاس» همه نمونههای خوبی از پذیرش گذشته هستند. گذشته جزیی از ماست و باید تکلیفمان را روشن کنیم که قرار است با آن چه کنیم، فیلمها فقط راوی یک نوع نگاه به این مفهوم هستند.
|