دانلود

متن کامل گفت‌وگوی شهرام مکری با کیانوش عیاری : ارتباط برقرار کردن در تلویزیون بهتر اتفاق می‌افتد :: سينمای ما ::


   






متن کامل گفت‌وگوی شهرام مکری با کیانوش عیاری
ارتباط برقرار کردن در تلویزیون بهتر اتفاق می‌افتد

سینمای ما- آرزو شهبازی : از سالهایی خیلی دور که به سفارش مرکز آمار و خیلی ساکت و بی سر و صدا سریال «خانه به خانه » را ساخت با آن بی تکلفی و روانی و سادگی اش تا همین چند سال پیش که «روزگار قریب » به روی آنتن رفت وتصویری وفادار به واقعیت با آن حس و حال غریب و آشنای جاری در تمامی نماهایش در چشم تماشاگر ، یا نه در دل و جانش نشست ، به سادگی نشان داد که موفقیت درسریال سازی ، نه وابسته به نزدیک ترین و رقیق ترین احساسات و عواطف آدمی و قلقلک دادن این عواطف است و نه بازی با عناصراسطوره شناختی و مفاهیم فلسفی و...اصلا مگر زندگی «دکتر قریب» چه امکان عجیب و چه جاذبه تصویری به یک کارگردان می دهد که این همه سال از عمر هنری خودش را فدای آن کند ؟ اما کیانوش عیاری، راوی معمولی ترین و ساده ترین لحظه های زندگی است. اما از همین لحظه های به ظاهر ساده چنان تصویر دقیقی به دست می دهد و دوربین او آنچنان در حساب شده ترین جای خود قرار می گیرد و دیالوگ هایش ، چنان بی مثال اند ، که فرعی ترین عناصر نیز در این لحظه های ساده جان می گیرند و بر جان می نشینند. اما «روزگار قریب » استثنای روزگار ماست . در جاییکه دیگر سریال سازی ، مرزهای مکانی و زمانی خود را به کناری نهاده و به پدیده ای جهانی بدل شده است ، سهم ما از مجموعه سازی اگر خیلی خوش شانس باشیم سالی یک مجموعه نسبتا قابل قبول است و از جهانی بودن هم تنها همین که آثاری اندک و گزینشی را به برخی کشورهای عربی بفروشیم و شادی کنیم که مجموعه های تلویزیونی مان مخاطب جهانی دارند. تلویزیون ما سالهاست که البته هزینه می کند ، پروژه های عظیم تعریف می شود و سالهای بسیار ، صرف تولید این مجموعه ها می شود ، اما مخاطب سینمایمان را فیلم های روز جهان بر کناره ی پیاده روها ی شهر می دزدند و مخاطب تلویزیونمان را هم شبکه های فارسی زبان با آثار نازل کلمبیایی .
این وسط دو دسته آثارند که گاه این مخاطب رمیده را به رسانه ملی باز می گردانند ، دسته اول همان ساده انگاریها و سطحی نگری ها وجذابیت های رقیق است ودسته دوم ، آثاری چون «روزگار قریب » که فریب مخاطب را بهای بازگشت او نمی کنند. باید فرق گذاشت میان این دو جذابیت. فرق هست میان سریالی که در چارچوب تنگ مفاهیم اسیر می شود و سریالی که مثل خود زندگی آرام و ساکت می آید و می رود و مفهومی هم اگر در بطن خود دارد، ان کسی در می باید که خوب گوش کرده است ؛ چون او عادات به فریاد زدن ندارد.
اما به راستی رشد کمی و کیفی سریال سازی ما در این گوشه از دنیا و دور از هیاهویی که سنت سریال سازی در دنیا پیموده ، تاکنون چگونه بوده است ؟ اصلا متر و معیار ما برای یک کار خوب چیست و آیا خودمان را با روزگار گذشته ی خودمان می سنجیم و یا با امروز دنیا ؟ چرا طولانی ترین سریالهای ما فقط نود شبی ها هستند و هیچ کار گروهی و عظیمی به سادگی در دنیای ما پا نمی گیرد ؟ به نظر می رسد که سریالسازی در گونه ای از آثار هنری واقع شده که جز تجربه گروهی به شکل و شمایل دیگری قادر به حرکت درست و اصولی نیست. در این زمینه ، تجربه عیاری و ساخت سریالی بدون فیلمنامه و با آن همه دشواری را باید کنار گذاشت. به قول شهرام مکری انگار که او فیلمساز به دنیا آمده است و این گفت و گوی شهرام مکری ، فیلمساز موفق و جوان با کیانوش عیاری است که حول و حوش همین سولات می چرخد


