دانلود

حمید نعمت‌الله و هادی مقدم‌دوست از داستان و متن فیلمنامه «وضعیت سفید» نوشتند : هم خاطرات، هم تحقیقات... و البته خیال‌بافی! :: سينمای ما ::

   






حمید نعمت‌الله و هادی مقدم‌دوست از داستان و متن فیلمنامه «وضعیت سفید» نوشتند
هم خاطرات، هم تحقیقات... و البته خیال‌بافی!

سینمای ما- هما بذرافشان: سریال «وضعیت سفید» حالا دیگر به عنوان یک اتفاق مثال‌زدنی در سریال‌سازی تلویزیون نام برده می‌شود. حاصل خلاقیت زوج همیشه‌همراه نویسندگی (حمید نعمت‌الله و هادی مقدم‌دوست) پس از موفقیت‌های سینمایی در بوتیک و بی‌پولی و چند تله فیلم، در سریال درخشان «وضعیت سفید» به اوج رسیده است. سریالی که هم در انتخاب قالب دشوار روایت و هم به خاطر کاراکترهای پر تعداد تجربه دشواری بوده است. موقعیت‌های جذاب و متفاوت سریال، این شب‌ها مشتاقان زیادی را پای تلویزیون نشانده است. حرف‌هایی که می‌خوانید، پاسخ مکتوب این دو نویسنده سریال به پرسش‌های ارسالی‌ ماست:

 به نظر می رسد که طرح کلی و ایده ی "وضعیت سفید" متعلق به سالهای قبل است؛ از چه موقعی جرقه ی نوشتن چنین داستانی زده شد؟ ماجرای شروع "وضعیت سفید" در ذهن نویسندگان را شرح بدهید.

حمید : خیلی سال پیش خیلی خیلی ... یادم می آید که زمان موشکباران یک شب خانوادگی رفتیم ورامین و همانجا به این فکر کردم که این رفتن دسته جمعی می تواند برای فیلم جالب باشد
هادی : تصمیم گیری برای اینکه کاملا جدی آن را بنویسیم ریشه در یک طرح دیگر هم دارد. آن هم مربوط به سال هفتاد باید باشد . آن طرح بمب را می گویم.
حمید : آره ! یک مجموعه داستان برای فیلم تلویزیونی داشتیم که یکی از آنها درباره موشکباران بود.یعنی به موشکباران مربوط می شد.
هادی : چون این گفتگو قبل از پایان منتشر می شود نمی شود داستان آن را بگوییم ، چون " خطر لو رفتن " داستان وجود دارد.
حمید: ما مدتی همینطور برای خودمان بدون اینکه سفارشی یا پیشنهادی وجود داشته باشد می نوشتیم. این طرح هم از همان طرح ها بود.این طرح را خودمان مستقیم به تلویزیون دادیم و بعد شبکه سه برایش یک تهیه کننده معرفی کرد. اصلی ترین ایده بستر " سفر خانوادگی برای دور شدن از موشکباران " و این گرد هم جمع شدن بود.
هادی : طرح های ما آنموقع بیشتر حالت اپبزودی داشت.اما بعد از چند کار و بعد از چند تجربه به روش " داستانهای یکپارچه" رسیدیم. ما قبلا مثلا سریالی نوشته بودیم که یک شخصیت نقش های مختلف بازی می کرد و یا مثلا در یک ساختمان اتفاق های مختلف می افتاد یا برای یک خواهر و برادر که به تهران مهاجرت کرده بودند اتفاقات مختلف رخ می داد . این بار به چند رشته داستان که به هم بافته می شدند و یک داستان را شکل می دادند رسیدیم.


 مقطع تاریخی دهه ی 1360 از نظرتان چه ویژگیهایی دارد که میتواند مبنای تقویمی چنین طرح داستانی قرار بگیرد/ شرایط استثنایی جنگ شهرها ملاک انتخاب بوده یا همانطور که از تیتراژ مجموعه به ذهن میرسد، دهه شصت را به عنوان یک کلیت تاریخی با ی حواشی و شرایط و خاطراتش در ذهن مردم انتخاب کردید؟
حمید : اصل ماجرا متعلق به آن سالها بود . روایت تاریخی هم برای ما مهم بود. نمی خواستیم بهانه مان گرد هم آمدن آدم ها مثلا در شرایط زلزله باشد . این چیزی بود که رخ داده بود و فراوانی داشت. ما به آن سال ها مسلط بودیم و در آن سال ها زندگی کرده بودیم .حجم زیادی از ایده های ما برای فیلمنامه نویسی مربوط به آن سال ها بود. ایده هایی که می توانست برای مخاطب هم جذاب باشد ضمن اینکه ما مثلا شهری مانند خرمشهر یا آبادان را که درگیر تمام و کمال با جنگ شده بود را در کارمان قرار ندادیم و بیشتر به قول شما به سراغ حواشی و تاثیرات دورتر جنگ رفتیم.
هادی: برای مردم هم آشنا بود. بخشی از تاریخ ایران است و مردم زیادی هستند که آن را به یاد می آورند. استفاده از عناصر کلی آشنا در سریال سازی و کار برای رسانه های فراگیر باعث جفت شدن مخاطب با کار هم می شود. این خودش یک عنصر کشش است. هم کلیت تاریخی که شما می گویید و هم شرایط جنگ در داخل شهرها برای ما ملاک بود.


