رخصت زیستن را دست بسته، دهان بسته گذشتم
دست و دهان بسته گذشتیم
و منظر جهان را
تنها
از رخنه ی تنگ چشمی ی حصار شرارت دیدیم و
اکنون
آنک در کوتاه بی کوبه در برابر و
آنک اشارت دربان منتظر!
دالان تنگی را که در نوشته ام
به وداع
فراپشت می نگرم:
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.
به جان منت پذیرم و حق گزارم!
چنین گفت بامداد خسته.
پی نوشت: گرفتاری ها آنقدر زیاد بود که نشد درست و حسابی در سالگرد مردی که با کلماتش زندگی من و خیلی های دیگر را در سرتاسر دنیا تغییر داد، بنویسم. و اصلا در رثای بزرگمرد ادبیات چه می توان نوشت؟من که کلامم قاصر است. پس شعر وصیت نامه خودش را به خودش تقدیم می کنم. در نهمین سالگرد مرگ احمد شاملو هنوز هم درست مثل همان دوم مرداد 79 که خبر را شنیدیم، دلتنگش هستم و حتی بیشتر. هرچقدر از مرگ آدم های بزرگ بیشتر می گذرد جای خالی شان بیشتر احساس می شود چون سال ها و قرن ها طول می کشد تا دنیا دوباره همانند آن ها را به خود ببیند.کاش می توانستم درست و حسابی مطلب مفصلی بنویسم که در سالگردش ادای دینی کرده باشم به کسی که :«با نور و گرمی اش مفهوم بی ریای رفاقت بود و با تابناکی اش مفهوم بی فریب صداقت بود.» *
راستش این یادداشت را بیشتر برای دل خودم نوشتم. و برای دل همه کسانی که هر دوم مرداد دل شان برای استاد پر می کشد. پس اگر انقدر کوتاه و آشفته است عذر می خواهم. این یکی را لا به لای یادداشت های معمول روزنوشت از من قبول کنید. فرصت کم بود و نمی توانستم ببینم که دوم مرداد را بی هیچ حرف و سخنی پشت سر گذاشته باشم. شاید بهتر بود همین چند خط پی نوشت را هم نمی نوشتم. شعر بامداد خودش گویاتر از هر نوشته ای است، مگر نه؟
*از شعر با چشم ها
بازگشت به روزنوشت هاي صوفيا نصرالهي
کاوه اسماعیلی
شنبه 3 مرداد 1388 - 15:31
8 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
آمده بودم برای نامه قبلیت....که دوباره برای شاملو نوشتی.برای روزنوشت قبلی خلاصه بگویم که از بین اختراعات برای شخص من اختراع برادران رایت بی فایده ترین بوده.چون تا الان ازش استفاده نکردم و با توجه به سوانح اخیر رکوردش تمدید خواهد شد....و اینکه دیشب توی بی بی سی مستند مسلم منصوری برای شاملو را دوباره می دیدم که به آنجایش رسید که فلان پروژه یا آن یکی کتاب را برای چاپ نمی فرستم....دلم گرفت که مطرح ترین و محبوبترین شاعر معاصر کشور سالهایی صرف کتابهایی کرد که سوای ارزشگذاری ادبیشان حتا وقتش را برای اجازه چاپ تلف نکرد.شاملو دیگر بهمن قبادی نیست که حرفهای او را ادا اطوارهای روشنفکرنمایی بدانیم....طرف ، بخشی از تاریخ ادبی مملکت بود که بخش اعظمی از عمرش برای خوانندگانش بی فایده شد بدون تقصیر خودش....مزد گورکن اینجا بیشتر بود گویا
|
کاوه اسماعیلی
شنبه 3 مرداد 1388 - 15:35
-10 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
و یک چیز دیگر ...توی آن مستند صحنه ای که تن پیر و عریان شاملو روی تخت آرمیده بود و آیدا کنار پنجره و روبه روی صندلی حالا دیگر خالی شاملو نشسته بود را دوست داشتم....همین
|
د.ن
يکشنبه 4 مرداد 1388 - 9:10
2 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
شاعر بزرگ سرزمینمان" مرگ را هم زیسته بود "چه میتوان گفت دررثای او جز اینکه یادش وشعرش همیشه زنده باد که هست.
|
سید آریا قریشی
شنبه 10 مرداد 1388 - 19:12
6 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
یکی از شعرهای شاملو که عاشقانه دوست دارم، این قطعه ی هایکو وار کوتاهه: سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود...