مکری : می خواهم بحث را از نگاه رایجی که همواره نسبت به سینما و تلویزیون وجود داشته شروع کنم. اینکه همواره تلویزیون را مدیومی مبتذل تر از سینما می دانند . به همین خاطر هم از مخاطب اين توقع هست که سینما را جدی تر بگیرد و وقتی هم خودمان به عنوان فیلمساز وارد عرصه تلویزیون می شویم احساس می کنیم که مقداري نزول كرده ايم. در واقع منظورم از ابتذال این است که تاحدودی سطح کارمان را پایین تر آوريم ؛ اگرچه بعضي وقت ها اتفاقاتی مثل کارهای کیانوش عیاری هم هست که این مناسبات را تغییر می دهد. اما در هر حال این نگرش عمومی وجود دارد. شما چه فكر مي كنيد؟


عیاری : من ترجیح می دهم از واژه مبتذل استفاده نکنم . اما اگر برآیند كه حاصل عوامل مختلف است مبتذل می شود به معنای دعوت به ابتذال سازی نیست . هر تلویزیوني به دلیل تنوع گسترده تماشاگران طبیعی است که باید حرکت بینابینی داشته باشد و در این زمینه حتی گاه مجبور است اطلاعاتی را که به تماشاگر منتقل شده، با ترفند دیگری دوباره به او انتقال بدهد . تلویزیون از زمان تولد خودش تا به امروز به دلیل گستردگی و وسعت تماشاگران نمی تواند تمرکز سینما را داشته باشد؛ این تمركز جزو طبیعت سینما است و نه مزيت آن . خانواده هاي بسياري هستند كه سينما نمي روند ، اما به ندرت مي توان خانواده هايي را يافت كه گيرنده ي تلويزيون نداشته باشند .

*اما آیا سینما توانسته در طول تاریخ کوتاه تولد تلویزیون رقیبی برای آن باشد ؟

عیاری : بايد نگران روزي بود كه سالن هاي سينما اين شكل فراگير و عمومي را نداشته باشند و مثلا سالن هاي تئاتر تنها پذيراي علاقه مندان خاص باشند . البته تئاترهاي طنز هم به رغم رونق نسبي شان با روزهاي پرشور سابق فاصله دارند. در گذشته هاي نه چندان دور تئاترهاي اصفهان و يا لاله زار در سبد مخارج بسياري از خانواده ها حضور داشت . سينما هنوزتوان جذب توده ها را دارد . بازسازي سالن هاي سينما و حس دلنشين از فضاي صف خريد بليط ، سالن انتظار ، كيفيت صدا و تصوير و ديدن فيلم در كنار و همراه با ديگران و مهم تر جذابيت فيلم همه از عواملي هستند كه قادر است سينما را به مثابه معبدي قابل پرستش و محترم و محبوب حفظ كند و يا ركود آن را به تاخير بيندازد . طراوت و نوسازي اين جاذبه ها و ابداعات متنوع ديگر قابل توقف نيست. زيرا تلويزيون امتيازات ديگري دارد و به آساني تماشاگران را مي ربايد . قرار نيست براي ديدن فيلم شال و كلاه كرد و از خانه خارج شد و پول خرج كرد و اگر در نيمه راه ديدن فيلم خسته مي شويم دلمان نيايد سالن را ترك كنيم.هر چه باشد مبلغي پول خرج كرده ايم ، ضمن اينكه بعضي ها هم به خاطر عنصر مزاحمي مثل شرم ، به آساني نمي توانند از روي صندلي بلند شده و بيرون بيايند . گفتم بعضي ها. ريموت كنترل به نشانه ي ذات آزادي ديدن اين فيلم يا برنامه و ندين آن فيلم و برنامه ، طعم خوب اختيار داشتن را به ارمغان مي آورد .