نوشتن طرح و داستان "وضعیت سفید" از همان ابتدا با این جمع پر شمار شخصیت های اصلی و فرعی شروع شد یا با توجه به زمان نهایی این آدم ها و موقعیت ها را اضافه کردید؟
حمید : بعد از آن بستری که عرض کردیم خدمتتان که دور هم جمع شدن به خاطر دوری موشکباران بود. ما می دانستیم که برابر واقعیت باید یک خانواده بزرگ داشته باشیم. بزرگ بودن این خانواده چالش مهم کار ما بود. می شد مثلا بگوییم یک زن و شوهر و یک بچه بلند می شوند می روند و کل سریال را درباره آنها بگوییم .
هادی : اونجوری خیلی راحت می شد. یعنی راحت طلبانه می شد. اصلا می شد بچه شان را هم حذف کرد که اعصاب گروه از وجود یک بچه هم خورد نشود . این " برابر واقعیت " که حمید می گوید برای ما خیلی مهم بود به قول حمید یک چالش بود . که یک کار سخت انجام دهیم. سخت از لحاظ شخصیت پردازی و طبعا مدل داستان. اگر می رفتیم سراغ یک زن و شوهر . باید یک قصه درست می کردیم که به درد سایز یک فیلم سینمایی می خورد اما باید هی آن را کش می دادیم و هی پیچ وتاب برایش درست می کردیم


پروسه ی نوشتن متنی با این حجم و با این دقت و وسواس در شخصیت پردازی و خلق جزئیاتی که خاطره ی مشترک و حال و هوای آشنای آن روزها را تداعی کنند، در کنار دیالوگ نویسی هوشمندانه و ترسیم روابط و مناسبات اشنای خانواده های ایرانی باید زمان مفصل و انرژی زیادی گرفته باشد. از طی کردن این مسیر چند ساله برایمان بگویید.
حمید : اول موقعیت پیدا شد. یعنی همین رفتن آدم ها به باغ. بعد تصمیم قطعی گرفتیم که خانواده بزرگ باشد. بعد مضمون ...یعنی اینکه اینها با هم قهر و آشتی باشند... بعد وقت طراحی شخصیت ها بود و طراحی رابطه ها با لحاظ کردن همان مضمون . یعنی باید یک آدم هایی می بودند که هم آشنا باشند و هم به درد درآوردن مضمون بخورند. یک کاری هم که همیشه انجام می دهیم، روش تخیل آزاد است. یعنی راجع به موقعیت هر آنچه که در ذهن داریم یا در ذهن تولید می شود را وارد یک پوشه سوایی کنیم و این کار تا روز آخر فیلمبرداری ادامه دارد.
هادی : یادم می آید یکبار بعد از تمام شدن بی پولی و نمایش آن با حمید باز هم درباره یک ایده جدیدی که می شود به فیلمنامه اضافه کرد حرف زدیم.
حمید: ولی بعضی از این ایده ها به کار می آید و البته خیلی هایشان هم را به دلایل گوناگون کنارشان می گذاریم. آنهایی که به کار می آید خودش یا خمیرمایه اش را بر می داریم و آن را هم جهت با مضمون و ماجرا به کار می گیریم. کار بعدی که کردیم تصمیم گیری برای انتخاب مدل تعریف کردن داستان بود. اینکه نقش اول امیر باشد و چند داستان دیگر در کنار و همراه او داشته باشیم که همه این داستانها به هم کمک کند. یعنی لحظه هایش اسباب تولید لحظه های الان یا بعدا داستان های دیگران شود. ما دو سال تمام کار کردیم . اینها را خلاصه گفتم . مهم ترین کار در نوشتن که بیشترین وقت را می گیرد روش کار نیست. نویسنده در مورد روش در لحظه ای تصمیمش را می گیرد . اینکه ایده ها پیدا شود و همه چیز با همه چیز متناسب باشد این است که زمان می برد.

