حال بخش ترين و سكر آورترين چيزي كه در اين بلبشوي فرهنگي، هنري ميتوانيد پيدا كنيد و در آن غرق شويد كتاب "سينماي كوئنتين تارانتينو" است كه به تازگي نشر چشمه آن را منتشر كرده است.با كلي اطلاعات و تحليلهاي دسته اول كه براي تارانتينو دوستان در حكم انجيل خواهد بود و گاه و بيگاه ميتوانند به آن رجوع كنند و چيزهاي تازه ياد بگيرند(و بگيرم).البته منظورم از اين چيزهاي تازه فقط سينما و فيلم نيست.فيلمهاي تارانتينو و اين كتاب(به عنوان نوعي مكمل قوي براي فيلمها) حاوي نوعي فلسفه زندگي و لذت بردن از آن هستند كه مشابهاش جاي ديگري پيدا نميشود.حالا كه تازه، خواندن كتاب را شروع كردهام و فصل به فصل آن را با بازبيني و مرور فيلمهاي استاد پيش ميبرم، فرصت را از دست نميدهم و به اين بهانه چند خطي دربارهي اين دنياي پيچيده مينويسم.دنيايي كه نقطه مركزي آن يك كلمهي سه حرفي است؛ عيش.
براي شروع و وارد شدن به اين اوج لذت، ميخواهم از متني استفاده كنم كه پنج سال پيش در هفتهنامه "ايران جمعه" خواندم و تمام اين سالها در نظرم، بهترين توصيف براي سينماي تارانتينو بوده است.اميدوارم كه نكتهاش را بگيريد و از آن حال مبسوط ببريد.
...................................................................................................................................
متن زير را يك پيرمرد 85 ساله در آستانه مرگ نوشته است :
"اگر ميتوانستم يك بار ديگر زندگي كنم، آن وقت سعي ميكردم، آن قدرها بي عيب و نقص نباشم.بيشتر استراحت ميكردم.متاسفانه خيلي چيزها بود كه من آنها را بيش از حد جدي ميگرفتم.بايد ديوانهتر ميبودم.اگر يك بار ديگر به دنيا ميآمدم شانس خود را بيشتر امتحان ميكردم.بيشتر سفر ميكردم.قلههاي بيشتري را فتح ميكردم و رودخانههاي بيشتري را شنا ميكردم، به نقاط تازهتر ميرفتم و بستنيهاي بيشتري ميخوردم.با مشكلات حقيقي رو در رو ميشدم و مشكلات خيالي را كنار ميگذاشتم.....من از آن آدمهايي بودم كه لحظه به لحظه عمرم را محتاط و عاقلانه و سالم زيستم.اگر دوباره به دنيا ميآمدم تمامي لحظات زندگي را از آن خود ميكردم.من از آن آدمهايي بودم كه هميشه با دماسنج و كيسه آبجوش و باراني و چتر نجات سفر كردم.اگر دوباره به دنيا ميآمدم سبكتر سفر ميكردم.اگر زندگي از نو تكرار ميشد، در سپيدهدم صبحهاي بهاري، با پاي برهنه به پيادهروي ميرفتم و در پاييز تا ديروقت به خانه برنميگشتم.چرخ و فلكهاي بيشتري را سوار ميشدم؛ طلوع خورشيد را بيشتر تماشا ميكردم.اوقات بيشتري را با بچهها ميگذراندم...فقط اگر زندگي تكرار ميشد.اما ميدانيد كه نميشود"
....................................................................................................................................
خب."اگر ميتوانستم...".كوئنتين تارانتينو توانسته است.نظري غير از اين داريد...؟
* يكي از ديالوگهاي رمان دوجلدي و باشكوه "بيل را بكش"(كوئنتين تارانتينو)
بازگشت به روزنوشت هاي پويان عسگري
farshid
جمعه 24 خرداد 1387 - 0:43
-10 |
|
|
|
خوردن بستنی های بیشتر قابل توجه نیما حسنی نسب هست؟یاد مصاحبه نیما و قاسم خانی افتادم و قضیه بستنی . farshid
|
پويا نعمت الهي
دوشنبه 27 خرداد 1387 - 16:38
2 |
|
|
|
سلام . می خواستم بپرسم که آیا آماری که یاهو در قسمت ( یاهو موویز) در مورد فروش فیلم ها ذکر می کند چقدر دقیق است . آیا فقط فروش در سینماها است یا دی.وی.دی را هم شامل می شود ممنون
سینمای ما - سلام. آن عدد فقط فروش روی پرده فیلم هاست.