مکری : وقتی قرار است ساخت سریالی را آغاز کنید ، این ارتباط با توده تماشاگر را ملاک قرار می دهید ؟

عیاری : نه هیچ وقت رعایت نکرده ام؛ نه در سینما و نه در ساخت سریال هایم. در مجموعه شش قسمتی «هزاران چشم » فکر می کردم دارم شش فیلم تجربی می سازم. در مورد سریال «روزگار قریب » هم هیچگونه حسابگری نداشتم وگاهی که برخی منتقدین در مورد شناخت من از مدیوم تلویزیون حرف می زدند ، تنها سکوت می کردم. چون فكر مي كنم شناخت كافي از مديوم تلويزيون ندارم

* با این حساب نگاه شما به کارهای جدید که رویکرد مدرن تصویری دارند چگونه است ؟

برخی از سريال ها نشان مي دهد كه تلویزیون چه نیروی بالقوه ای براي تسخير مردم دارد. .نگاه كنيد به بزنگاههاي كه سريالهاي موفقي مثل «24 »و «فرار از زندان » براي پايان هر قمست دارند و تنور داغ التهابي كه هرگز نبايد سرد شود. البته راضي هستم از اين كه در «روزگار قريب » هرگز بزنگاهي نداشتيم و تكليف هر گرهي در همان قسمت معلوم مي شد.

مکری : چيزي كه هميشه ذهن ام را مشغول كرده است با مثالي برايتان مي گويم. قسمت اول سریال «خانه به خانه » را با وجوداين كه در آن زمان خیلی جوان بودم مو به مو در ذهنم دارم، به نظرم با كار جديدي روبرو می شدم که مسيرش را با کار فیلمسازانی مثل هانکه – که اورا بعدها شناختم- قیاس می کنم . البته نمی خواهم اینجا روی این اصطلاح(( پرداخت به جزییات)) که درمورد کارهای شما زیاد به کار رفته وديگردر تحليل آثارتان تكراري شده، بپردازم، بیشتر می خواهم بگویم یک جور نمایش ساده است که در پس آن چیزهای دیگري نهفته و در همان نمایش ساده خلاصه نمی شود وشايد تحليل آن به نظر براي تماشاگرعادي، راحت نبا شد،اما وقتی به آمارها نگاه کنیم مي بينيم این سریال و سریال هاي ديگرتان، جزو پربیننده ترین سریال ها هستند و در کنارش مخاطبان انبوه شبکه های فارسی زبانی را داریم که سریال هایی کاملا معمولي وكليشه اي پخش می کنند. بالاخره مخاطب تلویزیون چه کسانی هستند .یعنی وقتی توجه مردم و مخاطب عام را به «روزگار قریب» می بینیم دیگر نمی توانم به این تعریف اعتنا کنم که رسانه تلویزیون مبتذل است.حالا اگر به من سفارش سریال سازی بدهند تكليف خود را نمي دانم.


