رمان داریوش مهرجویی (به خاطر یک فیلم بلند لعنتی) حسابی حالم را بد کرده است. نه به خاطر اینکه رمان خوبی نیست دقیقا برعکس.اتفاقا به نظرم تاثیرگذار و خوب از کار درآمده است اما روایت به شدت معاصر داستان و شخصیت تیپیکال سلیم (نقش اصلی داستان) این قدرت را دارند که برخی از خاطرات بد زندگیتان را که کلی تلاش کرده اید فراموششان کنید، خیلی ساده و روان جلوی چشمانتان ببینید!... برای من که این جوری بود.
***
خبر بازتابهای مثبت نمایش فیلم تارانتینو در کن و گفتوگوی شیدا شیرازی با استاد -که به زودی در سایت می بینید- تا حدودی اثرات رمان مهرجویی را خنثی کرد. واقعا اتفاق بزرگی برای سایت سینمای و همه فنهای استاد در ایران است. «حرامزادههای لعنتی» که گویا تقریبا منتقد جدی در کن نداشته و برعکس گراندهاوس کلی تعریف و تمجید شنیده قرار است درست روز تولد من اکران عمومی شود. چه هدیه ای بهترین از این...
محافظهکاری منتقدان بزرگی مثل راجر ایبرت که در عین حال فیلم را کلا پسندیدهاند و البته اظهار نظر دقیقتر را به تماشای مجدد فیلم موکول کردهاند نشانه خوب دیگری برای فیلمی است از جنس تارانتینو که در عین حال که استادانه و هنرمدانه ساخته میوشد لایههای پنهان فراوانی دارد.
در نکتههای فیلم که صوفیا برای سایت ترجمه کرده آمده است که پایان فیلم جمله ای است که برد پیت در نقش ستوان آلدر رین به زبان می آورد:«این احتمالا شاهکار من است.»... می توان حدس زد که این جمله بیانیه تارانتینو برای آخرین فیلماش است. ایمان تارانتینو به کارهایش و لذتی که از آنها میبرد و اعتقادی که به آنها دارد (نمیدانم چرا یاد یانی افتادم. حتما دیدهاید که استاد حین اجرای کارهایش خودش بیشتر از همه لذتش را میبرد) هیجان مضاعفی در کشف و شهود آثاراش برای مخاطبان ایجاد می کند ... من که بی صبرانه منتظرم.
***
پائلو مالدینی دوست داشتنی یکشنبه هفته آینده از فوتبال خداحافظی میکند. حیف که امکان حضور در سن سیرو مهیا نیست. کم نیست؛ از 16 سالگی تا 40 سالگی در یکی ار بهترین تیمهای جهان بازی کنی و بعد به قول خودش هر کاری که در اندیشه انجام آن بودهای را هم به سرانجام رسانده باشی...
شما هم بنويسيد (7)...