
| |
سینمای ما- ما در ایران چیزی به اسم سینمای سیاسی نداریم. البته بودند برخی آثار که در برهههایی جلوی دوربین رفته و فیلم سیاسی نامیده شدند، اما به نظر من فقط محض تعارف و خالی نبودن عریضه این فیلمها سیاسی لقب گرفتند. میتوانم ادعا کنم تا امروز در سینمای ایران هیچ فیلم سیاسی جلوی هیچ دوربینی نرفته و البته دلیل این مسئله هم کاملاً مشخص است.
سینماگران ایرانی هنوز نمیدانند حد و حدود پرداختن به موضوعات سیاسی تا کجاست. ریسک نزدیک شدن به چنین موضوعاتی بسیار بالاست. خط قرمزهای تعریف نشده و ترس از ممیزی و توقیف باعث شده فیلمساز ایرانی عطای ساخت فیلم سیاسی را به لقایش ببخشد.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که فضای کلی کشور ما هنوز آمادگی هضم چنین موضوعاتی را ندارد. متاسفانه سینماگران ما آن آزادی لازم و کافی برای پرداخت عریان و مستقیم به موضوعات سیاسی روز جامعه را در اختیار ندارد. تیزی و تندی ذات سیاست است و فیلمساز ما هنگام تصویر کردن موضوعات سیاسی نمیتواند فارغ از این تیزی و تندی، به عنوان ناظری خنثی عمل کند. اصل مطلب این است که نمیتوان فیلم سیاسی ساخت اما حرفی برای گفتن نداشت.
باید بپذیریم تا هنگام روشن شدن تعاریف و خط قرمزها، ریسک ساخت فیلم سیاسی در ایران بالاست و نمیتوان انتظار داشت سینماگران ایرانی این عرصه را جدی بگیرند. از طرف دیگر من به شخصه نمیتوانم وعدههای اخیر مسئولان سینمایی مبنی بر حمایت از ساخت فیلمهای سیاسی را جدی بگیرم. آقای سجادپور ابتدای حضور در اداره نظارت و ارزشیابی حرفهای خوبی را مطرح کردند.
البته ناگفته نماند مدیران قبل از ایشان هم از طرح حرفهای خوب غافل نبودند و صدالبته که مدیران بعد از آقای سجادپور هم حرفهای خوبی برای ما خواهند داشت. ایشان با انتقاد از سینمای پاستوریزه، ساخت فیلمهای سطحی، خنثی و بیمحتوا را سمی مهلک برای سینمای ایران تشخیص دادند. ما هم با حرفهای آقای سجادپور موافقیم اما موضوع اینجاست که آیا مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی، این آمادگی را دارد تا یک سینمای کاملاً سیاسی، اجتماعی و صدالبته منتقد را تحمل کند؟ بعید میدانم اینطور باشد.
|