عیاری : من نمی دانم به شما چه توصیه ای کنم ، اما مي توانم تجربه خودم را منتقل می کنم . اوایل فکر می کردم دارم غریزی کار می کنم و به مدیوم تلویزیون توجه ندارم . اگر هم می خواستم توجه کنم تنها براي دقایقی بود و بلافاصله همان غریزه ها و بازیگوشی ها باعث می شد خود را از قید و بند رها کنم. اما در طول 36 قسمت سریال حتی یک ثانیه هم صرف خوش رقصي براي تماشاگر نشده ، چه تماشاگري كه فقط تعليق و هيجان و يا تحريك عواطف را مي خواهد و يا تماشاگري كه در جستجوي پيام يا نشانه هاي فرهنگي و اجتماعي و تاريخي است. اما به رغم چنين تعريفي ، در تمام دوران پخش ، پربيننده ترين سريال تلويزيون مي شود حتي با وجود سريال كره اي «جواهري در قصر » . لطفا جنبه هاي خودستايانه حرف مرا كنار بگذاريد و به اين نكته پر اهميت توجه كنيد كه تجربه «روزگار قريب » نشانگر زنده بودن مردمي است كه تا خرخره با ملودرام هاي كم مايه و يا بنجل انباشته شده اند و آنگاه چيزي كه متفاوت برايشان عرضه مي شود با آغوش باز مي پذيرند كه اگر حتي آن را نمي پذيرفتند اما پس هم نمي زدند ، يك موفقيت بود. همكاران من نبايد اين تجربه را ناديده بگيرند . اين آزمايش مهم متعلق به همه است . چه فيلمسازان و چه تماشاگران .


مکری : من یادم است در سریال «هزاران چشم» بود که برای اولین بار اسم یک مکان _هفت تیر- را می شنیدم و فکر کردم چه عجیب است که در یک فیلم ایرانی به مکانی اشاره می شود که من آن را می شناسم. این اتفاقی است که در کارهای شما وجود دارد اما اکثر آثار دیگر انگار در ناکجاآبادی اتفاق می افتد که ما نمی شناسیم .

عیاری : بله. در واقع ابهامات جغرافیایي نشان از تنبلی دارد نه نا آگاهی . تنبلی در این که اگر خودشان را گرفتار فضا و جغرافيا کنند باید تا انتها بروند.آنچیزی هم که در مورد رعایت جزییات در فيلم ها گفتی نکته جالبی بود. همواره تاکید بیش ازحد به این موضوع باعث شده که به نكات مهمتری در فيلم هاي من جفا شود كه شايد در موارد اندكي هم عامدانه بوده و البته بايد پذيرفت كه همه چنين نگاهي داشته باشند .


مکری : من چندی پیش مطلبی در مورد کارهای شما در نشریه ای نوشتم و در آن به این نکته اشاره کردم که بحث جزییات در فیلم های کیانوش عیاری مهم است اما لطفا به یک مساله ديگر هم دقت کنید و آن کارگردانی نهفته در پشت این جزییات است و معنایش این نیست که یک فیلمسازی فرم شناسی را در یک منظر کلی و چیدمان و مهندسی کار را نادیده گرفته است. يعني اینطور نیست که تنها بگوییم آقای عیاری خیلی خوب می داند که فلان آدم با لهجه لری چطوری حرف می زند ياچه خوب مي داند حاشيه نشين ها چطور لباس مي پوشند .بله اینها همه هست اما چیدمان این جزییات نیاز به یک مهندسی دارد که همواره در نقد کارهای شما کنار گذاشته می شود .

عیاری : بايد پذيرفت برخي از مدل هاي سادگي در سينما ، ناشي از فرآيندي بسيار پيچيده و غامض و برآيندي به شدت ساده است كه حتي به آساني نمي توان آن را توصيف كرد. فيلم هاي هاكز و فورد از نمونه هاي خيره كننده اين نوع سادگي است كه شكوه آن را مي توان ديد اما علت اش را نه .