|
سید آریا قریشی
شنبه 10 مرداد 1388 - 19:26
-12 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
مرا تو بی سببی نیستی به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل؟ ستاره باران کدام سلامی به آفتاب از دریچه ی تاریک؟
|
سید آریا قریشی
يکشنبه 11 مرداد 1388 - 11:50
4 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
این لینک رو mezbo تو وبلاگش گذاشته بود. چه پوستر فوق العاده ای. نمی دونم قبلاً دیدینش یا نه. من که ندیده بودم. http://www.cinemaemcena.com.br/filmes/151/cartazes/curiouscase_16.jpg
|
ساسان.ا.ک
چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 22:43
22 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
نمی دونم ابراهیم گلستان چه پدرکشتگی ای با شاملو داره.
|
محمد تفضلی
چهارشنبه 14 مرداد 1388 - 23:38
-31 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
گزارش خوبی نوشتید. به نظرم اصلا همین نفس دیدن دوستان مجازی خودش یک دنیا می ارزید. سعادتی شد امیر و شما و سایر دوستان رو هم از نزدیک ببینیم.ایده ی شاهکاری بود و همچنان هست. اصلا نمی دونم چرا احساس می کنم تاریخ فعالیت سایت به دو قسمت تقسیم شد! و حالا ما در مرحله بعد از جلسه 10 مرداد هستیم. و امیدوارم ادامه پیدا کند که اتفاق مهمی ست.
|
متین
پنجشنبه 15 مرداد 1388 - 7:50
24 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
خانم نصرالهی با تمام احترامی که برای شما و نوشته هایتان قائلم اما در نوشتهایتان تناقض هایی را می بینم اصلا می شود اسم های این سه نفر کنار هم قرار (تارنتینو/مایکل جکسون/شاملو)؟ جالب است که شما می گویید که هر کدام از اینان زندگی شما را متحول نیز کرده اند
|
پوریا پورزند
دوشنبه 19 مرداد 1388 - 11:15
24 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
سلام آيا شهرت آقاي شاملو به اين دليل نيست كه تهراني ها هم مي خواهند در ميان شاعران و آدمهاي معروف ادبيات و شعر و فرهنگ ايران زمين ، خودشان را معروف كنند و دست كم يكي دو تا آدم معروف از اين دست را داشته باشند ؟ و آيا اين مرد خوب و فرهيخته تا به اين اندازه بزرگ و قابل مطرح شدن بوده است ؟ يعني ايشان از شاعراني چون امير هوشنگ ابتهاج و فريدون مشيري نيز ، به حافظ نزديكتر بوده است ؟ من كه از اشعار اين مرد بزرگ چنين برداشتي ندارم ؛ شما چرا چنين برداشتي داريد ؟
|
wall_e
چهارشنبه 21 مرداد 1388 - 20:8
-18 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
صوفیا جان ممنون که به یادم اوردی یکی از بزرگترین هنرمندان تمام تاریخویه هموطن بوده و چه قدر خوب به یادش بودی.سپاس
|
wall_e
چهارشنبه 21 مرداد 1388 - 20:10
3 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
و می خواستم بگم کی گفته نمیشه شاملو دوست داشت و از مایکال جکسون لذت برد؟اگه در شعرهای شاملو دقت کنید میبینید که شعر رهاییستوهمان طور که هنر و عشق آزاده است..
|
ساسان.ا.ک
سهشنبه 27 مرداد 1388 - 16:56
24 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
تو چرا اینقدر دیر به دیر به روز میشی؟
|
محمد تفضلی
چهارشنبه 28 مرداد 1388 - 21:39
17 |
|
|
|
به راستی صلت کدام قصیده بودی؟(در رثای شاعر بزرگ سرزمینم)
چقدر یادداشتتان بر رمان مهرجویی در این قحطی غیر منطقی واکنش ها چسبید! امیدوارم فتح البابی باشد برای گفتگو و بحث بیشتر.
|
محمد حسنی
چهارشنبه 5 اسفند 1388 - 8:24
0 |
|
|
|
?!?!?!?!?!
salam.didaneton to jashnvare khaili vasam jaleb bod az 2 nazar 1-didane bache hay fani va mohandesi to kare matbooat 2-didane ye dost ghadimi bade 3 sal har ja hastid vasaton arezoy movafaghyat daram rasty neveshtehatonam khaili ghashng bod
|