علی
جمعه 1 خرداد 1388 - 15:22
17 |
|
|
|
به خاطر یک رمان لعنتی ...
داستان جالبی داشت روشنفکری اش هم ادا نبود. المان های محبوب مهرجویی (غذا، معماری،موسیقی و...) هم تو قصه وجود داشت. هم به سوالت مهمی جواب میداد و هم سوالات خوبی مطرح می کرد. مثلا می گفت از جمله مشکلات تاریخی ما ،حسادت است. یا اینکه جامعه ما نخبه کشی می کند.( کرباسچی رو هم مثال زده بود) از همه بهتر انگشت روی یه ضعف تاریخی مهم گذاسته بود: ما ملتی هستیم که می سازیم ولی اگه خراب بشه؛ نمی تونیم بازسازی کنیم. مغول ها کتاب سوزون راه انداختند ولی مگه عقلانیت هم نابود کردند؟ تکر و اندیشه رفت تو کما و آه وحسرت جایگزین شد.همیشه با خودم در گیر بودم چرا طی این2500 سال ،پادشاهان ما تخت جمشید را رو به راه نکردند؟ اروپا وژاپن ویرانه های جنگ جهانی رو آباد کردند، سنگاپور و مالزی و ترکیه طی این 30 سال هی خوشبخت تر می شوند و ما هنوز با فرهنگ وشکوه نیاکانمان قمپز در می کنیم و بین سنت و مدر نیته بند بازی می کنیم. (قبلا این مطلب رو برای امیر قادری کامنت گذاشتم.) ایناریتو تو یکی از مصاحبه هاش گفته بود: فیلمی خوبه که حال آدم رو خراب کنه، آدم رو ناراحت کنه. مثل این که رمان خوب هم اینجوریه!
|
sina
جمعه 1 خرداد 1388 - 21:44
8 |
|
|
|
به خاطر یک رمان لعنتی ...
برای کسب اطلاعات تازه از جشنواره و دیدن عکس های جدید فیلم ها به این وب سر بزنید. sina72.blogfa.com
|
شنبه 2 خرداد 1388 - 14:56
3 |
|
|
|
به خاطر یک رمان لعنتی ...
اول یاد بگیر مهیا درسته نه محیا.
دوم تو که جونش رو نداری تا کمپ تیم ملی بری دیگه ادعای سن سیرو رو نکن بابام جان.
سوم این ادعای سن سیرو یادآور 12 میلیون پول خورد شما بود و 20 هزار تومان هفته بعدش :-)
مهدی: حامد جان اول که حالا 19 ما بیست نخواستیم ... دوم ما مثل شما که همش حرف نمی زنیم عمل میکنیم اتفاقا دیروز با حمید رفتیم کمپ جاتون خالی (خیلی اتفاقی پیش اومد، رفتیم کارتینگ شلوغ بود به جاش رفتبم کمپ...، شاکی نشو که چرا خبرت نکردم) ... سوم خوبه که پیگیره جیب من هستی ;) الان نمیدونی دقیقا چقدر پول دارم؟!
|
sina
يکشنبه 3 خرداد 1388 - 16:52
-4 |
|
|
|
به خاطر یک رمان لعنتی ...
مهدی جان سلام 2 کلیپ تازه از فیلم تارنتینو با فیلم هاش در فرش قرمز پیدا کردم اگه خواستی بیا تو وبم ببین. sina72.blogfa.com
|
صوفیا نصرالهی
سهشنبه 5 خرداد 1388 - 0:29
0 |
|
|
|
به خاطر یک رمان لعنتی ...
وااااااای!مهدی امروز تازه یادم افتاد که دیروز روز خداحافظی پائولو مالدینی بوده. خیلی دلم گرفت که از دستش دادم. بازیکن اسطوره ای نوجوانی و جوانی. راهنمایی که بودم جلوی مدسه مون یه مغازه خراطی بود که پوستر فوتبالیست ها هم می فروخت. مدیر مدرسه ما غدقن کرده بود که ما از مغازه رو به رو پوستر فوتبالیست بخریم.خدایا!قیافه پوستری که از پائولو مالدینی داشت روشن و واضح هنوز جلوی چشممه! خدا حفظت کنه کاپیتان محبوب ما.
|
پنجشنبه 7 خرداد 1388 - 1:48
-11 |
|
|
|
به خاطر یک رمان لعنتی ...
سلام انگار خیلی نمیشه روی حرف هاتون حساب کرد!!!!! پرونده سریال گمشده واقعا چی شد؟!! دیگران رو نمیدونم ولی من دیگه منتظرش نیستم!
|
fgh
شنبه 6 تير 1388 - 14:42
-20 |
|
|
|
به خاطر یک رمان لعنتی ...
داستان جالبي بود تقريباً هيچ چيز توش خيلي دور از ذهن نبود با اينكه چند روز از خوندن كتاب مي گذره ولي هنوز تو حال و هواي داستانم و به فكر سليم كه الان چقدر غصه داره!
|