مکری : آقای عیاری شما چه چیزی در سریال سازي پیدا می کنید که یکباره وقتی در نقطه اوج خودتان در سینما ایستاده اید و کارهایتان دارد با اقبال مواجه می شود ، چند سال از عمر فعالیت هنری و فیلمسازی تان را برای ساخت سریال می گذارید؟


عیاری : مگر هدف ما ایجاد ارتباط نیست ؟ اگر حاشیه هایی مثل فستیوال ها و به به و چه چه منتقدین جو مطبوعاتی و جشنواره ای را کنار بگذاریم ، مگر همه به دنبال برقرار کردن ارتباط نیستیم ؟ خب در تلویزیون که این اتفاق بهتر می افتد. یک فیلم در بهترین شکل ممکن به طور متوسط تا یک میلیون و پانصد هزار تماشاگر می تواند داشته باشد در حالیکه امكان جذب تلویزیون بسيار بيشتر از چنين اعدادي است . چرا باید این دستاورد بزرگ را نادیده گرفت ؟ ضمن اينكه مي خواهم باز هم اين نشانه اختيار و اگر گنده گويي نباشد ، دموكراسي را به رخ بكشم ، يعني ريموت كنترل.

* آیا این دموکراسی و اختیار نمی تواند برای فیلمسازخطرناک باشد ؟ وقتی شما می توانید قصه تان را در یک فیلم سینمایی تعریف کنید و حرفتان را در همان یک قسمت بزنید ، آیا دشوار نیست که در روندی چنین طولانی قرار بگیرید که نمی دانید مخاطب تا کجا با شما همراه است و کجا حرف شما را نیمه کاره رها خواهد کرد ؟

عیاری : اگر داستان حرفي و كششي معادل يك سريال طولاني داشته باشد پس تحميلي در كار نخواهد بود. سريال في نفسه بد نيست ، آبهاي افزوده به آن بد است . ضمن اينكه مخاطب هر جايي بخواهد مي تواند ديدن را رها كند. همانطور كه قبلا هم گفتم اين اختيار تا جايي كه دل تان بخواهد سود بخش است و حتي مي تواند به منزله ي مانوري براي فره مندي انسان خموده و تسليم باشد .

مکری: من فکر می کنم شیوه سریال سازی امروز دیگر مبتنی بر پخش و تماشای آن از تلویزیون نیست و امکاناتی مثل دی وی دی باعث شده ارتباط مخاطب با سریال از حالت پخش هفتگی خارج بشود. مثل اتفاقی که در مورد سریال «لاست » افتاده است. یعنی سریال ابعاد گسترده تری ازپخش یکبار مصرف تلویزیون پیدا کرده است .


عياري : به هر حال اين اتفاق بدي نيست و مي تواند خط بطلاني بر آن نگاه كهنه و تنگ نظرانه باشد كه سريال يك بار مصرف است و كارگردانان سينما نبايد خود را گرفتار آن كنند. ظاهرا عرضه ي آلبوم سريالها در بازار، اين خيابان بين بست را از انزوا خارج كرده است .

* البته من فکر می کنم این مساله بیشتر در مورد سریالهای دنیا اتفاق می افتد و به فرض ارایه مجموعه کامل سریالهای ایرانی به صورت دی وی دی ؛ مخاطب ایرانی هنوزچنین برخوردی با مقوله سریال ندارد .

مکری : البته نمونه هایی هست مثل سریال « هزار دستان» ، « دایی جان ناپلئون » و یا حتی سریالهای طنز مهران مدیری .

عیاری : بله اين روش در مواری جواب داده است اما رایج نیست و از مرزهاي ما هم فراتز نمي رود .

مکری : خب این سوال من هم هست که آیا فکر می کنید سریال سازی ایران می تواند مسیری را طی کند که به مخاطب بین المللی دست پیدا کند ؟

عیاری : در درجه چهارم و پنجم بايد امكانات و سرمايه گذاري را با سخاوت بيشتري در اختيار توليد كنندگان قرار داد و در درجه اول و دوم و سوم اعتيبار بيشتري براي باز گذاستن دست فيلمسازان و اساسا توليد كنندگان آثار فرهنگي و هنري قايل شد .هر وقت تلويزيون اين معادله ساده را انجام داده ، سودش را هم برده است .