|
جمعه 31 خرداد 1387 - 3:51
1 |
|
|
|
سلام این لینک را ببینید نمیدانم این کار با اجازه شما انجام شده یا نه؟ اگر نه که نوعی دزدی به حساب میآید
|
جمعه 31 خرداد 1387 - 3:51
-12 |
|
|
|
این لینک را ببینید http://alibozorgian.blogsky.com/?PostID=99
|
پويان عسگري
جمعه 31 خرداد 1387 - 17:7
-1 |
|
|
|
1.فكر كنم كه كامنت دوم جاي اشتباهي قرار گرفته.به هر حال اينم ميتونه مزهي روزنوشت تارانتينوي عزيز باشه. 2.دوست عزيز، مرسي كه من رو متوجه اين دزدي كردي.فقط كاشكي اسمت رو هم مينوشتي.اگرچه كه حدس زدنش كار سختي نيست...! 3.يه نگاهي به اين آدرس كامنت چهارم بندازين كه ضرر نداره.هم فال و هم تماشا با كلي كركر خنده. 4.بچهها درباره كتاب كوئنتين نظر بدين.من دوست دارم بدونم كجاي اين كهكشانم. 5.يا علي.....
|
علی بزرگیان
جمعه 31 خرداد 1387 - 18:1
-13 |
|
|
|
سلام آقای عسگری شرمنده وبلاگ سوته دلان در ابتدا یک وبلاگ شخصی بود ولی مدتی است که به وبلاگ جمعی تبدیل شده است. وبلاگ توسط من و تنی چند از دوستان ام به روز می شود. البته من تنها این اواخر در بخش روزنامه و معرفی کتاب کارگزاران مطلب می دهم. گله شما را خواندم و بسیار شدمنده. بنده در جریان نبودم و نمی دانم در مطالب دیگر نیز چنین اتفاقی افتاده یا خیر. به هر حال بنده آن مطالب را حذف کردم و با رفیق کپی کرده ام نیز مطلب را گوشزد. انشا الله که ببخشید چون خودم من نیز از این جریانات کم ضربه نخورده ام. منتظر پاسخ شما هستم. با سپاس
|
پرستو
شنبه 1 تير 1387 - 1:7
2 |
|
|
|
تا حالا فكر ميكردم تنها جايي كه دزدي نميشه سينماست فكر ميكردم همه اومدن از عشق و هنرشون بگن ولي نميدونستم آدمهاي ناجوانمرد پاشون به سينما هم باز شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پويان جان شما اين آدما رو ناديده بگير و با ارادهي بيشتر بنويس يا حق!
|
پويان عسگري
شنبه 1 تير 1387 - 22:16
12 |
|
|
|
سلام آقاي بزرگيان دشمنتون شرمنده... توضيح شما همه چيز را مشخص ميكند و گلهگذاري تبديل به اعتماد كردن ميشود.اميدوارم كه اين جريان، شروع يه داستان تازه باشه. يا علي...
|
علی بزرگیان
يکشنبه 2 تير 1387 - 1:12
-3 |
|
|
|
آقای عسگری سپاس از شما. اتفاقا داستان تازه در راه است. اگر شما افتخار بدید می خواستم مزاحم شما بشم برای گرفتن مطلب برای یک نشریه. اگر امکان دارد شماره شما را در ایمیل ام ببینم. البته بنده پیگیر گیرآوردن(کلمه بهتر نتونستم پیدا کنم) شماره شما از روزنامه کارگزاران هستم ولی دوست دارم خود شما این افتخار را بدهید. با تشکر
|
پويان عسگري
يکشنبه 2 تير 1387 - 16:23
9 |
|
|
|
من تا آخر مرداد ماه درگير ساختن فيلم دوم كوتاهم هستم آقاي بزرگيان.ايشالله يه فرصت ديگه. يا علي...
|
میثم
چهارشنبه 19 اسفند 1388 - 20:5
-9 |
|
|
|
تارانتینو
خوبه ولی خیلی جزعیه
|