 فضاها و آدم های "وضعیت سفید" آن قدر آشنا و ملموس هستند که به نظر می اید اغلبشان از خاطرات و حافظه نویسندگان به صفحه کاغذ و بعد به صفحه تلویزیون راه پیدا کرده است. چقدر با این شخصیت ها و موقعیت ها همراه و درگیر بودید و چقدرش محصول تخیل و قصه پردازی در حال و هوای آن دوران است؟
حمید : ترکیب هر دوی اینهاست . هم خاطرات و هم تحقیقات و البته خیالبافی .
هادی : ما تحقیقات زیادی کردیم. یعنی هر چه در سال های نوجوانی روزنامه ها را نخوانده بودیم بجایش در این سال ها روزنامه های آن سال ها را خواندیم . اما تخیل مان بیشتر محدود به شکل دادن خمیر مایه های واقعی بود.
سوال شش: خودتان موقع نوشتن متن "وضعیت سفید" تصوری از این استقبال چشمگیر و موج مثبت تماشاگران و منتقدان و صاحب نظران از طیف ها و گرایش های مختلف داشتید؟ صریح تر بپرسم؛ فکر می کردید "وضعیت سفید" تا این حد در سطح جامعه کارش بگیرد؟
هادی : من که موقع کار انقدر دلشوره داشتم که حتما همه ی توانم را برای کار بگذارم که وقتی برای فکر کردن به استقبال نبود. این حرف را به این دلیل نمی زنم که بگویم یعنی خیلی وارسته هستم. اگر الان استقبالی شده خیلی هم خوشحالم. اما آنموقع فقط دلم برای نوشتن شور می زد. حتی راستش خانواده هم نمی فهمیدم!
حمید : بالاخره می شود درباره سرانجام و شکل عکس العمل ها یک حدس هایی زد. البته مخلوط شدن توقع با واقعیت همیشه حساب را از دست آدم در می برد. اما سعی می کنم واقعی نگاه کنم و بر اساس توقعم تخیل نکنم. این اندازه استقبال یا هر اندازه دیگری بستگی به توجه ما به مخاطب دارد. لحظه ای یادم نمی آید که چه در نوشتن و چه در کارگردانی یا تدوین و موسیقی و همین تیتراژ به این فکر نکرده باشم که اینی که می نویسم یا اینی که می گیرم و یا این انتخاب ، رابطه اش با مخاطب به چه ترتیبی خواهد بود. مدام از این نظر همه چیز را چک می کردم.مخاطب خودکار در وجود آدم نشسته است که سطح سلیقه و زیبایی شناسی اش در حد خود من است. نه کمتر و طبیعتا نه بیشتر.


منبع : ضمیمه هنری "تماشاخانه" روزنامه اعتماد

به روز شده در : پنجشنبه 19 آبان 1390 - 3:55

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

محمد
پنجشنبه 19 آبان 1390 - 7:52
1
موافقم مخالفم
 

مرسی هادی و حمید

محمد توكلي
پنجشنبه 19 آبان 1390 - 8:32
-4
موافقم مخالفم
 

بايد اين كامنت را در بحث هفته مي گذاشتم‏ اما چه اتفاقي قشنگي!

وضعيت سفيد سريالي زيبا و خوش ساختي است، بارها در صحنه هايش خنديدم و گريه كردم، خيلي موقعها هم ديالوگهايش سر زبانم مي افتاد و بارها با خودم تكرارشان مي كردم، اما اين زيبايها نمي تواند هيجاناتم را آنفدر تحريك كند كه چشم بر واقعيتي كه در حال رخ دادن است ببندم. هويتي به نام ايراني بودند به ما اين ويژگي ذاتي را مي دهد كه در هر كجاي دنيا، انسانهاي 'خاطره بازي' باشيم و هميشه گذشته را از حال و آينده زيباتر ببينيم‏; بخاطر همين است كه هميشه فيلمهاي كه حال و هواي گذشته را براي ما تدائي مي كند زيبا هستند، عناصري مثل خونه مادر بزرگه، سماور ذغالي، حوض، مرغ و كبوتر، هواپيماي آتاري و... همه و همه وقتي به خوبي در كنار هم قرار بگيرند حس نوستالژيك ما را تحريك مي كنند و آنقدر هيجان زده مي شويم كه اصل و آنچه در حال رخ دادن است را فراموش مي كنيم. وضعيت سفيد از آغاز با آن تيتراژ خوبش اين هيجان ما را به التهاب مي اندازد تا زماني كه در سير داستان با آن عناصر خاطره انگيز اين هيجانات به بالاترين حد خود مي رسد و ما را در خود غرق مي كند، كه به اين نقطه رساندن هيجانات انساني كاري بسيار دشوار است. اما واقعا اگر اين عنصرها را از سريال وضعيت سفيد بگيريم چه رخ مي دهد؟ ايا باز هم اين مجموعه باز هم اين قدر زيبا مي شود؟ ايا بايد قبول كنيم كه استفاده از هيجانات كاذب انسان در ساخت يك اثر هنري كار درستي است ياا نه؟

آتنا
جمعه 20 آبان 1390 - 9:38
3
موافقم مخالفم
 

وضعيت سفيد = عاااااااااااااااااااااااااالييييييييييييييييييييي

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���