* البته من این توضیح را بدهم که وقتی ما از فرارفتن از مرزهای خودمان حرف می زنیم منظورمان این نیست که مثلا یک سریال تاریخی را به چند کشور عربی بفروشیم. یعنی توزیع تلویزیونی مبنای سخن ما برای داشتن مخاطب جهانی نیست.


عیاری : نمی توانم در این باره اظهار نظر کنم؛ چون موانع جدی بر سر راه دستیابی به بازار گسترده جهانی هست .اما این سوال هم وجود دارد که آیا بقیه دنیا هم مثل آمریکا این موفقیت را به دست آوره اند؟ اگر ما در ایران سریالهای کره ای را به صورت گسترده می بینیم به معنای کستردگی جهانی تولیدات سریالی این کشور نیست . همین سریالهای کلمبیایی از هر حيث زير استاندارد هستند . آدمهايش مشتي احمق هستند با چشم هايي كم سو.اما اگر سرزمين پهناور ايران جولانگاه اسكار و جسيكا و سالوادوره و بقيه ي اين شخصيت ها ي مضحك و پوشالي است ، از سر دهن كجي و يا ك‍ژطبعي بينندگان نيست كه از سر قولنج شكني شان است . توجه داشته باشيم كه شبكه هايي ديگري هم با همين متاع در حال تدارك و برنامه ريزي براي حضور قاطع تر در كشورمان هستند . همه گفته اند ومن هم مي گويم ، راه بازگرداندن طفل گريز پا به خانه، غل و زنجير كردن پاي او و بستن در خانه نيست كه دلپذير كردن محيط خانه است و بس. فرصتي نيست كه به تدريج و خشت به خشت خانه را دلپذير كرد ، بايد انقلابي در اين زمينه رخ دهد . در كوتاهترين زمان ممكن. و اما در تعارض با اين صحبت ها ، اگر يك شبكه بيگانه فيلم ها و سريالهاي خوبي را پخش كند و مخاطب دون پاشي هاي سياسي اش را نبيند چه اشكالي دارد ديدن آن فيلم ها و سريال ها ؟

مکری : یک نکته ای در مورد سریالهای «روزگار قریب »، « هزاران چشم» و « خانه به خانه» وجود دارد که برای من جالب است و می خواهم آن را با سریال «لاست»مقايسه كنم . من به جی جی آبرامز که مغز متفکر سریال « لاست» است بسیار علاقه مندم . این آدم به غير از سریال «لاست » مجموعه ای از آثار دیگر مثل یک قسمت از «ماموریت غیر ممکن » و یا فیلمی به اسم «سفر ستاره ای » که بازسازی سریال «پیشتازان فضا » بود کار کرده و تهیه کننده سریالهای دیگری است که همزمان با «لاست » دارد تولید می شود . وقتی مجموعه این آثار را نگاه می کنیم ، این احساس به ما دست می دهد كه حالا می توانیم با دنیای جی جی آبرامز روبرو بشویم. یعنی جی جی آبرامز تمام اینها را از درون خودش بیرون آورده و دارد به تماشاچی نشان می دهد ؛ ابایی هم ندارد که جهانی که به تماشاگرش نشان می دهد جهان پیچیده ای باشد ؛ کاراکترهای آن پیچیده باشند، زمانهای مختلفی در آن به کار رفته باشد و به طور کلی با فرمولهای سریال سازی همخوانی نداشته باشد . این اتفاق در مورد سریالهای شما هم وجود دارداینکه آدم احساس می کند با تماشای آنها می تواند چیزی از درون کیانوش عیاری را کشف کند ودر اینجا هم کیانوش عیاری ابایی از این ندارد که این بخش از درونیاتش را بدون هیچ ملاحظه ای به نمایش بگذارد. من فکر می کنم سریالهایی توانسته اند با مخاطب ارتباط برقرار کنند که بدون ترس از رسانه و تطبیق خودشان با فرمول های آن ، به چنین روشي ساخته شده اند .

عیاری : دست کم نگرفتن مخاطب عامل مهمي براي زمينه سازي كيفيت يك اثر است . دست كم نگرفتن مخاطب دست كم نگرفتن اثر است .

مکری : بله دقیقا همینطور است. یعنی جی جی آبرامز از مخاطبش توقع دارد که فلسفه بداند، تاریخ بداند، فرمول های سینمایی را بشناسد و ... برایش مهم نیست که مثلا فلش بک و فلش فوروارد بزند و یا جهان های موازی را نشان بدهد.

* خب سوال من این است که مخاطب این سریال چه کسانی هستند؟
عياري : به نظر مي رسد مخاطب اين سريال كسي است كه مي خواهد به خاطر پر كردن اوقات خود ، سليقه اش را ارزان واگذار نكند. او احتمالا ملزومات مدرنيسم را درك كرده است .

مکری : من اعتقادي دارم و آن اینکه ، سریالهایی مثل « روزگار قریب » و «لاست» متعلق به طبقه متوسطي است كه در دنیا دارد رشد می کند .

* اما تفکر آقای عیاری و اتفاقی که در مورد «روزگار قریب» افتاد چیزی فراتر از این را نشان می داد.


عیاری : صحبت شما را در مورد رو به رشد بودن طبقه متوسط رو به بالا می پذیرم . اما مواردی هم مثل تجربه «روزگار قریب» هم بوده که هم با تماشاگر تحصيل كرده و سخت گير ارتباط برقرار کرده و هم با تماشاگر روستايي و احتمالا كم سواد و يا بي سواد .


مکری : احساس می کنم شما خیلی به غریزه خودتان اطمینان دارید و به طرز وحشتناکی این غریزه در شما مثل یک فرد برگزیده عمل می کند. یعنی اگر فکر کنید دوربین تان را باید فلان جا بگذارید ، یقینا درست ترین جا خواهد بود. یعنی خودتان به این فکر نیستید که دلیلی برای درست بودن کارتان بر اساس تئوری های سینمایی پیدا کنید .در نتیجه احتمالا برای طراحی یک سریال هم وابسته به نمودارهای خاصی نیستید. اما به هر حال وقتی قراراست کسی سریالی بسازد و حدود سی و شش قسمت تماشاچی خودش را حفظ کند ؛ قطعا نیاز به طراحی دارد. مثلا من می دانم سریالی مثل «لاست» اتاق فکرهای بزرگی داردو سیستم عجیب و پیچیده ای در تولید آن وجود دارد. مثلا در فصل چهارم این سریال گروه نویسندگان با تعدادی از تماشاچی ها ی انتخاب شده جلسه می گذارند و می گویند به نظر شما در قسمت 5 و 6 چه اتفاقی قرار بیفتد ، بعد نظرهای این افرادرا می گیرند و می گویند خب ما باید این نظرها را اعمال نکنیم. شیوه کار شما چگونه است ؟

عیاری : تجربه اي عجيب براي سريالي با ساختمان روايي پيچيده و تاريخي كه به اجبار بايد چندان هم تابع وقايع نگاري تاريخي نباشد و داستان هايي كه سرصحنه نوشته مي شدند و فرصتي هم براي خواندن و غلط گيري شان نبود.

مکری : آیا به این تئوری که کارگردانی برای تلویزیون با کارگردانی برای سینما تفاوت دارد اعتقاد دارید ؟ چون خود من هیچ وقت این ذهنیت رانداشته ام .یعنی اگر فیلمی را دوست داشته ام چه روی پرده سینما و چه تلویزیون آن فیلم برایم جذاب بوده و عکس این قضیه هم اتفاق افتاده است.

عیاری : اگر این دریافت برگرفته از تجربیات ملموس سینما باشد درست است ؛ ولی باید پذیرفت که این دو رسانه با هم تفاوت دارند و طبیعی است كه اهرم های دستیابی به این نتایج هم متفاوت باشند. مسلما یک اکستریم لانگ شات در صفحه كوچك تلویزیون جذابیتی نخواهد داشت و حتی طولانی بودنش تماشاگر را اذیت مي کند. در دهه های پیش هم سریالها خالی از این ویژگیها نبود و دائما با فشار روانی نماهای بسته بخش اعظم نزدیکی با تماشاگر را برآورده می کرد. اما من در ساخت سریال به این اصول فکر نمی کردم. چون تنها یک نوع تصویر را می شناختم ؛ تصویری که باید درام را توصیف کند ، بی آنکه فشار روانی بیش از حد به تماشاگر وارد شود. من سريالهاي زيادي نديده ام . اما همين دو سريال «فرار از زندان » و «24 » كه اخيرا و ان هم به طور پراكنده ديده ام ، حكايت فشردگي بي حد و حصري است كه نمي خواهد حتا براي لحظه اي هم گريبان روحي تماشاگر را رها كند. نفس بر و ملتهب .انگار اگر لحظه اي غفلت كنند ، تماشاگر ريموت كنترل به دست ، با استفاده از اختياري كه اين رسانه به او داده ممكن است كانال را عوض كند. اما در سينما فرصت آرميدن بيشتر است . اگر تماشاگر دقايقي گرفتار طوفان ريتم بشود، دقايقي هم اجازه نفس كشيدن خواهد داشت. همت زياد و انگيزه بالايي مي خواهد ترك سينما. اگرچه بزرگ شدن سال به سال صفحه تلويزيون كوششي است براي تداعي پرده وسيع سينما، اما مخاطب سهم اصلي اشتياق اثر را از جاي ديگري به دست مي آورد . از جايي كه هر كدام از شخصيت هاي دوست داشتني سريال ها مدتي ميهمان خانه اش مي شوند .


مكري :حتی با وجود اینکه روز به روز تلویزیون ها دارند بزرگ تر می شوند ؟ مثلا من در مورد فیلم « شوالیه تاریکی» اثر کریستوفر نولان از یک منتقد مشهور خواندم که این فیلم آنقدر نماهای نزدیک دارد که آدم سرگیجه می گیرد . من خودم این شیوه دکوپاژ را در سینما می پسندم وفکر کنم امروز برخی از کارگردان های سینما دارند به سمت استفاده از کلوزآپ ها می روند. از این طرف هم تلویزیون ها دارند روز به روز بزرگ تر می شوند و مسلما این مساله قواعد سینما و تلویزیون را تحت تاثیر خودش قرار می دهد.

عیاری : بله به هر حال این تغییرات ممکن است بوجود بیاید.

مکری : با توجه به شناختی که از مقوله تولید در صدا وسیما دارید آیا فکر می کنید قابلیت ساخت سریالهای طولانی در ایران وجود دارد ؟

عیاری : در صورت پاسخ به اما و اگرهاي فراوان چنين كاري، جواب مثبت است. درباره اما و. اگرهاي هم قبلا و به كوتاهي صحبت شد .


منبع : شرق

به روز شده در : سه‌شنبه 25 خرداد 1389 - 17:9

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

دلارام
چهارشنبه 26 خرداد 1389 - 14:25
-1
موافقم مخالفم
 

آقای مکری شما فوق العاده ای.امیدوارم سایت سینمای ما به جای فرش قرمز ها، به فکر جلسه نمایش و نقد و بررسی فیلم اشکان، انگشتر... باشد

علیرضا
يکشنبه 13 تير 1389 - 11:35
6
موافقم مخالفم
 
گلایه

سلامی گرم به کارگردانان عزیز کشورم جوانی 21ساله هستم علاقه زیادی به بازیگری دارم ولی چون بچه شهرستانم کسی توجه نمی کنه به دلیل استعداد عجیبی که در بازیگری دارم بعضی ها میترسن من معروف بشم خودشون از سر زبون بیفتن برا همین ...

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���